#ســـــین_اول
🌸 سلام علی آل یاسین
#سیـــــن_دوم
🌸سین دوم هم همون ابزار معروفے کہ یہ روزایے بال و پر کبوتراے خالص ما رو زخمے میکرد
✫⇠ســیــم خــاردار
#سین_سوم
🌸دوپینگ بچہ هاے رزمنده
تو عملیات هاے خیلے سخت
✫⇠سر بنـــــد
#سین_چهارم
✫⇠ســـلاح
🌸گرچہ سلاح نیروهاے ما
در جنگ ایمان بود و اخلاص
#سین_پنجم
🌸فرودگاه بچہ ها به مقصد بهشت
پــ🕊ــرواز مے کردند یک روزے با
✫⇠ســجــاده
#سین_ششم
✫⇠ســردار ســلـیـمـانـی
🌸البتہ عکس سرادر منظورمونہ
ما کہ یہ حاج قاسم بیشتر نداریم
#سیـــــن_هفتم
🌸نقـل و نـبات رفـقا تو جبهہ
✫⇠ســـاچــمــه
عیدتون بہ رنگ خوب و خاکے
اخلاصِ جبهہ ها
#شهدا_را_فراموش_نکنیم
یا مقلبالقلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الے احسن الحال
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سخنان غرورآفرین شهید سپهبد صیاد شیرازی پس از عملیات فتح المبین
@raviannoorshohada
آقا مهدی باکری گوشی بی سیم را رها کرد و در حالی که به نخل های آن سوی دجله خیره شده بود،
با خود زمزمه کرد:
«لاحول ولا قوه الا بالله ...
اصغر هم رفت پیش حمید ...
اصغر هم رفت .
اصغرم رفت …»
#شهید #اصغر_قصاب_عبدالهی(سمت چپ)
#شهید #احد_مقیمی(سمت راست)
@raviannoorshohada
چهل هفته خالصانه به جمکران رفت و رسیدن به حضرت حق را طلب کرد.
سربلند شد، به معبود رسید، #شهید شد.
ما را به شوق وصال سر به راه کن.
#شهید_محسن_حججی
@raviannoorshohada
#کلام_شهید
ما ای دوستان باید بترسیم !!!
باید بترسیم از اینکه خدای ناکرده آن زیربنای فکری و اساسی خویش را از دست بدهیم و دچار مادیگری و منافع شخصی و مصالح مادی خود بشویم ،
آنجا غرور غوغا خواهد کرد .
آنجا خودخواهی آتش خواهد زد ،
آنجا تکبر ، طاغوت شدن ، فرعون شدن برای بزرگان ما و جوانان ما پیش خواهد آمد .
دوستان باید آگاه باشند.....
#شهیددکترمصطفی_چمران
« اللهم عجل لولیک الفرج »
@raviannoorshohada
ساده پوش بود. دو تا پیراهن بیشتر نداشت❗️. گاهی اوقات ما اعتراض می کردیم و می گفتیم: «خب! یه دست لباس نو بگیر😒. اینا خیلی کهنه شده.»
می گفت: «دلیلی نداره! همین که تمیز و مرتّب باشه، خوبه. هنوز قابل استفاده است.»😊
یک روز ظهر همه در خانه جمع بودیم و مشغول ناهار خوردن. فقیری زنگ خانه را به صدا درآورد. او بدون کوچکترین مکثی و بی هیچ حرفی بلند شد، غذای خودش را برد داد دم در❗️ و گفت: «اینو بدین بهش. من نون و پنیر می خورم.»
شهید مجید پازوکی🌹
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹لحظه تحویل سال مدافعان حرم در خان طومان و دعا برای مدافعان سلامت
@raviannoorshohada
🌹هرگز به غیر جانان
ما جان نمیفروشیم
🌹ماجان میدهیم اما
جانان نمیفروشیم
🌹دشمن اگر ببخشد
کاخ سفیدخود را
🌹یک تار موے رهبر
برآن نمیفروشیم
#فدایتان_اقا
#حضرت_ماه
@raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا
بعد از چاپ کتاب شهید ابراهیم هادی منطقه فکه و مخصوصا کانال کمیل خیلی سر زبونها افتاد. همراه با سید میلاد و چند تا از خادمین شهدا رفتیم فکه.
فکه بوی کربلا می داد غربت عجیبی داشت ، عطش رمل گرمای سوزان بیابان فکه عجیب شبیه کربلا بود.
این حالات در رفتار سید میلاد مشهود بود که قدم در وادی مقدسی گذاشته ، پاهای برهنه اش گواه مدعی من بود. رسیدیم پشت کانال. سیم خاردارها مانع عبور به کانال شد. بی اختیار زانوهامون سست شد و دیگه اشک امان نمی داد.
تنها چیزی که مرحم دلمون بود روضه آقا سید الشهدا علیه السلام بود ، بعد از اینکه یک دل سیر گریه کردیم سید بلند شد رفت به خادمهایی که جلوی نرده ایستاده بودند گفت خواهش می کنم. من می خوام خاک این مکان مقدس رو ببوسم. اونها گفتند به هیچ وجه نمی شه اجازه نداریم. سید بغض کرد.
بالاخره اونها رو راضی کرد وارد کانال شدیم. گفت بچه ها وارد که شدید سجده کنید و از شهدا حاجت بخواهید.
تا درب کانال باز شد گویی درب بهشت باز شده ، بوی عجیبی آمد. لحظه های سنگینی بود ، سید میلاد در قتلگاه ابراهیم هادی در سجده بود و فقط داد می زد ، خاکها رو بر می داشت و به سر و صورتش می کشید.
با هر زحمتی سید رو از کانال آوردیم بیرون و سوار ماشین شدیم و همه تا اردوگاه فقط گریه کردند.
سید میلاد نتونست رانندگی کنه و نشست عقب و تا اردوگاه توی حال و هوای خودش بود....
مدافع حرم
#شهیدسیدمیلاد_مصطفوی
📕 مهمان شام
« اللهم عجل لولیک الفرج »
@raviannoorshohada