#خاطرات_شهدا
🌷 #شهیدجواداللهکرم
شب بود، همه جمع نشسته بودیم و داشتیم شوخی میکردیم...
جواد گفت: بچهها امشب کمتر شوخی کنید. تعجب کردم، به شوخی گفتم:
«جواد نکنه داری شهید میشی»
گفت: «آره نزدیکه»
هاج و واج مانده بودیم چه بگوییم.
همه لحظهای سکوت کردند. یکی از بچهها دوربین آورد و گفت:
«بگذار چند تا عکس بگیریم»
قبول کرد، نشستیم چند تا عکس مجلسی انداختیم
فردا جواد شهید شد.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📖 #خاطرات_شهدا
چند خانم رفتند جلو سؤالاتشان رو بپرسند .
در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد ...
نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود .
خانم ها ڪه رفتند ، رفتم جلو گفتم :
تو اونقدر سرت پایینہ نگاه هم نمیڪنی بہ طرف ڪه داره حرف میزنہ باهات ،
اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبی و اثر حرفات ڪم شہ؟!
گفت : من نگاه نمیڪنم تا خدا منو نگاه ڪنه!
#شهیدعبدالحمیددیالمه🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا
دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) بودیم. دفعه آخر ڪه براے #خداحافظے رفتیم حرم،
وقتے برمیگشتیم،
گفت دفعات قبلے خودم ڪار را خراب ڪردم عزیز❗️
گفتم:چرا⁉️
گفت:《چون همیشه #موقع خداحافظے میگفتم یا حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) من را #دو ماهے قرض بده تا براے حضرت زینب(سلاماللهعلیها) نوڪرے ڪنم.
ولے اینبار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلاماللهعلیها).》
من هم خندیدیم و گفتم:
"خب چه فرقے ڪرد"
گفت:《اینها دریاے ڪرم هستند
چیزے را ڪه ببخشند دیگر پس نمیگیرند.》
جالبترین نکته در شهادت شهید نبی لو اینه که ۲۹ مهر ۹۶ روز شهادت شهید دقیقا روز شنبه که روز کشیکشون در حرم هست حضرت معصومه شهید رو بخشیدند به حضرت زینب
✍راوے: #همسر_شهید
#شهید_مصطفی_نبی_لو
#سالروز_شهادت 🌷
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #جعفر_جعفری
🎙راوے: همسر شهید
❤️سال۱۳۹۵ شهید جعفری مشتاق شد که به سوریه برود اما هرچه کرد نتوانست برود. شهید جعفری ایرانی و ساکن شهرستان باخرز خراسان رضوی بود. ما هم ساکن استان سمنان بودیم؛ به منزل ما آمد و گفت که میخواهم به سوریه بروم، به پدر و مادرم بگوئید من سرکار هستم.
💛با وجود تلاشهایی که کرد اما نتوانست اعزام شود. سال۱۳۹۶ بالاخره موفق شد با فاطمیّون به سوریه برود و این اولین و آخرین اعزامش به سوریه بود. شهید جعفری بچهها را خیلی دوست داشت و هر وقت منزل ما بود بچهها را روی سر و کولش میگذاشت. سال قبلِ شهادتش ازدواج کرده بود و حتی اولین فرزندش را هم ندید و رفت. شهید جعفری ۲۶ساله بود که به شهادت رسید. پسرمان نیز سهماه پس از شهادتش به دنیا آمد.
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷#خـاطــرات_شــهـــدا.
همیشہمےگفت:
. واسہڪےڪارمےڪنے؟
. مےگفتم:امامحسین
. مےگفت:پسحرفهاروبیخیال
. ڪارخودتروبڪن
. جوابشباامامحسین
🌷شہیدمحمدحسینمحمدخانے
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا📕
🥀وقتے ڪہ شهید بختیارے و شهید برسنجے بہ گشتزنے میرفتند، موقعے ڪہ میخواستند سوار ماشینشان شوند، شهید بختیارے با خندہ داد زد و گفت:«ما ڪہ رفتیم دنبال شهادت! خداحافظ...»
🥀بہ شوخے گفتم چے میگے! برید زود بیاید ڪہ ڪلّے ڪار داریم! چنددقیقہ نگذشتہ بود ڪہ بهِمان خبر دادند بچهها زمینگیر شدهاند؛ اولش فڪر ڪردیم شوخے میڪنند ولی...
🔹شهیدان مدافعحرم مهدے بختیارے و مجتبے برسنجے، ۲۵اسفند۱۳۹۹ در منطقهے المیادین سوریہ براثر انفجار مین ڪہ لحظاتے قبل از انفجار، تروریستهاے داعش در مسیر عبور خودروے آنها ڪار گذاشتہ بودند، بہ شهادت رسیدند.
📸این عڪس دقایقے قبل از شهادت آنها گرفتہ شدہ است!
✍🏻راوے: همرزم شهید
#شهید_مجتبی_برسنجی
#شهید_مهدی_بختیاری
#ایام_شهادت
#جان-فدا❤
❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋❄🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📃#خاطرات_شهدا✏️
🌷حسین ساعت هفت صبح روز جمعه چهارم فروردین ماه ۱۳۹۶ به شهادت رسیده بود. ولی پیکرش یک روز بعد به عقب منتقل شده بود. بعد ها شنیدیم که یک روز قبل شهادتش تیری به بازویش اصابت کرده بود ولی خودش به عقب برنگشته بود . گفته بود کار زیاده.
