🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#تقاضای_همفکری ❓
سلام بزرگوار خداخیرت بده بااین کانالت عجب چیزبابرکتیه خدازت راضی باشه عزیز
برابلندی قدورشدموی دخترسیزده ساله م ک دیگه بالغ شده چ کنم وبرای پسرترسووضعیف حالم ک هم لاغر وهم کم خوراکه وهم ترسووضعیف البنیه چه کنم
خواهش میکنم تو کانال توضیح بدیددیگرونم استفاده کنن بهترین خوشبختی دعای خیرعمق ودلیه ک کسی در حق کسی بکنه منم میگم خداراضی باشه ازت یاعلی
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#همفکری
#حرف_دل
#تقاضای_همفکری
آیدی ادمین: @Fatemee113
منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊
در این #دورهمی_بزرگ_همراه_ما_باشید
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🎥داستان تکان دهنده دختری که زشت بود
👤استاد قرائتی
مدت : دو دقیقه
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🔖داستان_آموزنده
جوانی، به خواستگاری دختری رفت و در اثنای دیدار شرعی، دختر از جوان سوال کرد: چقدر از قرآن کريم را حفظ کردی؟
جوان جواب داد: چندان زیاد حفظ نکردم؛ و لكن شوق و علاقه دارم که يک بندهی نیک و صالح باشم.
بعدأ جوان از دختر پرسید: تو چقدر قرآن کريم را حفظ کردی؟
دختر گفت: ﺟﺰﺀ ﻋﻢ را حفظ کردم.
از اینکه دختر فهمید، جوان واقعا صادق است؛ به ازدواج با آن موافقت کرد و بعد از عقد ازدواج، از جوان خواست که طبق وعده به حفظ قرآن کریم شروع کند.
جوان گفت: اشکالی ندارد؛ به کمک هم، حفظ می کنیم. بناءً از سورهی مريم حفظ را شروع کردند و به همین ترتیب، سوره های قرآن کريم را یکی پس از دیگری حفظ کردند؛ تا اینکه بعد از گذشت مدتی، تمام قرآن کریم را حفظ نموده، از امتحان استاد، موفق بدر آمدند و شهادت نامه و سلسلهی اجازه در حفظ را، هردو حاصل کردند.
اما جالب این است که در یکی از روزها زمانی که جوان به زیارت پدر خانم اش رفت و به آن مژده داده گفت: الحمدلله دختر تان قرآن کریم را حفظ کرد.
پدر از شنیدن سخنان شوهر دخترش متعجب شده، به اتاق خود داخل شد و شهادت نامه و تقدیر نامه های زیادی از دخترش در حفظ قرآن کريم را با خود آورده پيش روي دامادش گذاشت.
داماد از دیدن آنها حیران و شگفت زده شد و دانست که خانم اش قبل از ازدواج اش حافظ قرآن کريم بوده؛ و لکن بخاطر تشويق شوهرش، به وی نگفته است تا با هم یکجا حفظ کنند.
الله متعال به هر مرد مومن همسر خدا دوست و صالحه نصیب فرماید آرامش زندگی در تقوا است .👌
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
خدای خوبم❤️🙏
شکر که امروز هم گذشت ،
در کنار نگاه مهربانت ،
در کشاکش لحظههای روزگار
حضورت مایه ی آرامش است❣
خدای خوبم🙏
فردایی سراسر مهر و عشق برایمان بساز
تا پر شویم از عشق بی پایانت
و عشق بیفروزیم در دلهای بندگانت❣
آمیـــن یا رَبَّ ✨🙏
❤️خداتنها کسےست که
وقتے همه رفتندمےماند
وقتےهمه پشت کردندآغوش مےگشاید
وقتے همه تنهايت گذاشتندمحرمت مےشود
وقتےهمه تنبیهت کردن اومےبخشد
خدارابراتون آرزوميکنم🙏
#شبتون_پر_از_عطر_خدا 🌸🙏
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام فاطمه بانو جان ،
من دو ساله عضو کانال زیباتون هستم واقعا هرروز بهتر از روز قبل هستین🙏🏻🌹
من هم حدودا ۳ماهه به نیت حضرت ام البنین نماز صبح رو میخونم و ۱۰۰صلوات بهشون هدیه میدم... واقعا معجزه کرد❤️
تا اینکه یکماه پیش حاجتم رو داد و خواستگار اومد برام،
چند روز پیش صیغه ی محرمیت رو خوندیم و به امید خدا قراره عقد اصلی مون توی حرم حضرت ابوالفضل باشه....
انجا برای همه ی دخترای دم بخت دعا میکنم ،الهی همه عاقبت بخیر بشید🙏🏻🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 نگرانی مادرانه.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃
سلام فاطمه بانو جان ممنون از کانال خوبتون من یه مشکلی دارم اگه اعضای گروه میتوانند کمکم کنند من یه دختر سه ساله دارم بدون اینکه بدونه خ ود ار ض ا یی
میکنه بارها تو شب میبینم که متکاشو گذاشته زیرش داره خودشو تکون میده متکارو میگیرم پتو رو میزاره زیرش
بخدا شب تا صبح خواب ندارم همش مواظبشم که این کارو نکنه
میترسم جایی برم که اگه خوابش ببره کسی متوجه این اخلاقش بشه
چشمای مریض دنبالش
باشه بعداً کسی بچمو اذیت کنه باتوجه به سرگذشت نهال که تو گروه گذاشتید بیشتر نگران شدم
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#لبخندى_به_روى_مرگ!
🌷ديماه سال ۵۹ بود كه پيكر مجروح يك نوجوان مشهدى را به بيمارستان سرپل ذهاب در پادگان ابوذر آوردند. در دست او يك سر نيزه عراقى فرو رفته بود كه تقريباً مچ او را از ساعد جدا مى كرد. در نبردى تن به تن اين حادثه واقع شده بود.
🌷وقتى دكترها تصميم به قطع دست او گرفتند، فرياد زد: «اگر دستم را قطع كنيد همه شما را میكشم. من دستم را براى جنگ میخواهم!» به هر تقديرى بود دست او پيوند زده شد و او پس از مدت كوتاهى، دوباره به جبهه برگشت.... پانزده روز بعد، در كمال ناباورى جسد غرقه به خون اين نوجوان را به بيمارستان آوردند كه به روى مرگ لبخندى زيبا زده بود.
📚 كتاب "سرودهاى سرخ"، غلامعلى رجايى
❌️❌️ مردانِ مردستان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
*🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
سلام فاطمه جان...
روزت بخیر...
ممنون از کانال بینظیرتون...
خواستم جواب اون بنده خدایی که گفتن پسر ۶ سالشون رو سربراه کنن رو بگم...
دوست عزیزم بچه ی ۶ ساله فقط به بازی و شیطنت فکر میکنه و بس...اگرم لجبازی میکنه تمرین کنین که چطور باهاش رفتار کنید باید همه ما بلد بودن رفتار با کودکان رو بیاموزیم...منظورتون رو از سربراه شدن متوجه نشدم😭مگه میخوای آقای ۴۰ ساله باشه سربراهش کنی عزیزم...واقعا متوجه نشدم از سختگیری شما .میگین الگوی خوبی برای فرزندتون هستین پس اول رو خودتون کار کنید و کمی تغییر کنین و بیشتر کتاب مطالعه کنین درباره برخورد با کودکان شش سال
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
دلانه ای دختری رنج کشیده به نام
#گندم
بخشی از #زندگی_اعضا ...
🍃🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 دلانه ای دختری رنج کشیده به نام #گندم بخشی از #زندگی_اعضا ... 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#گندم
بابابزرگی شب همش ازحسین اقاوخانواده اش تعریف می کرد
مثل اینکه خیلی به دایی رسیدن
وحسین اقاهمش دایی روحموم واصلاح
می کرده
وبااین حالی که دایی بیهوش بوده
هرروزبه ملاقاتش میرفته
مادروپدرحسین اقاهم زن ومردمهمان نوازومهربونی هستن
کم کم کارهامون کردیم وخودمون اماده کردیم
دایی مرخص بشه وبیاد
بعدارهفتادودوروزدایی امدوقتی دایی رودیدم
خشکم زداشکهام روگونه هام غلت می خوردن ولبهام می لرزیدن گلروپشت سرم
قایم شدووحشت زده شده بود
مسلم به دیوارتکیه داده بودوزاروزارگریه
می کرد
اینکه دایی نیست مادربزرگ دایی چرااینجوری شده
انگاریک استخون که روش پوستی کشیده
باشن
روی ویلچروحرف هم نمی زد یکی ازچشمهاش هم هنوزنخ بخیه بهش بود
وانگارهیچ کس نمی شناخت
کمک کردم وروی تشک خوابوندیمش
دستهاش تودستم گرفتم
بین انگشتهاش نگاه کردم تامطمئن بشم
الهی بگردم این دایی منه که اینقدرازبین
رفته
انگشتهاش نوازش کردم بین انگشتهاش
اسم ماومادرمون خالکوبی شده بود
بالبهای لرزونم به دستهاش بوسه
زدم
وبه هق هق افتادم
گریه نکن گلرومادربهش می رسیم
ودایی ت دوباره جون می گیره
می بریمش فیزیوتراپی ودوباره
راه میره
دکترگفت هرروزباهاش حرف بزنید
ازخاطرات براش تعریف کنید
تاقدرت تکلمش برگرده
شمابایدکمک کنیدتادایی تون دوباره بشه مثل قدیم
انشاالله
هرروزلباس دایی روعوض می کردیم
پوشکش می کردیم
زیرش تمیزمی کردیم
باهاش کلی حرف می زدیم
ودست وپاهاش مالش می دادیم
امااون فقط نگاهمون می کرد
بابابزرگی دنبال حساب های بابابود
اماهمه می نالن وچیزی عایدمون نمی شه
چندتاچک ازیک نفرتوکاغذهای بابا
دیدیم
وسراغ اون رفتیم اونم جوابمون
کردوگفت اصلابریدشکایت کنید
واین کارروهم کردیم وشکایت کردیم
ولی مگربه این اسونیه
خدامی دونه کی پول دستمون بگیره
طلبکارهم هرروزمیاد
اعصابمون خردکرده باعموهامشورت کردیم
واب وزمین کشاورزی ازبابابود
وفروختیم وپول طلبکاردادیم وخودمون
ازشراین طلبکارخلاص کردیم
یکی ازطلبکارهادیگه مونده
عموباهزاربدبختی راضی شد
ماشینش بفروشه بده طلبکارچکهامون
که پول کردیم پول عموروبدیم
درصورتی که همه می دونیم این ماشین
مال باباخودش بودودست عموامانت
بوداماعموزیربارنمی رفت
این بهانه ی خوبی بودکه عموهم کمکون بده تاچکهاروپول کنیم
امشب راحت خوابیدم ازشراین طلبکارهم
راحت شدیم...
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