بریم هیئت، سینه بزنیم، گریه کنیم ولی #نماز_اول_وقت نخونیم؟
یادمون نرفته که اقا وسط میدون جنگ بین تیغ و تیر و شمشیر نماز خوند....
@ranggarang
🌴خاطرات کربلا🌾
کاروان عشق، در راه است...
از پیشگویی ها در مورد اتفاقات،شروع میکنیم تا به اتفاقات افتاده بر سر اهل بیت حسین بن علی (ع) و یارانش برسیم...
با ما همراه باشید هر شب در کانال
👇👇👇
@ranggarang
#خاطرات_
🌴خاطرات کربلا🌴
🏳قسمت نهم (پیشگویی ها)
🌾 سرزمين طَف
📙المعجم الكبير - به نقل از عايشه از پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله - :
جبرئيل به من خبر داد كه پسرم حسين، پس از من در سرزمين طَف كشته مى شود و اين خاك را برايم آورد و به من
خبر داد كه آرامگاه او در آن جاست.
📚المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۰۷ ح ۲۸۱۴ أعلام النبوّة : ص ۱۸۲
📘الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) - به نقل از ابو سَلَمه - :
ما غرفهاى داشتيم كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر گاه مى خواست جبرئيل را ديدار كند. در آن جا او را مى ديد. در يكى از اين ديدارها، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به عايشه فرمان داد كه كسى بر او وارد نشود ؛ امّا حسين بن على عليه السلام وارد شد و عايشه متوجّه او نشد كه او را بگيرد.
جبرئيل گفت: اين كيست؟
پيامبر خدا فرمود: «پسرم» و او را گرفت و بر روى ران خود نهاد.
جبرئيل گفت: هان كه به زودى او كشته مى شود!
پيامبر خدا فرمود: «چه كسى او را مى كشد؟».
گفت : امّت تو.
پيامبر خدا فرمود: «امّت من،او را مى كشند؟!».
گفت: آرى و اگر بخواهى، سرزمينى را كه در آن كشته مى شود، به تو نشان مى دهم.
جبرئيل به سرزمين طَف در عراق، اشاره كرد و خاكى سرخ برگرفت و آن را به پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشان داد و گفت: اين از خاك قتلگاه اوست.
📚الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۴۲۵ ح ۴۱۳
تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۱۹۵ ح ۳۵۳۳
🌾 سرزمين عراق
📘المستدرك على الصحيحين - به نقل از اُمّ سلمه - :
پيامبر خدا شبى براى خوابيدن دراز كشيده بود كه سراسيمه بيدار شد. سپس دراز كشيد و به خواب فرو رفت ؛ ولى دوباره با پريشانىِ كمترى نسبت به بار نخست بيدار شد. آن گاه دوباره خوابيد و چون بيدار شد، خاكى سرخ در دست داشت كه آن را مى بوسيد.
گفتم: اى پيامبر خدا! اين خاك سرخ چيست؟
فرمود: «جبرئيل - كه درود و سلام بر او باد - در باره حسين به من خبر داد كه : "اين، در سرزمين عراق، كشته مى شود" و من به جبرئيل گفتم: خاك سرزمينى را كه در آن كشته مى شود. به من نشان بده و اين خاك همان جاست».
📚المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۴۴۰ ح ۸۲۰۲
المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۰۹ ح ۲۸۲۱
ادامه دارد
@ranggarang
امشب دعا میکنم
خدای بزرگ نصیبتان کند
هر آنچه از خوبی ها آرزو دارید،
لحظه هاتون آروم
آسمون دلتون روشن
🌟#شبتون_بخیر_
@ranggarang
آغاز صبح یاد خدا باید کرد
خودرا به امید او رها بایدکرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن ترا صدا بایدکرد
امروزمان را آغاز میکنیم
بنام خدایی که تسکین دهنده
دردها وآرامش دهنده قلبهاست
مهربان خدایم
امروزمان
را آغاز میکنیم با نام زیبای تو
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
#سلام_صبحتون_بخیر_
@ranggarang
🌸سلام_ارباب_خوبم✋
خورشیدتابناڪ بہ رویٺ سلام ڪرد
خاڪ زمین بہ زخم_گلویٺ سلام ڪرد
آقاجواب نوڪرخودرانمیدهے؟
وقتے ڪه ایستادوبہ سویٺ سلام ڪرد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ✋
السلام علی الحسین🌷
و علی علی بن الحسین🌹
وعلی اولاد الحسین🌷
و علی اصحاب الحسین🌹
@ranggarang
#سلام_امام_زمانم
💔الا ای صاحب قلبم کجایی⁉️
🏴محرم شد نمی خواهی بیایی⁉️
◾️هوای شال مشکی عزایت
دل زار مرا کرده هوایی💔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@ranggarang
✅عدالت
✍روزی حضرت موسی(علیه السلام) از محلی عبور می کرد. بر سر چشمه ای در کنار کوهی رسید. با آب چشمه وضو گرفت و بالای کوه رفت تا نماز بخواند. در این موقع اسب سواری به آنجا رسید و برای آشامیدن آب از اسب فرود آمد. در موقع رفتن، کیسه ی پول خود را فراموش نمود و رفت. بعد از او چوپانی رسید. کیسه را مشاهده کرد و برداشت.
بعد از چوپان، پیرمردی بر سر چشمه آمد. آثار فقر و تنگدستی از ظاهرش آشکار بود. دسته هیزمی بر روی سر داشت. هیزم را یک طرف نهاد و برای استراحت کنار چشمه خوابید. چیزی نگذشت که اسب سوار برگشت و اطراف چشمه را برای پیدا کردن کیسه جستجو نمود، ولی پیدا نکرد. به پیرمرد مراجعه نمود. او هم اظهار بی اطلاعی کرد. بین آن دو سخنانی رد و بدل شد که منجر به زد و خورد گردید. بالاخره اسب سوار آنقدر هیزم شکن را زد که جان داد. حضرت موسی(علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا ! این چه پیشامدی بود؟ عدل در این قضیه چگونه است؟ پول را چوپان برداشت ولی پیرمرد مورد ستم واقع شد!
