🕙 تیک، تاک
🔺ایوان مثبت ۲، در جای همیشگی خود روی مبل نشستهام. صدای عقربه ساعتم است که چشمانم را به سمت کتابخانه، مَمرِّ «او» میکشاند.
ذهنم دوباره در گودال همیشگی افتاده:
(روند فرسایشی و بلند مدت دروس حوزه)
چگونه باید با آن کنار آمد؟
آیا میتوان گذرش را شیرین کرد؟
اتفاق #یکشنبه باعث میشود ذهنم مسیر همیشگی را طی نکند.
به یاد او میافتم...
🕝 تیک، تاک
طلاب و نوع مواجههشان با چالش #خستگی در حوزه جالب است:
- برخی سر تسلیم فرود آورده و روح خود را تسلیم اندوه مستدام میکنند.
- برخی نیز به هر حربهای بر این روند پیروز شده و نشاط خود را هرطور شده، مراقباند.
اما...
گاهی افرادی پیدا میشوند که نه تنها عضوی از دسته دوم، بلکه به قدری وسعت یافته اند که به افرادِ محیط خود نیز تنفس میدهند...
نفسی میکشم و مجدد ذهنم را به «مَمرِّ او» متمرکز میکنم.
لبخند
سلام بلند
مباحثه
و ادب جذابش
همین چیزهای ساده
قضیه ذهنم را تصدیق میکند...
آری، #محمد_حسین به ما تنفس میداد.
به همه ما !
میخندم
اگر همینها نباشند خیلیهامان در دریای خستگی غرق میشویم.
او #غریق_نجات بود.
و خنده، تبدیل به بغض میشود.
کاش آنجا #غریق_نجاتی بود...
🕝تیک، تاک...
به حجرهاش مینگرم.
ماییم و نبود جسم و صدا و لبخندش
ماییم و غمهای همیشگی
دیگر در بین ما نیست...
آیا میتوانیم #تیک_تاکها را برای خود و دیگران، شیرین کنیم...؟
✍ #حسین_نمازی
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh