eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.4هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلااام، به دوستان بگید درمورد زاج بیشتر توضیح بدهن سلام عزیزم خسته نباشی ممنون بخاطر همه زحمتات 🌹 بی زحمت اگه میشه اینبارم پیام منو بذارین من چند وقتیه کف پاهام میخاره علتش چی میتونه باشه لطفا راهنمایم کنین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
📌 نامه تاریخی امام خمینی (ره) به میخائیل گورباچف، رهبر شوروی سابق 🔸 میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰ رئیس دولت اتحاد جماهیر شوروی بود. در دوران او، اتفاقات مهمی مانند شکست ارتش سرخ در افغانستان، حادثه چرنوبیل و فروپاشی دیوار برلین رخ داد. 🔹 نامه تاریخی امام خمینی (ره) توسط هیأتی منتخب شامل آیت‌الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده‌چی دباغ، به همراه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو، به گورباچف تحویل شد. این نامه که با خط امام نوشته شده بود، پس از قرائت برای گورباچف، همراه با ترجمه انگلیسی، در تاریخ ۱۱ دی‌ماه ۱۳۶۷ به او تحویل داده شد. 🔸 امام خمینی در شرایطی در این نامه از صدای شکسته‌شدن استخوان‌های مارکسیسم سخن گفتند که اتحاد جماهیر شوروی همچنان یکی از قدرت‌های برتر جهان بود. در آن زمان، جنگ سرد پایان نیافته بود، دیوار برلین همچنان به‌عنوان نماد جدایی شرق و غرب پابرجا بود، و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و زندگی مردم جمهوری‌های این کشور برقرار بود. 🔹 هدف امام خمینی از ارسال این نامه، دعوت رهبر شوروی به توحید و رهایی از قید مادی‌گرایی بود. از دیگر اهداف ایشان می‌توان به افزایش تأثیر ایران در روابط منطقه‌ای، به‌ویژه با شوروی، و حمایت از مسلمانان روسیه اشاره کرد. 🔸 امام خمینی با تأکید بر نقش مذهب در پیروزی بر امپریالیسم و قدرت آن، به گورباچف اعلام کرد که ایران می‌تواند خلأ اعتقادی کشور شوروی را برطرف کند. ایشان در پایان بر حُسن هم‌جواری و روابط متقابل ایران و شوروی تأکید کرد. 🍃🍃🍃🍃🌸🍃
📣 اطلاعیه 🏳| طریق‌المهدی 🚩 ┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ همزمان با ایام‌اللهِ دهه بصیرت و ولایت و در آستانه سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی و ورود به ماه پر برکت رجب، طریق المهدی میزبانِ منتظِران ولایتمدار و عاشق ترین مردم عالَم به مکتب اهلبیت علیهم‌السلام، امام راحل و رهبر معظّم انقلاب، شهیدان قهرمان و سلحشوران جبهه مقاومت است. 💠 وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُور. ⚜همانا در اين (يادآورى) براى كسانى كه صبر و مقاومت و سپاس فراوان داشته باشند، نشانه‌هايى از قدرت الهى است. 💚مقام معظم رهبری: «ایّام‌الله، روزهای جلوه‌ی ویژه‌ی خدای متعال است؛ گاهی نیّت مردم، همّت مردم، اراده‌ی مردم، یک چنین روزی را می‌آفریند.» 📌در سراسر مسیر خادمین عزیز در مواکب آماده جمع‌‌آوری کمک‌های نقدی شما مردم‌ صالح و مومن، برای جنگ‌زدگان فلسطین، لبنان و سوریه هستند. 🗓 سه شنبه:۱۱ دی ۱۴۰۳ ⏱ آغاز پیاده روی: ساعت ۱۵ 🚏مکان: بلوارپیامبراعظم شهرمقدس‌قم ( از عمود ۱۲ تا مسجد مقدس جمکران ) 🤝مشارکت در هزینه های برنامه طریق المهدی شامل هزینه های آب، فضاسازی، سیستم صوت و ... تمام مسیر:👈 💳|
5892 1070 4515 1308
