eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.3هزار دنبال‌کننده
19.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔆احترام به پدر حضرت حجة الاسلام جمى امام جمعه آبادان نقل مى كرد: يك بار به محضر حضرت امام خمينى (مدظله العالى ) در جماران رسيدم يكى از مسئولين مملكتى براى انجام كارهاى جارى به خدمت امام رسيد، پدر سالخورده اش نيز همراهش بود، وقتى كه مى خواست حضور امام برسد، خودش جلوتر از پدر حركت مى كرد، پس از تشرف به خدمت امام ، پدرش ‍ را معرفى كرد، امام نگاهى به آن مسئول نمود و فرمود: پس چرا جلو وى راه افتادى و وارد شدى . به اين ترتيب مقام ارجمند پدرى را گوشزد كرده و درس بزرگ احترام به پدر به ما آموخت . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ✅ قسمت اول ❤️ سلام فاطمه جام ممنون بابت کانال قشنگتون چرا واقعا چرا همه معتادهارو عینه زامبی میبینید من واقعاً در تعجب هستم بدونید که اونها بیمار هستن فقط بیمار که ناخواسته و نا آگاهانه در دام اعتیاد افتادن ازشون دوری نکنید بهشون کمک کنید انگیزه بدید کنارشون باشید من خیلی هارو میشناسم که گذاشتن کنار و دیگه طرف این جور مسائل نرفتن و خانواده هم همچنان پشتشون ایستادن خیلی هارو هم میشناسم بارها و بارها گذاشتن کنار ولی نتونستن دوباره برگشت خوردن طرف اعتیاد حتی خانواده ها هم کنارشون بودن پیشه خودتون نگید این صداش از جای گرمی میاد نه عزیزان منم فولاد آب دیده هستم یکی از کسای که اعتیاد داشته بارها اراده کرده و چندسال هم گذاشته کنار ولی بازهم برگشته طرفش (پدرم)بوده بله پدر عزیزم که بدلیل شغلی که داشته با افراد زیادی در ارتباط بوده و اون ها بعضی هاشون به اعتیاد مبتلا بودن و پدر من رو هم مبتلا کردن از سن ۲۰ سالگی که با مادرم ازدواج کرده از گفته خود پدر که میگفت من ناخواسته از روی بی اطلاعی و برای خوشی چند لحظه‌ای و نداشتن دوست های عاقل به این سمت کشیده شدم بارها مادرم خواست ترکش بده ولی باز برگشت سر خونه اول هم کمپ هم داخل خونه و من شاهد زجر های پدرم بودم اون هم بارها ولی دوباره بخاطر شغلی که داشت و دوستان ناهل به اون سمت اعتیاد کشیده میشد 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌺❤️ سلام فاطمه خانم جان من شما و کانالی که راه انداختین خیلی دوست دارم همیشه مطالب رو دنبال میکنم بعضی اوقات هم پیامک میدم بهتون ولی متاسفانه شما داخل کانال نمیزارید 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 درمورد اون خانمی که گفتن اسم عروسش 🌹زینب🌹هسته معلوم میشه مادرشوهر مهربونی هستی عزیزم خیلی خوشحال شدم گفتی برای عروسم تولد گرفتم انشاءالله همه مثل شما باشن منم یه پسر دارم انشاءالله وقتی بزرگ شد منم مثل شما بتونم به خانمش مهربونی بکنم عزیزم چرا ناراحت شدی برای یک پیامک حیف دل مهربونت نیست شاید زده ارسال به همه برای شما خطای ایجاد شده و نرسیده هر چیزی امکانش هست ولی یه جوری باخوش روی بهش برسون بگو که پیامکی که به آقام دادی رو منم خوندم دوتای خوشحال شدیم که عروس فهمیده و مهربونی داریم که اینقدر تشکر میکنه بعدشم نیازی نیست روز تولد حضرت زینب بهش کادو بدی بایه پیامکم میتونی خوشحالش کنی یا اصلا هیچی هم نگی به کسی بر نمیخوره😊 سعی کن از الان تعادل رو بر قرار کنی کاری نکن که سطح توقعش بالا بره از قدیم گفتن نه زیاد شیرین باش بخورنت نه زیاد شور باش که بندازنت ❤️مامان حلما❤️ 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 سلام فاطمه خانم من پیام میدم چرا نمیزاری گروه یه مشکلی دارم یه دختر ۷ساله و یه پسر ۱۱ساله دارم که هر دوتا شون شب ادرای دارن تو یک سالگی از پوشک گرفتمشون در طول روز به هیچ عنوان جیش نمیکردن خیلی تمیز بودن هستن ولی شب که میشد وقت خواب تا صبح چند بار خودشون خیس میکردن الانم همین جور هستن دیگه خسته شدم بسکه لحاف تشک شستم.. دکتر هم بردم سنو آزمایش کامل از هر دوتا گرفتم هیچ مشکلی ندارن فقط پسرم تو سنو نشون داد که جداره مثانه ۲میلی بزرگ شده که دکتر گفت مشکلی نیست از عفونت ادرای هسته که با دارو رفع میشه دارو برا عفونت ادرای داد هر دوتا رو با دوتا اسپره گفت هر شب تو هر سوراخ بینی یه پاف بزنید ولی اصلا خوب نشدن گفتم پیام بزارم شاید کسی تجربه ای داشته باشه راهنمایی کنه هر دوتا هم باهوش درس خون اعتماد بنفس عالی خودشون هم خیلی ناراحت هستن سعی میکنن بیداربشن ولی وقتی بیدار میشن کار از کار گذشته جاشونم خیس کردن من خودم هم بیدارشون میکنم ولی بازم خیس میکنن آب کم بهشون میدم شبا چای نمیزارم بخورن کلا سعی میکنم شبا مایعات رو کم بکنم ولی بازم جاشون خیس میکنن دیگه خسته شدم اگه میدونید راهنمایی کنید 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🔆گره گشائی ابان بن تغلب ، از ياران نزديك امام صادق (ع ) است ، مى گويد: با امام صادق (ع ) در مكّه بودم ، همراه آن حضرت ، مشغول طواف كعبه شديم ، در اين وقت يكى از شيعيان ، از من تقاضا كرد كه همراه او براى برآوردن حاجتى كه داشت ، برويم . من به طواف ، ادامه دادم ، او اشاره كرد، ولى من به او توجه نكردم زيرا دوست داشتم امام صادق (ع ) را تنها نگذارم . او بار ديگر اشاره كرد، امام متوجه اشاره او گرديد، به من فرمود: او با تو كارى دارد؟ گفتم : آرى ، فرمود او كيست ؟ گفتم : از دوستان ما است ، شيعه است . امام كه متوجه شده بود، او كار لازمى دارد، فرمود: نزد او برو. عرض كردم : طواف را قطع كنم . فرمود: آرى . عرض كردم : گر چه طواف واجب باشد؟ فرمود: آرى برو، گر چه طواف واجب باشد. و از سخنان امام صادق (ع ) است كه فرمود: مشى المسلم فى حاجة المسلم خير من سبعين طوافاً بالبيت الحرام . 💥ترجمه : سعى و گام برداشتن مسلمان براى برآوردن نيازهاى مسلمان ، بهتر از هفتاد بار طواف ، به دور كعبه است . 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #حرف_حساب ✅ قسمت اول #درد_دل_اعضا ❤️ سلام فاطمه جام ممنون بابت کانال قشنگتون چرا واقع
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ✅ قسمت دوم ❤️ ولی مادرم ایستادگی کرد باهاش موند چون دوستش داشت پدرم هیچ وقت اهل خیانت نبود نیست از بس که زجر میکشید من و خواهر برادرم که بزرگ شده بودیم خودمون دیگه نزاشتیم ترک کنه چرا چون واقعاً میدیدیم نمیتونه بخصوص الان که سنش بالا رفته و نمیتونیم زجز کشیدنشو ببینیم همیشه مارو نصیحت میکرد میگفت منو ببینید براتون عبرت بشه من نفهمیدم ولی شما بفهمید آگاه باشید دوچار نشید اگه پدرم اعتیاد داشت ولی هیچ وقت برای ما چیزی کم نزاشت پدرم شغل آزاد داره ما رو مدرسه فرستاد دانشگاه پشتمون ایستاد بزرگمون کرد با کمک مادرم الان هم هر سه تامون شاغلیم موفقیم هم تو کارمون هم زندگیمون بدون هیچ اعتیادی ،درست هر زندگی پستی ها و بلندی های خودشو داره ولی با این وجود خوشبختیم مادرم از پدرم هیچی دریغ نکرد جلو خانوادش ایستادگی کرد نزاشت بهش توهین کنن همیشه به ما احترام گذاشتنو نسبت به پدرمون یاد داد حتی تو خونه یه اتاق جداگانه برای پدرم گذاشت گفت اگه میخوای مصرف کنی همینجا مصرف کن بیرون از خونه هیچ وقت نرو سایه باش برای منو بچه هات میدونم ناخواسته هست دلت نمیخواد ولی نمیتونی بهش امید داد اونم مثل کوه پشت ما بود همیشه میخوام بگم اعتیاد مثل یه بیماری قلبی هست که واقعاً بعضی ها نمیتونن کنارش بزارن مثل قرص قلب اگه این بیمار رو رها کنی از این بدتر میشه تا جای که میشه کمکشون کنید وقتی هم نتیجه نداد کنارشون به ایستین من خودم وقتی میخواستم ازدواج کنم به همسرم گفتم همون شب خاستگاری پنهونش نکردم گفتم پدرم اعتیاد داره خجالتم نکشیدم چون به چشم معتاد نمیبینمش به چشم یه بیمار قلبی میبنمش که باید هر وعد قرص قلبشو بخوره الان هم ۱۳ سال زندگی مشترک دارم خداروشکر همسرم کاری به اینجور مسائل نداره میگن اگه پدر اعتیاد داشته باشه بچه هم میشه نه بابا اینا همه بستگی به خانواده داره به دوست نااهل داره من بچه سوم خانواده هستم برادر و خواهر بزرگ ترم بیشتر از من اعتیاد پدرمو دیدن ولی چون تو خونمون همایت میشدیم مادرمون هواسش بود مارو نصیحت میکرد بخصوص برادرمو نتیجشم الان دیده خدارو هزار مرتبه شکر که هم تحصیل کرده هستیم هم تو جامعه جایگاه خوبی داریم اینا همه نتیجه کاره مادرمه هم مارو نگه داشت هم پدرمون رو با هزار جور مسائل هم ساخت پایه اساس زندگی زن خونه هست پس هیچ کاری به مادرشوهر ،خواهر شوهر،جاری نداشته باشید بچسبید به زندگی خودتون بچه هاتون دریابید کوه باشید خانمای عزیزم اینقدر زود کم نیارید به کسی هم باج ندید ندیده دوستتون دارم ببخشید که طولانی شد 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 📘 💠رمز برخی از بلاها ! 🔹روزی یکی از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن حضرت را به منزل خود دعوت نمود، حضرت پذیرفتند. هنگامی که وارد منزل شدند، دیدند که مرغی روی دیوار خانه تخم گذاشت و آن تخم از روی دیوار غلطید و در سینه دیوار بر روی میخی قرار گرفت، نه به زمین افتاد و نه، شکست! 🔹 پیغمبر (صلی الله علیه و آله) از آن منظره تعجب کردند. صاحب منزل گفت: یا رسول الله! از نشکستن این تخم مرغ تعجب می‌کنید؟ سوگند به آن خدا که شما را به حق به رسالت برانگیخته تاکنون هیچ بلا و ناگواری برایم پیش نیامده است! 🔹حضرت فورا از جای خود حرکت کردند و از غذای او نخوردند و فرمودند: «کسی که هیچ بلا و ناگواری نبیند، خدا به او کاری ندارد (لطف و عنایتی ندارد).» معلوم می‌شود برخی از بلاها برای انسان از الطاف الهی است و نباید در برخی موارد ناراحت شد. 📚بحارالانوار ج ۲۲، ص ۱۳۰. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🌸🍃 🔴توجه👇 احساسات افراد رو تایید کنید: ❌يكى از مهمترين نكات ايجاد رابطه خوب با فرزندتان ، همسرتان يا دوستتان اين است كه هميشه براى شروع ، احساسات افراد را تاييد كنيد 👈مثلا به همسرتان بگوييد : ميدونم از اينكه دير اومدم عصبانى هستى ، 👈يا به فرزندتان بگيد : ميدونم ميترسى يا ميدونم عصبانى شدى كه بيشتر تو پارك نمونديم ... 💎شايد باور نكنيد اما در بيشتر مواقع تاييد احساس ديگران معجزه ميكند‼️ 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام خوبی فاطمه جون.من خیلی وقت گروه شما رو دنبال میکنم خیلی مطالب مفید خوبی در اختیار ما میذارید ممنون از این کاال خوبی ک دارین.تعریف کانال داشتم برا دوستم میدادم.۳سالشه بنده خدا شونه و کمرش و دوتا بازوهاش جای جوش داره خیلی خجالت میکشه.توی دوران بلوغ و بارداری خیلی جوش میزده الان لکه هاش مونده کمرنگ شده ولی هستش.روی باسنش هم خیلی لکه و جای جوشی خواستم از بچه های کانال کسی تجربه ای داره بگه مشکلش حل بشه. یشتر میخاد لکه ها ک همون جای جوش هستش درمان بشه.پشت گردنش هم چروک و تیره شده بخاطر بارداری اگه تجربه ای برا درمان دارین ممنون میشم.برا سلامتی اقاا مام زمان صلوات. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #گندم جلورفت وبه یکی یکیشون چای تعارف کردبلندشدم به اشپزخونه برم وشام درست کنم
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 واقعاچی شدکه زیورامدشب به محض گذاشتن سرم روی بالش خوابم برد صبح زودباحالت تهوع ازخواب پریدم بدوبدوحیاط رفتم بابابزرگ ومادربزرگ توحیاط بودن چی شدی بابا هیچی خوبم بابابزرگ اروم به مادربزرگ گفت سرحاملگیش باپونه هم بالامی اورد مادربزرگ گفت چندباری اره به نظرت این بچه هم دخترباشه نه فکرمی کنم پسرهست رنگ وروش به پسرمی خوره بابابزرگ گفت هرچی هست خداکنه سالم باشه چیزی نگفتم به صورتم ابی زدم وبرگشتم داخل خونه پونه ازخواب بیدارشده بودودستهای کوچکش داخل دهنش کرده بود صدای ملچ ملوچش به گوش می رسید بادیدن این صحنه خنده به لبم نشست دخترگلم گرسنه ای صبحت بخیرعزیزم اول پوشکش عوض کردم وبعد مشغول شیردادن بهش شدم پونه تندتندمک می زدوشروع به گریه می کرد احساس کردم ضعف دارم فهمیدم داخل س... هام شیرنیست بایدفکری برای پونه بردارم اینجوری نمی شه بعدش من که تصمیم گرفتم بچه داخل شکمم نگه دارم پس نبایداین ظلم در حقش کنم پونه روبرداشتم ووسط پتوپیچیدم و به خونه ی بابابزرگ رفتم بابابزرگ ازبغلم گرفتش وصورت پونه رو بوس بارون کرد چیه باباصدای گریه ش می امد خواستم بیام ببینم چی شده که خودت امدی گرسنه هست شیرم خیلی کم شده مادربزرگ گفت بایدشیرخشک بهش بدی ببرمش دکتروبادکترمشورت کنم تاببینم چه شیری براش مناسبه اره حتماببرش مادر ازپامی افتی هم این بخوادشیربخوره هم اون بچه ی داخل شکمت رشدکنه عصری برو حالاببینم نزدیک اخرهفته هست شنبه میرم پیش خودم گفتم انشاالله که تاشنبه حقوق حسین بدن دستمون خیلی خالیه ... 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃💞💞 یه توضیحی بدم درمورد "قهر کردن" بین زن و شوهر؛ ✅قهر(به معنای قطع رابطه از هر لحاظ) کلا ⛔️ به جاش اگر لازمه یه کم سرسنگین تر باشید؛ 👈و در اسرع وقت حتما حتما درمورد که بینتون به وجود اومده باهم صحبت کنید و حلش کنید... قهرید؟ باشه... ولی این قوانینو رعایت کنید: ✅"سلام" و "خداحافظی" را نباید حذف کنید ✅غذا نپختن ممنوع ✅جدا غذا خوردن ممنوع ✅جای را از همدیگه جدا نکنید ✅همچنان احترام همدیگه را نگه دارید ✅نباید همه ی عالم و آدم بفهمن که شما باهم ✅لج کردن به همدیگه ؛ مثلا اینکه چون قهرم خونه ی مامانت نمیام... ✅نذارید عادی بشه براتون میدونستید اگر هی قهر کنید کم کم مدت زمان هر قهر نسبت به قهر قبلی طولانی تر میشه؟ مثلا و که بار اول بیشتر از چند دقیقه طاقت نداشتن که باهم قهر باشن کم کم میبینیم که روزها قهرشون طول میکشه و این خیییلی برای زندگی مشترک... ✅انقدددر موقع تو ذهنتون اتفاقات بد گذشته بین خودتون و همسرتون را مرور نکنید❌ ✅وبهترین کاری که میتونید انجام بدید اینه که: "باهم دیگه حرف بزنید و مشکلتونو حل کنید 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام وقت بخیرر بانو جان امروز بازم اشکم در امد ،من 14ازدواج کردم یه دختر داریم شکر خداا ازبیرون که نگاه کنید شکر خدا زندگی خوبی دارمم همه چیز اوکی هست گردش و تفریح نه آنچنانی ولی خوب در حد متوسط ،، مشکل اصلی من از دوران عقد ،تا الان میل جنسی خیلی کم همسرم هست طوری که اگرر چند ماه من بهش پیشنهااد ندم اصلاااااا ( ببخشید رک گفتم)با کادو و بیرون رفتن توجه میکنه ، چند بار دکتر بردمش ولی دیگه خسته شدم با کسی هم نیست ، مرد مثبتی هست ولی بیشتر وقتی میگه اعصابم خورده😔 دوستان اگر تجربه ای دارن کمکم کنن لطفاا زود گروه بزارید عزیزم سپاس از کانال خوبتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 💔 يه دفعه ياد احمد افتادم و قطره اشكى از چشمام جاري شد ...احمد با شنیدن و فهمیدنش از پا در میومد...از تصور فردایی که احمد بفهمه مردم...داشت كم من کار اصلیش رو شروع می‌کرد. از ترس همه‌ی بدنم سفت شده بود. اشكم خشکیده بود و فقط هق‌ می‌زدم. اين ديگه چه جونوري بود..داشتم احساس درد رو تجربه می‌کردم که یکباره صدای نعره و فریاد پدرم تموم چادر رو پرکرد. با شنيدن صداش روحم از تنم جدا شد ..مرد هم رنگ از صورتش پريد و هیکل سنگینش رو از روم برداشت از شرم به خودم پیچیدم. و چشمام رو بستم چون جرأت نداشتم چشمامو باز کنم‌. چند دقيقه بعد حس کردم کسی نزدیک شدو ملافه‌ای رو روی بدنم کشید.چشمامو محکم روی هم فشار می‌دادم تا نبينم كى روم ملافه انداخت ..اما صداها رو می‌شنیدم. صدای مویه‌ی مادرم ميومد كه تو سرش ميزد و بعد صداي ضربه‌ها و مشت‌و لگدایی که کسى به سروصورت اون مرد فرود میاورد. چند دقيقه بيشتر نكذشت كه همه ايل اومدن جلو چادر و صدا هاى پچ پچشون بلند شد ...اما من از بین صداها صدایی رو تونستم تشخیص بدم ..كه باشنيدنش اون لحظه فقط مرگم رو آرزو کردم. احمد بود كه نعره میزد . گریه می‌کردو افتاده بود به جون اون مرد و مردم سعي ميكردن جداش كنن ..همون لحظه پدرم مادرمو صدا زد و خواست که تفنگش رو بیاره تا کار اون حرومزاده‌ رو بسازه. مادر خواست تفنگ رو به پدرم بده كه کسی از اون طرف داد زد، نه نكشيدش اون پسر خانه..با شنيدن اين حرف تمام بدنم لرزيد ... پسر خان همونی بود که آوازه‌ی بی‌رحمی و هرزگیش لرزربه تن هر زن و دختری مينداخت ..بی‌شرف، بی‌همه چیز...چه خونواده‌هایی رو با کاراش ماتم زده نکرده ..سكوت همه جا رو گرفت ..پدرم كه فهميد پسر خان هست فريادى زد و روي زمين نشست ..بعد از يك ساعت مادرم به سمتم اومد و همونطور كه مويه كرد و لباس به تنم پوشوند.. با سر فروافتاده و بدنی خسته و کوفته.کنار چادر روی زمین نشستم احمد ده متر اون طرف‌تر سر روی تفنگش گذاشته بود و حتی نگاهم هم نمی‌کرد. ادامه دارد 🍃🍃🍃🍃🌾🌾 خواندن ادامه داستان روی لینک زیر بزنید❤️ 👇👇 ‌https://eitaa.com/joinchat/2072707419C9e3cc1bf07