خدایا
هر آنچه ما را از یاد تو غافل میکند
از ما دور کن وچنان نما که بر عهد
و پیمانمان با ولیت ثابت قدم بمانیم.
"آمین"
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️عشق مادر
در همهی آفریده های پروردگار
@ranggarang
🌹مثل غزل مثل سپیده مثل آبی
🌹آیینه ای صبحی تو جان آفتابی
🌹پاکی صبوری مهربانی باصفایی
🌹تو یک پرستاری تو یک مفهوم نابی
روز پرستار برسبزقامتان سپید پوش مبارک
🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸💐🌸
@ranggarang
824057601_1328427524.mp3
11.11M
🎙ای دختر جلالت و ای خواهر وقار...
🔻مولودی #حضرت_زینب(س)
⏱#بیش_از_ده_دقیقه | 10:30
👤 حاج حسین #سازور
@ranggarang
#کوروش
«روز کوروش»
#قسمت_بیستم_دوم🎬:
هیجای خواجه همانطور که جلوی تالار شاهانه منتظر آمدن کالسکه بود تا استر دختر فرمانده اهرن را به اقامتگاه پادشاه بیاورد، دستانش را پشت سرش بهم قفل کرده بود و عرض جلوی در را بی هدف می رفت و برمیگشت و با خود می گفت: تو کیستی دختر؟! برخلاف دیگر دخترکان که تا به حال به خدمت پادشاه اورده ام، نه تاجی انتخاب کردی و برسر گذاشتی و نه لباسهای رنگارنگ و انچنانی برای خود برگزیدی، از هر چیز ساده ترینش را انتخاب نمودی درست مثل ملکهٔ پیشین!
بالاخره صدای تلق تلوق چرخ های کالسکه نوید آمدن میهمان امشب را می داد.
خشایار شاه بر تخت زرینش تکیه داده بود و منتظر ورود دخترکی بود که هیجای خواجه از او بسیار تعریف کرده بود و در وصف او گفته بود: گویا او دختری ست متفاوت با بقیه دختران، او همانند ملکه وشتی حواسش پی عبادت است و بر خلاف بقیه دختران که توجه زیادی به طلا و زیورالات دارند، انگار توجه او فقط معطوف شاه است و بس..
استر که دختری باسیاستی بود و روزها و ماه های قصر نشینی را مانند بقیه دخترکان بیکار ننشسته بود و مدام در پی خوشگذرانی نبود و بلکه چون از عشق آتشین خشایار شاه به ملکه وشتی حکایت ها شنیده بود، با تحقیق و پرس و جو از ندیمه هایِ ملکه وشتی، متوجه اخلاقیات او و حتی پوشش و چهره و آرایش صورت ملکه وشتی، شده بود و تمام سعیش را به کار بسته بود تا شباهتی زیاد به ملکه وشتی پیدا کند تا هم اینک جای خود را در قلب خشایار شاه باز نماید.
خشایار شاه از تخت زرین پایین آمد، به طرف راست تالار که پنجره ای بزرگ رو به حیاط بزرگ قصر داشت رفت،پردهٔ حریر جلوی پنجره را به کناری زد و از پشت شیشه های رنگین پنجره دوردست ها را نگاه میکرد، نگاهش خیره به خورشیدی بود که در افق به خون نشسته بود.
خشایار شاه بغض گلویش را فرو داد و زیر لب گفت: ملکهٔ من! حتما تو هم به مانند این خورشید به خون نشستی...پروردگار مرا ببخشد که با عشق دلم چه کردم؟! من در عالم مدهوشی بودم ملکه، من نفهمیدم چه کردم و چه گفتم...لعنت به من و لعنت به آن شراب نابی که سرکشیدم...ملکه مرا ببخش..کاش راه داشت و دستور میدادم روح در کالبد تن زیبایت بدمند و دوباره جان بگیری و این پادشاه نگون بخت، یک بار دیگر تو را در آغوش کشد..
خشایار شاه اینقدر غرق حرفها و تخیلات شاعرانه و غمگینش بود که اصلا متوجه ورود دربان و اعلام امدن استر دختر اهرن نشد.
خشایار شاه آه بلندی کشید و به عقب برگشت، خیره به سنگ های مرمر زمین بود،سنگ هایی که انگار تابلویی از ملکه وشتی رویشان نقش بسته بود ، خشایار شاه به گمان اینکه خیالاتی شده است، آهی دیگر کشید و گفت: شما سنگ های بی جان هم با من هم اوا شدید؟!
که ناگهان با صدای نازک و آرامی که بی شباهت به ملکه وشتی نبود به خود امد: سلام سرورم! امروز نصیب این حقیر، سعادت حضور در درگاه خشایار شاه شده است.
خشایار شاه که از شنیدن این صدای رؤیایی شگفت زده شده بود سرش را بالا آورد...دخترک روبه رویش را نگاهی انداخت، خدای من! باورش نمیشد، این....این ملکه وشتی بود در همان لباس آبی رنگ درخشان،بدون تاج و با روبنده ای حریر و مهره دوزی شده که در پیشگاهش ایستاده بود و مشغول کرنش بود...
