رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#دردو_دل_اعضا 💚 من 28 سالمه و شوهرم 36 همسرم از نظر اخلاق و ظاهر و بگو بخند و مردم داری مرد خوبی به
، منم بهش گفتم تو خانوادت حتی آدم حسابت نکردن یه مهمونی ساده دعوتت کنن ولی همه فامیل من به تو احترام گذاشتن دعوتت کردن و تو هربار اینطوری دربارشون حرف زدی.
مثلا توقع داره مامانم هفته ای دوبار شام و ناهار دعوتمون کنه منم از سر لج حتی وقتی مامانم میگه بیاین میگم نه واسه بعد از غذا میایم. چند روز پیش رفتیم خونه مادرم بهشون گفت ما شام میمونیم یه غذای خوب واسمون درست کن. ولی مادر خودش رو میگه مریضه ما باید دعوتش کنیم.
یه مشکل دیگه هم که داره سرد مزاجی شدید داره، تو دوران عقد میگفت بعد از عروسی خوب میشم ولی تو این شش ماهه به تعداد انگشتان دست هم سمت من نیومده و هربار یه بهانه ای میاره اصلا هم اهل چیزی نیست بهش اطمینان دارم.
واقعا نمیدونم باهاش چطور رفتار کنم از بی چشم و رویی و توقع بالاش خسته شدم.
خواهشا راهنمایی کنید چطوری باهاش رفتار کنم؟
چند بار هم پیش مشاور رفتم ولی جواب درستی ندادن و گفتن باید خودش هم بیاد. ایشون هم انقدر خودش رو خوب میدونه که وقتی بهش میگم، میگه تو دیوونه ای من هیچیم نیست خوب بود مثل بعضی مردا انقدر اذیتت میکردم؟ یا میگه من انقدر خوبم که تو خوشی زده زیر دلت.
الانم گیر داده که باید کل خانوادم رو واسه شام دعوت کنیم منم میگم چون اونا پاگشا نکردن دلم نمیخواد دعوتشون کنم. ولی هر روز این مسئله رو تکرار میکنه.
چند روز کرونا داشت شب و روز بالا سرش بودم از آبمیوه و غذاهای مقوی و جوشونده و هرکاری فکرش روز بکنید واسش کردم همه فامیلم زنگ زدن احوال پرسی کردن ولی خواهراش حتی یبار هم سراغی ازش نگرفتن.
دیروز رفت حمام خواهرم زنگ زد احوالش رو بپرسه، بعد که از حمام اومد یه جنجالی راه انداخت که من تو حمام بودم چرا داشتی با تلفن صحبت میکردی باید میومدی پشت در میموندی که من حالم بد نشه
در صورتیکه من دوبار رفتم در زدم ازش پرسیدم حالت خوبه و هیچ مشکلی هم نداشت.
یجورایی خسته شدم و دلم میخواد ازش فرار کنم ولی هنوز با خانوادم در موردش حرفی نزدم.
لطفا نظرات و تجربیاتتون رو در اختیارم بگذارید.
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_آشنایی ❤️😍
من یکبار ازدواج کرده بودم و جدا شده بودم. خانم اولم مال غرب کشور بود من مال شرق، با اینکه خیلی زن خوبی بود انقدر تفاوت فرهنگی زیاد بود که چند ماه بیشتر نتونستیم زیر یه سقف زندگی کنیم گفتیم تا بچه نیومده جدا بشیم بعد اونم من دیگه تا چند سال ازدواج نکردم، تو آستانه چهل سالگی بودم یه گیم نت هم داشتم. یه مدت بود هرروز یه پسر دوازده سیزده ساله عصرها میومد بازی، بچه خوبی بود متوجه شده بودم هروقت میاد یه خانم چادری که کیپ صورتشو گرفته دوروبر مغازه میپلکه، گیم نت من ته یه پاساژ بود، این خانم هر ده دقیقه یبار میاد وایمیساد روبروی یکی از مغازه ها ولی به بهانه های مختلف سرک میکشید تو گیم نت. از اونجا که عادت داشتم مامان باباها میومدن بچه ها رو میپاییدن دیگه این صحنه ها برام عادی بود اهمیتی نمیدادم تا اینکه یه روز که پسر رفت سریع اون خانم اومد تو و با من صحبت کرد سفارش پسرشو کرد که نزار بیشتر از یک ساعت بازی کنه بفرستش بیاد خونه خواستم باشه اینجا با آدم ناخلف آشنا نشه و از این حرفا، منم بهش قول دادم و رفت.
چهار پنج ماهی که این پسر میومد گیم نت من، عین هر روزشو مادرش چادر به سر میومد از دور میپاییدش. از اونجایی که بچه خیلی خوبی بود من کلی باهاش رفیق شده بودم گاهی میشستم باهاش یه دست میزدم
یبار تو حرفاش گفت بابا نداره، من خیلی ناراحت شدم تازه فهمیدم مادرش که خیلی هم جوان بود چه تلاشی میکنه برای بزرگ کردن این بچه. یه روز یواشکی به مادرش اشاره زدم رفتم باهاش صحبت کردم گفتم من عین پسر نداشتم ازش مراقبت میکنم، شمارمو دادم گفتم هر زمان اومد و رفت بهت خبر میدم شما دیگه هرروز انقدر خودتو اذیت نکن
بنده خدا اولش مردد بود گفتم بابا من معتبرم از کسبه قدیمی اینجام چند سال اینجا مغازه دارم همه میشناسنم، تا قبول کرد. بعد اون ساعت ورود و خروج پسره رو به مادرش خبر میدادم. بعد اونم یه چند باری سر چیزای مختلف باهم صحبت کردیم تقریبا دیگه باهم آشنا شده بودیم، تمام زندگیش پسرش بود تنهایی بزرگش کرده بود خیلی هم مراقبش بود موفقم بود تو این کار.
من بهش پیشنهاد ازدواج دادم قبول نکرد گفت به روحیه بچم آسیب میرسه الان تو سن بدیه
من گفتم صبر میکنم، خیلی سال صبر کردم حتی رابطه تلفنی درستی هم نداشتیم نمیخواست بچش مشکوک بشه. تا اینکه پسرشو شونزده سالگی فرستاد خارج پیش برادرش، بعد اون مخفیانه ازدواج کردیم تا پسرش هجده نوزده ساله بود که بهش گفتیم، خیلی هم خوب برخورد کرد دیگه بزرگ شده بود.
الان هفت هشت سالی هست ازدواج کردیم خیلی هم خوشبختیم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#بخش_چهارم واقعا نمی فهمیدم چطور میتونست با یه بچه کوچولو این رفتار رو بکنه اما مجبور بودم که سکوت
#بخش_پنجم
خانومش یه مدت بود که زمینگیر شده بود و یه نفرو می خواست که از زنش پرستاری کنه و یه غذا درست کنه
البته من تو تمام این سالها به آتنا اجازه نمیدادم دست به سیاه و سفید بزنه و همه کارها به عهده خودم بود
حاجی یه اتاق تو ساختمون خودشون به ما داد و خواست از همون روز کارمو شروع کنم
منم مشغول شدم و برای اختر خانم یه قرمه سبزی بار گذاشتم که بوی عطرش تا هفت تا خونه اونطرف ترو پر کرد
وقتی حاجی احمدی اومد لبخند دلنشینی زد و شروع کرد به تعریف کردن انقدر این مدت پیش هرکی بودم جز تحقیر از طرفشون چیزی عایدم نمی شد مهربونی و فروتنی حاجی بدجور مجذوبم می کرد
حاجی نشست و براش یه چای آوردم ازم خواست بشینم و از زندگیم براش بگم، منم نشستم
اولش خجالت کشیدم حرفی بزنم اما از بس باصفا بود و دل بزرگی داشت در دلم باز شد و شروع کردم به درد و دل کردن و از روزی گفتم که پدرو مادرم و کل فامیل رو تو زلزله از دست دادیم و اینکه قیم خواهرم شدم و با وجود اینکه حسرت داشتم درس بخونم مجبور شدم درس رو بذارم کنار و برای آینده خواهرم بجنگم
حاجی که حسابی تحت تاثیر حرفای من قرار گرفت ازم تعریف کرد و گفت مشخص دختر باوقار و عاقلی هستی
بعد هم گفت پرس وجو می کنم بتونی شبانه درست رو بخونی و سیکلت رو بگیری
با خوشحالی گفتم یعنی میشه؟
حاجی که اشتیاق منو دید سری تکون داد و تو دلم یه نور امید روشن شد
حاجی به طرف اتاق رفت و با چند تا کتاب برگشت و گفت تو که انقدر درس و کتاب رو دوست داری حتی اگه نتونی دانشگاه بری سعی کن کتاب زیاد بخونی
سری تکون دادم و کتاب ها رو ازش گرفتم و تشکر کردم گذاشتم تو اتاق روی تاقچه