حتی چند روز قبلش هم با موتور تصادف کرده و آسیب دیده بود.😔
💐یک روز به من زنگ زد و خواست بگه که تصادف کرده, ولی ترسید نگران شم نگفت, چندبار اصرار کردم ولی نگفت.
روز هشت فروردین ماه پیکر حسین روبه معراج الشهدا آوردند. تعطیلات عید بود, ولی مردم زیادی برای تشییع پیکر حسین آمده بودند. 🕊😭
🥀شوکه شده بودیم که این همه جمعیت از کجا آمده !
اصلا یکبار هم به شهادت حسین فکر نمی کردم. یعنی جرات فکر کردن در این مورد رو نداشتم , برایم سخت بود 😔
✏️راوی:مادر بزرگوار شهید
🥀 #شهید_حسین_معزغلامی
#ایام_شهادت🕊
#جان-فدا❤
⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#خاطرات_شهدا 🌷
هر هفتـہ مےرفت جمڪران، یڪ سفر باهم رفتیم،
شب 🌙جمعہ بود و شب شهادت حضرت زهرا (س)، اول رفتیم تهران، روضه ی بیت رهبری، توی صف ورودی گفت: میای برای آقا نامه💌 بنویسیم؟
گفتم: چرا که نه! خب حالا چے بنویسیم؟ بنویس: آقا دعا کنید شهیــد بشیم.
در آخرین پیامش برایم نوشت:
سلام داداش، خوبی بدی دیدی حلال کن، ان شاءالله امروز عازمم، دعا کن روسفید بشم، بهش زنگ زدم پرسیدم: ڪی برمیگردی؟ خیلی جدی گفت: ان شاءالله دیگه برنمیگردم. .
#نقل_از_دوست_شهید 🌺
#شهید_محسن_حججی
#اللهـم_عجــل_الولیکـــ_الفــرج
#اللهم_الرزقنا_شهادة_فی_سبیلڪ
#جان-فدا❤
⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
⚡هشت روز مانده بود به اربعین ۱۳۹۳٫ شب ساعت یازده بود بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم.
گفتم: زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند.
چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگ شان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند.
مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد
. هر بار هم که می رفت حرم دیر بر می گشت آن هم با چشم های خون. رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید.
پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید،
پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین یا حسین بود و اشک و ناله.
وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت:
توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم.
او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود.
📚 مجید بربری
حرّ مدافعان حرم شهید مجید قربان خانی،
#اربعین
#خاطرات_شهدا
#جان-فدا❤
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐---------------------------------------
💌 #خاطرات_شهدا
یکبار ازش پرسیدم:
از چیزی ناراحتی؟!!
چرا اینقدر گرفتهای؟!!
گفت: خیلی از وضعیت حجاب خانمها
توی تهران ناراحتم؛
وقتی آدم توی کوچه راه میره،
نمیتونه سرش رو بالا بگیره😞
بعد گفت: یه نگاهِ حرام،
آدم رو خیلی عقب میندازه!!
🕊شهید #محمدهادی_ذوالفقاری
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
📨#خاطرات_شهدا
🌹شهید مدافعحرم #مهدی_بختیاری
🌹شهید مدافعحرم #مجتبی_برسنجی
🥀همرزم شهید نقل میکند: وقتی که شهید بختیاری و شهید برسنجی به گشتزنی میرفتند، موقعی که میخواستند سوار ماشینشان شوند، شهید بختیاری با خنده داد زد و گفت:«ما که رفتیم دنبال شهادت! خداحافظ...»
🥀به شوخی گفتم چی میگی! برید زود بیاید که کلّی کار داریم! چنددقیقه نگذشته بود که بهِمان خبر دادند بچهها زمینگیر شدهاند؛ اولش فکر کردیم شوخی میکنند ولی...
🔹شهیدان مدافعحرم مهدی بختیاری و مجتبی برسنجی، ۲۵ اسفند ۱۳۹۹ در منطقهی المیادین سوریه براثر انفجار مین که لحظاتی قبل از انفجار، تروریستهای داعش در مسیر عبور خودروی آنها کار گذاشته بودند، به شهادت رسیدند.
📸این عکس دقایقی قبل از شهادت آنها گرفته شده است!
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------
💌#خاطرات_شهدا
🟣شهید مدافعحرم مجید سلمانیان
♨️به نام خدا و با یاد خدا و برای خدا
🎙راوے: دوست شهید
اول صبح بود🌥
تاکســـــی رسید🚕
ســــــــوار شدیـــــــم
حاج مجید طبق معمول
خوش و بشی با راننده کرد🤝
راننده در همانحال گذاشت توی دنده💨
که حرکت کند ولی یِهو بیهوا
حاج مجید رو کرد به راننده و گفت:
خامــــــــوش کــــــــن!😡
راننده کُپ کرده و مات مونده بود
که چی شده و چه بکنه!🤭
مجــــــــدداً
حاج مجید با جدّیّت و ملاطفت گفت:
سوئیچ رو ببند آقا جان🔑
بندهخدا با تردید ماشینو خاموش کرد🤯
حاج مجید رو کرد به راننده که:
اول صبحکهمیخوایماشینروشنکنی
نیت کن برای☝️🏻
نون حلال خودت و زن و بچهات که👨👩👦
"به نام خدا و با یاد خدا و برای خدا"📿
نه این کار بلکه توی هر کاری✋🏻
همینطور باش انشاءالله!
حالا بگو و ماشین رو روشن کن!☺️
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
💠:http://eitaa.com/raviannoorshohada
--------‐‐-------------------------------------------------