eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
34.9هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه: ✍🏼 هر کس باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کند، خواه و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک! 💠 امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر کجا باشد، آن جا است. ❤️ قلب مؤمن جزیره خضراء است؛ هر جا باشد، حضرت در آن جا پا می گذارد. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🙏 سلام خدمت همه دوستان خواهری میگفت بخت دخترش بسته خواهرم چهل قفل را بخوان در اینترنت هست هر طور گفته عمل کن سحرو جادو را از بین میبره من خودم امتحان کردم بخت دخترم باز شد برای سلامتی امام زمان صلوات 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌺❤️ سلام عزیزم خسته نباشین درجواب دوست عزیزی که بچه تو شکمشون مرده بود دوست عزیز دقیقا منم این مشکل برام پیش اومد اون دردا بیشتر از اینکه جسمی باشه روحی خیلی دوره ی سختیه منم خودم داغون شدم ولی دکتر تو سونوهای بعد زایمان بقایارو تشخیص دادن و رفتم اتاق عمل کورتاژ کردم ولی این دوستمون میتونن چیزایی مثل زعفرون و زنجبیل و این چیزا بخورن شکمشون و با روغن سیاهدونه چرب کنن از عطاری هم بپرسن ی داروی مخصوص هست بهشون میدن برا پاکسازی رحم ان شالله خدا خودش کمکشون کنه این دوره ی سخت و پشت سر بزارن جز درد جسمی درد روحی شون هم زودتر خوب شه 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 سلام ممنون از فاطمه ی عزیز میخواستم به این دوستمون بگم علت اینکه پریودیشون اینجور شده مصرف قرص هاس و کم خونی که دارن نگران نباشن ماه بعد درست میشه واینکه برا درد دندون از عطاری روغن حنظل بگیرن موقع درد سه قطره داخل گوشتون بریزیین سمتی که درد دارین و ی پنبه بزارین داخل گوشتون به واقعا درد واز بین میبره و اگه چند روزپشت هم استفاده شه عفونت و درد دندون کلا از بین میبره 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 سلام عزیزم...به خاطر زود گرفتن از پوشک...چون استرس بهشون وارد شده.. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔆مهماندار مهربان خانه ابوايوب انصارى كه پيامبر (ص ) در مدينه وارد منزل او شد (چنانكه در داستان قبل ذكر شد) يك خانه ساده خشت و گلى بود، ولى دو طبقه داشت ، ابوايوب به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت من دوست دارم كه شما در اطاق طبقه بالا باشيد، و من نمى پسندم كه در بالا سكونت كنم ، اينك اختيار انتخاب با شما است . پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: براى رفت و آمد افراد، طبقه پائين ، مناسبتر است . به اين ترتيب ، رسول اكرم (ص ) در طبقه پائين سكونت نمودند، ابوايوب مى گويد من و مادرم ، در طبقه بالا بوديم ، وقتى به وسيله دلو و طناب ، از چاه آب مى كشيديم ، مراقب بوديم مبادا قطره اى آب به رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) پاشيده شود، و كاملاً مخفى بودم و آهسته حرف مى زديم ، و رعايت احترام آن حضرت را مى كرديم ، و وقتى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در بستر خواب مى آرميد، حركت نمى كرديم (تا صداى پاى ما باعث رفع آسايش آن حضرت نشود) و وقتى كه غذائى مى پختيم ، در اطاق را مى بستيم ، كه