┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_محمد_منتظر_قائم🕊🌹
#زندگینامه8️⃣
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#گاهي از اوقات وقتي تو زندگي با مشكلي مواجه مي شوم #صداش مي كنم، خدا را شكر زود ازش #حاجت مي گيرم، باور كنيد از وقتي خبر شهادتش رو شنيدم، تا به امروز چون اعتقادم اين بود. محمدآقا براي #رضاي خدا به شهادت رسيد پيش خودم مي گفتم:
#اجري كه با صبر وتحمل به دست آوردم نبايد با #گريه از دست بدم.
#زماني كه به ماموريت اعزام مي شد، مدت ها منزل نمي آمد، گاهي از اوقات دلم مي گرفت، #احساس تنهايي مي كردم، گريه ام ميگرفت،
#اما زماني كه خبر #شهادتش را براي من آوردند و اين مدت چندسالي كه از شهادتش گذشت #الحمدلله خدا يك صبر و روحيه اي به من داده كه بتوانم همه مشكلات را #تحمل كنم. خواهرزاده ام می گفت: #وقتي خواستيم خبر #شهادت 🕊🌹محمدآقا را به شما بديم خيلي ترسيديم، گفتيم:
#شايد شما طاقت نياريد، وقتي ديديم سکوت كرديد، خيلي تعجب كرديم.
#مرگ در بستر با شهادت خیلی تفاوت دارد، #خداروشكر مي كنم از اينكه كسي را دارم كه فرداي #قيامت به فريادم برسد، خدا را شكر كه محمدآقا در راه خدا و براي رضاي او به #شهادت رسيده است و جمله آخر، همانطور كه #شهيد🕊 فرمودند: همه ما در اين دنيا #مسافريم و بايد يك روزي از اين دنيا برويم. اگر توكل به خدا داشته باشيم به #آرزويمان كه همان شهادت است مي رسيم. 🕊🌹
پایان ⏹
روحمان با یادشان شاد🌹
✍️امیدوارم خداوند متعال توفیقی عنایت فرمایید که در روز حساب رسی بتوانیم چشم در چشم این عزیزان دوخته والتماس شفاعت کنیم وشرمندگی باعث سرافکندگی ما نباشد،
ان شاالله🌹
اللهم الصابرین
﴾﷽﴿
بعضی تقارن ها عجیبند، اینکه مثلا دقیقا همان روزی که قرار بود ماموریت سه ماهه آقانوید تموم بشه و برگرده ایران، خبر مفقودی اش را بهم دادند… یا اینکه بعد از هجده روز چشم انتظاری، دقیقا همان روزی که مدنظرمون بود وقتی برگشت، مراسم عروسی بگیریم(دهم ربیع الاول)، خبر دادند که پیکرش برگشته و می توانیم برای دیدار به معراج شهدا بیاییم...
سه سال پیش سالروز ازدواج پیامبرعزیزمان(صلوات الله علیه و آله) و ام المومنین، خدیجه(س) ماندگار ترین روز زندگی ما شد. صبح زود خبر دادند که ساعت یک معراج شهدا باشید. حالم عجیب بلطف خدا آرام بود. می دانستم هیچ وقت دوست نداشت بیتاب باشم اما انتظار نداشتم کاری کند که حتی لبخند به لب، به همه بگویم چقدر خوشحالم که همسرم، همراه زندگی ام به آرزویش رسیده و فدایی اهل بیت شده. انگشتر فیروزه اش که به جای حلقه ازدواجمان خریده بود را با خودم برده بودم معراج، دوست داشتم یکبار دیگه به انگشتش بیندازم و عهد و پیمان تازه کنیم. نمیدانستم با چه صحنه ای قرار هست مواجه بشم، اما آنچه دیدم همه نور بود و زیبایی. قرآن را که به نیتش باز کردم و آیات اول سوره مومنون به چشمم آمد، این نورانیت تکمیل شد و غبطه خوردم به جایی که او رسیده…
واقعا خانم جان زینب سلام الله، شمه ای از نگاه ملکوتی شان را به ما عنایت کرده بودند که فقط زیبایی ببینیم و دست صبرشان را به قلبمان گذاشته بودن که جز الحمدلله بر زبانمان نیاید، بابت نعمت عظیمی که داده اند تا عزیزترین داشته خود را به محضرشان هدیه کنیم.
طبق وصیت آقانوید، همانشب باهم به محضر امام مهربانی ها رفتیم، حال و هوایمان غم نبود، شعف بود، هم من هم خواهرعزیز آقانوید و… انگار که امام رضاجان برای ما مراسم گرفته بودند و چه بزرگ میزبانی برایمان بودند و چه توفیقی دادن که آخرین زیارت مشترکمان در دنیا در محضر پرنور خودشان بود…
#الحمدلله
امروز و امشب برایم یادآور لحظه لحظه های ماندگار سه سال پیش بود...
ان شاﺀالله امشب آقانوید دعاگوی همه عزیزان و ارادتمندان و ملتمسین دعا در محضر امام الرئوف باشند.
🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
#الحمدلله_کما_هو_أهله
#شهید_نوید_صفری
#سبک_زندگی_شهدا
https://www.instagram.com/p/CG2hcS6Bh-Y/?igshid=1jjgvtmb0vp06
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