May 11
May 11
بسم الله الرحمن الرحیم
آرامش دو گیتی تفسیر این دو حرف است.
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
کانال روانشناسی و آرامش به منظور ترویج سلامت روان، ترویج و آموزش مهارتهای زندگی وکمک به هم وطنان
عزیز افتتاح شد.
از مطالب خوب دوستان با ذکر نامشان قطعا استفاده میشود.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش روانشناس بالینی:
مقدمه ایی در باره مهارتهای زندکی وضرورت آن؟
آیا آموزش مهارتهای زندگی ضروری است؟ یا اینکه مهارتهای زندکی یک مفهوم شیک و دکوری برای پز دادن است؟
یکی از مهمترین مباحث نافع برای عموم مردم در روانشناسی، مباحث جذاب مهارتهای زندگی است.یک بار تعمیر کار ماشین که به منزل ما آمده بود از من پرسید:
"اصلا مگر زندگی کردن مهارت هم میخواهد؟
خوب ما داریم راحت زندگی میکنیم بدون اینکه مهارتهای زندگی را بلد باشیم."
من با کمک یک مثال ساده، واقعیت را به او توضیح دادم و گفتم:
وقتی لوله آب حمام شما از سقف چکه میکند ،شما یک لوله کش ماهر برای تعمیر به منزلتان دعوت میکنید. یا خودتان لوله را باز میکنید؟ اگر لوله فاضلاب خانه شما گرفته شده باشد، از یک تعمیرکار دعوت میکنید تا آن را باز ک وتعمیر کند، یا خودتان دست به کار میشوید؟ اگر برق منزل شما قطع شده باشد،خودتان دست به کار میشوید یا یک مهندس برق را دعوت میکنید؟
اکنون سئوال ما این است که آیا اهمیت آگاهی از روش زندگی کردن، کمتر از اهمیت باز کردن لوله فاضلاب توسط تعمیرکار است؟ همان گونه که برای تعمیر لوله منزلمان از مهارت لوله کش استفاده میکنیم، زندگی سالم، نیز دارای مهارتهایی است که با آموزش آنها می توانیم بدون آسیب روانی، و با آرامش زندگی کنیم. و فرزندان موفقی تربیت کنیم.
پرسیدم، الان چرا آمار طلاق بالا رفته است؟ اگر زوجین مهارتهای مختلف زندگی زناشویی را آموخته بودند، آمار طلاقها بسیار بسیار کمتر از الان بود.
مهارتهای زندگی دانش های روانشناسی هستند که روانشناسان آنها رابرای مردم بطور ساده توضیح میدهند، تا نقطه ضعفهای روانی و شخصیتی خود را بشناسند و آنها را درمان کنند.
مهارتهای زندکی متعدد و متنوع هستند. در واقع ما انواعی از مهارتهای زندگی داریم. در این میان یکی از مهارتهای زندگی مهارت در تفکر انتقادی است.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش
روانشناس بالینی
🟢 تفکر انتقادی
مهمترین مهارت زندگی (۱)
🟢 تفکر انتقادی چیست؟ و چرا باید آن را آموخت؟
تفکر انتقادی یکی از مهمترین مهارتهای زندگی در روانشناسی است. اهمیت آموزش مهارت تفکر انتقادی، مهمتر و مقدم بر هر آموزش دیگری مانند آموزش اخلاقیات وحتی آموزش دین است.
چرا که درک درست وصحیح هر موضوع اخلاقی و دینی، یا اجتماعی، متوقف بر یادگیری قبلی مهارت تفکر منطقی است.
اگر ذهن را به کارگاه تولید اندیشه و پردازش اطلاعات، تشبیه کنیم، در ذهن دستگاه شناختیئی وجود دارد، که هر باوری را در درونش پردازش و تحلیل می کند. و اطلاعات درست وغلط را از یک دیگر جدا کرده و نظر درست را استنتاج میکند.
پردازش اطلاعات،یعنی تحلیل اطلاعات. کاری است که ماشین حساب هم میکند. اعداد را باهم جمع یا تفریق کرده و محاسبه میکند. ذهن انسان نیز یک سری مواد اولیه را بعنوان اطلاعات از محیط دریافت میکند، و روی این اطلاعات عملیات پردازش و تحلیل اطلاعات انجام میدهد تا به نتیجه درست تر دست یابد.
اما چرا آموزش مهارت تفکر انتقادی حتی بر آموزش دین هم تقدم دارد؟ فرض کنید اگر یک دین دار ،دستگاه شناختی ذهنش درست کار نکند، ممکن است هر نوع باور غلطی را بعنوان باور دینی تلقی کند. در آن صورت اولا برداشت فرد از دین غلط خواهد بود. دوما خرافات به خود دین نفوذ خواهد کرد. اینکه می بینیم خرافات بسیاری در طول صدها سال وارد دین شده و جزیی از دین شده است،برای آن است،که دستگاه شناختی ذهن متدینان درست کار نمی کرده است. و هر باوری را بدون پردازش اطلاعات،باور میکرده است.
تفکر انتقادی در همه موضوعات زندگی دخالت دارد. و میتواند زندگی را شاد یا
تلخ و زهر مار کند.
ریشه بسیاری از اختلالات روانی،ناشی از درست کارنکردن دستگاه شناختی ذهن است.
ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی در جامعه، اختلافات اجتماعی،پذیرفتن شایعات دعواها و خون ریزیها، ریشه در درست کار نکردن دستگاه شناختی ذهن است.
در یک کلام: ریشه تمامی بدبختی های بشریت در طول تاریخ ناشی از تربیت نکردن دستگاه شناختی ذهن است.
اکر میخواهید خودتان وفرزندانتان را درست تربیت کنید،نخستین قدم در تعلیم و تربیت، اصلاح ساختار شناختی ذهن است.
در خصوص این موضوع کتابهای متعددی نوشته شده است.
در این سلسله پست ها، ما تفکر انتقادی را بیشتر از منظر روانشناسی بررسی میکنیم، تا فلسفه.
قسمتی از فهرست مطالب مطرح شده در تفکر انتقادی به شرح زیر است.
☑ تفکر انتقادی چیست؟
☑ استدلال کردن چیست؟
☑ مغالطات شناختی چیست؟
☑ تفکر خودمحورانه در روانشناسی چه ویژگیهایی دارد. ؟
☑ چطور خطاهای فکری خود را به حداقل برسانیم.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
تفکر انتقادی چیست؟ (۲)
برای اینکه بفهمیم تفکر انتقادی چیست؟ اول باید بدانیم فکر،چه کاری برای ما انجام میدهد.
وظیفه آیینه آن است که وقتی مقابل آن قرار می گیرید،تصویر شما را کاملاواقعی بازتاب می دهد.
ذهن انسان نیز شبیه به آیینه است و حقیقت اشیای بیرونی روی ذهن نمایان می شود.مثلا وقتی شما به سیب فکر میکنید، تصویر سیب در ذهن شما،عینا مجسم میشود.
اکر آیینه کاملا صاف باشد، تصویر اشیاء را دقیقا همانگونه که هست نمایش میدهد. اما اگر آیینه صاف نباشد وانحناء داشته باشد،عکسی که روی آن می افتد نیز کج و معوج باز تاب پیدا میکند. مثلا وقتی سیب را جلوی آیینه ایی که صاف نیست و محدب است قرار دهید، تصویر سیب بزرگ نمایی می یابد و مطابق واقعیت نیست.
ذهن نیز از این نظر شبیه آیینه است. مثلا فردی که از سگ می ترسد، ممکن است تصور کند که همه نوع سگها،حتی آنهایی که اهلی هستند، قصد دارند او را گاز بگیرند.
در این مثال ،ذهن،صاف نیست و واقعیت را بزرگنمایی کرده است. یعنی ذهن نیز مانند آیینه، محدب شده، و ترس از سگ را بزرگ نمایی میکند. و در نتیجه از سگها وحشت دارد.
اولین وظیفه تفکر انتقادی اینست که واقعیت را همان گونه که هست، ببیند. نه بزرگ و نه کوچک. اما چگونه معلوم میشود ذهن واقعیت را همانگونه که هست ، می بیند؟
کسی که میگوید همه سگها،حتی سگهای اهلی هم خطرناک هستند، باید شواهدی برای اثبات ادعای خود ارائه دهد.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
تفکر انتقادی ( ۳)
🔴 استدلال قلب تفکر انتقادی (۱)
✅ گفتیم ذهن انسان شبیه به آیینه است که واقعیت روی آن منعکس میشود. اما این فقط یک تشبیه است. تفکر انسان کارهای
مهمتری از انعکاس و بازتاب واقعیت انجام میدهد.
همانطور که فک انسان غذا را می جود، خرد میکند و سپس به معده ارسال میکند، ذهن انسان نیز یک دستگاهی شناختی دارد که اطلاعات را از طریق خرد کردن به اجزای کوچکتر، تجزیه و تحلیل میکند و به نتیجه می رسد.
✅ پس بطور ساده میتوان گفت تفکر انتقادی،تفکری است که ادعاها و اطلاعات را از طریق مهارت استدلال کردن،تجزیه و تحلیل کرده و با شواهد منطقی آنرا رد یا قبول میکند.
✅ پس گوهر اصلی و عنصر اصلی تفکر انتقادی، مهارت بالا در بکارگیری استدلال و شواهد منطقی است.
✅ تفکر انتقادی،تفکری است که هر ادعایی را پس از عبوردادن از فیلتر استدلال ،و ارزیابی منطقی دلایلش، آنها را رد یا قبول میکند.
✅ دشمن اصلی تفکر انتقادی، پذیرفتن بی دلیل یک ادعا است.پیروی کورکورانه از کسانی است که شهرت دارند.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
تفکر انتقادی (۴)
🔴استدلال قیاسی ( ۲)
✅ استدلال در لغت به معنای طلب کردن دلیل است.
✅ ۱.استدلال تلاش عقلانی برای توجیه یا اثبات یک ادعا است.
✅۲.با استدلال سعی میکنیم باور یا عقیده ایی را در ذهن کسی ایجاد کنیم.
✅ استدلال قیاسی از ترکیب دو گزاره یا دو جمله که قبلا اثبات شده،ساخته میشود. مثلا:
۱.سقراط انسان است
۲.انسان فانی است
نتیجه:
سقراط فانی است.
✅ درست بودن استدلال منطقی به درست بودن گزاره های اولیه وابسته است. اگر
یکی از دو مقدمه باطل باشد،نتیجه استدلال هم غلط خواهد بود.
✅استدلال دو ویژگی دارد:
۱.استدلال میخواهد باور جدیدی را اثبات کند.
۲.استدلال برای اقناع کردن مخاطب، دلیل اقامه میکند.
🔴 نکته مهم:
درست بودن استدلال قیاسی مشروط به درست بودن مقدمات آن است. اگر یکی از دو مقدمه، غلط باشد،نتیجه کل استدلال نیز غلط خواهد بود.
مثالی از استدلال غلط:
۱.درب باز است
۲.باز پرنده است.
نتیجه:
۳.درب پرنده است.
⛔ این استدلال قیاسی از نظر ساختار ظاهری درست است اما،مقدمات آن باطل است. در گزاره اول منظور از باز، مفهومی درمقابل بسته بودن است.
در گزاره دوم،باز به معنای پرنده است.
اشتراک لفظی باز، باعث شده است که نتیجه غلط حاصل شود.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
🔴تفکر انتقادی( ۵)
♦️لغزش های ذهنی یا مغالطات (۱)
در مثال قبل یک استدلال قیاسی غلط را مثال زدیم.
۱.درب باز است.
۲.باز پرنده است.
نتیجه:
درب پرنده است.
✅به این نوع استدلالهایی که از نظر ساختار ظاهری موجه و درست بنظر می رسند، اما در حقیقت، باطل و فریبنده هستند و واقعیت ندارند. ،،مغالطه ،، گفته میشود.
♦️تمام اشتباهات عوام مردم، شخصیتها دانشجویان، استادان،سیاستمداران،و دانشمندان بزرگ، ناشی از افتادن در دام ظریف مغالطات است.
✅ یکی از اهدف تفکر انتقادی آموزش مغالطات مختلف است.
✅ بیشتر اختلالات روانی ناشی از مغالطات شناختی است که در ذهن بیماران شکل میگیرد، و احساسات اضطرابی،یا افسردگی و یا وحشت مستمر در آنان ایجاد میکند.
راه نجات انسان در زندگی شناخت مغالطات است.
✅متفکر شهید استاد مطهری در این باب میفرماید :
«دانستن فن مغالطه نظیر شناختن آفات و میکروبهای مضر و سمومات (شناختی )است و از آن جهت لازم است تا انسان از آنها احتراز جوید یا اگر کسی خواست او را فریب دهد و مسموم ،کند فریب نخورد و یا اگر( ذهن ) کسی مسموم شده باشد، بتواند او را معالجه(شناختی) کند. دانستن و شناختن انواع مغالطه ها برای این است که انسان شخصاً احتراز جوید و آگاهی یابد تا دیگران او را از [این] راه نفریبند و یا گرفتاران مغالطه را نجات دهد.
(آشنایی باعلوم اسلامی،ج۱،ص۳۷)
در ادامه تعدادی از این مغالطات مهم را بازگو میکنیم. اما تلاش ما اینست که بیشتر از منظر روانشناسی به مشکلات ذهنی بپردازیم.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
🔴تفکر انتقادی(۶)
🔸️ مثال خفن اجتماعی از مغالطه لفظی
میدانیم که بیش از دوماه است که کشور ما گرفتار اغتشاشات شده است. و متاسفانه تعدای از مردم کشته شده اند. همچنین تعدادی از ماموران و بسیجی ها با شقاوت شکنجه و سپس کشته شده اند.
اکنون بشما عرض میکنم ریشه این جرائم و اغتشاشات،ناشی فقر شناختی مردم در تفکر انتقادی است. مدتی پیش ،من، فیلم کشته شدن یک بسیجی را به یک دانشجوی حقوق قضایی نشان دادم و اظهار تاسف کردم.
اما این دانشجو گفت: خوب مرگ حقشه!!
من شگفت زده شدم وپرسیدم چرا مرگ حقشه؟ گفت : چون بسیجیها به خیابان می روند تا مردم را بکشند؟ گفتم اگر اینطور بود باید بسیجی ها مسلح بروند و در این دو ماه باید کشتار میکردند.
پرسیدم: شما چه شواهد و دلیل منطقی برای درستی،ادعایت داری.او گفت:
"بسیجی کسی است که حاضر است برای حفظ نظام آدم بکشد. پس مردم هم برای دفاع از خودشان حق دارند بسیجی را بکشند"
گفتم بیا استدلال قیاسی شما را بررسی کنیم. مقدمات قیاس منطقی شما چنین است.
۱.بسیحی کسی است که برای حفظ نظام مردم را میکشند.
۲.مردم هم حق دارند از خودشان دفاع کنند و قاتل را بکشند.
نتیجه:
۳.مردم حق دارند،بسیجی ها را بکشند.
او گفت،بله این استدلال قیاسی من است. گفتم بیا مقدمات قیاس شما را بررسی کنیم.
🟥مقدمه اول شما می گوید :
۱.بسیجی کسی است که برای حفظ نظام مردم را میکشد.
پرسیدم شما این تعریف از بسیجی را چگونه استنتاج کردی؟ آیا ارگان رسمی این تعریف از بسیجی را ارائه کرده؟وچه شواهدی برای درستی ادعایت داری؟
او فکری کرد وگفت: راست میگویی اگر بسیجی ها می خواستند مردم را بکشند تا امروز چندهزار معترض باید کشته می شد. من گفتم. در بند اول مقدمه تان،
تعریف غلطی از بسیجی ارائه کردی که مطابق میل تو باشد.در حالی که بسیج هنگام جنگ تحمیلی برای دفاع از ایران ساخته شد. آنان در جبهه با دشمنان جنگیدند و کشته شدند،تا من و شما امروز زنده باشیم. او متعجب شد، که چطور یکی از دومقدمه قیاسش غلط بود.در نتیجه اساس استدلالش مغالطه بود.
این یک مثال ساده از غلط بودن یکی از دومقدمه استدلال است که منجر به نتیجه گیری غلط شده است.
این فرد از مردم عوام درس نخوانده نبود،بلکه یک دانشجوی حقوق بود، که در بررسی مقدمات استدلالش،اشتباه کرده بود. من تفکر انتقادی را به او آموزش دادم و گفتم، اولین وظیفه عقلانی شما این است که قبل از سخن گفتن به درستی گفتارت تردید سالم داشته باشی، و شواهدی برای درستی مقدمات قیاست فراهم کنی.تا نتیجه منطقی و واقع گرا، بگیری.
🔴 نکته مهم روانشناختی؛
✅این دانشجوی حقوق، با اصلاح قیاس خود، بد بینی و احساسات منفی اش به بسیج کم شد. و احساسات منفی به عملکرد قاتلین شهید پیدا کرد. زیرا این بسیجی نه مسلح بود، ونه به کسی آسیب رسانده بود. فقط از خیابان عبور کرده بود. ویکی داد زده بود،این بسیجی است،بزنیدش.
✅ مردم روزانه صدها قیاس غلط در ذهنشان طراحی میکنند، ونتیجه غلط میگیرند. در نتیجه دچار احساسات خشم #اضطراب، و #افسردگی میشوند. زیرا احساسات منفی روحی بدنبال خطای شناختی و افکار قیاسی اشتباه در آنها تولید میشود.
✅ برای اجتناب از احساسات آسیب زا مانند،خشم،افسرگی ،حشت و اضطراب،
باید باورهایمان را بطور انتقادی اصلاح کنیم.هیچکس از این خطاهای ذهنی مبرا
نیست.
✅ بسیاری از جوانان بخاطر یک استدلال غلط،با کسی درگیر میشوند، و بعداز آسیب به او متوجه میشوند، استنتاج استدلالی آنها غلط بوده است. برخی بخاطر استدلال غلط،مرتکب قتل میشود.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
🔴 تفکر انتقادی (۷)
🔶️ مغالطه باور فراگیر بدون استدلال
✅قبلا عرض کردیم که ادعا یا باور،یا گزاره، در تفکر انتقادی، باید دو ویژگی داشته باشد.
۱.هر ادعایی یا هر باوری باید بدنبال اثبات یا نفی یک گزاره باشد.
۲.استدلال برای باید برای اثبات یک مدعا دلیل عقلانی داشته باشد.
✅ توضیح : بجز گزاره های بدیهی. مانند این ادعا که خورشید نور دارد، هر گذاره دیگری نیاز به دلیل دارد.
گاهی گوینده از طرفندی استفاده میکند،که در آن نیاز به دلیل نباشد.
✅ مثال مغاله بدون استدلال:
"من حاضر نیستم با او همکاری کنم،وبنظرم آدم متقلبی است.از قیافه اش می فهمم چه آدم بدی است،،
این عبارت به دنبال اثبات یگ گزاره هست،پس شرط اول را دارد. اما هیچ دلیلی از متقلب بودن او ارئه نمیکند.پس استدلالش دلیل عقلی ندارد. برداشت شخصی و بدبینی دلیل نمی باشد.
✅ سیاست ورزان از این نوع مغالطه خیلی استفاده میکنند و مردم را فریب میدهند.روش سیاستمداران تکرار ادعا هایی است،که دلیلی ندارد. طرفند آنان اینست که یک ادعا را آنقدر تکرار کنند تا به باور قطعی مردم تبدیل شود.
✅ اگر با دقت نوشته های سیاسی در مطبوعات و شبکه های اجتماعی را بررسی کنید،آنها مملو از جملات آرزویی و بی دلیل است. سیاست ورزان آنها طوری مطلب مینویسند، انگار یک موضوع بدیهی را بازگو میکنند.
✅ مثلا میگویند:
۱. امضای کری، تضمین است.
آیا این باور، دلیلی قانع کننده داشت که مقدرات کشور به آن استدلال وابسته شد؟
۲."جورج بوش: "هرکس که با ما نیست، بر ضد مااست."
ممکن است کسی با بوش در جنگ شرکت نکند،اما بیطرف باشد.
۳."همه میدانیم که دولت رییسی، فشل است، و این امر از پیش معلوم بود."
هیچ استدلال وشواهدی برای آن ارائه نشده است.
۴.جمهوری اسلامی ، در تمام ابعاد شکست خورده است.
این جملات توسط سیاست مداران،در رسانه ها آنقدر تکرار میشود،به حدی که مردم آن را واقعیتی، قطعی می پندارند.
و بخاطر بدبینی ناشی از آنها دست به اعمال خشونت آمیز می زنند.
✅ اما در تفکر انتقادی، هر ادعایی نیاز به برهان عقلی، یا شواهد کثیر تکرار شده دارد.
✅این نوع مغالطات در ذهن بیماران روانی به شدت تمام حکومت میکند و احساسات بیماران تخریب و بیمار میکند.
.
✅مثال روانشناسی:
"احساس میکنم، همه با من دشمنی دارند" پس من حق دارم به کسی اعتماد نکنم.
"فکر میکنم، توانایی هیچ کاری را ندارم"
پس من بی کفایت وبدبخت هستم. ومستحق خودکشی هستم.
افراد با این مغالطه های ذهنی، که هیچ دلیلی برای آنها ندارند، مبتلا به اضطراب وافسردگی میشوند.
روان شناس: آیا برای ناتوان بودنت، دلایل وشواهدی داری؟
بیمار: در کنکور پزشکی قبول نشدم،پس قطعا من آدم بی ارزشی هستم "
✅ بیماران مبتلا به اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی، خشم، به محض اینکه فکری به ذهنشان خطور میکند،آن فکر را باور میکند. سپس
دچار احساسات رنج آور روانی می شوند.
✅ روزانه چند هزار فکر به ذهن انسان خطور میکند.اما هر فکری که به ذهن می رسد،لزوما واقعیت ندارد.و قابل باور نیست. برای اثبات آن باید شواهد کثیری داشت.
@ravanshenasi_aramesh1401
پیمان آرامش:
🔴تفکر انتقادی( ۸)
🔶️مغالطه اشتراک لفظی
✅در تمامی زبانهای دنیا هر لفظی، بیش از یک معنا دارد.هر لفظ یا هر کلمه ایی ممکن است،بجای یک معنا، دارای معانی متضادی هم باشد. از طرف دیگر
⛔در هر استدلالی، ممکن است،یک لفظ مشترک،با معانی متعدد استفاده شود. اما چون،این لفظ معانی متعدد دارد، زمینه برداشت غلط را فراهم کند.
مثلا شیر،چند معنا دارد.در معنای اول شیر به معنای شیری است آدم آنرا میخورد. و در معنای دوم،شیر به معنای حیوان درنده ایی است که آدم را میخورد.
🔴استدلالهایی که از یک لفظ در معانی مختلف استفاده میکنند، عمدتا معنای اشتباهی را متبادر میکنند.
🔴 بیشترین مغالطه های استفاده شده در گفتارهای آدمیان، مغالطه اشتراک لفظی است.
✅به این مثال ها دقت کنید:
۱.سعادت غایت زندگی انسان است.
۲.غایت زندگی انسان مرگ است.
۳.بنابراین سعادت انسان همان مرگ است
آیا واقعا سعادت انسان در مردن است؟
این خطا به این دلیل رخ داد که غایت در
مقدمه اول به معنای هدف است.
و غایت در مقدمه دوم به معنای آخرین رویداد است.
✅مثال دوم:
۱.خانه ارزان، کم یاب است.
۲.هر چیز کم یاب گران است.
۳.پس خانه ارزان گران است.
نتیجه این استدلال مغالطه آمیز این،تناقض است که ارزان همان گران است!!ظاهر استدلال درست است اما نتیجه آن متناقض است.
کم یاب در مقدمه اول با کم یاب در مقدمه دوم، دو معنای متفاوت دارند.
در مقدمه اول کمیاب، به معنای همان کم یاب و نادر است. اما کم یاب در مقدمه دوم، به معنای اشیای بسیار ارزشمند نایاب است.
✅مثال روانشناسی ۱ :
من در کنکور قبول نشدم.
قبول نشدن در کنکور علامت بی کفایتی و بی ارزشی است
پس من بی کفایت و بی ارزش هستم
✅مثال روانشناسی ۲ :
بدون تایید دیگران،زندگی پوچ است.
من مورد تایید دیگران نیستم و به من بی محلی میکنند.
پس زندگی من پوچ و بی ارزش است!!!
➖✅مثال روانشناسی ۳ :
اگر من پزشکی قبول نشوم،بی ارزش هستم
من پرستاری قبول شدم.
من بی ارزش هستم.
مثال روانشناسی (۴)
دنیا باید همیشه وفق مراد من باشد تا ارزشمند باشد.
شغل من و رشته درسی من وفق مراد من نیست.
پس زندگی من هیچگاه وفق مراد من نیست و من بی ارزش هستم.
مثال روانشناسی (۵)
باید همیشه کامل و بی عیب و نقص باشم تا شاد باشم.
کارهایم همیشه کامل و بی عیب ونقص نیست.
پس من هیجوقت شاد نخواهم بود.
نتیجه این مغالطه ها یک عمر افسردگی و بیماری روحی است.
🔴در ذهن هر بیمار افسرده یا مضطرب، یک سلسله مغالطات شناختی وجود دارد که آنها را بعنوان واقعیت قبول کرده است.
@ravanshenasi_aramesh1401
رسانه ها چگونه با افکار و احساسات شما بازی میکنند، و چگونه باورهای شما
را در جهتی که خودشان دوست دارند ،
شکل می دهند.
پیمان آرامش:
🔴تفکر انتقادی ( ۹)
🔶️مغالطه تعربف دوری واژگان
✅ یکی دیگر از تحریفات شناختی ذهن، و مغالطات به وجود آمده که میتواند منشاء مشکلات اجتماعی و مشکلات روانشناختی، و بیماریهای روانی شود،
تعریف دوری واژگان است.
✅ تعریف دوری مانند این است که بگویند:
معنای واژه الف، کلمه ب است. اما وقتی بپرسیم که معنای ب چیست؟ میگویند،ب همان معنای الف را دارد.
در مواقعی که با اندیشه های منفی و بدبینانه قرار میگیرید و دچار ناراحتی روحی میشوید،از خود بپرسید من این واژه را چگونه تعریف میکنم؟ و تعربف درست آن چیست؟
⛔ برخی بیماران مبتلا بع افسردگی یا اضطراب، خود را فردی "احمق" "بیچاره"
"بدبخت" و " بازنده" و "شکست خورده" می دانند.
🟠مثال روانشناختی ( ۱)
✅یک بیمار افسرده که چند بار اقدام به خودکشی کرده بود، به من گفت:
"من آدم احمقی هستم و ارزش زنده بودن را ندارم."
از او پرسیدم ممکنه بفرمایید:
معنای واژه احمق چیست؟ او گفت:
"خیلی روشن است.احمق کسی است که کار احمقانه میکند"
✅گفتم این تعریف منطقی نیست. چون وقتی می پرسم احمق کیست، شما میگویید:
" احمق کسی است که کار احمقانه میکند."
✅ واگر دوباره بپرسم کسی که کار احمقانه میکند،کیست؟ باز در جواب خواهید گفت:
"همان که احمق است"
این تعریف مستلزم دور است. و عقلا باطل است. مثل اینکه بگوییم، A علت B است.و B هم علت A است.
✅ اما با توجه به تعریف شما از احمق، میتوانم بگویم، همه ما و همه هشت میلیارد افراد کره زمین احمق هستند. چون هرکس در طول #زندگی اش تعدادی کار احمقانه کرده است!
در این صورت چون همه انسانها احمق هستند،اگر شما هم احمق باشید،باسایرین تفاوت خاصی ندارید!!
✅ گفت احمق کسی است که در کنکور قبول نشود. گفتم پس یک معیار برای احمق بودن پیدا کردید، الان از شما می پرسم، در اکثر کشورهای جهان سالانه دهها میلیون نفر امتحان کنکور میدهند،اما تعداد بسیار اندکی در رشته مورد علاقه شان قبول میشوند. پس ما میلیونها نفر آدم احمق داریم.چه مشکلی پیش می آید که من وشما هم یکی از آنها باشیم؟
✅ پس ما تا کنون دو نتیجه گرفتیم:
۱.چیزی بنام آدم احمق وجود ندارد.آنچه وجود دارد،بعضی از رفتارهای احمقانه است.
۲.اگر کسی در امتحان کنکور قبول نشود،احمق نیست.او فقط کسی است که در آزمون قبول نشده. و قبول نشدن به معنای احمق بودن نیست.
✅ واژگانی مانند ،"حقیر"،"بی ارزش " "نادان" "جاهل" و ......، تجربه های بی معنای هستند، که آنها را بصورت برچسب به خودمان می زنیم و احساسات خود را جریحه دار می کنیم. و باور میکنیم که احمق هستیم،در نتیجه گرفتار افسردگی میشویم.
واژگان بی معنا،و بی مصداق، میتواند بسیار خطرناک و فریبنده ذهن باشد.
آشنایی با نشانگان الکسی تایمیا
کوری احساسی چیست؟
یکی از بزرگترین و در عین حال مهمترین بخش از وجود هر فرد عواطف و احساساتی است که دارد زیرا با این احساسات و عواطف است که او میتواند از زندگی خود لذت ببرد. فرض کنید روزی که خوشحال، بشاش و سرحال هستید چقدر میتوانید بیشتر «حال» و «احساس» خوب را تجربه کنید یا زمانی را در نظر بگیرید که از دیدن یک فیلم مهیج هیجانزده یا با شادی و غم دیگران همراه میشوید. در واقع تجربه اینگونه احساسات برای ما ضروری است و باعث میشود زندگی معنای عمیقتری برایمان داشته باشد و بتوانیم بیشتر از زندگی لذت ببریم. اما متاسفانه بعضی افراد از تجربه چنین احساسات و عواطفی محروم هستند و نمیتوانند هیجانات مختلف را تجربه کنند. چرا چنین اتفاقی برای بعضی کودکان میافتد؟ نام بیماری آنها و روشهای مختلف برخورد با آن چیست؟
نقش احساسات
یکی از مهمترین نقشهای عواطف این است که عاطفه هر فرد وسیلهای برای برقراری ارتباط با دیگران محسوب میشود و او میتواند از طریق عواطف خود اطلاعاتی را در مورد احساسات، نیازها و امیال خود به دیگران منتقل کند.
به علاوه عواطف باعث فهمیدن، بازشناسی هیجانات دیگران و همچنین رفتارهای ناشی از همدلی با دیگران میشود؛ رفتاری منطبق و مناسب با هیجانات دیگران.
پس با توجه به نقش مهم عواطف در ارتباطات موثر، شناسایی احساسات، نیازها و امیال، پذیرش مسوولیت در قبال هیجانهای شخصی، حفظ انگیزش در برخورد با ناملایمات و رهایی از هرگونه پریشانی عاطفی و بازگرداندن آرامش به ذهن و جسم از مهمترین راهبردهای زندگی هر انسان سالمی در حوزه عواطف است.
بیسوادی هیجانی
به زبان ساده میتوان گفت فرد دچار «الکسی تایمیا» یا «کوری هیجانی» نمیداند هیجانات گوناگون چه ویژگیها و تفاوتهایی با هم دارند و وجود هیجان یا حالات عاطفی و خلقی را تشخیص نمیدهد. این وضعیت اغلب در افسردگی بیمارگونه، سوءمصرف و اعتیاد به مواد و نیز به دنبال مواجهه با رویدادهای تلخ و فاجعهآمیز دیده میشود. شواهد بسیار نشان میدهند افرادی که در زمینه احساسات و عواطف قوی هستند میتوانند به خوبی احساسات خود را کنترل کنند. همچنین قادرند احساسات دیگران را بهتر درک کنند، در نتیجه ارتباط بهتری هم با آنها داشته باشند و در هر زمینه زندگی(روابط خصوصی، خانوادگی و اجتماعی)موفقتر خواهند بود.
بعضی افراد در تشخیص و توصیف احساسات درونی خود مشکل دارند که در اصطلاح به آنها «بیسواد هیجانی» یا «کور احساسی» گفته میشود.
متاسفانه آنها نمیتوانند هرگونه احساساتی را که به زندگیشان رنگ میبخشد، درک یا ابراز کنند. همین درک یا ابراز نکردن احساسات، آنها را به انواع اختلالات روانتنی و روانپزشکی مانند افسردگی، اختلالات اضطرابی، سوءمصرف مواد، اختلالات خوردن، وسواس، سوءاستفادههای جنسی و حتی مشکلات گوارشی، فشارخون بالا، سرطان، نشانگان روده تحریکپذیر و... سوق میدهد.
شکلگیری بیماری
اصطلاح «الکسی تایمیا» اولینبار در سال 1972میلادی پیشنهاد و سپس بهعنوان وجه مشترک همه بیماران روانتنی پذیرفته شد.
در واقع این بیماران از احساس کردن و توصیف عاطفه و تخیل ناتوان هستند و اغلب از رواندرمانیهای مرسوم هم نتیجه نمیگیرند. ابتدا گمان میرفت الکسیتایمیا ممکن است تا حدودی ناشی از یک نقص جسمی یا زیستی- شیمیایی باشد اما بعدها با توجه به اینکه بسیاری از این بیماران توانستند با فنون درمانی ویژه بر این نقص غلبه کنند، این دیدگاه عمومیت خود را از دست داد. امروز پژوهشگران معتقدند الکسیتایمیا به مفهوم ناتوانی از احساس هیجانات و ابراز هیجانات ناشی از نارسایی در یادگیری برای ابراز هیجانات در کودکی است. برای نمونه زمانی که پدر و مادر احساسات خود را بروز ندهند یا درباره هیجانات خود و فرزندشان صحبت نکنند یادگیری انجام نمیشود. گاهی نیز والدین به علت نمایش هیجانات خود به کودک خرده میگیرند، درنتیجه فرزندشان سرخورده میشود. بعضی کودکان هم به این نتیجه میرسند که ابراز هیجانات خطرناک است چون اغلب باعث میشود تنبیه شوند.
اگر بخواهیم بیماریهای روانتنی را به صورت ساده در ارتباط با الکسیتایمیا توصیف کنیم میتوان گفت گاهی عواطفی مانند افسردگی، اضطراب، ترس یا مشتقات آنها به صورت احساس گناه و شرم با چنان شدتی برانگیخته میشوند و تداوم مییابند که دفاعهای معمول روانشناختی را به هم میریزند. این حالات هیج
انی منجر به نابسامانیهایی در دستگاه عصبی میشود که بهطور عمده از طریق فرایندهای فیزیولوژیک ابراز میشوند و بخش احساسی یا ذهنی آن سرکوب میشود و از خودآگاه شدن آن ممانعت به عمل میآید زیرا آگاهی از این احساسهای ناخوشایند برای فرد قابلتحمل نیست.
ویژگیهای کوری احساسی
افراد دچار کوری احساسی که به نشانگان «الکسیتایمیا» یا «ناگویی خلقی» هم معروف است،3 ویژگی مهم و اساسی مانند مشکل در شناسایی احساسات، توصیف احساسات و شیوه تفکر بیرونی دارند. مشکل در شناسایی احساسات زمانی ایجاد میشود که فرد در تمایز میان احساسات و عواطف دچار پریشانی میشود. در این هنگام نمیتواند آنچه را از لحاظ هیجانی احساس میکند، بیان کند. افرادی با چنین مشخصات حتی اگر از نظر هوش، اطلاعات عمومی و تحصیل بسیار عالی باشند، توانایی بیان احساسات و عواطف خود را ندارند. البته این وضعیت تقریبا در نیمی از مبتلایان به اوتیسم مشاهده میشود اما بسیاری از الکسیها، رفتارهای دیگر مبتلایان به اوتیسم مانند کارهای غیرقابلپیشبینی یا تکراری را ندارند.
شناخت بیماری
آنچه تحتعنوان الکسیتایمیا روی میدهد، بعضی مشخصههای روانشناختی است که عبارتند از: محدودیت شدید در تخیل و رویا، تمایل برای توصیف جزییات ناچیز در محیط زندگی که ربطی به مشکل اصلی بیمار ندارند، ناتوانی در بیان روشن احساسات، سرکوب کردن گریه و عاطفه نامتناسب (برای نمونه جایی که انتظار میرود عصبانی شوند با حالت تسلیم، قبول و رضایت واکنش نشان میدهند)، اعمال ناگهانی بدون اندیشه قبلی، وابستگی شدید به دیگران یا برعکس؛ اجتناب از دیگران و درنتیجه روابط ضعیف بینفردی.
به علاوه این بیماران هنگام نشستن و ایستادن هم حالت فیزیکی انعطافناپذیری دارند. در واقع حساسیت و پاسخگویی مراقب اولیه به احساس و حالتهای هیجانی کودک یکی از مشخصههای مهم یادگیری و روش تنظیم عواطف و روابط با دیگران است. کودکان دارای دلبستگی ناایمن در مقایسه با کودکان دارای دلبستگی ایمن، سطح پایینتری از عواطف مثبت را تجربه میکنند و در توانایی خودتنظیمگری، اضطراب، افسردگی و دیگر عواطف منفی ناتوانی بیشتری از خود نشان میدهند.
مولفههای کوری احساسی
مولفههای کوری احساسی فرد را وارد یک دور باطل میکند که درنهایت باعث افزایش میزان ناگویی احساسی او میشوند. فرایند این دور باطل به این صورت است که ابتدا با ایجاد درماندگی روانشناختی درشخص، سیستم پردازش شناختی او مختل و فرایند شناسایی و توصیف احساساتش هم دشوار میشود. بهعنوان مثال فرد ناراحت است اما نمیتواند برای احساس خود واژه مناسبی پیدا کند چون نمیداند غمگین است، ترسیده یا عصبانی است؟ وقتی فرایند شناسایی مختل شود، تنظیم و مدیریت احساسات را تحتتاثیر قرار میدهد و اجازه نمیدهد احساسات فرد بر رفتارش تاثیری بگذارد. در این حالت او نمیداند چرا عصبانی است و نمیتواند آن را به دوستانش ابراز کند. به این ترتیب قدرت تخیل و تفکر منطقی از او سلب میشود و ترجیح میدهد تنها شاهد وقایع باشد. و با توجه به اینکه نمیتواند آنها را تحلیل و تفسیر کند، احساس درماندگی بیشتری میکند.
از آنجایی که برانگیختگی هیجانی با برانگیختگی فیزیولوژیک همراه است، اگر فرد قادر به شناسایی، توصیف و تفکیک آنها از هم نباشد، در بلندمدت باعث اختلال در دستگاه عصبی و دستگاه ایمنی و همچنین بیماریهایی مانند آرتریت روماتویید، بیماریهای قلبی-عروقی، سرطان، سوءمصرف مواد، سردردهای میگرنی، نشانگان روده تحریکپذیر، آسم، حساسیت، اختلالهای افسردگی، اضطراب و خوردن میشوند.
تحقیقات نشان میدهد شیوع ناگویی احساسی در سنین و تحصیلات بالا و در مردان بیشتر دیده میشود. یکی از توجیهات شیوع بیشتر نشانگان الکسیتایمیا در مردان به این دلیل است که مردان در مقایسه با زنان از لحاظ کلامی ضعیفتر هستند. بنابراین در توصیف احساسات خود به صورت کلامی هم مشکلات بیشتری دارند. از طرف دیگر با توجه به عاطفی بودن زنان، آنها میتوانند عواطف و هیجانات خود را تجربه کنند و آنها را تشخیص دهند و برای دیگران توصیف کنند
علل بروز کوری احساسی
تحقیقات نشان میدهد افراد مبتلا به «کوری احساسی» یا «ناگویی خلقی» یا از نواقص فیزیولوژیکی مثل اختلال در سیستم لیمبیک، هیپوتالاموس و اشکال در کارآمدی ارتباط بین نیمکره رنج میبرند یا به دلیل رویاروییهای مکرر با تروماهای دوران کودکی(از جمله طردشدگی، خیانت، آزارهای جسمی و جنسی یا شاهد بودن خشونت خانگی و بهطور کلی شیوه فرزندپروری نادرست)دچار نشانگان «الکسیتایمیا» شدهاند.
در بحث شیوه فرزندپروری، توجه داشته باشیم هر کودک با یک پتانسیل طبیعی به دنیا میآید که این پتانسیل را والدین میتوانند از طریق شیوه فرزندپروری خود، پرورش دهند یا از آن غافل شوند و تخریبش کنند.
تصور کنید کودکی که والدین بسیار سختگیر و متعصبی دارد، به دلیل وجود قوانین خشک و انعطافناپذیر
والدین، بروز احساسات در زندگی برای او یک ضعف محسوب میشود.
خاموشی احساسات
احساسات و هیجانهای در حال تحول و شکلگیری کودک به رسمیت شناخته نمیشوند. چنین والدینی اغلب در مقابل هیجانهای کودک خود بدرفتاری میکنند و احساسات و هیجانات خود را بر احساسات کودک غالب میدانند.
اینگونه رفتارهای والدین تاثیر عمیقی بر چگونگی شکلگیری عواطف در مراحل بعدی زندگی کودکان میگذارد و در مواردی هم باعث ایجاد کوری عاطفه در آنها میشود زیرا تمام احساسات و عواطفشان به دلیل سوءرفتار والدین به مرور زمان سرکوب میشود و کودک همیشه یاد میگیرد که باید ساکت باشد و اجازه بیان احساسات را به خود نمیدهد. برعکس والدینی که به عواطف خود و فرزندشان اعتبار میدهند و همیشه با عبارات احساسی و بامحبت با کودک صحبت میکنند، نهتنها عشق و محبت را با بیان احساسات به کودک آموزش میدهند، بلکه با آموزش صبر و تحمل در برابر احساسات منفی، آسیبپذیری عاطفی کودکشان را هم کاهش میدهند.
متاسفانه بعدها با ورود کودک به محیطهای آموزشی این موضوع روی درس و اطاعت از معلم متمرکز میشود و در محیطهای کاری هم که تنها کار، درآمد و بهره شغلی مدنظر است و هیچ ارزشی برای هوش عاطفی و ایجاد فرصت بررسی و بیان احساسات افراد قائل نمیشوند، بیشتر تقویت میشود. تقویت آن هم بالطبع منجر به گسترش بسیاری از اختلالات روانتنی و روانپزشکی میشود.
درمان
معمولا درمانگران در این حوزه برای درمان کودک از «بازیدرمانی» استفاده میکنند. بازی برای کودک لذتبخش است و نهتنها باعث سازماندهی ذهن و ایجاد امنیت روانی در او میشود، بلکه بهدلیل ویژگی نمادی بودن آن اجازه میدهد کودک احساسات، نیازها و افکار خود را به صورت کارآمد در موقعیتهای مختلف زندگی بهعنوان یک مهارت شناسایی و توصیف کند.
بازیدرمانی برای کودکان مبتلا به نشانگان الکسیتایمیا به دو صورت انفرادی و گروهی انجام میشود. در بازی انفرادی معمولا بازیدرمانگر با استفاده از بازی کلمات احساسی کمک میکند کودک به شناسایی و ابراز احساسات و هیجانات خوشایند و ناخوشایند خود در قالب کلمات بپردازد و از این طریق خودابرازی او بهبود یابد، اما در بازی گروهی هدف درمانگر این است که کودک علاوه بر یادگیری مهارت ارتباطی و اجتماعی با دیگران، ویژگیهای مثبت و منفی خود را در نتیجه ارزیابی دیگران و بازخورد آنها، شناسایی کند و بهداشت روانی خود را افزایش دهد.
مقابله با بیماری
خوشبختانه بیماری الکسیتایمیا با مراجعه به مشاور و رواندرمانگر قابلدرمان است؛ یعنی کار درمان زیرنظر روانپزشک است که بهطور عمده از رواندرمانی استفاده میکند. برای درمان، شناخت فرد را نسبت به احساسات و عواطف خود و دیگران افزایش میدهند و از این طریق موجب ارتقای خودابرازی و ایجاد روابط همدلانه در او میشوند. با این حال اگر افراد به درمانگر یا روانشناس دسترسی ندارند میتوانند با انجام این کارها به بهبود احساسات و درنهایت توانایی توصیف و ابراز احساسات دست یابند.
در گام نخست افراد باید از احساسات خود آگاه باشند و این آگاهی نیز از راه پذیرش احساسات خوشایند و ناخوشایند، شناسایی عکسالعملهای فیزیکی در برابر احساسات مختلف، یادگیری کلمات بیشتر برای بیان احساسات و فهمیدن علت بروز احساسات در خود و تجزیه و تحلیل احساسات پیچیده به دست میآید.
در گام دوم افراد باید احساساتشان را به دیگران بگویند. بنابراین در این مرحله باید خودشان برای حرف زدن درباره احساسات خود با دیگران پیشقدم شوند؛ یعنی وقتی میخواهند درباره احساساتشان حرف بزنند باید جمله خود را با ضمیر «من» شروع کنند چون ضریب امنیت ارتباط را بالا میبرد و از طرف دیگر نشان میدهد افراد مسوولیت احساسات خود را میپذیرند. به علاوه وقتی کسی حرف میزند کاملا به او توجه کنند و با استفاده از پاسخهای غیرکلامی بازخورد همدلانهای داشته باشند. در گام سوم هم روی احساسات خود از طریق نوشتن آنها، آرامسازی، تنفس آگاهانه، ورزش و تشویق خود هنگام داشتن احساسات خوشایند کار کنند و مهارتهای لازم را در ابراز آن به دست آورند.
دکتر سارا ساعدی
متخصص روانشناسی سلامت و عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی
"Open submenu ( Become a psychiatrist )
Become a psychiatrist
Open submenu ( Training )
Training
Open submenu ( Members )
Members
Open submenu ( Events )
Events
Open submenu ( Improving care )
Improving care
Open submenu ( Mental health )
Mental health
ABOUT THE COLLEGE NEWS AND FEATURES INTERNATIONAL
SKIP NAVIGATION
LOGIN
Menu
HomeMental healthTranslations of our mental health informationPersian (Farsi) فارسیاختلال وسواس فکری عملی (OCD)Obsessive- compulsive disorder
اختلال وسواس فکری عملی (OCD)
Obsessive-compulsive disorder (OCD)
Below is a Persian (Farsi) translation of our information resource on obsessive-compulsive disorder (OCD). You can also view our other Farsi translations.
سلب مسئولیت
قبل از این که بخوانید، لطفا سلب مسئولیت را ببینید
«آن مرد طرفدار وسواسی فوتبال است.»
«آن زن در مورد کفش وسواس دارد.»
«او روی دروغ گفتن خود کنترل ندارد
ما از این عبارات برای توصیف افرادی استفاده می کنیم که زیاد به چیزی فکر می کنند یا کاری را مکررا انجام می دهند، حتی زمانی که دیگران دلیلی برای آن نمی بینند. معمولاً مشکلی نیست و در برخی از رشته های کاری حتی می تواند مفید باشد.
اما برخی افراد، افکار ناراحت کننده ای دارند که مدام به سراغشان می آید و یا حسی دارند که آنها را مجبور می کند چیزی را بطور مکرر انجام دهند. این افکار می تواند بر زندگی شما مسلط شود، شما را از لذت بردن باز دارد و حتی مانع انجام کارهای ضروری شود.
بنابراین، اگر:
افکار وحشتناکی به ذهنتان خطور می کند، علیرغم اینکه سعی می کنید از آنها اجتناب کنید
یا
اینکه باید چیزی را لمس کنید و یا بشمارید، یا عملی مانند شستن را مکررا انجام دهید
ممکن است دچار اختلال وسواس فکری عملی باشید (OCD).
این بروشور برای کسانی است که مشکل اختلال وسواس فکری عملی دارند. امیدواریم این بروشور برای خانواده و دوستان و یا هر کسی که در جستجوی اطلاعاتی در مورد اختلال وسواس فکری عملی است، مفید واقع شود.
این بروشور اختلال وسواس فکری عملی را شرح می دهد. همچنین شامل برخی از کمکهای موجود، نحوه استفاده از کمکها، نحوه کمک به خودتان یا شخص دیگری که افسرده است، می باشد. همچنین به برخی از چیزهایی که در مورد اختلال وسواس فکری عملی نمی دانیم، اشاره می کند. در انتهای بروشور، فهرستی از سایر مراجع برای یافتن اطلاعات بیشتر و همچنین تحقیقاتی که این بروشور بر اساس آنها تهیه شده، وجود دارد.
اختلال وسواس فکری عملی چیست؟
اجزای اختلال وسواس فکری عملی
اختلال وسواس فکری عملی سه بخش اصلی دارد.
وسواس - افکاری که شما را مضطرب می کند
احساسات - اضطرابی که احساس می کنید
اجبارها - کارهایی که شما برای کاهش اضطراب خود انجام می دهید
بیاید اینها را با دقت بیشتر برسی کنیم.
وسواس - افکاری که شما را مضطرب می کند
«من می ترسم که به دختربچه ام صدمه برسانم. می دانم که نمی خواهم، اما همیشه افکار بد به ذهنم می آیند. می توانم تصور کنم که کنترل خود را از دست داده و با چاقو به او ضربه می زنم. تنها راهی که می توانم از شر این افکار خلاص شوم این است که دعا بخوانم و سپس یک فکر خوب مانند "می دانم که او را خیلی دوست دارم" داشته باشم. معمولاً بعد از آن کمی احساس بهتری دارم، تا دفعه بعد که آن عکس های وحشتناک دوباره به ذهنم خطور کنند. من در خانه ام تمام اشیاء تیز و چاقوها را پنهان کرده ام. با خودم فکر می کنم « تو باید مادر وحشتناک باشی که اینگونه فکر میکنی. حتما دارم دیوانه می شوم» - داون
افکار - تک کلمات، عبارات کوتاه یا موزون که ناخوشایند، تکان دهنده یا کفرآمیز هستند. شما سعی می کنید به آنها فکر نکنید، اما این افکار از ذهن شما دور نمی شوند. شما نگران این هستید که مبادا آلوده شوید (با میکروب، هر گونه آلودگی یا بیماری)، یا اینکه ممکن است کسی به دلیل بی دقتی شما، آسیب ببیند.
تصاویری که در ذهن شما وجود دارد - می بینید خانواده تان مرده اند، یا خود را در حال انجام کاری خشونتآمیز یا جنسی میبینید که کاملاً از شما بعید است- مثل چاقو زدن یا سوء استفاده از کسی، یا خیانت کردن. چنین افکاری می توانند، برای خود شخص، خانواده شان و حتی افراد حرفه ای که به آنها کمک می کنند، هشدار دهنده باشند. اما ما می دانیم که افراد مبتلا به وسواس فکری به این افکار عمل نمی کنند حتی اگر آنها این ترس را دارند که ممکن است دست به عملی بزنند. فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی بیشتر از سایر افراد جامعه در معرض خطر قرار ندارد. با وجود این، اگر شما چنین افکاری دارید، بهتر است به متخصص سلامت روان با تخصص در زمینه درمان اختلال وسواس فکری عملی مراجعه کنید.
شک و تردیدها - ساعتها فکر میکنید که آیا ممکن است برای کسی ایجاد سانحه یا بدبختی کرده باشید. شما ممکن است نگرا
ن باشید که با ماشینتان به کسی زده باشید یا اینکه در و پنجره ها را باز گذاشته باشید.
نشخوار فکری - بیوقفه با خود در مورد انجام این یا آن کار بحث میکنید، طوری که نمی توانید یک تصمیم ساده بگیرید.
کمال گرایی – اگر چیزها دقیقاً به ترتیب درست نباشند، متعادل نباشند یا در جای درست نباشند، شما اذیت می شوید در حالی که افراد دیگر اذیت نمی شوند. به عنوان مثال، اگر کتاب ها به دقت در قفسه کتاب چیده نشده باشند.
احساسات - اضطرابی که احساس می کنید
تمام روزم برای اینکه بررسی کنم که هیچ چیز اشتباهی اتفاق نمی افتد، سپری شد. صبح یک ساعت طول می کشد تا از خانه بیرون بیایم، چونکه مطمئن نیستم که همه وسایل برقی مانند اجاق گاز را خاموش کرده باشم و تمام پنجره ها را قفل کرده باشم. سپس پنج بار بررسی می کنم که آیا شومینه گازی خاموش است، اما اگر اوضاع درست به نظر نرسد، باید دوباره از اول همه این کارها را تکرار کنم. در آخر هم از پارتنرم می خواهم دوباره همه آنها را برایم چک کند. در محل کار همیشه عقب هستم چون همه چیز را چند بار مرور می کنم مبادا اشتباهی کرده باشم. اگر چک نکنم، به حدی احساس نگرانی دارم که نمی توانم تحمل کنم. می دانم مضحک است، اما فکر می کنم اگر اتفاق بدی بیفتد، تقصیر من است». - جان
احساس تنش، اضطراب، ترس، گناه، انزجار یا افسردگی می کنید.
اگر رفتار یا تشریفات وسواسی خود را انجام دهید، احساس بهتری خواهید داشت - اما این احساس زیاد دوام نمی آورد.
اجبارها - کارهایی که شما برای کاهش اضطراب خود انجام می دهید
«می ترسم بیماری دیگران به من سرایت کند. من ساعتها برای ضدعفونی کردن تمام سطوح خانهام برای از بین بردن میکروبها وقت میگذارم و دستهایم را چندین بار در روز میشویم. تا حد امکان سعی می کنم از خانه خارج نشوم. وقتی شوهر و فرزندانم به خانه برمیگردند، با جزئیات از آنها میپرسم که کجا بودهاند، مبادا به مکانهای خطرناکی مانند بیمارستان مراجعه کرده باشند. همچنین آنها را وادار می کنم که تمام لباس های خود را در بیاورند و خود را کاملا بشویند. بخشی از من متوجه می شود که این ترس ها احمقانه هستند. خانواده من از این بیماری خسته شده اند، اما مدت زیادی است که این افکار ادامه دارد و نمی توانم جلوی آن را بگیرم». - لیز
تصحیح افکار وسواسی - به افکار «خنثیکننده» جایگزین، مانند شمردن، دعا کردن یا تکرار یک کلمه خاص بارها و بارها فکر میکنید. این کار باعث میشود، احساس کنید که می توان از اتفاقات بد جلوگیری کرد. همچنین راهی است برای خلاص شدن از افکار یا تصاویر ناخوشایند که برایتان آزاردهنده است.
تشریفات - مرتبا دستهایتان را میشویید، کارها را واقعاً آهسته و با دقت انجام میدهید، شاید اشیاء را به ترتیب خاصی می گذارید یا فعالیتها را به ترتیب خاصی انجام می دهید. این موضوع می تواند آنقدر زمانبر باشد که رفتن به جایی یا انجام کاری مفید، مدت زیادی طول بکشد.
بررسی - بدنتان را از نظر آلودگی، خاموش بودن وسایل برقی، قفل بودن خانه یا ایمن بودن مسیر سفر.
اجتناب - از هر چیزی که یادآور افکار نگران کننده است. از دست زدن به بعضی از اشیاء، رفتن به مکان های خاص، ریسک کردن یا قبول مسئولیت اجتناب می کنید. به عنوان مثال، ممکن است از آشپزخانه دوری کنید زیرا می دانید که در آنجا چاقوهای تیز هست.
انباشت - دارایی های بلا استفاده و کهنه. شما نمی توانید هیچ چیزی را دور بی اندازید.
اطمینان - شما به طور مستمر از دیگران می خواهید به شما بگویند که همه چیز خوب است.
اختلال وسواس فکری عملی چقدر رایج است؟
تقریبا از هر پنجاه نفر یک نفر، به نسبت مساوی بین زنان و مردان ،در برهه ای از زندگیشان از اختلال وسواس فکری عملی رنج می برند. این رقم بالغ بر 1 میلیون نفر در بریتانیا است.
از مبتلایان معروف می توان چارلز داروین زیست شناس، پرستار پیشگام فلورانس نایتینگل، بازیگر کامرون دیاز و فوتبالیست دیوید بکهام را نام برد.
آیا قمار کردن، خوردن و نوشیدن «بدون کنترل»، اختلال وسواس فکری عملی است؟
خیر. کلمات "اجباری" و "وسواس" گاهی اوقات برای توصیف افرادی استفاده می شود که قمار می کنند، الکل می نوشند، خرید می کنند، مواد مخدر خیابانی مصرف می کنند - یا حتی بیش از حد ورزش می کنند.
اگرچه این رفتارها می توانند لذت بخش باشد. اجبار در اختلال وسواس فکری عملی هرگز باعث لذت نمی شود بلکه همیشه به عنوان یک خواسته یا بار ناخوشایند احساس می شوند.
اختلال وسواس فکری عملی تا چه حد می تواند وخیم شود؟
این امر متغیر است ولی وقتی که لازم نباشد دایم با اختلال وسواس فکری عملی دست و پنجه نرم کنید، تمام امور کاری، روابط و زندگی شخصی لذت بخش تر و کارآمد تر می شوند.
اختلال وسواس فکری عملی حاد، ممکن است توانایی کار کردن منظم، نقش داشتن در زندگی خانوادگی - یا حتی کنار آمدن با افراد خانواده را برایتان امکان ناپذیر نماید.
به ویژه اگر سعی
کنید افراد خانواده تان را درگیر رفتار های تکراری تان کنید، ممکن است باعث ناراحتی آنها شوید.
آیا افراد دارای اختلال وسواس فکری عملی کنترل خود را از دست میدهند؟
خیر، با اینکه این افراد با اختلال وسواس فکری عملی دائما نگران از دست دادن کنترل خود هستند، در واقع این اتفاق نمی افتد. حتی ممکن است آنها با این سوال مواجه باشند که آیا در حال ابتلا به جنون و یا در شرف دیوانگی هستند. آنها معمولا با اینکه مقصر این اختلال نمی باشند، از وضعیت خود شرمسارند و سعی در پنهان سازی آن می نمایند.
با اینکه شما نگران از دست دادن کنترل خود هستید، ما می دانیم که این امر بسیار نادر است.
چه اختلالات دیگری مشابه اختلال وسواس فکری عملی می باشند؟
اختلالات بسیار دیگری ممکن است شبیه اختلال وسواس فکری عملی باشند و یا اینکه با آن همپوشانی داشته باشد.
اختلال خود زشت انگاری یا پریشانی از زشت تصور کردن خود. شما باور دارید که بخشی از صورت یا بدنتان شکل بدی دارد و ساعت ها در مقابل آینه در حال بررسی یا تلاش برای پوشاندن آن هستید. حتی ممکن است از ظاهر شدن در مکان های عمومی خودداری کنید.
اختلال کندن مو- اصرار زیاد برای کندن موی سر یا ابرو.
اضطراب سلامتی (هیپوکندریازیس) - ترس از ابتلا به یک بیماری جسمی جدی، مانند سرطان.
افراد دارای سندرم تورت (که در آن یک فرد ممکن است ناگهان فریاد بزند و یا بطور غیر قابل کنترلی تکان بخورد) اغلب دارای اختلال وسواس فکری عملی نیز هستند.
کودکان و بزرگسالانی که دارای بعضی از انواع اوتیسم، مانند سندرم اسپرگر هستند، ممکن است به نظر برسند که اختلال وسواس فکری عملی دارند چرا که ترجیح میدهند کارها به شکل خاصی انجام شوند و یا برخی رفتارها رو دائم تکرار کنند.
اختلال وسواس فکری عملی چه زمانی آغاز می گردد؟
کودکان بسیاری، وسواس های غیر شدید دارند. آنها ممکن است اسباب بازی های خود را بسیار دقیق بچینند و یا از قدم گذاشتن بر روی ترک های پیاده رو خودداری کنند. این موضوع با بزرگتر شدن کودک ناپدید می شود.
اختلال وسواس فکری عملی در بزرگسالان معمولا در دوران نوجوانی و یا اوایل دهه بیست زندگی آغاز می گردد. علایم آن می تواند در طی زمان ظاهر و پنهان شوند، ولی فرد ممکن است پس از سالها ابتلا به این بیماری درخواست کمک کند.
دورنمای این اختلال بدون درخواست کمک و درمان چیست؟
هرچند علایم OCD ممکن است به مرور زمان بهبود یابند و یا برای مدتی ناپدید شوند، ولی معمولاً دوباره خود را بروز می دهند. بعضی از افراد ممکن است به آهستگی بدتر شود در حالیکه برخی دیگر فقط به هنگام اضطراب یا افسردگی دچار علایم شدیدتر می شوند.
درمان معمولاً کمک می کند.
چه چیزی باعث ایجاد اختلال وسواس فکری عملی می شود؟
دلایل متفاوتی ممکن است منجر به ایجاد این اختلال شوند.
ژنها- اختلال وسواس فکری عملی یک اختلال پیچیده است. مطالعات نشان داده اند که ژنهای متفاوتی در ایجاد این اختلال نقش دارند. افرادی که خویشاوندان مبتلا به OCD دارند بیشتر از افرادی که این بیماری را ندارند، در معرض ابتلا به OCD هستند.
استرس- از هر سه نفر علائم یک نفر با اتفاقات استرس آور زندگی بروز می کنند.
تغییرات زندگی- مواقعی که فرد ناگهان مجبور است مسئولیتهای بیشتری قبول کند - مانند بلوغ، تولد فرزند یا شغل جدید.
تغییرات مغزی: ما هنوز نمی دانیم که آیا این امر، عامل اختلال وسواس فکری عملی است یا پیامد آن - ولی محققان معتقدند اگر شما بیشتر از یک دوره کوتاه مدت دچار علائم هستید، ممکن است در اثر تغییرات ماده ی شیمیایی به نام سروتونین (که 5ΗΤ نیز نامیده می شود) در مغز باشد.
شخصیت: اگر شما فردی منظم، دقیق، اصولی با استاندارد های بالا هستید، بیشتر در معرض ابتلا به این اختلال می باشید. اين صفات بطور طبیعی مفيدند اما چنانچه افراطی شوند ممكن است به سمت اختلال وسواس فکری عملی سوق يابند.
طرز تفکر: تقریباً همه ما گاهي افكار و تصاویر عجیب و غریب یا پریشان کننده در ذهن خود داريم. «اگر زير ماشين بروم چه می شود؟» یا«ممکن است به فرزندم آسیب بزنم». اغلب ما اين افكار را سریعاً از سر خود دور مي كنيم و روال عادی زندگی خود را پیش مي گيريم. اما، اگر استانداردهای اخلاقی و مسئولیت پذیری بالایی دارید، ممکن است احساس کنید که داشتن این افکار وحشتناک است. بنابراین احتمال بالاتری وجود دارد كه نگران بازگشت این افکار باشيد كه اين نگرانی به نوبه خود، بازگشت این افکار را محتمل تر می كند.
درخواست کمک
چطور میتوانم به خودم کمک کنم؟
در اینجا به مواردی اشاره می شود که برای افراد دیگر با اختلال وسواس فکری عملی موثر بوده و میتواند به شما نیز کمک کند.
به یاد داشته باشید - که شما مقصر نیستید و در حال ابتلا به «جنون» نیز نمی باشید.
خود را در معرض افکار آزار دهنده ی خود قرار دهید. این پیشنهاد ممکن است عجیب به نظر برسد ولی در واقع یک راه حل برای کنترل بیشتر این افکار می
باشد. می توانید افکار خود را ضبط کرده و دوباره به آنها گوش دهید و یا آنها را بنویسید و مجددا بخوانید. این کار را به طور منظم و به مدت نیم ساعت در روز انجام دهید تا اینکه اضطراب شما کاهش یابد.
در مقابل رفتار اجباری مقاومت كنيد، نه افكار وسواسي.
برای كاهش اضطراب خود الكل یا مواد مخدر استفاده نكنيد.
اگر افكارتان شامل نگرانی های ذهنی مرتبط با اعتقادات یا مذهبتان است، گاهی صحبت با یک رهبر مذهبی براي درک اینکه آیا این افکار ناشی از مشکل اختلال وسواس فکری عملی هستند، می تواند مفید باشد.
با يكی از گروههای حمايت كننده تماس بگيريد يا به پايگاه های اینترنتی فهرست شده در آخر اين بروشور مراجعه كنيد.
كتابهای خود ياری مانند يكی از عناوین مندرج در آخر اين بروشور را مطالعه كنيد.
رفتارهای غیر موثر
ممکن است تعجب کنید ولی بعضی از روشهایی که از طریق آنها سعی در کمک به خود دارید میتواند در واقع به استمرار این اختلال منجر شود:
تلاش برای بیرون راندن افکار غیر خوشایند - این کار معمولا باعث بازگشت دوباره ی آنها می گردد. مثلا اگر برای یک دقیقه سعی کنید به یک فیل صورتی فکر نکنید احتمالاً متوجه می شوید که فکر کردن به چیزی غیر از آن برایتان مشکل است.
فکر کردن به چیزهای «امن» و یا «تصحیح» افکار. برای مثال وقت گذاشتن برای جایگزین کردن یک فکر آزار دهنده با یک فکر دیگر (مثلاً شمردن تا ده) و یا یک تصویر دیگر (مانند تصور کردن یک فرد زنده و سالم).
تشریفات، چك كردن، اجتناب و یا درخواست تاييد از دیگران باعث مي شود براي مدت كوتاهي اضطرابتان كمتر شود - بخصوص اگر حس كنيد اين کار مي تواند از بروز حادثه ای ناخوشایند جلوگیری كند. اما، هر بار که آنها را انجام می دهید، این باور خود را تقویت می کنید که این کارها جلوی اتفاقات بد را می گیرند. و بنابراین شما فشار بیشتری براي انجام آنها حس می كنيد.
چه کمک هایی می توانم دریافت کنم؟
درمان ها و کمک های گوناگونی برای افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری عملی وجود دارد.
درمان شناختی رفتاری (CBT)
این نوع از درمان به شما کمک می کند تا روش فکری و رفتاری خود را تغییر دهید تا احساس بهتری داشته باشید و به زندگی خود بپردازید.
دو نوع درمان شناختی رفتاری براي اختلال وسواس فکری عملی وجود دارد: پیشگیری از مواجهه و پاسخ (ERP) و شناخت درمانی (CT).
پیشگیری از مواجهه و پاسخ (ERP)
اين روشی براي جلوگیری از تقویت دو جانبه رفتارهای اجباری و اضطراب می باشد. ما مي دانيم اگر شما به مدت طولانی در يك موقعيت استرس زا باقی باشيد بتدریج به آن عادت كرده و اضطراب شما از بين می رود. بنابراین، شما به تدریج با موقعیتی كه از آن هراس داريد رودررو مي شويد (مواجهه)، اما در عين حال انجام امور اجباری تکراری مانند چك كردن مداوم يا تمیز كردن (پیشگیری از پاسخ) را متوقف می كنيد و منتظر مي شويد تا اضطراب از شما دور شود.
معمولا بهتر است اين كار را قدم به قدم انجام دهيد:
فهرستی از تمام چیزهایی كه در حال حاضر از آنها می ترسيد يا از آنها اجتناب می كنيد را تهیه كنيد؛
موقعیتها يا افكاری كه شما را کمتر می ترسانند، در انتهای فهرست قرار دهيد و بدترينها را در ابتدا بگذارید؛
سپس از انتها شروع كرده و به سمت ابتدای فهرست بياييد و سعی كنيد يك به يك با آنها مقابله کنید. به مورد بعدی نروید مگر آنكه به مورد قبلی به طور كامل غلبه کرده باشید.
اين راه درمانی وقتی موثر است که به طور مداوم و چند بار در روز و به مدت حداقل يكی دو هفته تمرین گردد. هر بار، اين كار را آنقدر ادامه دهید تا میزان اضطرابتان به كمتر از نصف بدترین حال کاهش یابد - ممکن است این تمرین در ابتدا بین ده تا نود دقیقه طول بکشد. ثبت میزان اضطراب خود هر پنج دقیقه یکبار - صفر (بدون ترس) تا ده (ترس شدید)- میتواند به شما کمک کند. خواهید دید که چگونه اضطرابتان افزایش و سپس کاهش می یابد.
ممکن است برخی از مراحل را با درمانگر خود تمرین کنید، اما بیشتر اوقات آن را به تنهایی و با سرعتی که احساس راحتی می کنید انجام دهید. مهم است که به خاطر داشته باشید که لازم نیست تمام اضطراب خود را از بین ببرید، فقط کافی است آن را بهتر مدیریت کنید. به یاد داشته باشید که اضطراب شما:
ناخوشایند است اما به شما آسیبی نمی رساند.
بتدریج از بین خواهد رفت.
با تمرين منظم، مواجهه با آن ساده تر خواهد شد.
دو راه اصلي براي انجام ERP (مواجهه و پيشگيري از پاسخ عملي) وجود دارد:
خودیاری با راهنمایی – توصيه هاي يك كتاب، نوار يا دي وي دي را دنبال کنید، یا از یک برنامه نرمافزاری در رایانه، تبلت یا برنامه تلفن هوشمند استفاده کنید. همچنین گهگاه برای مشاوره و پشتیبانی با یک متخصص در تماس باشید. اگر OCD شما خفیف است و اعتماد به نفس دارید که راههایی را برای کمک به خود امتحان کنید، این رویکرد احتمالا برای شما مناسب است.
تماس مستقيم و منظم با كارشناس بصورت انفرادی یا گروهی
– این تماس می تواند رو در رو، تلفنی یا از طریق تماس ویدیویی باشد. این جلسات معمولاً در ابتدا هر هفته یا دو هفته یکبار برگزار میشوند و ممکن است هر بار بین 45 تا 60 دقیقه طول بکشد. تا ده ساعت تماس براي شروع توصيه مي شود، اما ممكن است مدت زمان بيشتري نياز باشد.
در اینجا یک مثال می آوریم:
جان نمی توانست هر روز به موقع برای کار از خانه بیرون برود، زیرا مجبور بود موارد متعددي را در منزل چك كند. او نگران بود، چنانچه پنج بار موارد مشخصي را چك نكند، خانه اش دچار حریق شود يا مورد سرقت قرار گيرد. او فهرستی از آنچه را که بررسی می کرد تهیه کرد و با ساده ترین آنها شروع کرد. فهرست او شبیه این بود:
اجاق گاز (کمترین مایه نگرانی)
کتری
شومینه گازی
پنجره ها
درها (بیشترین مایه نگرانی)
اولینقدماو چک کردن اجاقگاز بود، زیرا این موضوع کمترین نگرانی او بود. به جای اینکه چندین بار از خاموش بودن اجاق گاز مطمئن شود، فقط یکبار آنرا بررسیکرد (مواجهه). در ابتدا او بسیار مضطرب بود. او خود را از بررسی مجدد باز داشت. او موافقت کرد که از همسرش نخواهد همه چیز را برای او بررسی کند، و از اوبرای اطمینان از امن بودن خانه (پیشگیری از واکنش) درخواست نکند. ترس او به تدریج طی دو هفته کاهش یافت.
سپس به مرحله دو (کتری) و الی آخر رفت. به تدریح، او توانست بدون انجام هیچ کدام از اقدامات تکراری بازرسی از خانه خارج شود. او حالا به موقع در سر کار حاضر می شود.
اثربخشی
از هر 4 نفری که ERP (پیشگیری از مواجهه و پاسخ) را تکمیل می کنند، به 3 نفر کمک زیادی می شود. از بین افرادی که بهبود می یابند، از هر 5 نفر 1 نفر در آینده دچار علائم می شوند و به درمان بیشتری نیاز دارند. با این حال، از هر 4 نفر، 1 نفر از استفاده از روش ERP خودداری میکنند، یا آن را تمام نمیکنند. آنها ممکن است بیش از آن ترسیده یا کلافه باشند که بتوانند از این روش استفاده کنند.
درمان شناختی (CT)
شناخت درمانی یک روش روان درمانی است که به شما کمک می کند به جای تلاش برای خلاص شدن از افکار مزاحم، واکنش خود را نسبت به افکار تغییر دهید. اين روش چنانچهشما افكار مضطرب كننده يا وسواسي داريد، اما هيچ اقدامی در جهت كسب آرامش انجام نمي دهيد، مفيد است. اين روش مي تواند به روش مواجهه و پيشگيري از اقدام عملي (ERP) اضافه شود تا به غلبه بر اختلال وسواس فکری عملی كمك كند.
درمان شناختی به شما کمک می کند تا:
مبارزه با افکاررا متوقف کنید
همه ما گاهی اوقات افکار عجیب و غریبی داریم، اما همه آنها فقط فکر و خیال است. این افکار به این معنا نیستند که شما آدم بدی هستید یا اتفاقات بدی قرار است رخ دهد - و تلاش برای خلاص شدن از شر چنین افکاری کارساز نیست. درمان شناختی می تواند به شما کمک کند تا زمانی که چنین افکاری دارید احساس بهتر یا حتی آرامش داشته باشید. می توانید یاد بگیرید که با کنجکاوی یا به صورت یک سرگرمی با آنها رفتار کنید. اگر حتی افکار ناخوشایندتری هجوم آورند، یاد می گیرید که در برابر آنها مقاومت نکنید، فقط اجازه دهید آنها اتفاق بیفتند و به همان شیوه در مورد آنها فکر کنید. چنین افکاری اغلب زمانی محو می شوند که از تلاش برای از بین بردن آنها دست بردارید.
واکنش خود را نسبت به افکار خود تغییر دهید
شما یاد می گیرید که متوجه «افکار ناراحت کننده در مورد افکار» مانند «من آدم بدی هستم که این گونه فکر می کنم» باشید. شما می توانید یک دفترچه خاطرات از این روش های فکری غیر مفید داشته باشید، سپس با پرسیدن این سوالات از خود آنها را به چالش بکشید:
چه شواهدی برای - و علیه - واقعی بودن این ایده وجود دارد؟
این فکر چقدر مفید است؟ چه راه دیگری برای نگاه کردن به این موضوع وجود دارد؟
بدترین/بهترین/واقعی ترین نتیجه چیست؟
چه توصیه ای می توانم به دوستی که مشکلات من را داشته است، بکنم؟ اگر نصیحت من به آنها با توصیه هایی که به خودم می کنم متفاوت است، دلیلش چیست؟
با مسئولیت و سرزنش مقابله شوید
شما با افکار غیر واقعی و خود انتقادی مواجه هستید که می تواند شامل موارد زیر باشد:
اهمیت دادن بیش از حد به افکار خود (آنها «فقط» فکر هستند)؛
احتمال دادن بیش از حد به وقوع اتفاقات بد؛
قبول مسئولیت اتفاقات بد، حتی زمانی که آنها خارج از کنترل شما هستند؛
سعي در خلاصي از تمام خطرات موجود در زندگي كساني كه به آنها عشق مي ورزيد.
باورهای غیر مفید را امتحان کنید
یک ترس رایج در OCD این است که "فکر کردن به چیزی باعث تحقق آن خواهد شد". سعی کنید از پنجره به ساختمانی نگاه کنید و به فروریختن آن فکر کنید. یک تصویر واقعا قوی در ذهن خود ایجاد کنید. چه اتفاقی می افتد؟ یکی دیگر از باورهای ناراحت کننده این است که "داشتن افکار بد به اندازه اجرای آنها بد است". تصور کنید حال همسایه شما خوب نیست و نیاز به خرید دارد. فقط به انجام دادن خرید، فکر کنید. آیا این فکر، شما را به یک فرد خوب ت