دود آتش به سوى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نرود. روزى ظرف آب افتاد و آب آن ريخت ، و ما جز يك پارچه نداشتيم ، مادرم آن را روى آب افكند و كم كم آب را جمع كرد كه مبادا قطره اى از آن ، به طبقه پائين ، به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) برسد. و مسلمانان از مهاجر و انصار، به حضور آن حضرت مى رسيدند، و اسعدبن زرارة هر روز، صبح و شام ، يك ظرف آبگوشت مى فرستاد، و هر كسى بر آن حضرت وارد مى شد، با هم از آن غذا مى خوردند. روزى اسيدبن حضير ديگى پر از غذا، درست كرد، ولى كسى نبود آن را به خانه بياورد، خودش آن را برداشت و به خانه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) آورد، او مرد شريف و بزرگوارى بود، و در مورد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) ايثارگرى كرد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) پس از نماز، او را ديد، فرمود: خودت غذا را حمل مى كنى ؟ عرض كرد: آرى ، كسى را نيافتم ، خودم آوردم . پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به او فرمود: بارك اللّه عليكم من اهل بيت : خداوند به شما و خانواده شما، بركت بدهد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🌸🍃 💕 در هر جمعی بخصوص جمع خانواده همسر، کردن رو فراموش نکنین قرار نیست هر کسی هر چیزی میگه شما هم اظهار نظر کنین. گاهی یه لبخند ساده، 😊 گاهی فقط سرتکون دادن و تایید کردن به شرط قابل تایید بودن حرفشون گاهی با یه سری الفاظ تعارفی مثلا : نظر لطف شماست، زنده باشین،ایشالله، ماشالله و .... اینجوری اولا تر به نظر میایین و دوما اینکه احتمال خطا و سوتی و سوءتفاهم پایین تر میاد.😉❤💕 ‌‌‌ ‌ 🍃🍃🍃🌾💞💞 بهم پیام بدین😊 @Roza113 لینک کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ساعت ساز... 🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ساعت ساز... 🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 💞روزگاری ساعت سازی بود که ساعت نیز تعمیر می کرد. روزی مردی با ساعت خرابی وارد مغازه شد.گفت:«ساعتم خراب شده فکر می کنید که می توانید درستش کنید؟» ساعت ساز جواب داد:«خوب؛ البته سعی خودم را می کنم.» گفت:«متشکرم اما این ساعت برای من خیلی ارزشمند است.»و ساعتش را برداشت و رفت. بعد از او مرد دیگری وارد مغازه شد و گفت:«ساعتم کار نمی کند اما اگر این چیز کوچک را اینجا بگذاری و آن یکی را هم اینجا، مطمینم مثل روز اولش کار می کند.»ساعت ساز چیزی نگفت. ساعت را گرفت و همان کاری را کرد که مرد گفته بود. ظهر نشده بود که مرد دیگری وارد مغازه شد.ساعتش را گذاشت و گفت:« یک ساعت دیگر بر می گردم تا ببرمش.» این را گفت و مغازه را ترک کرد. قبل از اینکه مغازه تعطیل شود؛ چهارمین مرد وارد مغازه شد.گفت:«قربان ساعتم کار نمی کند.من هم چیزی راجع به تعمیر نمی دانم لطفا هروقت آماده شد خبرم کنید.» به نظر شما از میان چهار مرد که به مغازه آمدند؛ کدام یک ساعتشان تعمیر شد؟؟ ما اغلب مشکلاتمان را نزد خدا می بریم و در باز گشت آنها را باخود بر می گردانیم. گاهی برای خدا تعیین می کنیم که جگونه گره از کار ما بگشاید. برای خدا زمان تعییین می کنیم که تا چه زمانی باید دعای ما را برآورده سازد. درست مثل مردانی که به ساعت سازی آمدند.