خطاب رسید: ای موسی! همین پیرمرد، پدر آن اسب سوار را کشته بود و بین این دو قصاص انجام شد. در ضمن، پدر اسب سوار به پدر چوپان به اندازه ی پول همان کیسه مقروض بود. از این رو چوپان هم به حق خود رسید. من از روی عدل و دادگری حکومت می کنم.
📙 سفینة البحار، ج٢، ص۴٣٣
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@ranggarang
✨ #پندانـــــــهـــ
✅ﻫﺮﮔﺰ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻧﺸﮑﻦ
#ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ
#ﻗﻮﻝ
#ﺭﺍﺑﻄﻪ
#ﻭﻗﻠﺐ
ﺯﯾﺮﺍ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻨﺪ
ﺻﺪﺍ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ...
@ranggarang
در یکی از روستاها کشاورزی زندگی می کرد که الاغ پیری داشت؛ از بد روزگار یک روز، الاغ به درون یک چاه عمیق افتاد! کشاورز هر چه سعی کرد، نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد! تصمیم گرفت برای این که حیوان بیچاره بیشتر زجر نکشد، چاه را با خاک پر کند تا زودتر الاغ بمیرد و مرگ تدریجی او را عذاب ندهد!
هر بار که با سطل روی سر الاغ خاک می ریخت، الاغ خاک ها را می تکاند و زیر پایش می ریخت! کشاورز همین طور بر سر الاغ خاک می ریخت و او هم خاک ها را زیر پایش می گذاشت و بالا می آمد تا این که به لب چاه رسید و از آن خارج شد !
مشکلات نیز همانند خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: یا زنده به گور شویم یا از آن ها سکویی بسازیم برای صعود!
@ranggarang
بقراط، پزشک و فیلسوف یونانی، نخستین کسی بود که قسم نامه ی خودش را نقض کرد!
این ماجرا توسط "ژیرو دروسی" به تصویر کشیده شده است و صحنه ای را نشان می دهد که بقراط طلا و سکه های نماینده اردشیر اول هخامنشی را نپذیرفته است.
در جریان طاعونی که در سال ۴۴۰ قبل از میلاد در بخشی از امپراتوری ایران اتفاق افتاد، اردشیر اول را مجاب کرد که نمایندگانی را همراه با صندوق های طلا به سوی بقراط در یونان بفرستد و از او دعوت کند که برای از بین بردن این طاعون به ایران بیاید اما بقراط این پیشنهاد را رد می کند و پاسخ می دهد که پارسیان در زمان خشایار شاه به یونان حمله ور شدند و از همین رو مایل به همکاری با پارسیان نیست!
🧠دنیای عجایب
@ranggarang
🍃پادشاه و وزیر؛ حافظ و محافظ
🍃 پادشاهی را وزیری عاقل بود که از وزارت دست برداشت.
پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟
🍃 گفتند از وزارت دست برداشته و به عبادت خدارمشغول شده است.
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
🍃 گفت از پنج سبب:
✨ اول: آنکه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده میماندم اکنون بندگی خدایی میکنم که مرا در وقت نماز هم، حکم به نشستن میکند.
✨ دوم: آنکه طعام میخوردی و من نگاه میکردم اکنون رزاقی پیدا کردهام که او نمی خورد و مرا میخوراند.
✨ سوم: آنکه تو خواب میکردی و من پاسبانی میکردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند.
✨ چهارم: آنکه میترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید.
✨ پنجم: آنکه میترسیدم اگر گناهی از من سر زند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که هر روز صد گناه میکنم و او می بخشاید.
🌹خدایا ما را یک لحظه به حال خود وا مگذار🌹
@ranggarang
🔶️روزے حضرت موسے در كوه طور، به هنگام مناجات عرض كرد:
🔶️ای پروردگار جهانیان!
🔶️جواب آمد: لبیك!
🔶️سپس عرض كرد: اے پروردگار اطاعت كنندگان!
🔶️جواب آمد: لبیك!
🔶️سپس عرض كرد: اے پروردگار گناه كاران!
موسی علیه السلام شنید: لبیك، لبیك ، لبیك!
🔶️حضرت گفت: خدایا به بهترین اسمے صدایت زدم، یكبار جواب دادی؛ اما تا گفتم: اے خداے گناهكاران، سه مرتبه جواب دادی؟
🔶️خداوند فرمود: اے موسے! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهے ندارند.
اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسے پناهنده شوند؟🍃🍃🍃
📚 ڪتاب قصص التوابین (ص ١٩٨)
@ranggarang
پیامبر_اکرم (ص) :
✦همنشیـن بـد
مانند آهنـگـر است،
که اگر تو را با گرمی آتش ِ
خویش نسوزاند،
ولی از باد گرم و سوزان آن
به تو مےرساند.✦
🗒 جامع الاخبار ص ۱۸۳
@ranggarang
#السلام_علیک_یا_مسلم_ابن_عقیل🖤
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همهی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#سلام_بر_امام_حسین_ع_و_اصحابش
@ranggarang
YEKNET-Arafe95 (4) -.mp3
4.67M
#روز_اول_محرم
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
نیا که کوفه آرایش جنگی گرفته
حرف زدن و بوی دو رنگی گرفته
نیا چراغ قلب کوفیا بی فروغه
هرچی نوشتند توی نامه دروغه
خیلی برات دل نگرونم😭😭
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین_ع
@ranggarang