رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_ایل_آی #فصل_۲ _چیکار میکنی ایلای خجالت کشیدم بگم برای جلب توجه مهمونای امشب
🍃🍃🍃🌸🍃
#داستان_ایل_آی
#فصل_۲
آیسو که متوجه ضرب المثل نشده بود گفت
_مامان اسم آبجی میخای بزاری خاله نگار
_بامحمد کلی خندیدیم و بهش توضیح دادم که این یک ضرب المثل هستش
با اینکه چیزی برای پنهون کردن نداریم ولی استرس داشتم آیسو حرف نامربوطی بزنه این در حالی بود که من قبلا آیسورو حتی یک روز کامل هم خونه مامان مهتاب گذاشته بودم و هیچ استرسی نداشتم
بالاخره رسیدیم محمد درو برام باز کرد و دستشو مثل اون کارتونای دیزنی باز کرد و کمی خم و با خنده گفت
_بفرمایید خاله نگار عه نه چیزه ببخشید از زبونم در رفت بفرمایید پرنسس ایلای
از خنده ریسه میرفتم و میگفتم
_محمد تورو خدا بسه بابا من کلی زحمت کشیدم به چشام ریمل میمل زدم اشکمو درآوردی الان همش ماسید که
و محمد بلند بلند میخندید آیدین بغلش گرفت و یه ماچ گنده از صورتش برداشت
آیدین اعتراض کرد و نق و نقوش از الان شروع شده بود
یه نفر طبقه دوم خونه پشت پنجره اتاق محمد واستاده بود و داشت مارو نگاه میکرد
اشاره به پنجره کردم و گفت اون کیه محمد مامان که نیست
محمد نگاه انداخت پنجره و همون لحظه اون شخص از جلو پنجره رفت انگار که با دیدن محمد سریع واکنش نشون داد و پرده را کشید
محمد چشماشو کمی ریز کرد بعد ابروشو بالا داد و به نشونه نمیدونم و مهم نیس شونه شو بالا پایین داد
از ماشینهای داخل حیاط و کوچه معلوم بود که ما دیر کردیم بد هم دیر کردیم
هر قدم که به خونه نزدیک میشدیم انگار حجم بزرگی از انرژی منفی منو دوره کرده و همه انرژی منو میگرفت
محمد مثل همه مهمونیا از ژست شوخ طبعی خودش بیرون اومده بود و و به اون قیافه دلبر خودش ژست اخم و جدیت گرفته بود
با ورودمون به سالن مامان مهتاب که مثل همه مهمونیا و عروسیا شیکترین لباسهارو میپوشید به استقبالمون اومد
و با خنده بلندی آیدین از بغل محمد گرفت و سینه اش چسباند و گفت
__چطوری محمد کوچلوی من
لبخندی زدم و سلام و احوال پرسی کردم
محمد با همون جدیت گفت
____مامان چه کردی چه خبرته این همه مهمون دعوت کردی
و مامان مهتاب بعد از بوسیدن آیسو گفت
._____برید برید لباساتونو عوض کنید بیایید مهمون غریبه داریم
مامان مهتاب یه زن با انصافی بود درسته که آیسو براش یه غریبه بود ولی همیشه میبوسیدش و بغلش میکرد همیشه آیسو خانوم صداش میکرد و کلا آدمی نبود که علنا حلو بچه فرق بزاره بین اون و برادرش
و من چقدر ازش ممنون بودم که با تحویل گرفتن آیسو در واقع داره به من احترام میزاره
با محمد به اتاقش که طبقه دوم بود رفتیم تا لباسامون مرتب کنید منم مانتوم درآوردم شالمو و موهامو مرتب کردم رژ لبمو چک کردم و نگاهی گذرا به محمد کردم اونم عاشقانه نگام کرد دستاشو باز کرد و منو سمت خودش کشید و گفت
_میترسم چشت بزنن بس که خوش استایل و خوشگلی تو
_خودتو ندیدی
و من میترسم محمد
____از چی میترسیدی
____نمیدونم بخدا نمیدونم و لطفا امشب یه کمی بیشتر پیشم باش بیشتر تحویلم بگیر
منو از خودش جدا کرد دستشو وسط کتفام گذاشت به سمت در هولم داد و گفت
_من همیشه کنارتم لوس خانوم بیا بریم الان باز پسرت آتیش سوزوندن شروع میکنه
با خنده گفتم میگم که به باباش رفته
هر دو با خنده از پله ها پایین میومدیم که چشمم به جمعی هفت هشت نفره افتاد که وسط سالن با دیدن منو محمد همگی بهمون نگاه کردن و چه آسون بود دیدن خانم بهرامی تو اون لباس دکلته ی کوتاه سفیدو قرمز که چشم از محمد بر نمیداشت...