باید مشکل را به خدا واگذار کنیم. او خود پس از حل آن ما را خبر میکند ‌‎ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🌸🍃 اگر بعد هرکاره کوچکے زن و شوهر ازهم سپاس گزاری کنن؛ زندگی سرشار از عشق و محبت خواهد شد. تشکر کردن را فراموش نکنید!👌🏻 چه پیامکی چه حضوری 😘 و چه در جمع خانوادگی و دوستانه و اقوام ‌‌‌ ‌ 🍃🍃🌸🍃 خانم عزیز وقتی یه دل سیر با شوهرت حرف زدی میتونی بعدش ازش تشکرکنی مثلا بهش بگی : ▫️ ممنونم كه گوش دادي. ▫️ بايد باهات درددل مي كردم. ▫️متاسفم چون مي دونم گوش دادن به اين مسئله برات دشوار بود. ▫️مي توني همه ي چيزهايي را كه گفتم فراموش كني.حالا ديگر قضيه برايم زياد مهم نيست. ▫️حالم خيلي بهتر شد.ممنونم كه كمكم كردي و گذاشتي حرفم را بزنم. ▫️اين گفتگو واقعا برايم مفيد بود چون نگرش بهتري پيدا كردم.حالا حالم خيلي بهتره ▫️ممنونم كه گوش دادي.واي، چقدر حرف زدم. حالا احساس بهتري دارم. ▫️بعضي وقت ها دلم مي خواد حرف بزنم و بعد حس و حالم تغيير مي كنه.از اينكه با صبر و تحمل كمكم كردي كه با تو حرف بزنم و مشكلاتم را بيان كنم، واقعا از تو ممنونم. هر کدوم از جمله های بالا میتونه برای مردها زیادی داشته باشه و وقتی این جملات را بشنون بهشون دست میده که چقدر تونستن مفید واقع بشن و شما چقدر قدرشناس بودید. ‌‌‌ ‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🌸🍃 🔴 💠 دعوای زن و شوهر طبیعی‌ است اما بسیار غیر طبیعی‌ست که تمامی دوستان و اقوام و همسایه‌ها از این دعواهای زن و شوهری باخبر شوند! 💠 پس نسبت به مسائل و مشکلات خود، رازدار باشید و فراموش نکنید که به زودی با هم آشتی خواهید کرد. 💠 آن وقت همسر شما با حرف‌هایی که پشت سرش زده‌اید موقعیت بدی در بین فامیل، دوستان و آشنایان پیدا می‌کند و خود شما نیز به خاطر آن که آن قدر بدگویی کرده بودید شرمنده می‌شوید. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🔆چاره بى تابى در سوگ عزيزان   يكى از قاضى هاى بنى اسرائيل پسرى داشت كه زياد مورد علاقه او بود. ناگاه پسر مريض شد و مرد. قاضى از اين پيشامد سخت ناراحت شد و صدايش به ناله و گريه بلند گرديد. دو فرشته براى پند و نصيحت به نزد قاضى آمده و شكايتى را عليه يكديگر مطرح كردند. يكى گفت : اين مرد با گوسفندان ، زراعتم را لگدكوب كرده و آن را از بين برده است . ديگرى گفت : او زراعتش را ما بين كوه و رودخانه كاشته بود، راه عبور برايم نبود، چاره اى نداشتم جز آن كه گوسفندان را از زراعت ايشان عبور دهم . قاضى رو به صاحب زراعت نموده و گفت : تو آن وقت كه زراعت را بين كوه و رودخانه مى كاشتى ، مى بايست بدانى چون زمين زراعت راه مردم است . در معرض خطر خواهد بود. بنابراين نبايد از صاحب گوسفند شكايت داشته باشى ! صاحب زراعت در پاسخ قاضى گفت : شما نيز آن وقت كه پسرت به دنيا آمد بايد بدانى در مسير مرگ قرار دارد، ديگر چرا ناله و گريه در مرگ فرزندت مى كنى ؟ قاضى فورى متوجه شد اين صحنه براى پند و آگاهى او بوده . از آن لحظه گريه و ناله را قطع كرد و مشغول انجام وظيفه خود گرديد. 📚بحار : ج 82، ص 155 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🌸🍃 جملاتی که با طلا باید نوشت؛ 🍃🌺گاهی لب های خندان بیشتر از چشم های گریان”درد”می کشند...                  🍃🌺“پایِ “معرفت که میاد وسط “دستِ “خیلیا کوتاه میشه... 