اسیر بگیرید
به روایت: برادر گودر نوری
قبل ازعملیات فتح المبین، محسن رضایی (فرمانده وقت کل سپاه)، به برادر «حسن درویش» فرمانده تیپ ۱۷ قم دستور داد برای تکمیل اطلاعات مورد نیاز جهت انجام عملیات اسیر بگیرید.
عراقی ها در این محور حدود چهل متر با ما فاصله داشتند. دشمن متوجه تحرکات ما شده بود شب تا صبح دیوانه وار منطقه را زیر آتش می گرفت و بعد از نماز صبح می خوابید. نیروهای اطلاعات عملیات به این موضوع پی بردند لذا با گروهی هفت نفره به سمت دشمن حرکت کردیم و به سنگر نگهبانی عراقی نزدیک شدیم. لحظات حساس و نفس گیری بود.کوچکترین بی احتیاطی می توانست حادثه ی جبران ناپذیری به وجود آورد.با احتیاط وارد سنگر شدیم، سرباز دشمن خواب بود، یکی اسلحه اش را برداشت و یکی دهانش را گرفت، وقتی چشمش را باز کرد وحشت زده شد.
وارد سنگر اجتماعی شدیم. بعد از برداشتن سلاح ها عراقی ها را ازخواب عمیق بیدار کردیم. در حالی که همه بهت زده شده بودند و ترس تمام وجودشان را فرا گرفته بود، آنها را بی سرو صدا از سنگر بیرون آوردیم و به سمت خط خودی حرکت دادیم. تا برای بازجویی و تخلیه اطلاعات به «شهید حسن باقری» تحویل شدند.
منبع: نبردهای انقلابی ص۴۵
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
آنچه خواهید خواند روایت سارا عجمی همسر شهید محمود نریمانی است. وی خاطره دیدار مهمان شدن حاج قاسم سلیمانی را در خانهشان اینگونه روایت میکند:
الو؛ با حاج قاسم سلیمانی صحبت میکنید
من همیشه دوست داشتم سردار سلیمانی را از نزدیک را ببینم. اتفاقا در اوایل مرداد ۹۶ بود، میخواستیم مراسم اولین سالگرد شهادت همسرم را برگزار کنیم که به همین منظور نامهای نوشتم و در آن از حاج قاسم دعوت کردم تا ضمن آمدن به مراسم همسرم دقایقی سخنرانی هم بکنند. نامه را به دوست شوهرم دادم تا به دست سردار سلیمانی برساند. راستش اصلا فکر نمیکردم نامه به دست او برسد و یا اگر برسد اصلا بازش کند و بخواند. تقریبا ۴-۵ روز بعد دیدم آقایی زنگ زد و گفت گوشی دستتان باشد سردار سلیمانی میخواهد با شما صحبت کند. آنقدر از شنیدن این جمله هیجان زده شده بودم که زبانم بند آمده بود. وقتی حاج قاسم شروع کرد به صحبت باور نمیکردم دارم الان به صدای او گوش میکنم. خیلی صمیمی و مهربان گفت: دخترم نامه ات را خواندم ممنونم که نامه نوشتی و برایم باعث افتخار هست به مراسمتان بیایم اما من یک ماموریت کاری دارم و باید بروم اما یک نفر را به جای خودم میفرستم حتما. من آنقدر هول شده بودم که فقط هر چه حاج قاسم میگفت: میگفتم خیلی ممنون. تنها کلمهای که من در آن چند دقیقه مکالمه میگفتم همین بود. صحبت با چنین شخصیت بزرگی آن هم غیر منتظره باعث شده بودم اصلا نتوانم حرفی بزنم. در مراسم ما سردار قاآنی لطف کرد و از طرف حاج قاسم آمد.
مهمانی که حضورش را باور نمیکردم🌷
روز ۷ فروردین سال ۹۸ آقایی با تلفن خانه ما تماس گرفت و گفت: اگر آمادگی دارید قرار است سردار فردا به منزل شما بیاید. تلفن را قطع کردم و فکر کردم منظورشان از سردار همان برادر پاسداری است که از محل خدمت همسرم گاهی به خانه ما و بقیه شهدا سر میزد.
