بسم رب الشهدا...
قرار عاشقان...
#یا_زهرا_سلام_الله_علیها
#معرفی_شهید
🌷 #میزبان_امروز_ما 👇
#شهید_ابراهیم_هادی
ما که خود میدانیم بد هستیم ولی...
این مقارنت ایام ماه مبارک و مهمانِ زندگیِ شما شدن را به فال نیک میگیریم😊
عاشقان با قراری دیگر در این ماه مبارک به دیدارتان آمدیم
امروز مهمان شهید #دفاع_مقدس_ابراهیم_هادی هستیم 🎉🎊🎈
ای شهید آمدیم شما را واسطه ببریم نزد مادر سادات...😊
و از شما خواهش میکنیم نزد مادر سادات نام ما را ببرید..😢
#وما همه مهمان این عزیز هستیم✋
ان شاءالله شرمنده شهید نشیم صلوات بر محمد و آل محمد
💠مادران بسیاری در این مرز و بوم جوانان رشیدشان را تقدیم اسلام کرده اند اما سهم مادران شهدای گمنام پس از جنگ از فرزندانشان کمتر از دیگرمادران بود.😭
🌹🍃در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) یادبودی است که خیلیها با دیدن عکس صاحب آن و عنوان «شهید گمنام» که روی سنگ مزار نوشته شده، میروند و زائر شهید مفقودالاثر «ابراهیم هادی» میشوند
🌸🍃شهیدی که برای بچههای جنوب شرق تهران و کسانی که اهل دل هستند، خیلی عزیز است البته این شهید برای جوانهایی که کتاب «سلام بر ابراهیم» را خواندند، حال و هوای دیگری دارد.❤️
#زندگینامه
💥پهلوان بسیجی ابراهیم هادی از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلان غرب و ستاره ورزش کشتی کشورمان است
🌟او در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد👶 ابراهیم چهارمین فرزند خانواده بود او در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید🕯 از آنجا بود که همچون مردان بزرگ زندگی را پیش برد.
💎ابراهیم دوران دبستان✏️ را به مدرسه طالقانی رفت و دبیرستان را نیز در مدارس ابوریحان و کریمخان گذراند. او در سال ۵۵ توانست به دریافت دیپلم ادبی نائل شود.📜
✉️ از همان سالهای پایانی دبیرستان، مطالعات غیر درسی را نیز شروع کرد؛ حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادی نظیر مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود.
💫او اهل ورزش بود. ورزش را با ورزش پهلوانان یعنی ورزش باستانی شروع کرد. در کشتی♂ و والیبال🏐 چیره دست بود و هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه می ایستاد.
⚡️این مردانگی را میتوان در ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز وگیلان غرب تا دشتهای سوزان جنوب مشاهده کرد.
🌈حماسههای او در این مناطق هنوز در اذهان یاران قدیمی جنگ تداعی میکند .
🌙این شهید مفقود، در دوران پیروزی انقلاب شجاعتهای بسیاری از خود نشان داد ☄همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.
یکی از کارهای ابراهیم انتقال مجروحان و شهدا از منطقه به عقب جبهه بود. گاهی اوقات پیکرهای مطهر شهدا در ارتفاعات بازیدراز بر شانههای ابراهیم مینشست تا به دست خانوادههایشان برسد.🍃
#خاطراتی_از_ابراهیم
🌀عصر یک روز وقتی خواهر و شوهر خواهرِ ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذشته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور🏍 شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.
🌻ابراهیم سریع به سمت درب خانه🏠 آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پر از ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور🏍 را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.
🌹کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند🕌 و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.
🌷ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول💵 از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه.🍃
#دل_نوشته
ای شهید
قانون پایستگی احوالم، خوب پابرجاست!
درد هایم از بین نمی روند؛
فقط،از نوعی به نوع دیگر تبدیل می شوند!
درد دوری...
درد دلتنگی...
کاش هنوز بچه های تخریب بودند و از میان این همه مین ضدمعنویت!
معبری به سوی سعادت؛
به سوی خدا برایمان می گشودند...
چه خیال خامی!
برای من که پر پرواز ندارم؛
رسیدن به تو!
که آن همه بالایی...
ای شهید...
🌀 عصر بود که حجم آتش🔥 کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد💨 ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب🌤 شد.
🌈من دوباره با دوربین📹 به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید.
📞حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند.
🌛با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد.
🌼هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود.😭😭😭
💐🍃عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد 💣و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش و گفت:همه شهدا رو ته کانال هم می چید .آذوقه وآب رو💦 پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت.
