معمولی یا غیرمعمولی
آدمهای معمولی زیاد برایم دوستداشتنی نیستند چنگی به دل نمیزنند برعکس عاشق غیرمعمولیها هستم چون دردها، لبخندها، غم و شادی آدمهای غیرمعمولی مثل دردهای مردم زمانه نیست، مردم زمانه درد میکشند و درد را هر چه بالا و پائین کنند باز درد میبینند اما غیرمعمولیها دال اول درد را برمیدارند و زیر سبیلی رد میکنند
معمولیها مردمی هستند که چین بر پیشانیشان و خط اخم بین اَبروانشان و چین و چروک رنج بر دستانشان است. آنها نامشان زیر مهر بطلانی که بر شناسنامههایشان میخورد له میشود حتی اسمشان نیز در زیر مهر شناسنامه درد میگیرد.
ولی من از نزدیک شاهد زندگی غیرمعمولیها بودهام آنها با وجود اینکه درد در زیر تمام استخوانهایشان لانه کرده بود لحظه لحظهی زندگیشان را با ترنم شعر و سرود به شادی سر کردند و هیچگاه قصهیشان به سر نرسید و بلکه همیشه سرخوش و شاداب بودند.
اما آدم معمولیها روحات را سوهان میکشند،
شانههایشان پر از خستهگی و غرور و منم منمهاست، اما غیرمعمولیها تکیهگاه بیپناهیاند حتی اگر زیر خاک آرمیده باشند دلم از فراق آدمهای غیرمعمولی زندگیام شکسته است؛
شانههایشان عجیب تکیهگاه خوبیست برای گریستن...
و من بیبهانه دوستشان دارم.
آنها با وجودی که زخمخوردهاند زخم نمیزنند
عجیب دلم هوای غیرمعمولیها را کرده
ای کاش معمولیها هم غیرمعمول بودند.
نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
#غیرمعمولیها
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef