برخیز بیا
دیار نگاهت را از هم اکنون فراموش کن
یادت میماند در فراموشیهای خفتهای که بلند آوازهاند.
شب، پردۀ ستر نگاه است و تو بازگرد به خانهای که در آن چشم گشودی
اینک باران
باد
و گرد و غباری به قیمت یک سرفه
گردههای نخل
گردههای گل بوتههای چشم انتظار
گردههای باران روی موج تند اشتیاق
هنوز یک قامت به بلندای انتظار با توست
غریبی نکن
تا جاده راهی نیست
و جنگل همین نزدیکیهاست
کنار دریا
هیچکس دعوت نمیکند
حتی تعارف هم...
اما تو جاده را دریاب
کوچ از اولین کوچه امید قد میکشد
نه امشب و نه فردا
همین دم برخیز!
۳تیر ۱۴۰۲
شعر: عبدالله عمیدی
#شعر #سخن_دل
@ravagh_cannel
محمدکوچولو - ۵
داستان کوتاه
دعای کمیلِ واجب!
حاجآقا رحمتی غروبها نیم ساعت مانده به اذان، سری به ماها میزد و شرکت در نماز جماعت و مراسم دینی را به بچهها تأکید میکرد. شب جمعهای آمده بود سنگر ما و کمکم قصد رفتن داشت که محمد نمیدانم چه میخواست بگوید که حاجی نگذاشت و گفت: «بماند بعد، وقت کم است، فقط نماز جماعت و دعای کمیل یادتان نرود!». بلند شد که برود، محمدکوچولو گفت: «حاجآقا نماز رو خودم همینجا توی سنگرم میخونم!». حاجآقا که انگار فراموش کرده بود با کی طرفه، شروع کرد از فضیلت و آثار نماز جماعت گفتن. محمد که مثلا میخواست نشان بدهد دارد با اشتياق به حرفهای حاجآقا گوش میدهد، هر چی حاجی میگفت با سر تأیید میکرد و میگفت بله بله درست میفرمایید. اما دست آخر گفت:
«خودِ خدا هم توی قرآن گفته: إنَّ الصلوهَ تنها، حتى نگفته دو نفری یا سه نفری، چه برسه به جماعت!». حاجآقا خیلی جدی درآمد که: «نه آقا! تنهی یعنی آدم را از فحشا و منکر دور میکند، نه این که تنها و یک نفری نماز بخوانید!» محمد طوری که انگار تازه معنای آیه را فهمیده، عذری خواست و گفت:
«نماز جماعت چشم! ولی برای دعای کمیل انشاءالله فرداشب مزاحم میشیم!»
حاجآقا که دید این آدم دستبردار نیست، با لحن گلایهآمیزی گفت:
«پدرجان! دعای کمیل را مگر مثل نمازهای یومیه، هر شب میخوانند که جنابعالی میخواهید فرداشب به ما افتخار بدهید! این دعا را عرفا شبهای جمعه میخوانند، یعنی امشب. حال خود دانید! و ما الرسول الا البلاغ!»
🖊 راوی - نویسنده: منصور ایمانی
#داستان #طنز #محمد_کوچولو
@ravagh_channel
✅مراسم تجلیل از نویسندگان دفاع مقدس گیلان
🏆جشنواره میقات کلمات با هدف تجلیل از نویسندگان ادبیات پایداری و انتخاب چهره ی سال در گیلان برگزیدگان خود را شناخت.
با حضور ریاست دانشگاه گیلان و مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، همچنین دکتر ابراهیم صفری رئیس انجمن مفاخر استان، دکتر مرتضیپور مدیر پژوهشی دانشگاه و دکتر رنجبر رئیس پژوهشکده گیلانشناسی، از برگزیدگان جشنواره «میقات کلمات» در محل پژوهشکده گیلانشناسی تجلیل به عمل آمد.
در این مراسم برای اولین بار از نوزده منتخب و چهرهٔ برتر «ادبیات پایداری» در استان گیلان تجلیل شد.
دکتر بهرام علیزاده مدیر مسئول موسسهٔ فرهنگی هنری «خورشید گیل و دیلم» و همچنین دبیر گروه داوران جشنواره «میقات کلمات» با ارائه گزارش کار روند برگزاری جشنواره، با قرائت بیانیه هیئت داوران برگزیدگان نخستین جشنواره میقات کلمات را معرفی نمود:
🏅در بخش خاطرات شفاهی:
۱- اسماعیل یکتایی، راوی کتاب «رقص روی یک پا»
۲-محمدپرحلم، نویسنده کتاب «یک وجب و چهار انگشت»
۳- میرعمادالدین فیاضی، نویسنده، برای کتاب کتیبه ای بر آسمان
۴-جمشید عباسی،نویسنده، برای کتاب هفت ستون
۵-زندهیاد فرهاد آذرارجمند، راوی، برای کتاب «از کوهها بپرسید»
۶-شهید محمدعلی حقبین،راوی، برای کتاب «گیل مانا»
۷-جمشید نری میسا، نویسنده، برای کتاب «گمشده زرباطیه»
🏅در بخش داستان:
۱-وجیهه خوشحال،نویسنده، برای کتاب احمد و جواد در اهواز
۲-مجتبی صفدری،نویسندن برای کتاب ملکه
۳-مریم خلیلی، نویسنده، برای کتاب ماجرای آن شب
۴- افشین معشوری، نویسنده، برای کتاب باد ترانه ای می خواند
🏅در بخش گام های اول در ادبیات پایداری: ۱-معصومه زارع،نویسنده، برای کتاب ای کاش او بی خبر از راه برسد.
۲-ملینا آبانگاه،نویسنده ، برای کتاب من اهل رشادتم ،تو اهل کجایی؟
🏅در بخش طنز پایداری:
قربانعلی هاتف وحید،نویسنده، برای کتاب مهمتر از مهمات(خاطرات طنز رزمندگان استان گیلان)
🏅در بخش ترجمه:
۱- سارا اورجی برای ترجمه ی عربی کتاب سلام
۲-امیر رضا اللهیاری برای ترجمه ی انگلیسی کتاب اوردوز.
🏅در بخش نمایشنامه:
محمد رسائلی، برای اثر لقمه نانی از خون با طعم ناپالم.
🏅در بخش شهدا:
۱-زنده یاد طاهره پوربخش، مادر شهیدان کریم بخش،راوی کتاب آبجی جان
۲-مهدی هدایتی شهیدانی،نویسنده، برای کتاب شهید مدافع حرم امیر علیزاده
🏵 فرامرز محمدی پور ،دبیر علمی جشنواره با اعلام نامزدهای انتخاب چهره ی سال ادبیات پایداری گیلان شامل ۱-سارا اورجی ۲-میرعماد الدین فیاضی ۳-رضا صالح فخاری ۴- سعیده اصلاحی ۵-کامران سحرخیز ۶- محمدهادی رنگرزیان اعلام نمود که خانم سعیده اصلاحی، شاعر و نویسنده و گوینده رادیوی استانی و ملی با فعالیت های مستمر در راستای ادبیات پایداری به عنوان چهره ی سال ادبیات پایداری گیلان معرفی شدند.
🌐 پژوهشکده گیلان شناسی دانشگاه گیلان
https://eitaa.com/guilanshenasi
✅@ravagh_channel
دونیا خو ناجه یه می دیل بکاشته
ای روز خوش تا بیدینم ، وناشته
دونیا فقط خو عاشقه رو کونه
بیبیشته مورغا کی به پا بداشته(۱)
ترجمه؛
دنیا حسرت آرزوهایش را بر دلم گذاشت
نگذاشت یک روز خوش ببینم
دنیا فقط به عاشفان خودش رو میکند
مرغ سرخ شده را چه کسی سر پا میکند(کنایه از امری محال است)
(۱) ضرب المثل گیلکی
شعر؛علی باقرزاده
بهای بهشت
⬅️ بهار دهۀ شصت بود؛ در کنار جنگ، ترورهای سنگین منافقين، نگرانی به جان مردم و مسؤلین انداخته بود. یکی از این روزها رفته بودم ساختمان حزب جمهوری اسلامی شهرمان. دفترش برِ خیابان اصلی، بالای چند تا مغازه بود و من هم عضو حزب بودم. توی حزب، بیشتر کار فرهنگی میکردم و برای شهدا مرثیه میگفتم. راهپله را كه نصف كردم، ديدم آن بالا چند نفر دارند بحث سياسی میکنند. بازار اینجور بحثها با گروهکها و سمپاتها، از اول انقلاب داغ بود. البته چند ماهی میشد منافقین و چپیهای اقلیت وارد فاز نظامی شده بودند و رفته بودند توی سوراخشان، ولی هنوز این بحثها برقرار بود. حتی بحث بر