کانال رسمی شهید رسول خلیلی
#خاطرات_شهید #شهید_رسول_خلیلی 🆔 @Rasoulkhalili
🔷بسم رب الشهدا والصدیقین🔷
🔻 #خاطرات
رسول با دوستاش رفته بود #راهیان_نور، دیار شهدا...
مناطقی که به گفته ی خودش غریب بود...
موقع برگشت از سفر، اتوبوس رفت و رسول نرفت!
گفت جا موندم...
بعدا فهمیدیم داستان از این قراره که تیم #تفحص مستقر شده بوده و رسول هم با خبر شد و دلش می خواست یه مدتی رو باهاشون باشه...
اون یک مدت شد ده روز!
و از همان جا بود که با #شهید_محمدحسین_محمدخانی آشنا شد.
با آمدن رسول به منطقه #شرهانی ، بعد از مدتها یک شهید پیدا شد...
چه ذوق و شوقی داشت موقع تعریف کردن قضیه ی پیدا شدن شهید...
🔺به نقل از مادر بزرگوار #شهید_رسول_خلیلی
🌷
🌷🌷
🌷🌷🌷
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 4⃣0⃣0⃣8⃣
💫بنام خدا💫
دقیقا نمیدونم از کجا شروع کنم
روز تلخ واماشیرین ...
ازطبقه ۴ پادگان دوکوهه اومدم پایین و بعد نمازو صبحانه خوردن رفتیم سمت اتوبوس برای دیدن یادمان بعدی ...گوشیمو روشن کردم و تلگرام که بروزرسانی شد پیام از طرف خالم بود ک گفتع بود خاله یتیم شدیم😔ترسیدم سریع شماره داداشموگرفتم تا بوق دومو خورد داداشم گفت ابجی بهت گفتم نرو 😔رفتی بابابزرگم بردی با خودت😔
اوهوم بابابزرگم فوت کرده بود و من پیشش نبودم😔
آخرین بار روز قبل اومدن به راهیان نور دیدمشو پیشونیشو بوسیدم بهش گفتم بابایی دعام کن .
یادش افتادم خیلی گریه کردم .
مشاوره توی اتوبوس باهام همدردی کرد
من چون روز قبلش دوستامو بهش نشون داده بودم که شهید بودن😍رفیق مث محمدرضا (دهقان)و حاج رسول
هیچی بهم گفت :((عزیزم از همون دوستات کمک بخواه واسه خودتو بابابزرگت .خداخواست تو دور باشی واس بابابزرگت دعای خیرکنی))😔
تصمیم با خودم بود که بمونم یا برم !!
موندم 😊
بعداز رسیدن به سد کرخه همسر شهیدی که همراهمون بود برای همدردی منو آغوش گرفت و خیلی آروم شدم❤💚خانم شهیدمدافع حرم یدالله ترمیمی.
بعداز اون رفتیم فتح المبین بعد گشت و نمازو ناهار
رفتیم فروشگاه فرهنگی دوستام پیکسل خریدن از شهید دهقانو شهید هادی و رفتن سمت آب خوری و کیف هاشونو دادن من نگه دارم.
چشمم خورد به پیکسل شهید رسول خلیلی
دلم میخاس بخرم اما پول نداشتم با اینک کیف پول دوستام دستم بود گفتم نه بزار بیان ازشون پول میگیرم میخرم بعد بهشون میدم
همینجور به پیکسل #حاج_رسول خیره بودم ک یهو توجهم به مسول اتوبوس جلب شد که با اقایی که لباس بسیجی تنش بود حرف میزد
ناخوداگاه بلند شدم رفتم سمت اقا!گفتم سلام اقای خلیلی؟؟؟🤔
پدره حاج رسول؟؟؟
حاج اقا سلام و احوال مرسی گرمی کردند انگارکه منو میشناخت ...
😊دلم آروم شد لبخند به لبم اومد
گفتم حاج اقا من یادگاری میخام😓!گفتن که چی دخترم
گفتم پیکسل حاج رسول 😍
از روی چفیه روی پیراهنشون پیکسل پسرشونو دراوردن و دادن بهم به اضافی یک تیکه از وصیت نامه ی حاج رسولو خلاصه نگم براتون
خیلی حالم خوب شد فهمیدم بهم نظر داره حاج رسول😍
واینک یه تیکه از وصیت نامه شون:
🍃🍃خنک آن روز که پرواز کنم تا بردوست
به امید سرکویش پروبالی بزنم
من به خودنامدم اینجا که بازروم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
مرغ باغ ملکوتیم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اندازبدنم 🍃🍃
❤97/12/20❤ 👉🏻شیرین ترین خاطره ی
#راهیان_نور
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
:: ۲۰اسفنــد ماه روز ملے راهیـان نـــورگرامے باد ::
کاش همگان بدانند در این شوریده فضای فرهنگی، جز شهدا کسی نیست که جان تشنه نوجوانان ما را سیراب از چشمه زلال و بیکران عشق و معرفت کند و گاهی تنهای تنهای تنها می مانند...
#راهیان_نــور
#سرزمین_ملائڪ
۲۰#_اسفند
🆔 @Rasoulkhalili