روی شماره بزنید کپی می‌شود. 🇵🇸🇮🇷🇱🇧تا جان در بدن داریم؛ هستیم بر آن عهد که بستیم✊ ✨طراح: برادر جمال فلاح 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سه‌شنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 به قلم پاک آسمان 🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رعنا به قلم پاک آسمان ۱۸یه روز که تقریبا حالم بهتر شده بود لیلاا اومد خونمون و اومد با
🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 به قلم پاک آسمان با اشاره به لیلا فهموندم که چه خبر؟ گفت بیا بریم بالا اینجا نمیشه رفتیم بالا داخل اتاقم.گفتم خب تعریف کن؟ -اول باید مژدگانی بدی.. -چه مژدگونی؟لوس نشو بگو ببینم چی شده؟ -همونی که خودت میخواستی شد رعنا -چی شد چرا جون به لبم میکنی؟ -تا رفتم نونوایی دیدم دو سه نفر بیشتر نیستن آخه زود رفته بودم که به شلوغی نخورم.دیدم فرهاد لباس کار پوشیده و نون میده دست مردم تا منو دید انگار شناختم که اون روز آرد ازش خریدم یه دستی به موهاش کشید و یکم لباسشو مرتب کرد بعد رفت پیش همکارش همون آقا میانساله و یه چیزایی در گوشش گفت اون اقاهه یه نگاه به من کرد و رو به فرهاد یه لبخندی زدو سرشو به علامت باشه تکون داد فرهاد هم لباس کارشو درآورد و لباس بیرون پوشید و از نونوایی خارج شد برام سوال بود که این کجا میذاره میره اون از اون روز اینم از امروز؟ با خودم گفتم رعنا که میگفت این همیشه نونا رو درمیاره و پولا رو میگیره پس چرا اینجوری نصفه نیمه کار میکنه؟نکنه اهل کار کردن نباشه و رعنا اشتباه فکر کرده باشه این کاریه؟؟؟چرا اون آقا میانساله به من نگاه کردو بعدش به فرهاد لبخند زد... به خودم اومدم دیدم ۲۰ تا نونم رو جمع کردم و همون آقا میانساله منتظره بهش پولشو بدم.کلا گیج شده بودم پولو دادم و از نونوایی خارج شدم سرم پر از علامت سوال بود یه دفعه دیدم یه نفر از پشت سرم داره صدام میکنه. -ببخشید خانوم؟ برگشتم پشت سرم و دیدم فرهاده. دوباره گفت :خانوم من قصد مزاحمت ندارم فقط میخواستم راجع به یه موضوعی باهاتون صحبت کنم.خیلی وقتتون نمیگیرم تعجب از نگام می‌بارید گفتم :بفرمایید درخدمتم -اینجا مناسب نیست اگه ممکنه بریم این طرف یه بستنی فروشی هست من حرفامو خدمتتون عرض کنم از طرز حرف زدنش فهمیدم یا تحصیلکرده هست یا توی یه خانواده با تربیت بزرگ شده بهش گفتم :من عجله دارم خیلی وقت ندارم -قول میدم زیاد وقتتونو نگیرم اون جلو راه افتاد منم با فاصله پشت سرش حرکت کردم اون نزدیکی ها یه بستنی فروشی بزرگه بستنی میلاد که حتما بلدی داخلش میز و صندلی چیده بودن و چند نفر داشتند بستنی میخوردن.یکی از صندلی ها رو برام عقب کشید منم نشستم نون ها رو روی میز گذاشتم.فرهاد رفت دو تا بستنی سنتی گرفت و اومد 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام وقت بخیر میشه این سوال رو اورژانسی بزارین ممنون میشم 🙏💐🙏 دوستان درباره موسسه اکادمی مهر مشاوره درسی و ...اطلاعی دارین ؟؟؟؟ با دخترم تماس گرفتن گفتن جزو سیصد نفر برتر استانی مشاوره میدیم بهت الان هم در خواست پول کردند آیا اعتماد کنم یا نه می ترسم چیز خوبی باشه از دست بدیم ... برامون سوال شده ممنون میشم اطلاعاتی داشتین بهم بگین 🙏🌹🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #رسوایی پیشبینی آخر این کار سخت و دردناک بود . گلوی خشک شده ام با آب سرد کمی جلا پیدا ک