از اون شب به ذوق خوندن کتاب ها هرشب تا نیمه های شب بیدار می موندم و کتاب می خوندم و حاجی که اشتیاق منو می دید و خودش هم به شدت اهل مطالعه بود بهم کتاب با موضوعات مختلف تاریخی روانشناسی و حتی رمان های معروف از نویسنده های چیره دست می داد و منم با اشتیاق می خوندم از طرفی هم با یکی از آشناها به نام آقای نطنزی صحبت کرد و قرار شد کمکم کنه بتونم امتحان بدم و سیکلمو بگیرم تا بعد برای دیپلم اقدام کنیم حاجی برنامه ریزی کرد که آقای نطنزی هفته ای یه بار بیاد و کمکم کنه تا برای امتحان ها آماده بشم
از صبح که بیدار می شدم کارهای خونه رو می کردم و سعی میکردم چیزی کم نذارم چون دوست نداشتم حالا که حاجی آنقدر بهم لطف کرده چیزی کم و کسر بذارم
وقتی همه کارها رو به نحو احسنت انجام می دادم مینشستم سر درسم و خودمو برای امتحان آماده می کردم، حاجی هم که میدید تشویقم می کرد و می گفت دختر تو دیگه کی هستی هم به کارهای خونه می رسی و هم به درست همیشه خونه مثل دسته گل تمیز
از رضایت حاجی تو دلم قند آب می شد...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام خواهش میکنم سوال منو هم بذارید ممنون میشم
من پایین شکمم فتق دارم و خیلی اذیتم اما با وجود کرونا و بچه های کوچیکی که دارم نمیتونم برم عمل کنم خواستم اگه کسی تجربه داره راهنمایی ام کنند که آیا طب سنتی برم مشکلم برطرف میشه یا نه یا کلا چیکار کنم؟😞
💚💚💚💚💚
سلام خدمت همه ی دوستای گلم
دختر من 3سالشه دوهفته پیش ویروس گرفته بود بردم متخصص کودکان بهش دارو داد منم توو این دوهفته مرتب داروهاشو دادم الان چرک خشک کن و تب بر و شربت آویشن که برای سینشه تموم شده و من دیگه نیازی ندیدم تکرار کنم چون حس میکنم ویروس بدنش کشته شده ولی سینش خلط گرفته که باعث شده صداش خش دار بشه از شما عزیزان میخوام راهنماییم کنید چی بدم بخوره یا چیکار کنم که زودی خلط سینشم خوب بشه.
💚💚💚💚💚
سلام به ادمین عزیز وهم گرهی های خوبم دوستان یه سوالی داشتم خواهرم تو هر خونه ایی میره برکت نداره فقط میرسونن اجاره خونه و خورد خوراکشون جور کنن وقتی هم قرعه کشی می نویسن همیشه آخر بار درمیان جوری که اون پول اون موقع ارزشی نداره و باید بزارن رو رهن خونه حالا فردا پس فردا باید برن خونه جدید حالا از شما میخوام ذکری دعایی یا هر تجربه ایی که دارید بهم بگید قبل از اینکه برن تو اون خونه چه دعایی ذکری بخونن که اون خونه خیلی خوب باشه براشون برا اینکه پر روزی باشه چکار کنن اجرتون با امام حسین
💚💚💚💚💚💚
سلام خدمت شما ادمین گرامی واعضای محترم کانال ❤️
لطفا سوال منودر کانالتون قراربدید🙏☺️❤️
من یه سوال دارم شاید به نظر شما مسخره بیاید اما واقعاحال خودمو بد میکنه 😥
اینکه چرا هرچی میخام بدست بیارم نمیشه ودیگران به خاسته من میرسن نه که فکر کنید تنبلم یااراده ندارم اتفاقا خیلی هم ارادم قوی ولی نمیدونم چرا من هرچی دعا هرچی نماز خوندم برای به دست اوردن خاستم اما نشد
شاید الان بگید حکمت خداست
ولی لطفا میشه بگید بهم که حکمت خدا درچیه که من به خاستم نمیرسم اما دیگری به خاستش میرسه ؟!!😥😭
ممنون از کسایی که این ابهام و سوال و برام رفع میکنند ❤️❤️❤️❤️❤️😍
ولطفا ۳تا صلوات برای رسیدن من به خاستم بخونید شاید خدا از طریق شما دعامو براورده کرد😍
اجرتون باصاحب زمان
التماس دعا ❤️
💚💚💚💚💚
سلام و درود به همه
بنده سالهاست که مشکل افتادگی رحم دارم دو سال پیش هم عمل کردم ولی باز هم به مشکل برخوردم اگر کسی آدرس طب سنتی برای جا انداختن رحم و مثانه
در شیراز رو داره لطف کنید اطلاع رسانی کنید
سپاسگزارم
ایدی ادمین 👇🏻🌱
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
اگر عادت داری همیشه روی مبل ها و فرش ها را بپوشانی، زندگی نمیکنی....