سر شهید بهشتی، به نیروهای حزباللهی هم کشیده شده بود و عدهای روی صداقت بهشتی، دچار تردید شده بودند. چند پله که بالاتر رفتم، دیدم توی اتاق بالایی، يكی از جوانهای مسجد جامع شهر با مسئول حزب بحث میکند و راجع به دکتر بهشتی، سؤالهای خیلی تندی دارد. یکّه خوردم؛ آخر اینجور بحثهای تند، بین ما و گروهکهای سیاسی درمیگرفت، نه میان حزبالهیها. سؤالاتش راجع به شايعاتی بود كه منافقين برای دکتر بهشتی ساخته و پخش کرده بودند؛ سرمايهدار و انحصارطلب بودن و ارتجاعی و از اين رقم خزعبلات! آن روز طرف بحثِ مسوول حزب، همکلاسی و اتفاقا از دوستان خود ما بود و همین تعجبم را زیادتر میکرد. در خصوص دکتر بهشتی دچار شبهه شده بود و نمیدانست اين حرفها، راست است یا دروغ؟
⬅️ چند وقت بعد دکتر بهشتی ترور و شهید شد. بعد از شهادتش مردمی که آمده بودند تظاهرات، بیشتر از آنکه از نحوه شهادت و سوگ رفتنش متأثر باشند، با خشم و نفرت عليه منافقين شعار میدادند. توی جمعیت چشمم افتاد به همان رفیق مسجدیام که چند وقت پیش، با مسوول حزب شهرمان، بر سر یک مشت حرفهایی که راجع به دکتر بهشتی در بین مردم چُو انداخته بودند، بحث میکردند. جوان همکلاسیام توی جمعیت، بیشتر سرش پایین بود و پیش خودش گريه میكرد. از اینها باز هم توی جمعیت بودند. بعضی حزبالهیها را توی جمعیتِ خیابان میدیدی که بدجوری گرفته و ناراحتاند. نمیدانم حال این قبیل افراد از نحوهٔ شهادت دکتر بهشتی حکایت میکرد و یا تأسفشان از شایعاتی بود که بدون سند و مدرک، پشت سر بهشتی مظلوم پخش کرده بودند و حالا بعد از شهادت دکتر بهشتی، از پشیمانی و حسرت آنها حکایت میکرد؟! دقیقا نمیدانم، ولی اشک میریختند و سرشان را جور خاصی تکان میدادند. شاید برخی از اینها مثل آن رفیق ما، راجع به شهید بهشتی دچار شک شده بودند و حالا میدیدند؛ عجب قضاوت اشتباهی کردهاند. آمار این قضاوتها، به همین چند نفر ختم نمیشد. منافقین طوری این اخبار کذب را توی کشور پمپاژ کرده بودند که خیلی از مردم شکشان برداشته بود. دکتر بهشتی هم که در طول آن دو سه سال سکوت کرده بود، سکوت محض! آخر مظلوميت از اين بيشتر كه در برابر آن همه تهمت و افترا، كلامی از خودت دفاع نکنی مَرد؟ شاید راز این سخن امام(ره) راجع به بهشتی شهید همین باشد که بعد از شهادتشان فرمودند:
«شهادت ایشان در مقابل مظلومیت ایشان ناچیز است...، مردم یک وقت بیدار شدند که [دیگر] بهشتیای درکار نبود».
🖊 منصور ایمانی
#شهید_بهشتی
#بهشتی_یک_ملت_بود
#هفتم_تیر
#حزب_جمهوری_اسلامی
#خاطره
@ravagh_channel
سلام و عرض تبریک عید سعید قربان، خدمت اعضای محترم کانال.
دیروز سالگرد شهادت سردار مهدی خوشسیرت، فرمانده دلاور و عارف تیپ دوم لشکر ۵۲ قدس گیلان را پشت سر گذاشتیم و فردا هم عید بزرگ مسلمانان جهان، قربان را در پیش رو داریم.
هر چند شاید زیاد مناسب نباشد از عکس استفاده شود، اما به سبب از دست ندادن فرصت و ضیق وقت، اعضای ارجمند اینبار به بزرگی خودشان ببخشند.
خاطرهای از خاطرات درج شده در کتاب «مهمتر از مهمات» که توسط «قربانعلی هاتف وحید» نگاشته شده و هفته قبل موفق به کسب رتبه در جشنواره «میقات کلمات» شده بود، را انتخاب کرده و به محضر محترم اعضای کانال تقدیم میکنیم.
امیدوارم همگی مورد شفاعت این شهید عزیز قرار بگیریم. انشاءالله
منصور ایمانی - خدمتگزار رواق