eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
11 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
«روز کوروش» 🎬: هیجای خواجه همانطور که جلوی تالار شاهانه منتظر آمدن کالسکه بود تا استر دختر فرمانده اهرن را به اقامتگاه پادشاه بیاورد، دستانش را پشت سرش بهم قفل کرده بود و عرض جلوی در را بی هدف می رفت و برمیگشت و با خود می گفت: تو کیستی دختر؟! برخلاف دیگر دخترکان که تا به حال به خدمت پادشاه اورده ام، نه تاجی انتخاب کردی و برسر گذاشتی و نه لباسهای رنگارنگ و انچنانی برای خود برگزیدی، از هر چیز ساده ترینش را انتخاب نمودی درست مثل ملکهٔ پیشین! بالاخره صدای تلق تلوق چرخ های کالسکه نوید آمدن میهمان امشب را می داد. خشایار شاه بر تخت زرینش تکیه داده بود و منتظر ورود دخترکی بود که هیجای خواجه از او بسیار تعریف کرده بود و در وصف او گفته بود: گویا او دختری ست متفاوت با بقیه دختران، او همانند ملکه وشتی حواسش پی عبادت است و بر خلاف بقیه دختران که توجه زیادی به طلا و زیورالات دارند، انگار توجه او فقط معطوف شاه است و بس.. استر که دختری باسیاستی بود و روزها و ماه های قصر نشینی را مانند بقیه دخترکان بیکار ننشسته بود و مدام در پی خوشگذرانی نبود و بلکه چون از عشق آتشین خشایار شاه به ملکه وشتی حکایت ها شنیده بود، با تحقیق و پرس و جو از ندیمه هایِ ملکه وشتی، متوجه اخلاقیات او و حتی پوشش و چهره و آرایش صورت ملکه وشتی، شده بود و تمام سعیش را به کار بسته بود تا شباهتی زیاد به ملکه وشتی پیدا کند تا هم اینک جای خود را در قلب خشایار شاه باز نماید. خشایار شاه از تخت زرین پایین آمد، به طرف راست تالار که پنجره ای بزرگ رو به حیاط بزرگ قصر داشت رفت،پردهٔ حریر جلوی پنجره را به کناری زد و از پشت شیشه های رنگین پنجره دوردست ها را نگاه میکرد، نگاهش خیره به خورشیدی بود که در افق به خون نشسته بود. خشایار شاه بغض گلویش را فرو داد و زیر لب گفت: ملکهٔ من! حتما تو هم به مانند این خورشید به خون نشستی...پروردگار مرا ببخشد که با عشق دلم چه کردم؟! من در عالم مدهوشی بودم ملکه، من نفهمیدم چه کردم و چه گفتم...لعنت به من و لعنت به آن شراب نابی که سرکشیدم...ملکه مرا ببخش..کاش راه داشت و دستور میدادم روح در کالبد تن زیبایت بدمند و دوباره جان بگیری و این پادشاه نگون بخت، یک بار دیگر تو را در آغوش کشد.. خشایار شاه اینقدر غرق حرفها و تخیلات شاعرانه و غمگینش بود که اصلا متوجه ورود دربان و اعلام امدن استر دختر اهرن نشد. خشایار شاه آه بلندی کشید و به عقب برگشت، خیره به سنگ های مرمر زمین بود،سنگ هایی که انگار تابلویی از ملکه وشتی رویشان نقش بسته بود ، خشایار شاه به گمان اینکه خیالاتی شده است، آهی دیگر کشید و گفت: شما سنگ های بی جان هم با من هم اوا شدید؟! که ناگهان با صدای نازک و آرامی که بی شباهت به ملکه وشتی نبود به خود امد: سلام سرورم! امروز نصیب این حقیر، سعادت حضور در درگاه خشایار شاه شده است. خشایار شاه که از شنیدن این صدای رؤیایی شگفت زده شده بود سرش را بالا آورد...دخترک روبه رویش را نگاهی انداخت، خدای من! باورش نمیشد، این....این ملکه وشتی بود در همان لباس آبی رنگ درخشان،بدون تاج و با روبنده ای حریر و مهره دوزی شده که در پیشگاهش ایستاده بود و مشغول کرنش بود... خشایار همانطور که زبانش لکنت گرفته بود گفت:تو...تو که هستی؟! روبنده از صورت بیانداز تا رویت را ببینم. استر با صدای ملیحش چشمی گفت و در حین باز کردن روبنده، ستاره اهنین کوچک را که از زیر لباس بر خود اویخته بود تا طلسم محبت او به خشایار شاه باشد را لمس کرد و گفت: یک زن در مقابل صاحبش روبنده از صورت به زیر می افکند.. خشایار شاه که هر لحظه بی تاب تر می شد با قدم های بلند به سمت استر رفت و گفت: به خدا که تو همان ملکه وشتی منی با همان نجابت و زیبایی ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃این کلیپ را ببینید و در تمام گروهها فوروارد کنید! 🍂این چشم نظر که در خانه های همه ما هست، چشم است و منبع انرژی و و بد است! @ranggarang
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥صحبت های استاد رائفی پور در خصوص چاه "ویل" در جهنم و اینکه نصیب چه کسانی میشود 💥 💥کسانی ک نماز نمیخوانند قید بهشت را بزنند💥 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیا میدانید سلیمان نبی علیه السلام اخرین پیامبری است که وارد بهشت میشود؟! سلیمان‌بن داوود از نادر پیامبرانی است که خداوند پادشاهی مشرق و مغرب زمین را به او داد و سال‌ها بر انسان‌ها، چهارپایان، مرغان و درندگان غالب و حاکم بود و زبان همه موجودات را می‌دانست که زبان از توصیف قدرت عظیم او قاصر است. درباره ثروت ایشان آورده‌اند که: فرشی داشت که جنیان آن را از حریر و طلا بافته بودند و هر زمان که می‌خواست به جایی برود روی آن فرش می‌نشست و هر جا و با هر سرعتی که می‌خواست، آن فرش وی را به مقصد می‌رساند. آنقدر قدرت داشت که حتی باد نیز تحت اختیار او بود و با باد سخن می‌گفت. میزی داشت از طلا که با یاقوت و جواهرات آراسته شده بود و سه هزار میز دیگر در اطراف او بودند (مخصوص علما، وزرا و بزرگان بنی‌ اسرائیل). سلیمان (ع) صد فرسخ لشکر داشت، ۲۵ فرسخ از جنیان، ۲۵ فرسخ از پرندگان، ۲۵ فرسخ از انسان و ۲۵ فرسخ از حیوانات چهارپا. جنیان گوهرهای درخشان برایشان می‌آوردند. روزی دستور داد که کسی وارد قصر من نشود و خود عصایش را به دست گرفت و به بالاترین جای قصر رفت در حالی که به عصایش تکیه داده بود به مملکت خویش نگاه کرده و شکرگذار خداوند بود. ناگاه نظرش به جوانی خوش چهره و پاکیزه افتاد که از گوشه قصرش پیدا شد، فرمود: چه کسی به تو اجازه ورود به قصر را داده است، گفت: پروردگار تو، فرمود:‌ تو کیستی، گفت: عزرائیل، فرمود: برای چه کاری آمدید، گفت: برای قبض روح تو. سلیمان (ع) چون هیچ وابستگی به دنیا نداشت فرمود: به آنچه ماموری، انجام بده. عزرائیل جان ایشان را در همان حالت که به عصا تکیه داده بود قبض کرد، چند روزی گذشت مردم و اطرافیان او را می‌دیدند و گمان می‌کردند که زنده است. بعضی می‌گفتند چند روز غذا نخورده و نیاشامیده، پس او پروردگار ماست. عده‌ای می‌گفتند او جادوگر است و در دید ما سحر کرده که ما گمان کنیم ایستاده است. گروهی گفتند او پیامبر خداست و … و خلاصه خداوند موریانه‌هایی را فرستاد که میان عصای او را بخورند تا عصا بشکند، وقتی عصا شکست و او به زمین افتاد به داخل قصر رفتند و متوجه شدند که چند روز است از دنیا رحلت کرده است. نکته مهم داستان این است که سلیمان (ع) با این همه ثروت فریب دنیا را نخورد و دنیا را در مسیر آخرت خرج کرد اما با این حال آخرین پیامبری است که در فردای قیامت به بهشت می‌رود زیرا خاصیت دنیا در این است که در حرام آن عقاب و در حلال آن حساب است. حسابرسی طولانی اموال سلیمان سبب می‌شود که او به عنوان آخرین پیامبر و فرستاده خدا قدم به بهشت گذارد. امام صادق(ع): «آخرین پیامبری که وارد بهشت می‌شود، سلیمان(ع) است، تنها به این دلیل این‌که در دنیا به او نعمت‌هایی عطا شده بود». 📙 ابن همام اسکافی، محمد بن همام، التمحیص، ص 49، قم، مدرسة الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، 1404ق @ranggarang
🌳درخت ممنوعه ادم و هوا چه بود؟ 🌴🌲درختان بهشتی امتیاز خاصی دارند و آن این است که در یک زمان چند نوع میوه می دهند و آن درخت که آدم و حوا از آن تناول کردند همزمان گندم، سیب،انجیر و انگور داشت. 🦋هنگامی روح به ادم دمیده شد انسان چه عکس العملی داشت؟ 👈هنگامی که روح بر آدم دمیده شد، او به عطسه افتاد و خداوند امر کرد تا جمله «الحمد اللّه رب العالمین» را بگوید. 🦋مدت اقامت ادم و حوا چند ساعت بود؟ 👩‍❤️‍👩آمده که مدت توقف آدم و حوا در بهشت از هنگامی که وارد آن شدند تا ساعتی که بیرون شدند تنها 7 ساعت از ایام دنیا بود! 👈و اولین کسی که نام اشیاء را بلد بود ادم بود! 🧜‍♂شیطان به وسیله کدام حیوان وارد بهشت شد؟ ❌شیطان در میان آروارهای مار قرار گرفت و وارد بهشت شد! 🐍مار قبل از ارتکاب به چنین کاری از بهترین حیوانات ساکن بهشت بود و گویند بر چهار دست و پا حرکت می کرد و بعد از ارتکاب گناه به امر خدا بصورت خزندگان درآمد و جایگاهی که ابلیس در دهانش نشسته بود تبدیل به زهر کشنده ای شد! 📚 منبع:سرگذشت ادم و حوا(سوره بقره،طه و...) @ranggarang