اگر پنجره ها را به بهانه ی آنکه پرده ها کثیف میشوند باز نمیکنی، زندگی نمیکنی...
اگر روکش مشمایی صندلی های ماشینت را هنوز دور ننداخته ای، زندگی نمیکنی....
دیر میشود عزیز، بیا دست برداریم از این اسارت کهنه که به مسخره ترین طرز ممکن نامش شده قناعت و چنگ انداخته به باورهایمان.
عمر تمام این وسایل میتواند از من و تو نسل آینده مان بیشتر باشد، چه عیبی دارد کثیف شدند تمیزشان میکنیم.
ما معنای مراقبت را اشتباه فهمیده ایم، نباید این ترس باعث شود لذت بردن از آنها را فراموش کنیم..
اگر راحت تر زندگی کنیم آرامتر و کم دغدغه تر هم خواهیم بود
فقط فکر کن که چه صفایی داشته رقص نسیم و پرده های بلند رو به حیاط و آن همه گلدان در جای جای زندگی...
و چه لذتش بیشتر بود شستن و تکاندن فرش های لاکی پس از فصلی و سالی...
حالا در آپارتمان هایمان اسیر شده ایم در میان این روکش ها و حفاظ ها...
خوشبختی واقعی، همین حوالی ست...در سادگی...در سهل گیری زندگی...روی زندگی را نپوشانیم...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
روز بخیر 🌻🌞
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••
🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀
🌷 فال ابجد هفتگی 🌷
💞 از تاریخ ۳۰ تیر تا ۵ مرداد 💞
🔹فروردین 🔹
آ آ آ
به زودی گره ی كارت باز میشود و به هر خواسته ای كه داری ميرسی ممكن است كسی به زودی به جمع خانواده ی شما افزوده شود. دوستان خوبی داری به وقت نياز با آنها مشورت كن. تا حدی از شر بدخواهان در امان هستی. در چند روز آينده يك خبر خوشحال كننده ميشنويد . اگر آرزو و يا نيتی داری به آن میرسی. در كارهايت به خدا توكل كن تا به اميد حق كارهايت درست به انجام برسد. رازت را به هر كس نگو خوددار باش و از بديها پرهيز كن . آنچه را كه انتظار داری انشاءالله به زودی به دست خواهی آورد.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔹 اردیبهشت 🔹
ب ب د
طالع خوبی است و نيتت بر آورده میشود. به زودی از غمها رها میشوی زيرا فالت نويد خير و سعادت میدهد در كارهايت همچنان كوشا باش تا موفقيت و پيروزی نصيب شود. مراقب بدخواهان باش و رازت را به هركس نگو. با كسی خويشی يا دوستی خواهی كرد كه بسيار خوب است. در زندگی دو دل نباش .
