کانال رسمی شهید رسول خلیلی
#شهید_نوید_صفری #خاطرات_شهدا 🆔 @Rasoulkhalili
شهيد مدافع حرم نويد صفرى به روايت همسر گرامى شهيد؛
🌷بسم رب الشهداﺀ و الصديقين🌷
🔴 «چه كسانى شهيد مىشوند؟»
🔻رفته بودیم زیارت #شهدای_گمنام میدان امام حسین (علیهالسلام). بعد از #زیارت گوشهای نشست و شروع کرد با #سوز دل #زیارت_عاشورا خوندن و مثل همیشه وسط عبارات، روضههای کوتاه میخوند و #اشک میریخت. #یاد دوستان شهیدش هم میکرد.
🔹اونروز یاد #شهید سعید علیزاده افتاد و نمیدانم چه در ذهنش گذشت که یکباره گفت: «چهقدر #ساده ان کسایی که فکر میکنند #شهدا الکی #شهید میشن و یا همینطوری #شهادت نصیبشون میشه».
🔸بعد گفت: «یکی از دوستانم #خواب سعید رو دیده و ازش پرسیده، دیگه کسی از بین ما پیشت میاد؟ شهید گفته بله. پرسیده کی؟ نگفته کی، اما گفته #قرآن بخونید #متوجه میشید. تو قرآن گفته کیا #شهید میشن». اونروز خیلی تو #فکر بود و دیگه بعدش صحبتی در این مورد نکرد.
🔹گذشت و گذشت تا روزی که پیکرش رو آوردند #معراج شهدا. #قرآن برده بودم تبرک کنم به پیکرش. به دلم افتاد به نیتش قرآن باز کنم. صفحه اول #سوره_مومنون اومد ... به #آیات و معانی زیبایش نگاه میکردم و به #پیکر کفنپوشش که #آرام و باعظمت روبرویم بود.
🔺احساس کردم #خدا برایش سنگتمام گذاشته و به زیبایی قبولش کرده. بهش گفتم: «خوش بحالت. معلوم شد چه کسایی #شهید میشن» ... «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (۱) الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ (۲) وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (۳)»
🆔 @Rasoulkhalili
کانال رسمی شهید رسول خلیلی
#شهید_رسول_خلیلی #عکس 🆔 @Rasoulkhalili
دو هفته قبل از شهادت رسول خواب دیدم که در حرم حضرت زینب س هستم. در گوشه ای از حرم سالن بزرگی بود که می خواستم انجا نماز بخوانم. جمعیت زیاد بود.
قبل از شروع نماز، یک نفر یک انگشتر به من داد.
این انگشتر در واقعیت همراه چندین شهید و رزمنده بوده و بعد به من رسید تا این که آن را به یک دختر شهید دادم.
بعد تمام شدن نماز، تا به سمت ضریح راه افتادم، سه رزمنده دیدم که یک نفر سالم بود، یک نفر مجروح از ناحیه چشم و یک نفر دیگر هم با آن ها بود که بعدها فهمیدم شهید رسول خلیلی است.
دیدم رسول به سمت ضریح می رود. دنبالش که رفتم، متوجه شد و مرا با دستش بالا برد و بالا رفت به گنبد حرم رسیدیم.
من شروع کردم به گریه و گفتم مرا هم به همراه خود ببر اما او خندید و خودش به بالا رفتن ادامه داد.
مدتی بعد از این خواب، برای دیدن شهید محمد [بعدها به شهادت رسید]، که در آن زمان بخاطر جراحت در بیمارستان رسول اعظم ص بیروت بستری بود، به بیروت رفتم. در بخش که بودم، که قبل از رفتن به اتاق شهید “محمد”، جوانی را دیدم که از ناحیه چشم مجروح و بستری شده بود.
به محض دیدن او فهمیدم که همان جوان مجروح خوابم است.
با گریه وارد اتاق شهید “محمد” شدم و از او پرسیدم. او گفت که این جوان دوستش «حاج احمد» (اسم مستعار) است که همراه او در حلب مجروح شد و او را با او به اینجا آوردند.
من گفتم غیر از حاج احمد، جوان دیگری هم در خواب بود که او را نشناختم.
مدتی بعد، برادر رزمنده ام «ابو طاها» (نام جهادی) یک مقدار خاک با یک سربند و یک مفاتیح الجنان از سوریه برایم آورد و گفت این ها روزی تو شده! تعجب کردم و داستان این چیزها را پرسیدم و گفت این ها مال برادر و دوست ایرانی من رسول بود که نزدیک من در استان حلب زخمی و بعد هم شهید شد. بعد با دیدن عکس رسول فهمیدم که همان جوانی بود که در خواب دیدم و نشناختم.
.
پ ن : #تویی_که_نمیشناختمت
#شهید_رسول_خلیلی
#خوابت_اینچنین_آرزومه
#خواب باشد و تو باشی، چه رویای شیرینیست
#مقام_ادریس_نبی
#خانات_حلب
🆔 @Rasoulkhalili
✅پرسش: اینکه بیان میشود هنگام #خواب رو به قبله بخوابید ، پاها رو به #قبله باشد یا سمت راست بدن ؟
✍️پاسخ: خوابیدن رو به قبله به دو شکل محقق می شود :
1️⃣ به شکل محتضر یعنی به طوری که کف پاها به سمت قبله قرار گیرد .
2️⃣ به گونه ای که میت در قبر قرار می گیرد یعنی صورت به سمت قبله به گونه ای که سر در سمت راست قبله و پاها در سمت چپ باشد .
📚 #احکام_دین
🆔 @Rasoulkhalili