eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.4هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
7 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهي گمان نميکني ، ولي خوب مي‌شود ، گاهي نمي‌شود که نمي‌شود که نمي‌شود ...! گاهي هزار دوره دعا ، بي اجابت است ، گاهي نگفته قرعه به نام تو مي‌شود ...! گاهي گدايِ گدايي و بخت با تو يار نيست ! گاهي تمام شهر گداي تو مي‌ شود ...! گاهي براي خنده دلم تنگ مي‌شود ، گاهي دلم تراشه اي از سنگ مي‌شود ...! گاهي تمام آبيِ اين آسمانِ ما ، يک باره تيره گشته و بي رنگ مي‌شود ...! گاهي نفس ، به تيزيِ شمشير مي‌شود ، از هرچه زندگي‌ست ، دلت سير مي‌شود ...! گويي به خواب بود ، جواني‌مان گذشت ، گاهي چه زود فرصت‌مان دير مي‌شود ... کاري ندارم کجايي چه ميکني ... بي عشق سر مکن ، که دلت پير مي‌شود ...! 👤 قیصر امین پور 🔻 @ranggarang
ای عاشقان دنیا دنیا وفا ندارد مرگ است آخرکارچون وچراندارد هردرد رادوائیست جزمرگ خانما نسوز این دردناگهانی هرگز دوا ندارد داری هزارخانه بنگر به خانه قبر این خانه من وتوست ما وشما ندارد تیراجل به هرشکل روزی سراغت آید این تیر سرنوشت است دیدخطاندارد یک روز امیربودن یک روز اسیر بودن پیک اجل چوآید شاه وگداندارد شادی مجو ز دنیا دارغم است اینجا جزقصه غم انگیز این غمسراندارد هرجاگل است وگلزارغرق صفاست آنجا باغی که گل ندارد هرگز صفاندارد بنگر که با بزرگان دنیا چه کرده ای دوست این دشمن سیه روشرم وحیاندارد برشادی دوروزدنیا مبنددل را دنیا به جزبلا وجوروجفاندارد هرکس ستم نماید بیند سزای کارش چوب خدا به هرشکل هرگز صدا ندارد 🔻 @ranggarang
✍️ستارخان در خاطراتش می گوید: من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد 🔸و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد. اما در زمان مشروطه یک بار گریستم. و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا. 🔹از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان. 🔸اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ... 🔹زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ...❤️❤️ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍂ســرگذشـــت ارواح ســــرگردان بـــــ😱ــــرزخ🍃🍂 〖بیست_ویکم〗 🔰 ورود به شهر ولایت 🔴 رسیدیم به باغی که راه هم از میان آن باغ می‌گذشت، دیدم چند نفری در کنار حوض نشسته‌اند و میوه‌های گوارا در جلو شان می‌باشد. تا مرا دیدند احترام نمودند و خواهش نشستن و میوه خوردن کردند و گفتند: ما روزه‌دار، از دار الغرور (دنیا) بیرون شدیم و این افطاری است که به ما داده‌اند، و چنان می‌پنداریم که تو هم از اینها حق داری زیرا تو روزه‌داری را افطار داده‌ای. نشستم و از آنها خوردم، تشنگی و هر درد و المی داشتم، رفع شد. پرسیدند: در این راه بر تو چه گذشت؟ گفتم: الحمدللَّه، بدی‌ها که گذشت و به دیدن شما رفع گردید؛ ولیکن چند نفر عقب ماندند و سیاهان آنها را نگه داشتند و مرا هم وسوسه نمودند. اخیراً گوش به حرف‌های سیاه ندادم و عقب ماند، امید که به من نرسد! گفتند: چنین نیست! آنها از ما دست‌بردار نیستند و در این اراضی مسامحه به زبان مکر و دروغ ما را اذیّت می‌کنند، ولی بعدها مثل قُطّاع الطریق (راه زن‌ها) شاید با ما بجنگند. گفتم: پس ما بدون اسلحه با آنها چه کنیم؟ گفتند: اگر در دارالغرور اسلحه تهیّه نموده باشیم، در منازل بعدی به [داد] ما خواهد رسید، چنان‌که حقّ فرموده است: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِباطِ الخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ …؛ ⇦ و هرچه در توان دارید از نیرو و اسب‌های آماده، بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان]دیگری را - جز ایشان که شما نمی‌شناسید شان و خدا آنان را می‌شناسد - بترسانید. گفتم: من از این آیه شریفه، فقط تهیّه اسباب جهاد دنیوی را می‌فهمیدم. گفتند: قرآن و آیات آن، دستورات تمام عوالم و منازل و مقامات است و جامع همه آنها و مجموعه تمام مراتب وجودیه است و اگر نه چنین بود، ناقص بود و حال آنکه خاتم الکتب (قرآن) و آورنده او خاتم الانبیاء است. در پس پرده هر چه بود آمد. و لیس ورآء العبّادان قریة؛ و بعد از عبادان (آبادان) دهی نیست. همه برخاستیم و رفتیم. راه از زیر درختان پر میوه و از کنار نهرهای جاری می‌گذشت. نسیم فضا با روح و ریحان و قلوب مملوّ از فرح و خوشی بود، کأنّه جمال خداوندی تجلّی نموده بود. @ranggarang
خدایا صفحه ای دیگر از عمرمان ورق خورد روز را در پناهت به شب رساندیم پروردگارا شب را بر همه عزیزانمان سرشار از آرامش بفـــرما و در پناهت حافظشان باش شبتون بخیر در پناه خـدا....🌸💌 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁بســــــــــم الله الرحــمن الرحیـــــــم🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیارتی امام حسین علیه‌السلام... «السَّلاَمُ عَلَيکَ يَا أَبَا عَبدِالله وَعَلَى الأَروَاحِ الَّتِي حَلَّت بِفِنَائِکَ، عَلَيکَ مِنِّي سَلاَمُ اللهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ اللَّيلُ وَالنَّهَارُ وَلاَ جَعَلَهُ اللهَ آخِرَ العَهدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُم، اَلسَّلاَمُ عَلَى الحُسَينِ وَعَلَى عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ وَعَلَى أَولاَدِ الحُسَينِ وَعَلَى أَصحَابِ الحُسَين.» تصاویری از حرم مطهّر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام @ranggarang
❣ 🔅السلام علیکَ یا وعد الله الذّی ضمنه... 🌱سلام بر مولای مهربانی که آمدنش وعده ی حتمی خداست... وسلام بر منتظران و دعاگویان آن روزگار نورانی و قریب... 📚زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 قبل از ظهور، رفاه و آسایش و عافیت طلبی نیست، به شدت فشرده می شوید و امتحان می‌شويد. 🌺 امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) 🌸 شرط تحقق ، برپائی امر به معروف و نهی از منکر هست. 📚 تفسیر آیه ۴۰ و ۴۱ سوره حج @ranggarang
♨️ياد دوست💚 🔸«كسى كه چيزى را دوست بدارد ياد آن ورد زبانش شود.» مهم ترين نشانه دوستى و عشق حضرت مهدى عليه السلام اوست كه هميشه و همه جا همراه محب است. وقت خواب و بيدارى، وقت كار و استراحت. عاشق مهدى عليه السلام تا صداى اذان مى شنود براى وصال معشوق دست به دعا به سمت آسمان بلند كرده و در وقت بارش باران عاجزانه از خداوند ظهور معشوق غريب كه در غيبت به سر مى برد را مى خواهد. «يا صاحب الزمان» ذكر زبانش شده و نور قلبش. 🔻علامه سيد على آقا قاضى، همواره در حالت ايستاده و نشسته و در تغيير از حالتى به حالت ديگر كلمه ى «يا صاحب الزمان» را بر زبان جارى مى ساخت. 🔻آيت الله سيد عبدالكريم كشميرى، مى فرمود: روزى يك ساعت با حضرت خلوت كنيد، در جاى خلوت زيارت آل ياسين بخوانيد. زياد «يا صاحب الزمان ادركنى»، «يا صاحب الزمان اغثنى» بگوييد تا رفاقت با حضرت زياد شود. 🔻آيت الله ناصرى،مى فرمايند: در هر مشكل و در هر حال «يابن الحسن» گفتن را فراموش نكنيد. 🔸كه فراموشى و غفلت از ياد دوست بزرگ ترين گناه براى عاشق است كه ياد نه كار زبان است نه فعاليّت فكر كه اول از معشوق سرزند، پس هر آن لحظه كه به ياد امام زمانت نور گرفتى بدان در همان لحظه امام به ياد توست. 🔸«مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم. » و خدا مى داند كه ياد امام چه آثار و بركاتى دارد كه اين همه سفارش در آيات و روايات به اين ياد شيرين، با هدفى خاص مطرح گشته است كه فرمود: «ياد مهدى از قلوب مؤمنين غايب نمى گردد.» 📚 در هوای او،ص۱۶۹ و ۱۷۰ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق عليه السلام: آنكه مالك خشم خود نباشد، مالك عقل خود نيست مَن لَم يَملِك غَضَبَهُ لَم يَملِك عَقلَهُ 📚تحف العقول ۳۷۱ @ranggarang