دوباره صبح روز ۸ فروردین همان آقا ساعت ۸ صبح تلفن زد و گفت: حدود یک ساعت دیگر خدمت میرسیم. آن موقع تازه فهمیدم سردار سلیمانی قرار است تشریف بیاور. یک لحظه استرس و شوق باورنکردنی همه وجودم را گرفت سریع بلند شدم تند تند خانه را مرتبتر کردم و میوه مختصری هم آماده کردم. شنیده بودم حاج قاسم ناراحت میشود اگر پذیرایی از او مفصل باشد. فرزند دومم هم ۵۰ روزش بود و خیلی بیقراری میکرد اما در همان حین کارهایم را کردم و سریع زنگ زدم منزل پدر شهید و گفتم قرار است مهمان بیاید برایمان شما هم خودتان را برسانید. از محمود یاد گرفته بودم پشت تلفن رعایت مسائل امنیتی را بکنم برای همین به آنها نگفتم مهمان چه کسی است.
زنگ خانه به صدا در آمد
خانه ما طبقه چهارم است برای همین دید مسلطی به کوچه داریم. زمانی که زنگ اف اف را زدند من سریع رفتم پشت پنجره ماشینی را دیدم که چند جوان حدود سی و چند ساله داخلش هستند. گفتم پس سردار کو؟ حتما اینها آمدند فضا را بسنجند و اگر خبری نبود بعد ماشین حاج قاسم بیاید. آماده شدم بروم پایین که وقتی میآید مشایعتش کنم. همین که دکمه آسانسور را زدم هم زمان در آسانسور باز شد و دیدم سردار با یک آقا جوانی آمدند بیرون، بدون هیچ تکلف و به اصطلاح دم و دستگاهی. بعدها متوجه شدم یا کلاه گذاشتند و یا طوری آمدند که در کوچه شناخته نشوند چون ما اصلا متوجه آمدن ایشان در کوچه نشدیم.
حاج قاسم گفت: چرا خبر ندادی ازدواج کردی
حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم ،میگفتی تا هدیه ازدواج و بچه ات را میآوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردن. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان.
ادامه دارد...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#آقای_من
#سپاه تشکیل شد،
تا پاسداری کند از انقلاب
و دستانی حیدری باید،
که قوّتِ قلب باشد پاسداران را...
#سالروز_تشکیل_سپاه پاسداران
@raviannoorshohada
نشسته در رهت ای صبح
چشم شب زده ام
طلایه دار !
ز خورشید شب شکن چه خبر ؟
روزتون شهدایی 🌸
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔰پرچم تفحص شده سپاه پاسداران در منطقه عملیاتی جزیره مجنون
رهبرمون ❤️
در طول جنگ ،سپاه عنصر مؤثر و تعیینکننده جنگ بود و اکثر فتوحاتی که ما از اول تا آخر جنگ داشتیم ،با نام سپاه همراه است؛ یا منحصراً متعلق به سپاه بود ،یا سپاه در آنها نقش اصلی و مهم را ایفا کرده است. ۱۳۷۰/۰۲/۲۱
📎 ۲ اردیبهشت سالروز تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گرامی باد🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات وداع رزمندگان غواص
عملیات کربلای ۴😭
ایکاش آن لحظه ها تکرار میشد
ایکاش یک بار دیگر دیدار ها تکرار میشد
ایکاش ماراهم در دعاهایشان طلب میکردند
وایکاش وایکاش...😭
نمیدانم چه بگویم ،فقط حسرت وآه 😢
اللهم ارزقنی.....
http://eitaa.com/raviannoorshohada
❤️✍️دلنوشته پرستار بخش کروناییها برای شهید ابراهیم هادی
🌷در مقابل جان او هدیه ناقابلی است اما این شیفت به نیابت از شهید ابراهیم هادی، تولدت مبارک بزرگ مرد
http://eitaa.com/raviannoorshohada
برای
دیده
شدن
باید
#گمنام
بود
درست
مثل
#شهدا .....
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_شهدا
🌺 تصاویر دیده نشده از حضور سردار دلها حاج قاسم سلیمانی در بین بچه های گردان 407 بم در نقطه رهایی قبل از شب عملیات
http://eitaa.com/raviannoorshohada
♦️شما اگر محمودرضا را با کوثر میدیدید، لطافت خاص و دیدنیای در ارتباطشان💞 قابل درک بود. یک بار به محمودرضا گفتم: «دخترت خیلی میخندد برای دختر خوبیت ندارد🚫»
♦️در حالیکه کوثر در بغلش بود و داشت بالا و پایین میانداختنش گفت: «این مدلش خوشحال است». محمودرضا آرمانی داشت و همه چیز را آگاهانه✅ فدای آن آرمان کرد و فدا کردن همه چیز به خاطر آرمان اسلام و در راه خدا💫 تأسی صحیح به سیدالشهداء(ع) است.
