🥀| #خاطره
دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود.یک
سال در آنجا بنایی داشتند در فضای حیاط
کیسههای گچ و سیمان و تپه های خاک و ما
سه زیاد بود که به عنوان موانع استفاده میکرد
و ورزش مورد علاقهاش را تمرین میکرد.وقتی
به خانه میآمد هیکل و لباسش خاکی بود.
#ابووصال
#روزشمارشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
[۱۶روزماندهتاشهادت🌹🍃]
@shahid_dehghan
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
﷽
#خاطࢪه💚
در رفاقت با بچه های شهرستانی دانشگاه شهید مطهری کم نمی گذاشت.
با آن که رفقای تهرانی زیادی داشت، اما برایش فرقی نمی کرد.
با مرام بودن و با معرفت بودن را برای همه یکسان می دانست
و علاقه اش به دوستان شهرستانی زیاد بود.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۷روزماندهتاشهادت🌹🍃]
🆔@shahid_dehghan
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
﷽
#خاطࢪه 💚
هیچ گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد و به شدت مقید و چشم پاک بود.
اوقاتی که در مهمانی های خانوادگی بود،
اگر بانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت می کرد.
اگر جمع بابت موضوعی می خندیدند، سرش را پایین می انداخت و می خندید.
#ابووصال
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
#روزشمارشهادت
[۶روزماندهتاشهادت🌹🍃]
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
「🔊|#استوری」
🕊پارههایایندلِشکستهرا،
گریههمدوبارهجـاننمےدهد..
خواستمکهباتودردِدلــ🌱 کنم
گریهامولیامــ💔ــاننمےدهد..
#یادشهداباصلوات
#ششمینسالگردشهادت
#شهیدمحمدرضادهقانامیرے
🌸•| @shahid_dehghan |•🌸
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
▪️اربعین سال ۹۳ به پیاده روی اربعین رفتیم محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید اما گفتیم که بگذار امسال برویم ببینیم اوضاع در چه حالی است تجربه کسب کنیم سال دیگر با هم برویم، چفیهای که دوستش هدیه داده بود را داد تا در حرم امام حسین (ع) تبرک کنم، اما من در شلوغی های حرم گمش کردم و هرچه گشتم پیدایش نکردم و خلاصه برایش یک چفیه خریدم و تبرک کردم، به محمدرضا جریان را گفتم، میدانستم خیلی به چفیه علاقه داشت و از او عذرخواهی کردم اما او در جواب گفت که : فدای سرت من حاجتم روا می شود
🔹وقتی به تهران رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم و او در جواب گفت که اگر چیزی را در حرم ائمه گم کنی حاجت روا می شوی، من حاجتم این است که شهید بشوم تا اربعین سال دیگر زنده نیستم.
😞من خیلی ناراحت شدم و در جوابش گفتم که به عراق میروی؟ گفت جنگ فقط آنجا نیست در سوریه هم هست من در سوریه شهید می شوم.
راوی:مادربزرگوارشهید🌱
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄
با یکی از رفقایش به سمت نانوایی محله می رفتند که می بینند چند تفر از اراذل اوباش به
نانوایی حمله کردند و با کتک زدن شاطر میخواهند دخل را خالی کنند.
ترس و وحشت عجیبی بین مردم بود و کسی جرئت نداشت کاری کند محمد رضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا کاری کند،
اما یکی از اراذل شیشه نوشابه خالی که آنجا بوده را به زمین کوبیده و با ته بطری شکسته به او حمله و گردن او را می شکافد.
زخمی به عمق یک بنده انگشت در بیمارستان سینا جراحی شد و سر و گردنش بیشتر از هجده بخیه خورد.
آن موقع فقط چهارده سالش بود که میخواست امر به معروف کند و جانش را هم به خطر انداخت.
#شهیدمحمدرضادهقانامیری
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@rasooll_khalili
┄┅─✵🕊✵─┅┄