🍃🌺یادت باشه همیشه خودتو بنداز تا بگیرنت اگه خودتو بگیری میندازنت ... 🍃🌺مرد ترین آدمهایی که تو زندگیم دیدم اونایی بودن که بعد اشتباهشون گفتند : معذرت میخوام .. 🍃🌺مزرعه را موریانه خورد، ولی ما برای گنجشک ها مترسک ساختیم 🍃🌺آنهایی که در زندگیت نقشی داشته اند را دوست بدار نه آنهایی که برایت نقش بازی کرده اند .. 🍃🌺“زمان” وفاداری آدما رو ثابت میکنه نه “زبان” .. ‎‌ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رسیدیم به بنگاه ماشین یه سالن تقریبا بزرگ که سرامیکا براقش و روشنایی ال عی دی سقفش باعث
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 با دستش بنگاه بغلی رو نشون داد و گفت _اونجام برا آقای محمدی هستش بیایین بریم مهدی همچنان داشت صحبت میکرد که ما سه تا باهم رفتیم مغازه بغلی فاطمه تا رسیدیم با صدای بلند گفت _الی الی ببین این نازه اینو بخریم به تو میاد منو آقا محمد همزمان خندیدیم محمد_زنداداش بهت میاد چیه مگه آدمه فاطمه _بعله که میاد اصلا تو شخصیت الی نگاه کن مثل این ماشین ساکت آروم مظلوم هر دوخندیدیم _فاطمه خجالت نکش بقیشم بگو فاطمه_باشه ولی خودت خواستیا کمی فک کرد و گفت _پیش محمد زشته بگم بیا درگوشت بگم رفتم نزدیکش آروم گفت _بخدا الی نگاه کن مثل خودت خنگم هست گیج میزنه فاطمه هل دادم _به من میگی خنگ فاطمه_الی من نمیخواستم محمد بفهمه خودت گفتیا ناراحت و شاکی گفتم _فاطمه فاطمه با خنده گفت _الله اکبر حالا من در گوشت گفتم تو خودت تا کل مغازرو متوجه نکنی دس بردار نیستی آقا محمد فقط میخندید و نگاه میکرد فاطمه_حالا ناراحت نشو بیا اینجا شوخی کردم این 206ببین عین خودت ملوس تو هم که رنگ سفید دوس داری همین بگیریم _آره چه قشنگه فاطمه آقا محمد دوری زد و گفت _تمیزم هست مهدی و آقای محمدی همراه یه آقای دیگه که مشخص بود شاگردشه اومدن آقای محمدی_میبینم که قبل از ما خودتون پسند کردین این ماشین همونیه که الان به مهدی میگفتم یه ماشین تروتمیز فنی سالم رنگ سالم و کارگرد کم محمد_سوییچ میدین یه دور بزنیم آقا محمد از همون فاصله سه متری سوییچ سمت محمد پرت کرد و محمد سوییچ رو هوا گرفت و گفت _دستت درست بعد رو کرد به منو فاطمه و گفت _کی میرونه؟ مهدی_محمد خودت برونش ببین چطوره فاطمه_ما هم میاییم با فاطمه صندلی عقب نشستیم و آقا محمد و مهدی جلو نشستن یه ده دقیقه خیابونارو گشتیم فاطمه_محمد میگم یکم سرعت برو گاز بده ببین چطوره محمد_زنداداش تو هم خوب بلدیا _فاطمه_ممنونم بخاطر اینکه هم برا خودم هم برا مهدی و بابام ماشین خریدنی منم اومدم کم وبیش میدونم _به نظر من که خوبه مهدی نظر تو چیه _اینجا آشناس معتبرم هست وقتی میگه خوبه یعنی خوبه و بعد برگشت عقب و گفت _ایلای نظر تو چیه میپسندیش _خوبه من که از فنی این حور چیزاش چیزی نمیدونم ولی از ظاهرش خوشم اومد محمد_پس مبارکه فاطمه_الی باید خونه رفتنی شیرینی بدی بهمونا _چشم حتما مهدی_ایلای چه مظلوم میگه چشم حتما طرف داره میاد خونتون شام بخوره تازه شیرینیم میخاد تو هم میگی چشم هممون خندیدیم خجالت میکشیدم بپرسم قیمتش چنده آروم گفتم _فاطمه فاطمه که منو از حفظ بلده گفت _مهدی قیمتش چنده پولمون میرسه مهدی_یکم کم داریم ولی اشکالی نداره چک میدیم _نه خوب اگه کم داریم یه قیمت پایین بگیریم حتما که نباید اینو بگیریم 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df