راوی: برادر شهید
شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
گفتند که تا ،
صبح فقط یک راہ ست
با عشق فقط،
#فاصله ها کوتاہ است
هرچند که
رفتند ولی بعد از آن
هر قطعه ی
این خاک زیارتگاہ است
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مادر شهید:
با تمام مخالفت ما که اصرار داشتیم همون رشته ای که دانشگاه قبول شدی ادامه بدی لباس پاسداریو توی هجده سالگی به تن کرد و پاسدار شد علت اشتیاق عجیبشو به این شغل و لباس نمیدونستم تا وقتی لباساشو بعد شهادتش💔 از اداره آوردن توی جیبش چندتا دونه تخمه بود میخواست به من بگه پاسداری نه فقط شغل و باور که تفریح و همه زندگیش بود🙂👌 اون فهمیده بود که پاسداری واقعی یعنی چی.
شهید مدافع حرم حسین معزغلامی🌹
سالروز تاسیس سپاه_پاسداران گرامی باد🇮🇷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
16.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹داستان شهیــــ🌷ـدی که بعد از تفحص زنده شد!
«از زبان استاد ماندگاری»
«ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون»
( آل عمران آیه 169)
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خصوصیات شهید🍃
رسالت آسماني✨
❣بارها شاهد بودم که ضد انقلاب مي آمد روي بي سيم و فحاشي مي کرد. فحشهاي رکيک هم مي دادند. بعضي از افسران و برادران جوانتر احساساتي مي شدند و تصميم مي گرفتند که جوابشان را بدهند، ولي وقتي بروجردي وارد بي سيم مي شد، ضد انقلاب را نصيحت مي کرد. مي گفت: «شما که دين نداريد، لااقل اخلاق و عفت کلام داشته باشيد و اين حرفهاي رکيک را در فضاي اسلامي اين مملکت نزنيد.»
ما درس اخلاق را از او مي آموختيم، چون در هيچ دانشکده نظامي ننوشته بود که در حين عمليات درس اخلاق به دشمن بدهيد.
بروجردي رسالت آسماني داشت که در صحنه عمليات، اخلاق اسلامي را تعميم بدهد، هم بين دشمن و هم ميان فرماندهان و نيروهاي ارتشي و سپاهي و حتي مردم منطقه.🍃
#رسالت_آسمانی
#شهیدبروجردی🌹
#اخلاق_اسلامی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
عشق یعنی استخوان و یک پلاک
سالها تنهای تنها زیر خاک 🍃
شبتون شهدایی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دل_نَوا
همه هست آرزويم ڪه ببينم از تو رويی
چه زيان تو را ڪه من هم برسم به آرزويی
بشڪست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمّ می سلامت شڪند اگر سبويی ...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
قسمت آخر🍃
ماهم یک سینی چای آوردیم و
نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید.
سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟
چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه میکنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور میخواهم ببوسم. سفت و محکم میبوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکمتر میبوسمش.
💚پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا.
محمد هادی فرزند شهید کنارم گوشهای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمد هادی ما چرا نمیاید جلو؟ محمد هادی برای اولین بار که کسی را ببیند خیلی غریبی میکند اما سردار گفت پاشو بیا بابا پیش من پاشو بیا بابا. محمد هادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود. برای مان تعجب داشت که اینقدر راحت سریع رفت در آغوش سردار.
🥀وقتی مادر شهید بحث را به من و همسرم کشاند
سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم میماند از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی خدا برای همدیگر نگهتان دارد. و با خوشحالی گفت: این ظرفیت بالای شما را میرساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید. از آنها خیلی تشکر کرد.
🌷بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود
💚حاج قاسم گفت: بعد از شهادت آقا «محمود» ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به همسرم گفت شما چند کار مهم انجام دادی. اول اینکه سنت پیامبر(ص) را انجام دادی دوم اینکه فرزند شهید را پدری میکنی و سوم اینکه دختر ما را سرپرستی میکنی. چند بار با کلمه دخترم مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتمای کاش زنده بود و یکبار به خانهام میآمد حالا احساس میکردم آن روز پدرم آمده خانهام.
