راشِدون
بسم الله. #اربعین ۱۴۴۵ ما مثل سال گذشته با ماشین شخصی و همراه با خانواده داریم میریم سمت مرز خسروی.
.
پردهی اول:
/یکشنبه، ۵ شهریور ۱۴۰۲، کرمانشاه/
موکب های در راه را میبینی و بدو بدو کردن هایشان را.
این ها هزینه هایشان قطعا تماما مردمیست.
چطور میشود؟
آن هم در این گرانی؟
نیروهایشان هم همین مردمند.
زوار را میبینی که پیاده میشوند و وضو میگیرند و استراحتی میکنند.
این چه شوریست؟
چه عشقیست؟
چه محبتیست؟
چه ارادتیست؟
که باعث میشود از تماااام راحتی های این دنیا دست بکشی
و خودت را در سخت ترین شرایط قرار بدهی؟
گرما، آلودگی، بی خوابی، خستگی و ...
در برابرش، هیچند..
اصلا همینکه میخواهی از چیزی یا کسی خسته شوی، یادت می آید که میتوانی آن را برای حسین خرج کنی و اوست که میزبان است و او میبیند و بعد از آن وجودت را اخلاصی تمام و کمال دربرمیگرد که فقط آقا حسین را میبینی و بس..
+آقا صاحب الزمان!
اصلا علت بقای این عالم شمایید
و ما مدام غافل از اینکه حاضر و ناظرید.
#اربعین
+پرده ی دوم:
یک جاهایی از جاده ی کوهستانی،
سرازیری هایی با پیچ های تند هستند
که اگر بخواهی با سرعت متناسبی هم رانندگی کنی باز هم ممکن است جایی نتوانی ماشین را جمع کنی و در شلوغی ها خطر برخورد با ماشین روبرو برایت پیش بیاید یا اصلا ترمز ماشینت در این شدت سرازیری دچار اشکال شود مخصوصا برای ماشین های سنگینی مثل کامیون.
این شیب راهه ها برای این هستند که اگر همچین اتفاقی افتاد ماشین را به سمت راست کج کنی و وارد خاکی شوی و نفسی تازه کنی و مجددا به جاده برگردی..
حسین جان
شیب راههی فرار اضطراریِ ما شمایی..
چون به ما گفته اند
هرگاه از این دنیا خسته شدید،
فِرّوا الی الحسین...
آغوشت را از ما دریغ نکن
بگذار در شما حل شویم و حسینی بمانیم..
ما ترمز بریدهایم...
#اربعین
پردهی سوم:
قلبم بی تاب است و با فکر به فردا شب همین موقع کنار مولا، بی تاب تر میشود.
دلم میخواست بدون اینکه شب را در کرمانشاه بمانیم، مستقیم به مرز رفته و به سمت نجف حرکت میکردیم اما در سفر های جمعی «دلم میخواهد» معنایی ندارد.
باید ببینی جمع چه میگویند و در نهایت مشورت اتفاق میفتد و هرآنچه به صلاح جمع باشد، رقم میخورد و اینجاست محل تمرین.
تمرینی برای حل شدن در جمع.
من چه میکنم؟
#صبر و سکوت. قصد کرده بودم که امسال آرام تر باشم و سعی ام فقط این باشد که در لحظه حضور داشته باشم و همهام چشم شود و بنویسم و بیخیال آن شوم که چه مدت در کجا میمانیم یا چه ساعتی حرکت میکنیم و یا جزییات دیگرش.
اصلا همینکه به من روسیاه هم اجازه دادهاند که در این هوا نفس بکشم باید کلاهم را بالا بیندازم و سر تعظیم فرود آورده و سکوت پیشه کنم.
راستش هم آرام تر از سال گذشته رفتار میکنم
اما قلبم بیتابتر از قبل شده است و بی تابی اش را به بغضی تبدیل کرده است که در انتظار شکستن به سر میبرد.
صبوری کردن در یک قدمیِ معشوق هنر است.
کاش امشب زودتر به صبح برسد.
#اربعین
راشِدون
پرده ی چهارم:
راستش را بخواهی از روز قبل نیتم این بود که برای #نمازشب ها حتما زمان بگذارم که حتی یکی از نماز شب های حضرت زینب سلام الله هم قضا نشد.
هرگاه هم نیتش را میکنی، خودشان از یک ساعت قبل به بهانهای بیدارت میکنند.
آن بیداری را ادامه بده تا به بیداری واقعی برسی.
میروم وضو بگیرم که متوجه میشوم گویا دمپایی های پلاستیکی همراهم را کسی برداشته است. کمی اطراف را میگردم اما نه. خبری نیست. از اینکه در نگهداری اش بی مبالاتی به خرج داده بودم ناراحت بودم. اما دیگر کاری از دستم برنمیآمد و از آن شخص هم گذشتم و دمپایی را برایش حلال کردم که حتما نیاز داشته است که برداشته است و کاش واقعا همینطور باشد. به هرحال وضو گرفتم و بعدش لباسهایی را که دیشب شسته بودم، از روی طناب برداشتم و آوردم داخل. هنوز تعدادیشان نم داشتند.
نماز شفع و وتر را به جا میآوردم که در همین حین خانم هایی که حسب اتفاق بیدار شده بودند، فکر میکردند که اذان شده است و بعدش به آن ها گفتم هنوز بیست دقیقه ای باقیست تا اذان و میدیدم که میروند و مجددا دراز میکشند.
کاش میتوانستم بهشان بگویم که حالا که بیدار شده اید بیاید و یک مکالمه با خدا را بزنید بر بدن و تسبیح بگیرید دستتان و ذکر بگویید. این خواب را میشود در خانه هامان هم داشته باشیم.
ما اینجا برای چیز دیگری آمده ایم...
بگذریم..
این تسبیح هم رزقش شده است که به کربلا برود.
اصلا تمام اشیا انتخاب میشوند و کسی یا چیزی در این مسیر نیست که حسب اتفاق آمده باشد.
دلم برایش میسوزد که دانه های وجودش در دستان حقیر غلت میخورند.
میتوانست در دستان عالِمی باشد اما باور دارم که هیچ حادثه ای در این عالم بیهوده و اتفاقی نیست که پشت هر کدامشان خالق مدبریست که عبث در کارش راه ندارد..
#خدایا به ما حکمت بده..
#اربعین
+ دمپاییم پیدا شد🤌🏻🤌🏻
@Mashgh_dll -کربلایی شدن.mp3
5.29M
#حب
گریه کن نیستم
من اگه روزی
رو به روی ظالم نایستم..
#اربعین
این روزا همه مثلِ اسپَندِ روی آتیش
در تکاپو هستن و روح در کالبدشون
آروم و قرار نداره...
چه اون که عازمِ اربعین شده
چه اون که عازم نشده
و عوضش درگیرِ برپاییِ مجالسِ عزا در ایران شده
اما وَجه مشترکِ همه مون اینه که
ما مشغول به یاریم،
مشغول به محبوبِ عاشق کُشِ عَیّاریم،
به اباعبدالله اشتغالِ فکری و جسمی و روحی داریم
و این روزا همه چیزمون طهارت داره
چون سیدالشهدا نه تنها پاکه
بلکه پاک کننده هم هست...