5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅یاد اونایی که ....!
#روایتگری_چند_رسانه_ای
ارتباط با ما 👇
✅ ورود به کانال ایتا @ravayatf
✅دریافت محصولات : https://ravyonline.sellfile.ir
✅مشاهده کلیپ ها در آپارات : https://www.aparat.com/malakootfer
✅داستان دنباله دار #عروس_مجنون
♦️#قسمت_دوازدهم
زهرا قرآن را گرفت بوسید و به چشم های اشک آلودش کشید وبعد آرام آرام اشکهایش را پاک کرد. لبخند مصنوعی بر لبانش نقش بست . انگار قرآن کار خودش را کرده بود . هنوز لبخند و اشک زهرا کاملاً از هم جدا نشده بود که لب هایش جنبید:
- آقا حمید به سلامت ، خدا پشت و پناهت ا نشاء الله وقتی که سالم برگردی این امانت را به خودت پس می دهم.
و من هم لبخند رضایتی بر لبانم نقش بست و پس از خداحافظی با دوستان که مثل شمع مرا در میان گرفته و سر و صورتم را می بوسیدند به طرف اتوبوس به راه افتادم .
برو بچه های جبهه و جنگ که تازه از سفر جبهه برگشته بودند هر کدام به زبانی مرا بدرقه می کردند و گاهی اوقات هم با حرف های قشنگشان مرا می خنداندند . درست یادم هست در آخرین لحظه ای که می خواستم قدم به اتوبوس بگذارم احمد که با او عهد اخوت هم بسته بودم دستم را گرفت و گفت :
-کجا آقا حمید ؟ حالا که زن گرفتی دیگه ما را فراموش می کنی ... آخه بی انصاف یه گوشه چشم هم به ما بکن دیگه !
دیگری گفت :« ولش کن بابا غسیل الملائکه را رها کن بره طرف بهشت . حوریه ها منتظرش هستند» و دیگری هم از راه رسید و بی مقدمه انگشترم را از دستم در آورد - اینم یادگاری شهید حمید !
خلاصه به هر قیمتی بود از میان خنده و اشک بچه ها خارج شده و سوار شدم . اتوبوس در میان صلوات پدرها و اشک و ناله مادران به راه افتاد در آخرین لحظات نگاهی به طرف زهرا انداختم حالا دیگر قرآن را روی صورتش گرفته بود و سیل اشکش از فاصله دور قلبم را آتش می زد . با حرکت اتوبوس تصویر زهرا از جلو دیدگانم گذر کرد و دلم از غیر خدا خالی شد و حالا آماده بودم خود را در مسیر نسیم خوش عشق حق قرار دهم .
اتوبوس از پیچ وخم های گردنه کوهستانی نزدیک شهر بالا می رفت که کم کم خودم را در دریای عشق حق کاملاً غوطه ور می دیدم . ساعاتی بعد در مشهد بودیم و بعدش هم با هواپیمای باری « سی 130 » عازم منطقه شدیم در حالی که نمی دانستم به کدام منطقه جنگی اعزام خواهیم شد .
نوع اعزام ما با هواپیما و در خواستی هایی که برای من و چند نفر دیگر از دوستانم زده بودند نشانگر این بود که عملیاتی در همین روزها در شرف وقوع است . دو ساعتی از پرواز ما گذشته بود که چرخهای هواپیما روی باند فرودگاه قرار گرفت و بعد از باز شدن درب هواپیما و بر خورد با هوای ملایم زمستانی جنوب و پرس و جوی از سایرین فهمیدیم که در فرودگاه نظامی امیدیه در نزدیکی اهواز هستیم .
تا اینجای کار مشخص بود که برنامه عملیات در جبهه های جنوب طرح ریزی شده است . بلافاصله به اردوگاه منتقل شده و تازه با خیل عظیم نیرو هایی که در اردوگاه حمیدیه از روز ها قبل سازماندهی شده و آموزش دیده بودند روبرو شدیم و بسیاری از دوستان و همرزمان قدیمی که در عملیات های قبل با هم بودیم را ملاقات نمودم و خیلی خوشحال شدیم .
محیط صمیمی و با معنویت اردوگاه حمیدیه خیلی برای من دل چسب بود نیرو ها داخل چادر بودند و البته در مجاورت چادر ها هم سنگر هایی حفرشده بودند برای در امان ماندن از حملات احتمالی هواپیماهای دشمن. تا وقتی ما به داخل چادر ها برسیم وقت نماز مغرب و عشاء شده بود و با نوای خوش صوت قرآن که از بلند گوی تبلیغات شنیده می شد به نماز جماعت دعوت می شدیم . درست به خاطر دارم با وجود نم نم بارانی که می بارید نماز جماعت روی رمل های اردوگاه حمیدیه با صفای تمام برگزار شد و پس از آن هم دعای کمیل روح تازه ای به کالبد ما بخشید . الفاظ زیبای دعا آنچنان به من روحیه داد که انگار وارد دنیای تازه ای شده بودم دنیایی فراتر از این عالم خاکی و بسیار پاکتر و بی آلایش تر از مادیات . بعد از دعای کمیل و شام مختصری ، در داخل چادر دراز کشیده و خوابیدم .چون هوا کمی سرد بود چراغ والور را برای ساعتی روشن گذاشتیم و بعد برای جلوگیری از گاز گرفتگی چراغ را خاموش کردم .
نیمه های شب وقتی از سرما به خود آمده وی خواستم چراغ والوررا دوباره روشن کنم چادر را خالی دیدم. اول فکر کردم صبح شده و وقتی ساعتم را نگاه کردم دیدم هنوز یک ساعت به وقت اذان صبح مانده است . با توجه به تجربه هایی که از دفعات قبل در جبهه داشتم حدس زدم بچه ها برای نماز شب بیرون از چادر رفته اند اما فرق این دفعه این بود که غیر از من هیچکس در چادر نبود «یعنی همه برای نماز بیرون از چادر بودند ؟»
♦️پایان قسمت #دوازدهم
ادامه دارد....
@ravayatf
✅بانک #ایده_های_شهدایی
💯ساده ، تاثیرگذار ، کم هزینه و کاربردی
🌹ایده شماره4👇
♦️عنوان : #تربیت_آسانسوری !
🔹هدف :استفاده از تجربیات #شهدا در مبحث تربیت فرزند
🔺مکان اجرا :داخل آسانسور-کنارصفحه کلید
✍️محتوا: نصب خاطراتی کوتاه از سیره شهدا در موضوع تربیت فرزند در داخل کابین آسانسور (خاطرات باید خیلی کوتاه باشد)
🌸نتیجه : با اجرای این ایده ، تجربیات ارزنده شهدا در مبحث #تربیت_فرزند بصورت کاملا کاربردی در اختیار عموم خانواده ها قرار می گیرد و ضمن ترویج سیره والای شهدا ، توان خانواده ها را در مواجهه با مشکلات تربیتی فرزندان بالا می برد.
❇️ایده از: سید علی محمد میر فضلی از #مشهد
ارسال ایده : 👈 @ravyfer
✅ ورود به کانال @ravayatf
✅سئوال:👇
حس عاشقانه بین من و خواستگارم نیست!
دختری هستم که تابحال چند خواستگار برایم آمده است و همه را به شکلی رد کرده ام چون احساس کردم با معیارهای مورد نظرمن فاصله دارند اما قضیه آخرین خواستگار خیلی فرق دارد انگار تقریبا همه ویژگی هایش با خصوصیات من منطبق است و به اصطلاح "هم کفو" من است .فقط مشکلی که دراین میان است و خیلی مرا نگران کرده است این است که من هیچ حسی در مورد ایشان ندارم... نمی دانم منظوم را متوجه شدید یانه ؟ یعنی گمان نمی کنم یک روزی رابطه عاشقانه ای که -لازمه یک زندگی شیرین است- بین من و او پدید آید . بیشتر حس "برادر" را با او دارم . البته از او بدم هم نمی آید اما نمی دانم چرا اینجوری است با اینکه تقریبا تمام ویژگیهای همسر آینده مورد علاقه مرا دارد اما اصلا رابطه قلبی عشقی بین خودم و او احساس نمی کنم. کمکم کنید لطفا آیا با او ازدواج کنم یا به خواستگارانی که نسبت به آنها این حس را بیشتر احساس می کنم ولی شرایط لازم را ندارند یا کم دارند بله بگویم ؟
پاسخ شهدا در در اینجا ببینید👇
@ravayatf
سلام. خیلی خوشحالم که می بینم شما در این مرحله حیاتی زندگی، احساسی برخورد نمی کنید و سعی می کنید رفتارتان عاقلانه باشد تا احساسی! .... به این خاطره از زندگی شهید بزرگوار محمدابراهیم همت توجه بفرمایید:
🌺«همسر شهید می گوید : «اولین دیدارمان در پاوه را یادم نمی رود که به خاطر بحث با یکی از روحانیون اهل سنت، چقدر با عصبانیت با من برخورد کرد. همینطور برخوردهای بعدیش در حال عادی بودن، برایم همراه با ترس بود.تاجایی که وقتی صدایش را می شنیدم، تنم می لرزید!
ماجراها داشتیم تا ازدواجمان سر گرفت ولی چند ماه بعد از ازدواجمان، احساس کردم این حاجی با آن برادر همت که میشناختم خیلی فرق کرده!خیلی با محبت است و خیلی مهربان. این را از معجزه های خطبه عقد می پنداشتم چرا که شنیده بودم که قرآن کریم میگوید:" وجَعَلَ بَینَکُم مَوَدَةُ وَ رَحمَةً "»🌺
✅#نکته : 👇
مطمئن باشید احساس های زود گذر یا همان "دوست داشتن های اوایل آشنایی دختر و پسرها" دوام چندانی ندارند و خیلی زود از زندگی می روند و جایشان را به رفتارهای عاقلانه می دهند. اگر واقعا او را " کفو" خود می دانید قطعا این احساس به قول شما "عاشقانه " بعد از ازدواج پدید خواهد آمد. این وعده خداست! برخدا توکل کنید و خود را در معرض طوفان های زود گذر احساسی قرار ندهید. زندگی متزلزل کسانی که با نگاه هیجانی ازدواج کردند و الان در راهروهای دادگاه سرگردانند سرمشق خوبی برای ماست.
@ravayatf
✅خدا خیلی بهم رحم کرد شهید نشدم !😂
📌حاج حسین ناظری آذر1365-خرمشهر
فیلم #اخراجی_ها رو دیدین ؟! اونجائیکه میگه عکسامون رو هم که گرفتیم !دیگه برگردیم تهرون
ماجرای این عکس من هم بی شباهت به این قصه نیست ! اواخر آذرماه 1365 چند روز مونده به عملیات کربلای 4 در مقر تاکتیکی اداوات لشکر21 امام رضا(ع) توی خرابه های خرمشهر هوس کردم یه عکس با خرابه های شهر که به دست بعثیا اتفاق افتاده بود داشته باشم .(گفتم شاید در آینده بدردم بخوره! ) .
با کلی منت کشی یکی از دوستانیکه دوربین داشت و خلاصه کنار یک خرابه ژست گرفتم و عکاس هم یک دو سه گفت و وبعدش گفت لبخند ...و منم یه لبخند ملیح قشنگ برلب .
اما چشمتون روز بد نبینه در آخرین لحظاتی که می خواست شاتر دوربین رو فشار بده یکی از دوستان که به همراه یکی دو نفردیگه از بچه های شر همشهری که از دور نظاره این صحنه عکاسی بودند بلند داد زد "نخند مسواک گرون میشه!" منم که از زردی دندونام که از کودکی عارض شده بود و به هیچ مکافاتی هم پاک نمی شد و نمیشه زدم زیر خنده ...اینجوری !
و عکاسم شاتر رو فشرد و حاصلش شد این عکس! . هر چه التماس کردم یه دفعه دیگه عکس بگیرقبول نکرد ودوربینش رو جمع کرد . بعدش هم تهدید کرد اگه شهید بشی همین عکس رو میدم بزرگ کنند واسه حجله ات !
....بعدها که عکس چاپ شد باخودم گفتم خدا رحم کرد شهید نشدم ! 😁
@ravayatf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅در شب های عاشقی ماه مبارک رمضان
وقتی دلتنگِ #رفتن می شیم فقط این تیکه از فیلم #خداحافظ_رفیق آروممون می کنه !
♦️#نسئل_الله_منازل_الشهداء_و_الصالحین
😔خدایا نوبتم کی خواهد آمد!
@ravayatf
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅#معرفی_پروژه_پرده_خوانی_چند_رسانه_ای
🔺عنوان : بادیگارد
🔻موضوع : ترویج اقناعی حجاب وعفاف
🔷مخاطب : دختران دبیرستانی (دوره اول ) به بالا
ارتباط با ما 👇
✅ ورود به کانال ایتا @ravayatf
✅دریافت محصولات : https://ravyonline.sellfile.ir
✅مشاهده کلیپ ها در آپارات : https://www.aparat.com/malakootfer
☎️هماهنگی اجرای برنامه : 09151342012