🍃🍃🍃🌸🍃 خبر بده . ناله ام در گلو خفه شد. آخر تنها با این مرد که همین چندساعت پیش او را دیده بودم، به کجا می رفتم؟ آن مرد کنارم ایستاده بود و تعللم را می نگریست . -میاین؟ دو دل بودم، یک دلم نرفتن را فریاد می زد و یک دلم می گفت باید بروم چرا که نه پولی داشتم و نه می توانستم کسی را خبر کنم، عمران که جواب نمی داد، برادرانم نیز بهتر بود در همان بی خبری از من می ماندند . فهیمه خانم را نگاه کردم که پلک هایش را روی هم فشرد . -برو عزیزم خدا نگهدارتون باشه . با خداحافظی کوتاهی از بیمارستان بیرون رفتیم . حیاط اورژانس یاد آورم شد یک شب تنها در کنار آن شمشاد ها نشسته بودم و دعا می کرد ماجرای بهزاد ختم به خیر شود، حالا بهزاد کجا بود حالم را ببیند؟ آن ها فراموشم کرده بودند ، دیگر حتی به یادم نیز نمی افتادند . با صدای دزدگیر ماشین از فکروخیال بیرون جستم و در جلو را باز کردم. بی احترامی بود اگر روی صندلی عقب می نشستم و او را راننده ی خودم فرض می کردم . مشغول بستن کمربند بودم که او نیز روی صندلی اش نشست و کمی به طرفم مایل شد . نایلونی به سویم گرفت فکر کنم ضعف دارید رنگتون پریده یکم از این خوراکی ها بخورید . خجالت زده بودم که آن گونه دستانم یک دیگر را در آغوش کشیدند . -نه ممنون نمی خورم. دستش را تکان داد، که صدای شق شق مشما در ماشین پیچید . -بفرمایید لطفا،ً نمک نداره، از نمک گیر شدن نترسید . کف دست عرق کرده ام را به مانتوام کشیدم . -نه اصلاً اینجوری نیست، من فقط وقتی تو بیمارستان یا محیطشم چیزی نمی تونم بخورم . سرش را بالا و پایین برد . -پس نگه دارید بیرون از بیمارستان بخورید . گرمم شده بود، دست پاچه نایلون را از او گرفتم و تشکری کردم . دنده عقب گرفت و از بیمارستان بیرون رفت . -برادرتون خوب میشه نگرانش نباشید . به شهر نگاه می کردم، سیاه پوش بود و نوای نوحه از هرجایی به گوش می رسید . -نه برادرم نیستن، یکی از بستگان همسرم هستن . بوقی به ماشین جلویی زد . -که اینطور! در هر حال چیزیش نمیشه فردا مرخصه نگرانش نباشید و یه چیزی بخورید رنگتون خیلی پریده، دستاتونم می لرزه تیز بین و دقیق بود . باز هم با خجالت خواسته اش را رد کردم . -ممنون میل ندارم واقعا...ً شیشه را پایین کشید و با لحن آرامی گفت: پس بهم قول بدید که اشتهاتون باز شد بخورید، ضعف و گرسنگی و بدتر از اون استرس و اضطراب برای معده ضرر داره . به نگرانی اش گفتم. خیلی کلمات را می کشید تا حرفش را بزند، بی اراده " چشمی" یک جور خاص و متفاوت... برخلاف آمدنمان با اصول رانندگی می کرد و راه یک ساعته آمده را دو ساعته بازگشت . در طول راه دو باری تلفنش زنگ خورد که فقط یک بار پاسخ داد و آن هم چند کلمه بیشتر نبود . " الو، جانم؟ باشه تو راهم میام عزیزم." مزاحم کار و بار یک غریبه شده بودم، مردی که در اوج ناباوری ام درخواست کمکم را پذیرفته بود و زحمات زیادی کشیده بود . با توقفش در کوچه نفس عمیقم را بیرون دادم . کمربنر را باز کردم و از ماشین شاستی بلندش با دقت کامل پیاده شدم. تمام حواسم به کارهایم بود تا دست و پاچلفتی بودنم به چشم نیاید . او نیز پایین آمد و دزدگیر را زد . مقابلش ایستادم، وسط کوچه ای که انتهایش چند مرد حلقه زده بودند . -بازم ممنون بخاطر همه چی . کمی سرش را خم کرد ادامه دارد... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
زیارت+آل+یاسین+علی+فانی.mp3
5.82M
❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام علی آل یاسین😔 سلام مولای غریبمان 😔 التماس دعا از همه خواهران و برادرانم🙏 ❤️❤️❤️❤️❤️ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ٢١٢ سوره مبارکه بقره. 🔎 جستجوی سوره: 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