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔹 خرداد 🔹
ج ج آ
نيتت بر آورده میشود و آنچه را كه طلب كرده ای به دست خواهی آورد. گشايش مالی در فالت ديده میشود اگر دست به كار جديدی زده ای توفيق خوبی همراه خواهد داشت . اگر نو رسيده ای داری قدمش برای تو خير است به توصيه و نصايح ديگران گوش كن تا تصمیم درستی بگیری.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔸 تیر 🔸
د د ب
از اين نيت كه كرده ای بايد صبر كنی تا مرادت حاصل شود .اگر قصد سفر داری برو ، نفع خوبی از آن خواهی برد اگر قصد انجام كار خيری داری به آن عمل كن مراقب باش تا گناه نكنی. برای بهتر شدن كارها به خداوند توكل كن.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔸 مرداد 🔸
ج ج ج
آينده ی خوبی در انتظار توست اگر كمی همت كنی ، زندگی خوبی خواهی داشت راه موفقيت برای تو باز است اگر نياز به كمك و يا حمايت كسی پيدا كنی به آن پاسخ خواهد گفت ترفند بد خواهان را پشت سر ميگذاری و به مراد و خواسته ات ميرسی .در همه ی امور به خدا توكل كن.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔸 شهریور 🔸
ج ب آ
طالعت نيكوست با توكل به خداوند به خواسته ات میرسی تغييراتی در پيش داری به خداوند توكل كن تا زودتر به مقصود برسی . به همه اعتماد نكن . چيزی يا خبری به تو میرسد كه ممكن است خیلی با ارزش نباشد . ولی تو را خوشحال میکند، آينده ی روشنی داری ،برای رسيدن به آن راه زيادی نمانده اما بايد مراقب اعمال و رفتارت باشی.،
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
🍀🥀🍀🥀🍀🥀🍀
🌷 فال ابجد هفتگی 🌷
💞 از تاریخ ۳۰ تیر تا ۵ مرداد 💞
🔹مهر 🔹
د ب آ
طالعت روشن است. تشويش را از خودت دور كن. كارها بر وفق مراد تو خواهد شد اگر چيزی را از خدا طلب كردی به آن میرسی. اگر قصد سفر و يا انجام معامله ای داری ، آن را انجام بده برايت سودبخش است.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔹 آبان 🔹
ج ب د
طالع خوبی داری . در نعمت و رحمت به رويت گشوده است و به مقصودی كه داری میرسی شكر خدا را به جا آور تا به مقصود نزديكتر شوی امسال برای تو بهتر از هر سال ديگر است به عزت و موقعيت خوبی دست پيدا میکنی به زودی خبری خوشحال كننده دريافت میکنی . اگر قصد انجام كاری را داری به آن عمل كن ، با موفقيت همراه خواهد بود.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔹 آذر 🔹
آ ج آ
به آنچه كه نيت كرده ای میرسی ، ولی بايد صبر كنی نه اينكه تعجيل كنی . اگر تعجيل كنی از كارت پشيمان میشوی . از قصدی كه داری دور شو . با كسی نزاع نكن . راز دل خود را به كسی نگو . از شخصی گندمگون كه قدی متوسط دارد و روی او يك نشان است دوری كن . از اعمال بد دست بردار و مال حرام نخور . به خداوند توكل كن تا از غم و رنج در امان باشی.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔸 دی 🔸
د د د
نيت خوبی كردی به خواسته و آرزويت میرسی. در روزی به رويت گشوده میشود وبه سعادت و خوشی دست می يابی. اگر قصد سفر يا معامله ای داری به آن عمل كن به نفع تو خواهد بود به ديگران اعتماد كنی اما رازت را به هر كس مگو به زودی خبر خوشی به تو میرسد.
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔸 بهمن 🔸
آ ج ب
با اين نيتی كه كرده ای به خواسته ات میرسی و خداوند تو را از غم و رنج ميرهاند ، پول و ثروت خوبی نصيب تو میشود اگر با كسی منازعه و دعوا داری عاقبت به نفع تو خواهد شد اگر او با تو نمی سازد نگران نباش عاقبت رام خواهد شد. اگر چيزی را از دست داده ای دوباره به دست می آوری .
🔶🔹🔶🔹🔶🔹🔶
🔸 اسفند 🔸
د آ ج
طالع نيكی داری كارت به زودی بالا ميگيرد و به توفيقاتی دست پيدا ميكنی. اگر مسافری داری به زودی خبر خوشی از او به تو ميرسد. اگر گم شده ای داری آن را پيدا ميكنی دوستی داری كه در پی راحتی توست. به تلاشت ادامه بده تا به آنچه كه برای تو مقرر شده دست بيابی .