برایتان هدیه آوردم💐
قبل از اینکه ما بخواهیم گفتند برایتان انگشتر هم هدیه آوردم. به آقایی که همراهش بود اشاره کرد که جعبه انگشتر را بیاور. به همه یک انگشتر هدیه داد. نوبت من که شد یک انگشتر داد بعد گفت: نه نه این خوب نشد میخواهم یکی دیگر بدهم. گفتم: ممنون همین برای من کافی است گفت نه میخواهم یکی دیگر بدهم. انگشتر دیگری که واقعا زیباتر هم بود و اتفاقا اندازه دستم بهم داد. انگشتر قبلی برای بزرگ بود. انگشتر اول را پس دادم گفتند نه قسمت شما دو انگشتر بوده.
یک و ساعت و نیم حال و خوب
تقریبا یک ساعت و نیم سردار سلیمانی منزل ما بود. یک ساعت و نیمی که حالمان خوب بود. در حالی که منزل هر شهید حدود یک ربع بیست دقیقه میمانند فکر میکنم علت طولانیتر شدن ملاقات ما حضور پدر و مادر شهید 🌹
و کنار ما بود و اینکه من ازدواج مجدد کردم انگار صحبت بیشتر و تمایل بیشتری داشت خانه ما بماند.🌼
http://eitaa.com/raviannoorshohada
وقتی ڪه به تو متوسل میشوم
و تو دست گیری میڪنی مرا
شڪ ندارم ڪه تو زنده ای 🌱😌
🌷شهیدمحسن ححجی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
"انا لله و انا الیه راجعون"
🌹ام الشهدا حاجیه خانم مرحومه ی مغفوره سکینه واعظی مادر ۴ شهید به فرزندان شهیدش پیوست...
🌹صلابت و شکیبایی مادران بزرگوار شهدای عزیز که فرزندان خویش را در راه رضای پروردگار و دفاع از اسلام و انقلاب و سربلندی نظام مقدس جمهوری اسلامی نثار کردند، در وصف نمی گنجد و کلمات قادر به ستودن صبر جمیل این بانوان والامقام نیست...
🌹 سرکار خانم واعظی دهنوی خواهر بزرگوار شهیدان طیبه و مرتضی واعظی دهنوی
# مصیبت درگذشت خاله بزرگوارتان، بانوی مجاهده و مومنه، مادر گرامی شهیدان عزیز ابراهیم، فاطمه، حسن و محمد جعفریان و خاله بزرگوار شهیدان عزیز مرتضی و طیبه واعظی دهنوی را به حضرتعالی و سایر بازماندگان تسلیت عرض می نماییم.
از درگاه پروردگار متعال برای شما و خانواده محترم تان صبر و اجر و برای آن مرحومه مغفوره علو مرتبه ربانی و رحمت واسعه الهی را مسالت داریم.
این مادر بزرگوار در طلیعه چهل و سومین سالگرد شهادت مظلومانه و غریبانه فرزندان شهیدش و همانند شهیدانش فاطمه و ابراهیم بدون تشییع و مراسم به دیدار معبود و شهدای گرانقدر و والامقامش نائل شد...
امید آن است که به فضل الهی در جوار فرزندان و داماد و عروس شهیدشان قرین رحمت ربوبی گردند...
🌹 روح شان شاد و جایگاه شان بهشت برین...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔸ای کاش..
لقمهای از این سفره هم نصیب ما بشود،
که سفره_شهادت به برکتتان
همچنان پهن است...
ای رزمندگان
میشود مارا هم سرسفره خودتون راه دهید
بدجوری دلمان تنگ رفیقان شده
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷 دلنوشتـــہ ایے از سوریـــــہ🌷
بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم
مردم این زمانہ ما را سرزنش
میڪنند ڪہ ڪجا میرویم
و براے چہ ڪسے میجنگیم ؟؟؟
اما اینان غافلند ڪہ
ما خودمان قدم بر نمیداریم
گویے مارا صدا میزنند ...
قلبمان پایمان را بہ حرڪت وامیدارد
جز اینڪہ دختر علے (ع)
حضرت زهرا (س)
وڪودڪ سہ سالہ حسین (ع) و..
روے پیشانیمان مهر شهادت زده اند..
من جوابے جز این ندارم
ڪہ خون ما رنگین تر
از زینب (س) نیست.
دلنوشته_شهید_مدافع_حرم
عباس_آبیاری🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨لحظه دردناک خبر شهادت 🌹شهید محسن_حججی از زبان پدر و مادرش
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#تفکر
شهدا می روند و کشته می شوند تا آن چه را که می خواهند در طول تاریخ محو شود ، زنده بماند .
آنان راهی را انتخاب می کنند که باید انتخاب شود و به راستی که شهدا شمع محفل بشریت اند .
آنان می سوزند و جان گران مایه خویش را در طبق اخلاص می گذارند تا حق بماند .
آنان مشتاق شهادت هستند ، با ریختن خونشان ، وجدان ها بیدار می شود و قلب ها به خاطر اسلام و انقلاب و امام (ره) ، به تپش می افتد.....
📕 پلاک 10
http://eitaa.com/raviannoorshohada
به روایت، سردار حاج احمد فتوحی
عملیات نجات
دو روز مانده به عید نوروز(سال ۱۳۶۱)، عراقی ها در جبهه ی شوش تک کردند. نیروهای گردان ۱۵۳ارتش جمهوری اسلامی، با دشمن درگیر شدند. سریع نیروهای گردان تبوک را به کمک ارتش حرکت دادیم. هوا کم کم رو به روشنایی می رفت که وارد صحنه درگیری شدیم.
در این گیرودار، عراقی ها تعدادی از نیروهای ارتش را به اسارت گرفته و در حال انتقال آنها بودند، سریع چندتا از بچه های شجاع و جسور بسیجی برای نجات آنها از داخل شیارها جلو رفتند و با دور زدن دشمن، ضمن آزادساری برادران ارتشی، تعدادی از عراقی ها را هم به اسارت در آوردند.این فداکاری بچه ها وضعیت را به نفع ما تغییر داد و باعث عقب نشینی و فرار دشمن شد.
منبع: نبردهای انقلابی، کارنامه عملیاتی لشکر۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام، جلد اول، صفحه ۵۱، نویسندگان: مهدی کربلایی و محمد رضا اشعری
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🚨 پرتاب موفق نخستین ماهواره نظامی جمهوری اسلامی ایران توسط سپاه
🔹ماهواره نور به عنوان نخستین ماهواره نظامی جمهوری اسلامی ایران صبح امروز (چهارشنبه ۳ اردیبهشت ماه) از ماهواره بر ۲ مرحله ای قاصد از کویر مرکزی ایران توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با موفقیت پرتاب و در مدار ۴۲۵ کیلومتری زمین قرار گرفت.
🔹این اقدام دستاوردی بزرگ و تحولی نوین در عرصه فضایی برای ایران اسلامی خواهد بود.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شیرین #نعم_الرفیق...
حین عملیات
مصاحبه ی #شهید_حاج_حسین_خرازی🌷
#حاج_حسین:
شاید یک نگاه حرامـ
توفیق شهادت را از ما بگیرد.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مقاومتی سخت، افتخاری بزرگ
تیپ ۱۷ قم، مانند سایر یگانهای سپاه و ارتش، با سازمانی قوی و عزمی راسخ، متشکل از ۷ گردان رزمی آماده شرکت در عملیات فتح المبین میشد. دشمن بعثی، در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۲۸، با هدف انهدام نیرو و تاخیر در انجام عملیات ایران، اقدام به تک کرد.
بیشترین تمرکز این تهاجم سنگین با آتش شدید توپخانه و پشتیبانی هوایی در محور زعن و محور شلیبیه بر نیروهای تیپ ۱۷ قم آغاز شد. دشمن موفق شد با نفوذ به خط مقدم قسمتی از خط را تصرف کند.
با این تک غیر منتظره، نیروهای تیپ ۱۷ قم با مقاومت سرسختانه، پس از هشت ساعت جنگ شدید، موفق شدند دشمن را به عقب برانند و مواضع خود را پس بگیرند. وافتخاری بزرگ و همیشگی در کتاب قطور دفاع مقدس آفریدند.
منبع: نبردهای انقلابی، کارنامه عملیاتی لشکر۱۷ علی بن ابیطالب علیه السلام، جلد اول، صفحه ۵۰. نویسندگان: مهدی کربلایی و محمد رضا اشعری
http://eitaa.com/raviannoorshohada
شهادت واقعا هنر است و شهید هنرمند_واقعی
شهید محمدرضا_الوانی
یادکنید شهدارا با ذکرصلوات📿📿
صبحتون_شهدایی🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada