🌹سحرگاه امروز، حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) پذیرای حضرت عشق بود.
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
تا شما با کپیهای علی کریمی و خبر کشف حجاب معروفای بیصرفه عشقبازی میکنید عرض کنم که دانشمندان ایرانی با بومیسازی ژندرمانی موفق شدند سرطان خون رو درمان کنن 🇮🇷✌️
👤 ایشیخاکی 🇮🇷
➺ @Twitter_eita [عضویت]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴صحنه شهادت شهیده زینب کمایی توسط منافقین 🕊
یادمون نرفته، منافقینی که الان شعار زن زندگی آزادی سر میدن یه زمانی دختر ایرانی رو با گره زدن چادر دور گردنش به شهادت رسوندن ...
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
😍 خبر خوب روز 😍
محققان ایرانی موفق شدند #نخستین_بار در کشور با استفاده از روش "ژندرمانی" سرطان خون را در یک بیمار درمان کنند.
"ژندرمانی" جدیدترین روش برای درمان سرطان در جهان است که با تلاش یک شرکت دانشبنیان ایرانی به مرحله نهایی رسیده است؛ فقط دو شرکت چندملیتی در جهان این روش درمانی را ارائه میکند و این دانش در ایران با تلاش محققان داخلی بومی شده است.
🔻منبع: خبرگزاری تسنیم
#روایت_پیشرفت
#جهادعلمی_تاظهور
#ما_میتوانیم
https://eitaa.com/joinchat/3465478330C389f05dada
آفرین به تدبیر آقای رئیسی که با روی خوش و نادیده گرفتن اشتباهات برخی بازیکنان هم اتحاد ملی رو افزایش داد و هم جیغ براندازان رو درآورد.
🗣 یکی از خودشون
➺ @Twitter_eita [عضویت]
آخ دلم خنک شدا !
#حجاب
#شهدا
#صرفاجھتاطلاع
#انقلاب_شهادت
#لبیک_یا_خامنه_ای
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
【✂️📐🖇📘】
⁉️شاید برای خیلیهامون سوال باشه که
من بهعنوان یهدانشآموز، یهدانشجو، یا یهطلبه؛
💠مـهــمتـریـن وظــیـفــم چـیـه؟[🙃••]
🔹چجوری میتونم به امامزمانم‹عج›خدمتکنم؟!
🔗☝️🏻😇...
🔸باید بگم تو هر پایه و رشتهای که هستیم
👈🏻مهم ترین وظیفمون"درسخوندنـهـ"...📚 ؛
♦️درس، درس، درس 📔📝🖊🖇•.
🍃حالا باید چجوری درسـ📖بخونیم
که مورد رضایت آقامون باشه🙄؟!
🔎با ما همراه باشید....
#درسبخونیم📚🖇🖊
#جوانانقلابی🙃••√
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
📌 اگر آنجا بودم...
-واااای... ببین دارن میدون دنبالش... واااای...
این را متین با صدای دورگهاش میگوید و بیشتر از قبل روی لبه پنجره خم میشود. پتو را روی خودم میکشم و غر میزنم: ببند اون لامصبو. سوز میاد.
متین بدون این که چشم از کوچه بردارد، با یک دست به من اشاره میکند که: داداش یه دقه بیا... بیا ببین چه خبره... واااای...
نخیر... متین و معترضهای توی شهرک، همقسم شدهاند که نگذارند من بخوابم. خمیازه میکشم. دلم لک میزند برای خواب. از دیشب بدخواب شدهام و تا الان نتوانستهام بخوابم. حالا هم که بالاخره پایم به خانه رسیده، برادرِ جوگیر و نوجوانم نمیگذارد دو دقیقه چشمانم بروند روی هم. پتو را میاندازم کنار و کشانکشان، خودم را میرسانم تا پنجره. صدای جیغ و داد خیابان را برداشته. متین با گوشیاش فیلم میگیرد و مثل گزارشگرهای فوتبال، روی فیلم حرف میزند: واااای... افتادن دنبال بسیجیه...
به زحمت میان تاریکیِ کوچه، پسر جوانی را میبینم که میدود و سی نفر هم دنبالش. همه فریاد میکشند: بگیرینش... بسیجیه...
سرم درد میگیرد؛ نه از هیاهوی کوچه که از صدای فریاد خشمگین سیهزار مرد جنگی؛ در ذهنم. صدای فریادشان از دیشب تا الان، دارد مثل ناقوس مرگ در سرم میپیچد. جزء معدود خوابهای واضح عمرم بود. یک صحرا بود و سیهزارنفر سپاه خشمگین. انگار وسط فیلم مختارنامه بودم؛ پرتاب شده بودم به هزار سال پیش. یک چیزی توی مایههای تعزیه. شاید کربلا.
-اوووه... افتاد... گرفتنش... واااای...
متین چشمانش را ریز میکند تا مثلا بهتر ببیند معرکه را. همه داد میزنند: بزنینش... بزنش... بسیجیه... آخونده...
دیگر جوان را نمیبینم؛ گیر افتاده بین سی نفر آدم عصبانی و فقط دستهایی را میبینم که بالا میروند و پایین میآیند به نیت زدنش.
در خوابم، یک سوارِ تنها در میدان جنگ، محاصره شده بود میان سیهزارنفر سپاه. طوری نگاهش میکردند که انگار قاتل پدرشان بود. فقط یک لحظه دیدمش. جوانی بود، سوار بر اسب، زخمی. بیهوش بود انگار و نفهمید که اسبش دارد میرود دقیقا وسط همان سپاه خشمگین. طوری دورش گرد و خاک و غلغله شد که دیگر نشد ببینمش؛ فقط شمشیرها و نیزهها را میدیدم که بالا میرفتند و به سوی بدنش پایین میآمدند.
-وااای ببین دارن میکشنش. یا خود خدا!
لرز میکنم؛ نه از سرما؛ از تصور گیر افتادن بین یک جماعتِ عصبانی که فقط میخواهند بزنندت. زمان چقدر کش آمده! جوان بسیجی افتاده میان درخت و شمشادها؛ با سر و روی خونین.
زمان کش آمده بود در خوابم و انگار یک قرن گذشته بود از زمانی که دور جوان، گرد و خاک شده بود. دور خودم میچرخیدم. آن جوان کی بود؟ نمیدانستم. از کل ماجرای کربلا، یک حسین میشناختم و یک عباس؛ آن هم فقط از روضههایی که در کودکی رفته بودم. ترسیده بودم. دوست داشتم بروم جلو، صف آن مردان جنگی خشمگین را بشکافم و داد بزنم: چند نفر به یه نفر؟ آخه به چه جرمی؟
ترسیدم. میخواستم بروم و میترسیدم از برق شمشیر و چهرههای کبود از خشمشان.
-اوه اوه اوه... اون چیه دست اون یارو؟
جوان بسیجی همچنان گم شده میان مشت و لگدها. حتی میان آنها که دورش را گرفتهاند، یک نفر قمه به دست میبینم و دلم میریزد. دلم میخواهد بروم پایین، صف آنها که دور جوان را گرفتهاند را بشکافم و داد بزنم: چند نفر به یه نفر؟ آخه به چه جرمی؟
یک قدم برمیدارم به سمت در؛ و چشمم همچنان به پنجره است؛ به برق قمهای که قرار است تن جوان را بشکافد. زانوانم میلرزند و همانجا میایستم. اینهایی که من میبینم، برایشان مهم نیست چرا میزنند و چطور میزنند؛ فقط میزنند. پایم به خیابان برسد و بخواهم از جوان دفاع کنم، من را هم تکهپاره میکنند همانجا؛ بدون این که بپرسند مثل آنها فکر میکنم یا نه.
خواب بودم؛ ولی میتوانم قسم بخورم رطوبت را حس کردم روی دستانم. رطوبت و گرمای خون را. از ترس جهیدم به عقب و سکندری خوردم. خون خودم نبود. هرچه تلاش کردم خون را از دستم پاک کنم، نشد. انگار محکم چسبیده بود به دستانم و میخواست خودش را تا گلویم بکشد بالا و خفهام کند. از ترس خفگی، نفس عمیقی کشیدم و از خواب پریدم. دیگر هم از ترس نتوانستم بخوابم.
پیکر نیمهجان و خونین جوان بسیجی را دارند میکشند روی زمین. به دستانم نگاه میکنم؛ پاکاند. پاهایم بین رفتن و نرفتن گیر کردهاند. عقب عقب میروم؛ نمیدانم کجا. یک جایی که قایم شوم و نبینم. شاید هم بروم کمک جوان... نمیدانم. متین فیلمی که میگرفت را قطع میکند و سرش میرود داخل گوشی: این خیلی ویو میخوره... ببین کی بهت گفتم...
جوان را کشانکشان، از میدان دیدمان خارج میکنند و دیگر نمیبینمش. فقط رد خونش باقی میماند؛ روی زمین، روی ذهنم و شاید روی دستانم...
💠 به قلم: خانم فاطمه شکیبا
#دلنوشته
#شهید_ارمان_علی_وردی
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
'💔'
+چتبانامحرم
مثلبعضیتصادفهاست . . .
✍#ارتباط_با_نامحرم
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
هدایت شده از کانال رسمی شهید رسول خلیلی
🔰 در نظم جدید دنیا میتوانیم جایگاه برجستهای داشته باشیم
🔻 رهبر انقلاب: علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند... در این دنیای جدید ایران چه کاره است؟... این، آن چیزی است که باید شما روی آن فکر کنید، باید شما خودتان را برایش آماده کنید؛ این آن چیزی است که جوان ایرانی میتواند انجام بدهد. ما میتوانیم در این نظم جدید یک جایگاه برجستهای داشته باشیم. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
🏷 #دیدار_دانش_آموزان
#رهبری
🆔 @Rasoulkhalili
هدایت شده از کانال رسمی شهید رسول خلیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷پرچم عشق..
🌷۳ روز تا سالروز شهادت #شهید_رسول_خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
دو هفته قبل شهادت وسط جمع دوستانه میگفتیم و میخندیدیم سید روح الله پرسید اگر وسط اغتشاشگرها گیر بیوفتید چیکار میکنید؟!
این سوال رو تک تک از هممون پرسید
و هرکدوممون به شوخی و خنده از جواب دادن طفره میرفتیم (شاید بخاطر این بود که دوست نداشتیم حتی خودمونو تو اون شرایط فرض کنیم!)
سید مصمم گفت جدی میپرسم!
یکی از بچهها گفت سید خودت گیر بیوفتی چیکار میکنی؟
سید با یه حالتی که انگار خودشو تو اون شرایط دیده و قبول کرده گفت من وایمیستم و تا آخرین قطره خونم از پرچم و کشورم دفاع میکنم!
#شهید_روحالله_عجمیان🕊🌹
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