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#بخش_پنجم خانومش یه مدت بود که زمینگیر شده بود و یه نفرو می خواست که از زنش پرستاری کنه و یه غذا د
#بخش_ششم
تمام سعی ام این بود که با نمرات عالی بتونم یه گوشه از لطف حاجی رو جبران کنم
وقتی امتحان هام رو دادم و کارنامه امو دادن دستم همه نمراتم بیست شده بود
حاجی وقتی کارنامه امو دید چشماش یه برقی زد و گفت برای دیپلم هم باید اقدام کنی از طرفی یه مدرسه خوب هم پیدا کرد و آتنا رو ثبت نام کرد
آتنا هرروز می رفت مدرسه و می اومد و می خواستم برای رشته اش باحاجی و آقای نطنزی صحبت کنم، بالاخره بعد از کلی مشاوره و مشورت تصمیم گرفتیم آتنا رو بفرستیم رشته حسابداری
البته خود آتنا هم این رشته رو خیلی دوست داشت و آقای نطنزی می گفت آینده روشن و پولسازی داره آنقدر خوشحال بودم و ذوق زده که تو پوست خودم نمیگنجیدم
از فردای اون روز آتنا نشست پای درس خوندن و خودشو برای کنکور آماده می کرد آقای نطنزی هم خیلی هواشو داشت منم که مشغول گرفتن دیپلم و یه دستم به کارهای خونه و یه دستم به کتاب و خوندن درس ها
هرروز ازصبح زود ازخواب بیدار می شدم تا بتونم هم به کارهای خونه برسم هم به درس هام از شدت خستگی و بی خوابی
انقدر لاغر شده بودم و زیر چشم هام گود افتاده بود که هرموقع توآیینه خودمو می دیدم وحشت می کردم و بالاخره تونستم دیپلممو بگیرم و دقیقا چند وقت بعدش بود که آتنا هم دانشگاه دولتی رشته حسابداری قبول شد و خوشحالی مون کامل شد
انقدر خوشحال بودم که انگار تمام این سالهای سختی و تلخ مثل پرده سینما از جلو چشمهام کنار رفت و زندگیمون یه رنگ وحال و هوای دیگه گرفت
اون روز کیک پختم وکنار حاجی جشن گرفتیم
صدای خنده هامون تا هفت تا خونه اونطرف تر می رفت
اونشب تو دلم آرزو می کردم کاش زودتر با این مرد بزرگ آشنا میشدم از وقتی خدا این فرشته رو سرراهمون قرار داد زندگیمون از این رو به اون رو شد
خوبی اش به این بود آتنا تو دانشگاه دولتی شهر خودمون قبول شده بود البته خیلی هم تلاش کرد و زحمت کشید تا بتونه دانشگاه دولتی اونم تو شهر خودمون قبول بشه به قول آقای نطنزی این یعنی آخر خوش شانسی ولطف خدا همیشه استرس اینو داشتم اگه یه شهر دیگه و یه جای دور بیفته چیکار کنم قطعا باید جمع می کردم و باهاش می رفتم چون نمیتونستم تنهایی راهیش کنم دلم طاقت نمی آورد اما خداراشکر همه چی همونطور شد که آرزوشو داشتم و برام مثل رویا بود آتنای من دیگه دانشجو شده بود
روزی که حقوقمو گرفتم به دستور حاجی باهم رفتیم بازار وبراش چند دست مانتو شیک گرفتیم هرمانتوی که می پوشید اشک تو چشمهام حلقه می زد و کلی قربون صدقه قدو بالاش می رفتم وکیف می کردم همه تلاشم این بود و
دوست داشتم همه آرزوهای دست نیافته خودمو با آتنا جبران میکردم انگار اینطوری سرپوش می ذاشتم ...
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#داستان_زندگی_اعضا 💚
سلام من نمیدونم از کجا بگم زندگی من پر از فراز و نشیب بوده، همیشه تو زندگی فکر میکردم اگر آدم پولداری بشم تمام مشکلات حله پولداری یعنی همه چی، اما پولداری سرابی بیش نبود برای من.
من از ۱۰ سالگی وارد بازار کار شدم، یبار یادمه اوستام انقد صدام کرد ولی من چون حواسم به دوچرخه یه پسره بود نمیشنیدم جوری زد تو گوشم که دور خودم چرخیدم و افتادم
روزگاره دیگه یه پسر بچه اونجوری یه پسر بچه ام که من باشم اینجوری. زمستونا پول نداشتم کاپشن بخرم بپوشم چندتا لباس رو هم میپوشیدم که گرمم بشه. پدرم بنا از کار افتاده بود، بزرگ شدم خودم شدم اوستا کار بازار. یه حاجی بود خدابیامرزتش دستمو گرفت سرمایه گذار من شد و تونستم مغازه بزنم
روحش شاد همیشه میگفت تو دنبال پولی چون نداشتیش ولی خب تلاشت و بکن اما همه چیز برات پول نباشه
حمایت های مالیش باعث شد کار کنم قدرتمند بشم، تو بازار بشم اونی که میخوام.
ازدواج کردم با یه خانوم از قشر ضعیف اما آبرودار با کمالات، خدا میدونه که هر موقع میخوام حرف زنمو بزنم اشکام امونم نمیده
توی بازار از یه جایی به بعد پول برات دیگه مهم نیست مهم قدرتمند بودنه
همسرم چندین بار التماس کرد گفت صبح میری شب میای بسه دیگه من تنهام
منم میگفتم اگه بچه داشتیم سرت گرم میشد منم مجبور میشدم زود بیام خونه
چون خانومم بچه دار نمیشد اینجوری میگفتم که یکیو بیاریم به فرزندی قبول کنیم اما قبول نمیکرد
همسرم اواخر حالت های عصبی بهش دست میداد حال و روز خوبی نداشت که دکتر بردمش و فهمیدم تومور داره
حاضر بودم قلبمو از جاش بکنن ولی اتفاقی براش نیفته
بهترین دکترا بردمش ولی گفتن خطرناکه عملش
حسرت بود که میخوردم کاش بیشتر با همسرم زندگی میکردم کاش بیشتر وقت میزاشتم
دکترا میگفتن خیلی حساسه عملش امکان داره که بعدش خیلی اتفاقا براش بیفته
وقتی بهش گفتم التماسم کرد طلاقش بدم برم زن دیگه بگیرم قبل اینکه اتفاقی براش بیفته
فقط میدیدمش و گریه میکردم پیشنهاد های میلیاردی دادم که زنم چیزیش نشه اما کارساز نبود هیچکس جواب قطعی بهم نمیداد
روزی که راهیش کردم اتاق عمل برای همون روز بلیط گرفتم برای مشهد. راهیش کردم اتاق عمل و رفتم مشهد التماس میکردم انقدر گریه و التماس کردم چند نفر کناریم فهمیدن ماجرا چیه برام دعا میکردن
گوشیم که زنگ خورد به مرتضی علی قسم دستام میلرزید میترسیدم جواب بدم دادم یکی از اون خانما جواب داد بعدش چشماش خیس شد دست و پام سست شد که گفت مژده بده شفا گرفته نور چشمت
اولین فرصت برگشتم خانومم موفق اومد بیرون کامل خوب نشد اما خداروشکر که هنوز کنارمه هرروز که میبینمش شکر میکنم خدارو
پول چیزی نبود که زن منو برام نگهداشت
بعدها فهمیدم مشکل بچه دار شدن از من بوده همسرم اونجوری گفته که من غرورم نشکنه
همچنین زنی رو من اگه از دست میدادم یک عمر آتیش میگرفتم اروم نمیشدم تا بمیرم
شنیدم که میگن خدا گفته زن و شوهر اگرم بخوان میتونن اون دنیا هم باهم باشن
من تو کل عمرم فقط از خدا همسرمو خواستم اون دنیا هم باهم باشیم
خدا براتون بسازه زندگی هاتونو از عشق خدا پر کنید نه حسرت پول و مال دنیا
یا حق
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
#پرسش_اعضا 💚 سلام خواهش میکنم سوال منو هم بذارید ممنون میشم من پایین شکمم فتق دارم و خیلی اذیتم ام
#پاسخ_اعضا 💚
سلام وقت بخیر
آدرس طب سنتی شیراز برای خانمی که مشکل افتادگی رحم داشتن
یکی سلامتکده طب سنتی توی خیابون فلسطین بین حکیمی و هدایت به مرکز دانشگاهی اساتید طب سنتی اونجا هستن
07132340460
یکی دیگه هم دکتر روحالله شعرا که چند سالیه ما پیششون میرسم کارشون عالیه
جنب پارکینگ عمومی سیبویه کلینیک تخصصی طب سنتی امام هادی
09308564080
دکتر شعرا درمانگاه رضوان جنب مجتمع الهیه هم هستن
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام خانمی که آدرس طب سنتی در شیراز رو میخواستن یه دکتر خیلی عالی هست بنی هاشمی کوچه ۳۹دکتر امیر عزیزی شماره مطب رو از ۱۱۸میتونید بگیرید من چند بار مراجعه کردم و راضی بودم
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام راجع به اون دخترکوچولوکه کروناداشته سینه ش دردمیکنه.عزیزم نشاسته خوبه سوپ بلغورگندم برای ریه فوق العاده س.
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام درمورد عزیزی که گفتن همسرشون پرو وپرتوقع هست، والا من توکارشما موندم مردی که نه خرج میکنه نه ادب داره نه قدر دران هست ونه حتی نیاز به رابطه داره رو چرا اینقدر برای خودت گنده ش کردی
از قدیم گفتن سری که دردنمیکنه دستمال نمیبندن
این مرد مثل دندون کرم خورده س عزیزم شما که کارداری، خانواده ی با محبت داری بنظرم بیخیال زندگی با این مرد شو که پیرت میکنه معذرت می خوام اینو میگم این آدم به همه چی شبیه هست غیر مرد🤢🤮
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
با عرض سلام وادب خدمت ادمین و دوستان .در مورد خانمی فتق دارن .عزیزم تنها چاره فتق عمل جراحیه .منم فتق دارم البته یکبار عمل کردم .بازم جای دیگر باز شده .کارهایی که باعث می شه راحتتر باشی یک اینکه شکم بند ببندی .و غذای نفاخ نخوری و یبوست نداشته باشی .وچیزای سنگین بلند نکنی و زور نزنی .تا وقتی که توان عمل پیداکنی منم این موارد رو انجام می دم تا بعد .ببخشید زیاد شد .
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
در مورد اون خانمیکه ۲۸ سالشه و همسرش ۳۶سالشه بنظرم اگه همسرت شدیدا سرد مزاجه و شما گرم مزاج هستید بایستی این مزاجش علاج بشه چه بسا ممکن است همین مسئله باعث بروز مشکلات جدی در اینده بشه و روح و روان شما اسیب ببیند و در سردی روابط و مهر و محبت اثر بزاره
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام در مورد خانمی که شب ها خواب وحشت ناک میبینن عزیزم این کار ها رو که بهت میگم انجام بده انشااالله که مفید باشه
اول ایه الله بهجت میفرمایند اگه شب ها خواب بد میبینید قبل از خواب چهار قل بخوانید
دوم امام رضا یه حدیثی دارن که میفرماین خدا با ظن و گمان شماست هر طور فکرکنی همون سرت میاد اصلا به هیچی فکر نکن وهمیشه فکر های خوب کن نگو اگه بخوابم حالا خوابهای ترسناک میبینم
سوم پهلو کسی بخواب خواهری برادر کوچیکی که تنها نباشی درست نیست تنها خوابیدن
چهارم لامپ اتاق بزار روشن باشع چه لزومی داره خاموش کنی که یه دفع بلد شی بترسی
موفق باشی🌹
🧡🧡🧡🧡🧡🧡
سلام وقتتون بخیر
برای اون خانمی که گفتن کیست تخمدان دارن
عزیزم منم همچین مشکلی رو داشتم همراه باقرص اچ دی بادکش روی تخمدان و رحم انجام دادم وقتی رفتم سونو کامل ازبین رفته بود باوجود استفاده ازهمه قرصهااینسری بعدازیکسال جواب گرفتم میتونید به درمانگر های طب اسلامی شهرتون مراجعه کنید اونابهترراهکارمیدن
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا 💚
سلام بر همه عزیزان
دوستان من الآن سیزده ساله که ازدواج کردم
تو همون ماه اولم باردار شدم
عزیزان من از همون اول اومدم تو خونه ای که مادرشوهر خواهرشوهر بودن
از همون موقع تا حالا هرچی به شوهرم اسرار میکنم که بریم خونه جدا قبول نمیکنه
فقط میگه باشه
اما این باشش هیچوقت عملی نشده تا حالا
همش میگه اگر از اینجا رفتیم سختی میکشیم
چون حقوق کارگری داره متأسفانه
اما من میخوام مستقل باشم
من دوست ندارم کنار خواهرشوهر زندگی کنم😭😭😭😭
پدرشوهر مادرشوهرمم فوت شدن
دوتا برادرشوهرم دارم که جدا زندگی میکنن
اما متأسفانه شوهر من دل از خونه پدریش نمیکنه
هر روز بحث دعوا دارم
خسته شدم
آرزوی مرگ دارم
دوستان عزیز بگید چیکار کنم ؟
که زندگیم مستقل بشه
لطفا برام دعا کنید🙏
و یه دعای کارساز که تجربه شده باشه بهم بگید
ایدی ادمین 👇🏻🌱
@baharakjan
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨{@ranjkeshideha}
••-••-••-••-••-••-••-••