دادگاه وجدان برتر از هر داد گاهیست مراقب باشید بہ نفع شما رای دهد وجدان یگانہ محکمه ایست ڪہ احتیاج بہ قاضے ندارد @ranggarang
میگفت: ازهرچیزی‌که‌تعریف‌کردند، بگوکارخداست، مال‌خداست. نکندخدارابپوشانی‌و‌آن‌رابه‌خودت یاغیرخودت‌نسبت‌دهی؛ که‌ظلمی‌بزرگ‌ترازاین‌نیست..!🌿 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 عاقبت آخوندهای فاسد در دنیا و آخرت! 🔆امام خمینی (ره): ❎«خدای متعال می‌داند که من نسبت به آخوندهای فاسد آن‌قدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم. ❎ساواکی پیش من محترم‌تر است از آخوند فاسد... ❎آن‌قدر صدمه‌ای که اسلام از یک آخوند فاسد می‌خورد از محمدرضاشاه نمی خورد.  ❎در روایات هست که آخوند فاسد و ملای فاسد در جهنم از بوی تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند.  ❎در این دنیا هم از بوی تعفن بعض از آخوندهای فاسد، دنیا در عذاب است.  ❎ما طرفداری از عمامه نمی‌کنیم. ما طرفداری از اسلام می‌کنیم.  اگر اسلام پیش شما باشد معظم هستید.  پیش هر کس باشد معظم است.» 🛑شخصی نزد آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه) آمد و گفت: ♨️ طلبه ای دزدی کرده است! 🔆ایشان فرمودند: اتفاقا همان دزد لباس ما را نیز دزدیده است... ✅نگو دزد آخوند است، بگو دزد، لباس آخوند را دزدیده است. ✅ نگویید امین خیانت کرده، بگویید من رازم را به خائن گفته ام و او بر ملا کرد. 📙صحیفه نور، ج10‌، ص 280-279 @ranggarang
🛑میگه از بس تو لباس پیغمبر خیانت کردن مردم رو از دین زده کردن! 🍀خب از اولِ اسلام، لباسی که تن پیغمبر بود تن ابوسفیان و معاویه و...هم بودکه!😐 ⚫️که تازه نه تنها خیانت بلکه جنایتها کردن.... ✍اما هیچکس نگفت تقصیر پیامبر و لباس و دینشه! عیب اونا رو از چشم خودشون دیدن نه لباس و عمامه و دینشون.. ✍چون مردم دینشون رو از خدا و اهل بیت گرفتن نه از زبان و کارهای این و اون،بهمین خاطر چون پیامبر و اهل بیتش خطایی نداشتن هیچکس خطاهای سایر مردم رو به پای اسلام نمیذاشت 🔆به همین خاطر هم تعداد مسلمونا هر روز بیشتر شده... التماس تفکر @ranggarang
🌺بشارت امام صادق علیه السلام به شیعیان... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍یه بررسی کنیم ببینیم کیا میگن رای ندیم؟ 🔴شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید 🔴شبکه‌صهیونیستی‌اینترنشنال:رای ندید 🔴شبکه بهایی منو تو: رای ندید 🔴شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید 🔴شبکه سازمان مجاهدین: رای ندید 🔴شبکه سلطنت‌طلب خارج نشین: رای ندید 🔴شبکه تروریستی کوموله: رای ندید 🔴شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید 🔴شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید 🔴شبکه پان کرد ها : رای ندید 🔴شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید 🔆رهبر معظم انقلاب : رای دادن واجب عینی است و دادن رای سفید اگر موجب تضعیف نظام بشود، حرام است. 🔶آیا افرادی که در داخل کشور «با هر بهانه‌ای»تشویق به رای ندادن میکنند وطن دوست هستند یا وطن فروش؟ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️رهبر انقلاب: عده ای(دشمنان داخلی و خارجی) نمی‌خواهند انتخابات شایسته‌ی ملت ایران برگزار شود ✍️عده ای سعی میکنن مردم رو ناامید کنن و وانمود کنن رای دادن فایده ای نداره ✍️عده ای سعی میکنن مردم رو بی اعتماد کنن ‌در مقابل اینها باید با جهاد تبیین سینه سپر کرد.. 🌿پیوست: به کوری چشم دشمن از هرسال دیگه انتخابات رو باشکوه تر برگزار میکنیم 👌چون هرجا به آقا و حرفهاشون اعتماد کردیم دشمن خوارتر و ذلیلتر و کشور پیشرفت بیشتری داشته🙏 @ranggarang
رمان واقعی«تجسم شیطان» 🎬: چند ماهی از راه اندازی پرورش ماهی داخل باغ میگذشت، سعید بر خلاف بقیه روزها که وزوزی در گوشش مدام او را از زندگی نا امید می کرد، با حالی خوش از باغ خارج شد. ماهی ها انگار جانی دوباره گرفته بودند و طبق تجویز یکی از اهل فن باید مقداری مواد خاص داخل حوضچه ها میریخت تا رشد ماهی ها سریع تر شود، ماهی هایی بسیار زیبا و‌کمیاب که اگر خوب رشد میکردند هرکدامش با پول خوبی به فروش میرفت و سود هنگفتی نصیب او و روح الله میشد سعید به سمت ماشینش رفت و همانطور که سوار ماشین میشد گوشی اش را بیرون اورد و شماره ای را گرفت: الو سلام مهندس خوبی؟! آره ماهی ها واقعا خوب شدن، الان دارم میرم سمت تهران، اگر امکان داره آدرس همون مغازه را...آره آره..می خوام اخرین توصیه تون هم گوش کنم تا تلاشهام بهتر به ثمر برسن سعید پایش را روی گاز گذاشت، ذهنش نسبت به کارش آرام بود اما هر وقت به شراره فکر می کرد کل سیستم بدنش بهم میریخت، از آخرین درگیری اش با شراره ماه ها می گذشت، درست زمانی که روح الله پول را به حساب سعید ریخت تا پرورش ماهی را راه بیندازد، شراره می خواست تا سعید پول را که رقم کمی هم نبود به او دهد تا شراره کاری را که در نظر داشت راه بیاندازد، اما سعید دیگر گول نمی خورد چون تازه فهمیده بود که ورشکستگیش توی بنگاه معاملاتی اتومبیل یک سرش به جمشید می رسید و پولی هم که برای خرید خانه از روح الله قرض کرده بود دو دستی به جمشید تقدیم کرده بود تا او که ادعا می کرد دو تا خانه مفت به چنگش افتاده را بخرد و سود هنگفتی کنند که بازهم جمشید پول را بالا کشیده بود و مدعی شده بود که صاحب خانه ها پول را خورده و غیب شده، طبق تجربه، سعید نمی توانست دوباره این ریسک را کند و سرمایه ای را که از دیگری قرض کرده تحت اختیار شراره قرار دهد، شراره هم که انگار دنبال بهانه می گشت، با یک دعوای ساختگی سعید را ترک کرده بود و الان ماه ها بود که سعید از شراره خبر نداشت. سعید ذهنش خیلی درگیر بود و چند بار ماشین از مسیر اصلی منحرف شد اما توانست کنترلش کند، بالاخره به تهران رسید. به سمت ادرسی که دوستش داده بود حرکت کرد، سعید آهنگ ملایمی گذاشته بود به چهار راه رسید و همان لحظه چراغ قرمز شد، دخترکی با دسته ای پاکت به شیشه ماشین زد و گفت: آقا یه فال بخرین، تو رو خدا یک فال بخرین سعید شیشه را پایین کشید و می خواست حرفی بزند که ناگهان با دیدن داخل پیاده رو خشکش زد، باورش نمیشد...این...این.. چراغ سبز شد و سعید به سرعت ماشین را کناری کشید، کنار خیابان جایی برای پارک نبود، سعید با دستپاچگی پارک دوبل کرد و همانطور که چشمش روی زن و مرد روبه رو بود از ماشین پیاده شد. هر چه که جلوتر می رفت، بیشتر مطمئن میشد که این زنی که کمی جلوتر دستش در دست مردی دیگر است و با هم عاشقانه راه می روند کسی جز شراره، زن عقدی اش نیست. سعید قدم هایش را بلندتر کرد تا به این زنک بدکاره و حیله گر برسد که متوجه شد آن دو به سمت ماشینی در حرکتند و انگار قصد داشتند سوار ماشین شوند، وقت تنگ بود، سعید باید به سرعت خودش را به ماشینش می رساند تا شراره نگریخته بود،باید تعقیبشان می کرد تا سر بزنگاه زنگ بزند به پلیس و از طریق پلیس شراره را رسوا کند. اما تا به خود آمد، در یک چشم بهم زدن آنها سوار ماشین شدند و با سرعت از سعید دور شدند، نه تاکسی برای سعید ایستاد و نه وقت رسیدن به ماشینش بود. با رفتن شراره، تازه سعید به فکرش رسید کاش از او عکس گرفته بود، اما کار از کار گذشته بود. سعید فاتحه شراره را خواند و با مشت روی پایش کوبید و زیر لب گفت: فردا باید برم دادگاه و اسم این لکه ننگ را از زندگی و شناسنامه ام پاک کنم.. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی براساس واقعیت @ranggarang