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#ایده_معنوی_اعضا ❤️
سلام خانمی که گفت حامله وشوهرش،گفته سقط کن فقط نذربی بی شریفه ۲رکعت نمازبخون بعد۱یس و۱۰۰صلوات انشالله به دلش محبت بچه رومیندازه وازاین کارمنصرف میشه بی بی شریفه دخترامام حسن که توشهرحله عراق مزارشریفش هست یه دختر۱۴ ساله توراه کربلابعدازعاشورا۲۰محرم شهیدمیشه خیلی حاجت میده
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#همفکری ❤️
سلام فاطمه جان به اون خانومی که باردار هست و شوهرش بچه را نمیخاد بگین تو را خدا بچه را دنیا بیارد بده به من که ارزو مادر شدن به دلم مونده هم ثواب داره هم
دیگه نگران بچه نیست به خدا😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
🍃🍃🍃🍃❤️
واسه خانومی که شوهرش گفته بچرو سقط کن بهش گوش نده هرکی سقط کرده بعداپشیمون شده
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🔰کلام شهید
اگر ذرهای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن چسبیده باشد، آن را با خونم در خاک وطن میشویم و نمیگذارم حتی ذرهای از خاک پاک ایران را این وحشیهای بی سر و پا باخود ببرند و اگر ارزشمندتر از جانم هدیهای داشتم، حتما به این مردم خوب تقدیم میکردم
در تعطیلات نوروز سال۱۳۶۴ وی به زادگاهش نمیرود، در جواب دوستانش هم که میگویند چرا به دیدن خانواده نمیروی؟ میگوید: در این شرایط بحرانی مردم هر لحظه به کمک ما نیاز دارند، وجدانم اجازه نمیدهد که این مردم را تنها بگذارم.
اینها را مىگویم که تاریخ بنویسد و آیندگان بدانند که ما در اوج مظلومیت جنگیدیم و هیچ باکى نیست اگر یک میلیون نفر از ما شهید شوند، اگر خود و فرزندان مان هم کشته شویم باز هم تسلیم نمىشویم تا دنیا بفهمد ایرانى با غیرت هرگز در مقابل تجاوز سکوت نمىکند و تا نابودى متجاوز دست از دفاع نمىکشد.
🌷خلبان شهید حسین خلعتبری🌷
نابغه ٔجنگی و بهترین خلبان F4جهان، معروف به شکارچی ناوهایاوزا و آرش کمانگیر ایران
ولادت:۱۳۲۸/۷/۱۳ رامسر،مازندران
شهادت:۱۳۶۴/۱/۱ جنگ هوایی، آسمانسقز،کردستان
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ ۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ ۚ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ ﴿۹۴﴾
🔸 و محققا شما یکایک به سوی ما باز آمدید آن گونه که اول بار شما را بیافریدیم و آنچه را که (از مال و جاه) به شما داده بودیم همه را پشت سر وانهادید و آن شفیعان را که به خیال باطل شریک ما در خود میپنداشتید با شما نمیبینیم! همانا میان شما و آنان جدایی افتاد و آنچه (شفیع خود) میپنداشتید از دست شما رفت.
💭 سوره: انعام
🍃🍃🍃🌾💞💞
لینک کانال 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا ۖ وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ ﴿۳۳﴾
🔸 همان بهشت ابدی که در آن داخل شوند و با زر و گوهرهای آن (به دست و بدن) زیور گردند و جامه حریر و پرند در بر کنند.
🔅 وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ ۖ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ ﴿۳۴﴾
🔸 و گویند: حمد خدا را که حزن و اندوه ما ببرد، همانا خدای ما بسیار بخشنده جرم گناهکاران و پاداش دهنده سپاس شکر گزاران است.