🌷🍃گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟
🌹🍃گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ، لباسش اون جوری و چفیه... داشت
🍃روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟
گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش🔥 می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین.😭
🌻🍃این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود.
🌼🍃چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمودوند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود:😭😭
🌼🍃امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س)😭😭😭😭
💠سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم (شهید ابراهیم هادی)عقب موتور نشسته بود.
✳️از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟! گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا! من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.
🌀با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها!
🔶ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد.
❎وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش میکنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.
🔷بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت میکردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره! با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی میگی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟
♥️جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند. سال ها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده.😭😭😭
🔶🔹جاوید الاثر🔶🔹
🔵و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچههای گردان کمیل و حنظله در کانالهای فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد و در ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچههای باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید
🔷🔸ابراهیم همیشه از خدا میخواست گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست.🔷🔸
🍃 وصیت نامه شهید هادی🍃
💠بسم رب الشهداء و الصديقين💠
🌀اگر چه خود را بيشتر از هر كس محتاج وصيت و پند و اندرز ميدانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا ميكنم قدرتي به بيان من عطا فرمايد كه بتوانم از زبان يك شهيد، دست به قلم ببرم چرا كه جملات من اگر لياقي پيدا شد و مورد عفو رحمت الهي قرار گرفتم و توفيق و سعادت شهادت را پيدا كردم، به عنوان پرافتخارآفرين وصياي شهيد خوانده ميشود.
🌴خدايا تو را گواه ميگيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايشها قرار دهم.
اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري.
🌟خدايا هر چند از شكستگيهاي متعدد استخوانهايم رنج ميبرم، ولي اهميتي نميدادم؛ به خاطر اينكه من در اين مدت چه نشانههايي از لطف و رحمت تو نسبت به آنهايي كه خالصانه و در اين راه گام نهادهاند، ديدهام.
💫خدايا، اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نميدانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر ميدانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو ميشتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و ميكنم.
⚡️خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعلهور است كه اگر تكهتكهام كنند و يا زير سختترين شكنجهها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
✨و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر ميدهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد.
🌈ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آنچنان كه خداوند، اسلام و امام ميخواهند، انجام داده باشيد اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نميشود.
💥والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته
ابراهيم هادي💥
🌸🍃روحش شاد و یادش گرامی🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈صوت شهید ابراهیم هادی، پنج روز قبل از شهادت که با دوستانش عهد شفاعت می بندد برای اولین بار پس از ۳۵ سال این صوت پیدا شد و به خواهر شهید اهدا گردید و در مراسم یادواره شهید رونمایی شد.
کپی مطالب معرفی شهیدان با ذکر صلوات آزاده🌸
برای همین لینک نگذاشتم که راحت باشید✋
#هدف نشر زندگی و سیره شهداست
🌷ان شاءالله که همه درس بگیریم و در زندگیمون پیاده کنیم
💠بنده حقیرو حلال بفرمایید
ان شاءالله #شهیدهادی قبول کنند و شفاعتمان کنند
🎋ان شاءالله با اهل بیت علیهم السلام محشور بشن...
🌸ان شاءالله شفیعمون باشن
یاعلی مدد
#التماس_دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهدا در عروسی...
💢حضور پنج شهید در یک عروسی
🎊داماد: شهید میثم علیجانی
حاضرین:
🌹شهید مدافع حرم سالخورده
🌹شهید مدافع حرم فیروزآبادی
🌹شهید مدافع حرم علی عابدینی
🌹شهید مدافع حرم سیدرضا طاهر
#شهید_میثم_علیجانی
#نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت
@rasooll_khalili
💠 روایت یک خواب
📌ارسالی از مخاطبین
🌷در خواب دیدم، مزار شهید روحالله نور سبزی روشن است. فضای نورانی و آرامش بخشی داشت. یک #قرآن زیبا هم روی مزارش بود.
🌷گاهی نگاه میکردم به قرآن زیبا و گاه به عکس شهید روی مزار.
سر که چرخاندم دیدم شهید #رسول(شهید خلیلی) و #روحالله(شهید قربانی) و #نوید(شهید صفری) کنار هم ایستادند. با خودم گفتم چه جالب این شهدا با هم هستند.
🌷قرآن را برداشتم. باز که کردم. سفید رنگ و واضح نوشته شده بود:
#تقوا #تقوا #تقوا
صفحه بعد هم همین بود.
صفحه قبل را ورق زدم دیدم باز هم نوشته تقوا...
با خودم گفتم این کدوم سوره است که انقدر تقوا داره که از خواب بیدار شدم...