خشایار همانطور که زبانش لکنت گرفته بود گفت:تو...تو که هستی؟!
روبنده از صورت بیانداز تا رویت را ببینم.
استر با صدای ملیحش چشمی گفت و در حین باز کردن روبنده، ستاره اهنین کوچک را که از زیر لباس بر خود اویخته بود تا طلسم محبت او به خشایار شاه باشد را لمس کرد و گفت: یک زن در مقابل صاحبش روبنده از صورت به زیر می افکند..
خشایار شاه که هر لحظه بی تاب تر می شد با قدم های بلند به سمت استر رفت و گفت: به خدا که تو همان ملکه وشتی منی با همان نجابت و زیبایی
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃این کلیپ را ببینید
و در تمام گروهها فوروارد کنید!
🍂این چشم نظر که در خانه های همه ما هست، چشم #شیطان است و منبع انرژی #شرّ و #منفی و بد است!
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥صحبت های استاد رائفی پور در خصوص
چاه "ویل" در جهنم و اینکه نصیب چه کسانی میشود 💥
💥کسانی ک نماز نمیخوانند قید بهشت را بزنند💥
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔دلایل نهی قرآن ازدل شکستن...
@ranggarang
آیا میدانید سلیمان نبی علیه السلام اخرین پیامبری است که وارد بهشت میشود؟!
سلیمانبن داوود از نادر پیامبرانی است که خداوند پادشاهی مشرق و مغرب زمین را به او داد و سالها بر انسانها، چهارپایان، مرغان و درندگان غالب و حاکم بود و زبان همه موجودات را میدانست که زبان از توصیف قدرت عظیم او قاصر است.
درباره ثروت ایشان آوردهاند که: فرشی داشت که جنیان آن را از حریر و طلا بافته بودند و هر زمان که میخواست به جایی برود روی آن فرش مینشست و هر جا و با هر سرعتی که میخواست، آن فرش وی را به مقصد میرساند. آنقدر قدرت داشت که حتی باد نیز تحت اختیار او بود و با باد سخن میگفت. میزی داشت از طلا که با یاقوت و جواهرات آراسته شده بود و سه هزار میز دیگر در اطراف او بودند (مخصوص علما، وزرا و بزرگان بنی اسرائیل).
سلیمان (ع) صد فرسخ لشکر داشت، ۲۵ فرسخ از جنیان، ۲۵ فرسخ از پرندگان، ۲۵ فرسخ از انسان و ۲۵ فرسخ از حیوانات چهارپا. جنیان گوهرهای درخشان برایشان میآوردند.
روزی دستور داد که کسی وارد قصر من نشود و خود عصایش را به دست گرفت و به بالاترین جای قصر رفت در حالی که به عصایش تکیه داده بود به مملکت خویش نگاه کرده و شکرگذار خداوند بود. ناگاه نظرش به جوانی خوش چهره و پاکیزه افتاد که از گوشه قصرش پیدا شد، فرمود: چه کسی به تو اجازه ورود به قصر را داده است، گفت: پروردگار تو، فرمود: تو کیستی، گفت: عزرائیل، فرمود: برای چه کاری آمدید، گفت: برای قبض روح تو.
سلیمان (ع) چون هیچ وابستگی به دنیا نداشت فرمود: به آنچه ماموری، انجام بده. عزرائیل جان ایشان را در همان حالت که به عصا تکیه داده بود قبض کرد، چند روزی گذشت مردم و اطرافیان او را میدیدند و گمان میکردند که زنده است. بعضی میگفتند چند روز غذا نخورده و نیاشامیده، پس او پروردگار ماست.
عدهای میگفتند او جادوگر است و در دید ما سحر کرده که ما گمان کنیم ایستاده است. گروهی گفتند او پیامبر خداست و … و خلاصه خداوند موریانههایی را فرستاد که میان عصای او را بخورند تا عصا بشکند، وقتی عصا شکست و او به زمین افتاد به داخل قصر رفتند و متوجه شدند که چند روز است از دنیا رحلت کرده است.
نکته مهم داستان این است که سلیمان (ع) با این همه ثروت فریب دنیا را نخورد و دنیا را در مسیر آخرت خرج کرد اما با این حال آخرین پیامبری است که در فردای قیامت به بهشت میرود زیرا خاصیت دنیا در این است که در حرام آن عقاب و در حلال آن حساب است. حسابرسی طولانی اموال سلیمان سبب میشود که او به عنوان آخرین پیامبر و فرستاده خدا قدم به بهشت گذارد.
امام صادق(ع): «آخرین پیامبری که وارد بهشت میشود، سلیمان(ع) است، تنها به این دلیل اینکه در دنیا به او نعمتهایی عطا شده بود».
