eitaa logo
رواق
128 دنبال‌کننده
839 عکس
270 ویدیو
1 فایل
این کانال در حوزه تولید و انتشار آثار هنری از جمله شعر، داستان، مستندنویسی، هنرهای تجسمی، نقد سینمایی و ... فعالیت می‌کند. ارتباط با مدیر: @m_i_saba
مشاهده در ایتا
دانلود
پیج شاعر، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی، محمدحسین انصاری نژاد، به ایتا پیوست. . شعرها، یادداشت‌ها و دغدغه‌های شاعر . کانال با عنوانی (( دل‌نخواهی )) در پیام‌رسان ایتا . ⬅️به کانال بپیوندید➡️ . لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/2117599237C01145ee29a ‌ ‌
دستمالی سفید در دستم ،آمدم سیبی ازحرم ببرم چشم برشمع وشمعدانی ها ،یک بغل یاس -دست کم-ببرم آمدم با مسافران حرم ،بتکانم تمام چشمم را سیزده بندگریه بنویسم ،باخودم سوز محتشم ببرم درمسیر رواق آیینه، دارم از دل غبارمی چینم تا درین روضه بااجازه ی تان، ناگهان دست برقلم ببرم ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجا به چرخ آمده ام تا که درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند اصلن اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم درقمم یامدینه؟حیرانم،یاکه درمشهدم نمی دانم مانده ام ای کریمه ای بانو! چه ازاین ساحت کَرم ببرم؟! @golchine_sher
ترکیب‌بند زهرایی . . ۱ اینجا چقدر شعله وزیده است پشت در باغ این چنین کبود که دیده است پشت در در کوچه‌های هاشمی آتش شروع شد یا هق‌هقی بریده‌بریده است پشت در؟ بر مصحفی کبود هیاهوی شعله‌هاست یا جبرئیل جامه دریده است پشت در زنبیلی از ستاره و خرما به خاک ریخت از نخل مهربان که خمیده است پشت در تاریک شد مدینه، اذان بلال کو؟ تاریک شد که نعش سپیده است پشت در با دست بسته غیرت حیدر چه می‌کند؟ در رقص شعله، فاتح خیبر چه می‌کند؟ ۲ با‌ های‌وهوی و هلهله هیزم می‌آورند سهم مدینه -قحطی گندم- می‌آورند گم‌ کرده بین بادیه ماه غدیر را شب‌باورند و رو به توهّم می‌آورند بر روضةالنبی صفی از شعله بسته‌اند هی ذوالفقار را به تلاطم می‌آورند! دارالشفای هر دو جهان شعله‌ور شده هیزم برای دفعة چندم می‌آورند؟ یاللعجب! دو دست علی بسته، کف‌زنان او را میان حیرت مردم می‌آورند شب، برگی از صحیفة اسرار فاطمه ا‌ست سجاده‌های نافله سرشار فاطمه‌ است شمشیرها کشیده، لگدها به در زدند یعنی به باغ سورة طاها تبر زدند پوشیده بود ابر کبودی مدینه را در شعله، قمریان حرم بال‌وپر زدند خون‌خواه کشتگان تو بودند یا علی! بر تو هزار مرتبه زخم جگر زدند یا فضه! یک ستارة کوچک شهید شد با تازیانه تا به گلویش شرر زدند خورشید دست‌بسته به‌ناگاه در خسوف سیلی به ماه تا که از آن بیشتر زدند بر محکمات سورة والشمس کافرند بسیار طعنه‌ها که به شق‌القمر زدند زخم بتول با جگر مرتضی چه کرد؟ روح‌القُدُس ز غربت خیرالنسا چه کرد؟ ۳ هر سو شعاع گنبد ماه تمام توست در کوه و در درخت، شکوه قیام توست در هر بهار زخم فدک تازه می‌شود در هر گل محمدی آهنگ نام توست چشمی که در جزیرة مجنون به خون نشست دیگر شهید گم‌شدة صبح و شام توست وقت نماز شب که دل آهسته بشکند سوگند می‌خورم که به طوف مقام توست بین دعای ندبة چشمم ظهور کیست؟ دستی به تیغ شعله‌ور انتقام توست ترکیب‌بند سوخت، دل من دونیم شد در سینه‌ام مدینه‌ای امشب یتیم شد . .