💭 سوره: فاطر
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت 🌱
همه کارها انجام شده بود
شبنم هم همراه مادرش خاله سوسن اومده بود
و مدام سر به سر کیمیا میگذاشت
و از شیرینی اولینها گفت
همه میدونستند کیمیا به خاطر تجربه تلخش اضطراب و استرس زیادی رو تحمل میکنه
برای همینم با شوخیهای مختلف میخواستند حواس کیمیا رو کمی پرت کنند
زهرا کیمیا رو مجبور کرد برای اصلاح صورتش که کمی نامرتبی داشت به آرایشگاه بره
و آرایشگر با قلمویش کمی سایه به پشت چشمش کشید
و جای خالی ابروهاشو پر کرد
و اصرار داشت آرایش مختصری برای کیمیا انجام بده
ولی کیمیا خیلی جدی مخالفت کرد
و زود برگشت
زینب خانم نگاهی به کیمیا کرد و گفت
____ قربونت بشم رنگ و روت باز شد
برو لباساتو بپوش آماده شو
بیایید زودتر شام بخوریم الان میان
و بعد نگاهی به آسمون که ابرهای تیره و تار گرفته بود کرد
بارون نم نم شروع به باریدن میکر
گفت
____ قربون کرمت خدا یک هفت دل آسمونت گرفته یک قطره بارون نمیاد
امشب که شب خواستگاری کیمیاست ببین چه بارون گرفته
کیمیا لبخندی زد و گفت
____چیکار به خدا داری مامان
برکت زمین بزار بباره
مگه خواستگاری حیاط
خونه میخوام بشینم دوکلام صحبت کنن
زینب خانم به کیمیا که برعکس روزهای گذشتهاش کمی آرام بود گفت
____ تو خوبی
بازم استرس داری؟؟؟
و کیمیا در حالی که به سمت اتاقش میرفت گفت
____ممنون مامان بهترم
ولی دیگه داشته باشم یا نداشته باشم بزار بیان تموم شه
زهرا تو اتاق با ایلیا بود
کیمیا بیخبر از همه جا سرزده وارد اتاق شد
با دیدن ایلیا که در حال بوسیدن زهرا بود هینی کشید مثل جن زدهها از اتاق بیرون پرید
زهرا بلند خندید و گفت
کیمیا در میزنن بعد میان تو
و ایلیا خجالت زده و با خنده بیرون اومد
و گفت
_زهرا چه رویی داری تو
کی برای اومدن به اتاق خودش در میزنه
و بعد رو به کوثر رو که با لذت پاستیلی که ایلیا برایش خریده بود میخورد نگاه کرد و گفت
____ عمه ببینه بازم داری هله هوله میخوری بدجور شاکی میشه ها
کوثر خندید
کیمیا به اتاق رفت تا آماده اومدن سبحانی باشه که از صبح بیشتر از ۵ بار تماس گرفته بود
و به قول کیمیا سوالات لوس پرسیده بود
گل چه رنگی بخرم؟ شیرینی چی دوست داری ؟کت و شلوار بپوشم یا اسپرت؟
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃
#استوری
پنجشنبههای حسینی
همیشه تکرار خسته کننده نیست….
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله_الحسین
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
14.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
این خاطره خیلی آدمو تکون میده
ماجرای عجیب زائران سرگردان ایرانی
#دکتر_عزیزی
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🌸🌱🌸
🎗اگر بعد از دعوا همسرتان برای گفتوگو بهسراغتان آمد، دوری نکنید:
🔸وقتی چند دقیقهای از دعوایتان گذشت، به همسرتان بگویید پس از اینکه آرام شدید (هر دوی شما) آماده حرفزدن و شنیدن درباره مسئله خواهید بود. درعینحال اگر همسرتان چند روز بعد بهسراغتان آمد، به او پشت نکنید! رابطهٔ بدون کلام به بدیِ دادوبیداد است. اگر متوجه شدید که دارید دوری میکنید، عذرخواهی کنید، بنشینید و حرف طرف مقابل را بشنوید. در هنگام صحبت، به آنچه طرف مقابل میگوید واکنش نشان دهید: «داری میگی … . درسته؟» مطمئن شوید که حرف او را درست فهمیدهاید.
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