🔻کلام شهید روحالله قربانی:
شهادت خوب است ولی تقوا بهتر، تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز کند.
#شهید_روح_الله_قربانی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@rasooll_khalili
#مـــے_خوایـد_شهیـــــد_بشیــد؟؟
اگــر خیلــــے دوسـت داریـــد بـه اجــرشهـــــ✨ـــــادت برسیــــد .....
آرزوے شهـــادت داریــــد ...☺️
دعــا نکنیـــد جنـــگ بشـــه ....
بریـــد مثل شهـــــدا #گنـــــاه_کنیـد ...!😳
گناه کنیــــد تـا زمینــه ی شهــــــادت براتــون فــراهـم بشـــه....!😍😐
ولی مثــل شهــــــدا گنــاه کنیــم !....🤔
نــه مثــل من ، نـه مثــل رفیقـــامـون تــو خیابــون!
شهیـــــد حسیـن ... فرمانــده گــردان سلمــان یه دفتــر داشـت گنـاهـاشـو تـوش مــے نــوشـت....☺️✨🌹
یـه مــدت دفتـــرش دسـت مــن بــود...
نگــاه ڪــردم یـه روز یڪــی دو خـط زیادتـــر نـوشتــه بـود .🍃🌹
گفتــم چـه گنــاه بزرگــے ڪـــرده ڪـــه این جــا نـوشتــه ...
دیــــدم نـوشتــه :
مــــــے خــوام بــرم دو رڪــعت نمـــاز بخونـــم استغفـــار ڪــــنم ...
از ساعت 10 تا 10.10دقیقه با بچه ها خـندیدیــم ....
10 دقیقــه وقـت خـــــــدا رو ضــایـع ڪـــردم ...وقــت خــدا رو تلــف ڪـــردم.
حــالا مــا امــروز چقـــدر جـــڪ می گیــم؟🤔
اس ا م اس مـے زنیــم، همیــن جورے چـت مے کنیــم ...همـــه چــــے ...
چـــهـ قـــدر از ایــن 10 دقیقــــه هاے وقـت خـــــدا رو مـا داریــم تلــف مے کنـیم؟ بیایـــم مثــل حسیـــن ✨... گناه کنیــــم دیـگه، نـــه؟
مثــل اون بچـــه 15 سالــه ڪــه تـازه نمــاز بهــش واجــب شـده بـود تـو اردوگــاه ڪــارون ...
شـــ🌙ـــب نمــے تونستـــے راه بــرے از بــس قــبر ڪـنــده بـودن بچــه ها تــو اردوگــاه ...
شـــب مـــے رفتــن مـــے نشستــن تــو این قبـــر ها زیــارت عاشـــورا مــے خون ـدن نمــاز شــب ...گریــه زارے ...کـــه چـــے؟
ڪـــه خـــــــ❤️ـــــدایا گنـاهـان مـن رو ببخــش ، آخـــه یــه بچــه 15 سالــه مگـــه چـــه گناهـــے داره؟
گیــــر مــے دادے بهشـــون ڪــه مگــه گــناه تـو چیــه ڪه ایــن قدـدر گریـه مـے ڪنــی؟ ....
زار مـے زنــے: خــدایا مــن رو ببخــش.
گفــت : دیشــب مــے خــواستم نمــاز شب بخونــم خواب مونــــدم ...
نماز ظهـــرم☀️ رو اول وقـــت نخونـــدم .
این گنـــاه یه بچــه بسیجـــي خـط مقــدمــه دیگـــه نه؟😭
بیایــم مثل اونــا گنــاه ڪنیـــم ،
اگــر مــے خوایــم گنــاه بڪـــنیم مثــل اونـا گنـــاه ڪنــیم😔
🍃🍃🌹🍃
@rasooll_khalili
🍃🍃🌹🍃
#سخن_بزرگان 🍃
🌸 آیت الله حق شناس(ره) :
✨ ملک الموت هرروز دراوقات نماز شما رابررسی می کندو اگر درحال نماز باشید
☘برای شما دعا میکندو وعده می دهد که در هنگام مرگ،شهادتین را به شما القاء کند.
🍃🌸
@rasooll_khalili
🎥مستند ابراهیم ساره
🌷روایتی از زندگی شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه
📺سه شنبه ساعت ۲۰ شبکه افق
🌹 @rasooll_khalili
27.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌دعوت مادر شهید قربانخانی و خواهر شهید ابراهیم هادی برای حضور در اجتماع روز پنجشنبه دختران انقلاب
#دختران_انقلاب
#هوای_شهر_را_تازه_میکنیم
#پنجشنبه_۲۰تیر_همه_میآییم
@rasooll_khalili