eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.3هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 سلام فاطمه جون من میخواستم ازخواهرشوهرای گلم براتون بگم یکی ازخواهرشوهرام هم ارایشگره💇‍♀ هم خیاط👗 وقتایی ک واسه من لباس میدوزه چناااان بقول خودش باعشق این کارو میکنه و میگه وقتی میدونم تواینو میپوشی واسه داداش گلم و اون کیف میکنه منم ذوق و روحیهم چندبرابر میشه😍یا اگه برم آرایشم کنه 💅براعروسیا انقد خودش خوشش میاد😍 میگه فدات بشم انقد خوشگل شدی داداشم ببینتت دلش ضعف میره برات😍 خواستم بگم چقد خوبه اگه ماهم خواهرشوهریم بایه همچین دیدی ب زنداداشمون نگاه کنیم اگه اون خوب باشه مطمئنن داداشمون حالش بهترخواهدبودو اگه اعصابشو خورد کنیم زندگی داداش خودمونو خراب کردیم 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه عزیزم برای خانمی که پول به کسی داده پس نمیده ۳ بار سوره جن رو با سه مرتبه ۳ آیه آخر سوره حشر بخونید با ۵ مرتبه آیه الکرسی نیت کنید بعد از به دست آوردن پول دوباره بخونید( خوندن ۱۰۰ مرتبه ذکر یا معید و یا متعال هم خوبه) 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸🍃 ❤️ ‏خاک برسر بعضی از مسولین بی غیرت ما 😔 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ 🙏🙏 سلام وقت بخیر فاطمه جون التماس دعا دارم از همه ی دوستان برای مریضیم بحق امام حسین برام دعاکنید منم شفا بگیرم انقدر دارو نخورم خسته شدم بچهام همش. نگران من هستن😔😔🙏🙏 مخصوصا پسرم امسال انشالله کنکوریه ونگران من ومحتاج دعاتون هستم دعا کنید پزشکی قبول بشه بحق امام حسین انشالله 🤲🤲🌹🌹 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی‌ پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_ایل_آی #فصل_۲ این حرفو زد و به سمت در حرکت کرد دقیقاً مثل فیلم‌های تلوزیون
🍃🍃🍃🌸🍃 تقریباً دو روز بود که هیچی نخورده بودم هم گشنم بود و هم دسشویی داشتم و هیچ کاری نمی‌تونستم بکنم از پنجره داد زدم و ساسانو صدا کردم گفتم حتی اگه ساسان هم تو باغ نباشه اون مرده سعید احتمال زیاد همین جاست میاد ببینه چه خبره همینطورم شد اومد پشت در و با اون صدای کلفت و خشنش گفت _چته هی نعره می‌کشی تقریبا فهمیده بودم که عصبانیت راه به جایی نمی‌بره برای همینم لحنمو مظلومانه کردم و گفتم _آقا تو رو خدا من باید برم دستشویی خواهش می‌کنم این درو باز کن صدای پوزخندشو از همون پشت در شنیدم دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم مثل دختر بچه‌هایی که عجله دارن برای دستشویی رفتن خودمو تکون تکون دادم صدای چرخش کلید اومد اون لحظه خیلی خوشحال شدم آخه خیلی تحت فشار بودم درو که باز کرد با تمام هیکلش تو چهارچوب وایساد و گفت _ اگه خیالات سرت زده باشه میگیرمت امشب به جای پارمیدا تو رو تیکه پاره می‌کنم پس بهتره رود بری و خیلی سریع برگردی خودمو تکون دادم گفتم _ کجاست دستشویی به یه راهروی تنگ و تاریک سمت چپ اشاره کرد و گفت _همون جا اولین دره خودمو به سرعت به دستشویی رسوندم واقعاً هیچ خیالاتی نداشتم فقط می‌خواستم از این فشار راحت بشم به پنجره تقریباً بزرگ بدون حفاظ دستشویی نگاه کردم موقعیت خوبی بود روی نوک پاهام بلند شدم همون لحظه با دیدن یک سگ درشت اندام کاملاً مشکی رنگ که شبیه مردهای جوان و پر زور ورزشگاه رفته عضله‌های بیرون زده داشت ناامید شدم و از همونجا به خودم لرزیدم آخه من فوبیای سگ داشتم و واقعاً از سگ می‌ترسیدم صدای در زدن اومد و پشت اون سعید بود که عصبانی گفت ____ بیا بیرون تا خودم نیومدم تو زود لباسامو مرتب کردما گفتم _ به خدا دارم میام من اینجام _زود باش دستامو تو روشویی خیلی کثیف اونجا شستم در حالی که از میزان کثیفی حالم به هم می‌خورد درو با آرنجم باز کردم و سعی کردم انگشتام به در نخوره دوباره همونجور با آرنج در رو بستم اینبار که چشمم به صورت کریح و زشت سعید افتاد با خنده نگاهم میکرد و دندونای کرم زدش حالم بهم میزد دستشو همون لحظه دراز کرد و از بازوم گرفت و گفت ____ پرنسس چندششون شد ؟؟ تا اونجا که من می‌دونم اینجا خونته بهتره عادت کنی.... 🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 یه چیزی بگید من آروم بشم😭 🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 😭❤️ سلام فاطمه خانم خوبین؟من چند بار پیام دادم نزاشتید تو گروه لطفا اینو بزارید . شوهر من ۱۰ سال با یه زن دیگه چت میکرد و تا من میفهمیدم یه مدت کات میکردن بعد دوباره شروع میکردن اولش چون زنه مشکل داشته پیام میداد بعد به هم وابسته شدن الان شوهرم میگه دوست دارم ببینم زندگی با اون چه شکلی میشه اینم بگم اون دوتا دختر و یه پسر از همسر قبلیش داره حالا منم دیگه کوتاه اومدم امروز بالاخره رضایت دادم بره عقدش کنه بعد ۱۰ سال کشمکش دیگه توانی برا جنگیدن ندارم لطفا بهم بگید چطوری خودم رو آروم کنم چطوری کنار بیام😭از لحاظ روحی داغون هستم همسرم میکه ا‌نو کنار تو میخوام.منم دیدم هرچی مقاومت کنم بازم فایده نداره شوهرمو کنارم دارم ولی فکرش همش پیش یکی دیگس😔 همش بهش میگم حماقته یه زن با ۳ تا بچه اصلا نمیتونی زندکی کنی ولی عشق کورش کرده میگه نه مشکلی پیش نمیاد . 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام فاطمه قشنگم روز خوش طاهره خاتونم درباره اسم دخترام می‌خوام بگم من کوردم و همسرم آذری چهارتا دختر ناز دارم البته چهارمی تو راهه سه ماه دیگه دنیا میاد برام دعا کنین بسلامتی بغلش کنم اسم دختر اولم روژان به معنای روزگارهست دختر دومم راشین به معنای راه درست و راهی که از سبزه زار میگذره و همچنین سرسبزی دختر سومم ریما به معنی آهو و نام قدیم دریاچه ارومیه هست و ته تغاریم رایا خانوم به معنی رای و اندیشه و همچنین کسی که مورد توجه خداست.... خدا بچه های همه رو حفظ کنه اونام که ندارن دامنشون سرسبز بشه و گل بارون بگین ان شاءالله 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃 😍🌺امیدوارم خزان غصه هاتون برسه و نسیم شادیهاتون وزیدن بگیره🍂    🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 ❤️ ‍ شهید باکری، شهرداری که رفتگر شد! اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