📙 ابن همام اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص 49، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1404ق
@ranggarang
🌳درخت ممنوعه ادم و هوا چه بود؟
🌴🌲درختان بهشتی امتیاز خاصی دارند و آن این است که در یک زمان چند نوع میوه می دهند و آن درخت که آدم و حوا از آن تناول کردند همزمان گندم، سیب،انجیر و انگور داشت.
🦋هنگامی روح به ادم دمیده شد انسان چه عکس العملی داشت؟
👈هنگامی که روح بر آدم دمیده شد، او به عطسه افتاد و خداوند امر کرد تا جمله «الحمد اللّه رب العالمین» را بگوید.
🦋مدت اقامت ادم و حوا چند ساعت بود؟
👩❤️👩آمده که مدت توقف آدم و حوا در بهشت از هنگامی که وارد آن شدند تا ساعتی که بیرون شدند تنها 7 ساعت از ایام دنیا بود!
👈و اولین کسی که نام اشیاء را بلد بود ادم بود!
🧜♂شیطان به وسیله کدام حیوان وارد بهشت شد؟
❌شیطان در میان آروارهای مار قرار گرفت و وارد بهشت شد!
🐍مار قبل از ارتکاب به چنین کاری از بهترین حیوانات ساکن بهشت بود و گویند بر چهار دست و پا حرکت می کرد و بعد از ارتکاب گناه به امر خدا بصورت خزندگان درآمد و جایگاهی که ابلیس در دهانش نشسته بود تبدیل به زهر کشنده ای شد!
📚 منبع:سرگذشت ادم و حوا(سوره بقره،طه و...)
@ranggarang
ماجرای نبش قبر یوسف نبی علیهالسلام
📙شیخ طبرسی (رحمه الله علیه) درتفسیرخود نقل کرده است:
چون حضرت یوسف(ع) از دنیا رفت، او را در تابوتی از سنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن کردند و علتش این بود که چون آن حضرت ازدنیا رفت، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته ای می خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن کنند و از برکت آن پیکر مطهر بهره مند گردند و سرانجام مصلحت دیدند جنازه را در رود نیل دفن کنند تا آب نیل از روی آن بگذرد و به همه شهر برسد تا مردم در این بهره یکسان باشند و برکت آن جنازه بطور مساوی به همه مردم برسد، و این قبر تا زمان حضرت موسی(علیه السلام) هم چنان در رود نیل بود تا وقتی که آن حضرت بیامد و او را از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد.(1)
📙مسعودی می گوید: «سبب این که حضرت موسی (علیه السلام) جنازۀ حضرت یوسف (علیه السلام) را از مصر منتقل کرد، آن بود که باران بر بنی اسرائیل نبارید.پس خدای متعال به حضرت موسی وحی فرمود که جنازۀ یوسف (علیه السلام) را بیرون بیاور.»
حضرت موسی از محل دفن حضرت یوسف پرسید، و کسی از جای آن مطلع نبود، تا این که پیر زنی نابینا و زمین گیر از بنی اسرائیل را آوردند، و او گفت: من جای دفن یوسف را می دانم، ولی سه حاجت دارم که باید ازخدا بخواهی آن ها را برآورد تا آن جا را به تونشان دهم: یکی آن که از این بیماری نجات یافته و بتوانم راه بروم؛ دیگر آنکه بینا شده و جوانی ام را بازگردد؛ سوم اینکه خداوند جایم را در بهشت پیش تو قراردهد.
🌷خداوند به حضرت موسی وحی فرمود: سخنش را بپذیر که ما حاجت های او را برآوردیم. پیر زن محل دفن حضرت یوسف را نشان داد و حضرت موسی جنازه را بیرون آورد و به فلسطین منتقل ساخت.(2)
📙اما در برخی منابع دلیل انتقال جنازه حضرت یوسف اینگونه ذکر شده است:
🌙🌑مدتی ماه (بر اثر ابرهای متراکم) بر بنی اسرائیل طلوع نکرد (هرگاه میخواستند از مصر به طرف شام بروند احتیاج به نور ماه داشتند و گرنه راه را گم میکردند) به حضرت موسی (علیه السلام) وحی شد که استخوان های یوسف را از قبر بیرون آورد (تا وصیت او انجام گیرد) در این صورت، ماه را بر شما طالع خواهم کرد.
جنازه حضرت یوسف (علیه السلام) را در میان رود نیل دفن کردند تا زمانی که حضرت موسی (علیه السلام) میخواست با بنی اسرائیل از مصر خارج شود. در این هنگام جنازه را از قبر در آورده و به سوی فلسطین آورده و دفن کردند، تا به وصیت حضرت یوسف عمل شده باشد.
1) تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 266.
(2) تاریخ انبیاء؛ سید هاشم رسولی محلاتی؛ ص324./ به نقل از «اثبات الوصیة»؛ ص 38.
(3) علل الشرایع، ص 107؛ بحار، ج 13، ص 127.
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام هادی (ع)
دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.
#حی_علی_خیرالعمل
#نماز_اول_وقت_
@ranggarang