یقینا هر کسی تو زندگی یه وسیلهای برا سنجش عیار ایمانش داره
یکی مقدار ایمانشو با حضور قلبِ تو نمازش میسنجه
یکی وقتی سحرها صداش میزنند برا نماز شب، میفهمه اون روز بندهی خوبی بوده و...
اما بگم برات من مقدار ایمانمو با چی میسنجم؟ وقتی مقابلم یه نفر سه مرتبه یاحسین اگه اشکم جاری نشه، اگه قفل دلم باز نشده میفهمم یه جای کارم میلنگه. میگردم ببینم کجا بیراهه رفتم، کجا دنیا حواسمو پرت کرد یادم رفت خادم حسینم، اونوقت حُر میشم سرمو در خونهی اربابم حسین کج میکنم میگم آقا کجا رو اشتباه رفتم که هنوز لایق دیدار امامزمانم نشدم
بالحسین الهی العفو
استغفرالله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام و اتوب الیه من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه.
دو روز به مُحرمت مونده حال و هوای دلم بارونیه، کربلائیه، دلم میخواد ببریم کربلا حسین جان...
نمیدونم چرا امید ندارم به مُحرمت برسم؟
نمیدونم امسال اسم من جزء خادمات ثبت میکنی یا نه؟
چقدر از خادمات سال گذشته بین ما یاحسینو یا زهرا اما امسال زیر خاک آرمیدن.
پس به نیابت از همهشون سه مرتبه بگیم یاحسین
حسین جان
چه روی خاک باشم و چه زیر خاک، هر جا باشم سنگتو به سینه میکوبم و هی ناله میزنم حسینجان۳
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند
ای حسین جان
حسین آرام جانم، حسین روح و روانم
آقاجان!
امروز گوشهی اتاقم رو به قبله نشستم زانوی غم بغل گرفتم، آخه دیدم دستام خالیه، یه دفعه نگاه کردم دیدم چشمام پر از اشکِ، دستامو به اشک چشمم کشیدم دیدم نه من دستام خالی نیست من ثروتمندم سلاح دستمه و سلاح ک دارایی من اشکِ بر حسینه.
همه ي داراييِ من همين چشمِ خيسِ هر چي ميخواي ازم بگيري بگير، گريه رو نگير،
ارباب ما از اون موقعي كه شناختيم شما رو داريم تويِ روضههاي شما ميسوزيم، پدر و مادرمون يادمون دادن مُحرم لباسِ عزا تنمون كنيم، از وقتي دستمون رو گرفتن تو روضه ها آوُردنمون، نگاه كرديم ديديم مادرمون وقتي نامِ حسين مياد اشك ميريزه، بابا برای شما روی پیشونیش میزنه.
از خادمی توست به هر جا که رسیدیم
یعنی که کنیزیِّ تو تنها هُنَرِ ماست
سال گذشته در چنین ایامی مصاحبهی علمی داشتم، در فرم مصاحبه نوشته شده بود به نظرتان در این فرم کدام مهارتتون موجب میشه، شما رو قبول میکنند حقیر هم نوشتم
"مداح اهلبیت"
قبولم کردند مگر کسی جرات دارد روی حرف اربابم حرف بزند.
يكي وزيرِ، يكي دكترِ، يكي وكيلِ، يكي استادِ، يكي مهندسِ، اما همهي اين عناوينو بذار کنار و بگو حسین جان من خادم توام، سینهزن توام، من خادم مادرتم.
اربابم
در دلم باز هوایی است که طوفانی توست.
حسین جان
هر جا عَلَمی هست، همان جا حَرَمِ توست
پس کرب و بلایت همه جا در نظرِ ماست
از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک
اشکی که خودش روز قیامت سَپرِ ماست
ای کشتهی بی غسل و کفن، تشنگیِ تو
داغیست که تا روز ابد بر جِگرِ ماست
حسین جان
امروز از صبح هوای گریه داشتم روز گريهس، ۵شنبهها که اینحا نیستم، آخه ۵شنبهها روز اشكِ، دلم کربلاس تو حرم ارباب، بیا امروز یه سلام به دختر سه سالهی ارباب بدیم
سلام خدا بر اون دختري كه تنها سلاحش گريه بود، تنها وسيله دفاعيش گريه بود، گريه برا دختر بچهها يه وسيله دفاعيِ اما معمولا يه دختر بچه وقتی گریه کنه همه تو بساطشونو میگردن یه چیزی پیدا کنند بهش بِدن تا دل دختر بچه به دست بیاد و آروم بشه
اما بمیرم رقيه هر وقت گريه ميكرد كتك ميخورد، تازیانه میخورد. اما با گريهش پدرِشو یا بهتر بگم امامزمانشو آوُرد خرابه آخه گريهش گريهي معمولي نبود، جنس گريهش، جنسِ گريهي مادرش زهرا بود، گريهش گريهي قيام بود، گريهش زير و رو كرد شام بلارو...
گريهش شهرِ شام رو بهم ريخت، شام رو زير و رو كرد، مگه نميگن: گريه ي يتيم عرشِ خدارو میلرزونه،
فدايِ گريه هات بشم بیبی سه ساله، اندازهي همه.ي قافله گريه كرد، اندازه ي همه ي كاروان گريه كرد، گفت: بابا
آه! وقت اذان زدند مرا
زخم ها با زبان زدند مرا
یک تنه کاروانِ گریه شدم
قدر یک کاروان زدند مرا
حسینجان
مداح اهلبیت: مرضیه رمضانقاسم
#درد_دل_خادم_با_ارباب
@ramezan_ghasem110