📕✏از چیزی نمی ترسیدم
⚘🌱قسمت_هفتم
⚘🌱درِهر مغازه و کافه و رستوران و کارگاه را می زدم و سوال می کردم:"آیا کارگر نمی خواید؟" همه یک نگاهی به قد کوچک و چثه نحیف من می کردند و جواب رد می دادند.
آخر، در یک ساختمان در حال ساخت وارد شدم.چند نوجوان مشغول کار کردن بودند. "اوستا علی" بچه ها به این نام صدایش می کردند. نگاهی به من کرد و گفت:"اسمت چیه؟"
گفتم:"قاسم"
-چند سالته؟
-گفتم:"سیزده "
-مگه درس نمی خونی؟
-ول کردم.
-چرا؟
-پدرم قرض دارد.
اشک در چشمانم جمع شد.منظره ی دست بندزدن به دست پدرم،جلوی چشمم آمد. اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. "آقا، تورو خدا ، به من کار بدید!"
اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت:"می تونی آجر بیاری؟" گفتم:"بله." "روزی دو تومان بهت می دم، به شرطی که کارکنی." خوشحال شدم که کار پیدا کردم. اوستا صدایش را بلند کرد:" فردا صبح ساعت هفت،بیا سرِکار." گفتم:"فردا اوستا؟" یادم آمد شهری ها به "صبح"می گویند"فردا" گفتم "چشم"
خوشحال به سمت خانه عبدالله، استراحتگاه محلی ها، راه افتادم خبرِ کار پیدا کردن را به همه دادم...
&ادامه دارد...
#نشر حداکثری
⚘سلیمانی-شو⚘
#جان-فدا❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
شھیداحمدمشلبمیگفت؛
اگہنگاهبهنامحرمروڪنترلکنی،
نگاهخداروزیتمیشہ🖐🏽. .'!
سلام صبحتون شهدایی ❤
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹دوره تربیت مربی و استاد راوی مکتب حاج قاسم عزیز
هم اکنون در تهران در حال برگزاری می باشد...
⚘☘http://eitaa.com/sayarimojtabas
⚘☘http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
☘⚘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
📕✏سه نیمه سیب🍎
⚘🌱اما تو در بهار سرخوش و اردیبهشت پرنشاطی که مصطفای شانزده ساله،هوای زن و زندگی کرده،چطور می توانی سال ها بعد و اردیبهشتی را ببینی که روزگار،ساز فراق و هجران و جدایی کوک کرده است؟
چطور می توانی اتوبوسی را ببینی که دو یوسف که نه، دو اسماعیل تو، بی حضور مادر در آن نشسته و عزم سرزمین جمکران کرده تا از آنجا به شام دختر امیرالمومنین (ع) برسند؟
⚘🌱نه؛علم غیب که نداری؛ فقط یک چیز برایت مسجّل و مسلّم است که بچه های خوب و با خدایی داری.....و همیشه دعا می کنی که پایشان به فضاهای چندش آور فساد و گمراهی باز نشود؛ به مخیله ات اما خطور هم نمی کند که در بهاری و اردیبهشتی دیگر اتفاقی بیفتد و حادثه ای رخ بنماید که معنی فراق را نیز با ذره ذره ی وجود لمس کنی ...
&ادامه دارد...
راوی:مادر #شهیدان مصطفی و مجتبی و مرتضی بختی
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
تو خندیدی و چشمانت
ز یادم بُرد رفتن را
من از لبخندت آموختم
ز این دنیا گذشتن را
#سردار_جان_را_فدای_جانان_کرد
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
آقا معلم ببخشید استعمار یعنی چی؟
+ استعمار یعنی این :
[ ریشه اصلی ملیت بازیکنان تیم فوتبال #فرانسه ]
فرانسه روی آمریکا و انگلیس رو توی استعمار سفید کرده!
تیم ملی فرانسه بود یا تیم مشترک قاره آفریقا؟!
تیم ملی فرانسه باخت اما نکته مهم این بود که اگه تا فینال هم رسید برخلاف آرژانتین که همه بازیکنانش اصالتا آرژانتینی هستند اما همه بازیکنان فرانسه اصالتا فرانسوی نبودند....
در بازی فینال همه گلها و پنالتی های فرانسه را بازیکنان سیاهپوست زدند
استعمارگران قرنهاست که با سوار شدن بر دوش دیگر ملتها خود را بالا میبرند ....
ای کاش این آدم ها در خدمت کشور اصیل خودشان بودند.... استعمارگران همیشه برتری خود را بوسیله نیرو های استعمار شده ها تحصیل میکنند... و این درد از اصل استعمار سنگینتر است.
هویت ملی ما نیز سالهاست که هدف دشمن است برای نابود کردن آن تلاش میکنند ..
ولی بصیرت ملی ما اجازه نخواهد داد.
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
او در سیره شهدا ذوب شده بود...
مــادر از خصوصیـاتش
اینگونه روایت میکند :
علیرضا لباس نو نمیپوشید ...
میگفت مگر رزمندههای ما لباس نو میپوشیدند. موقع خواب تشک زیرش نمیانداخت و می گفت:
مگر شهدایما روی تشک میخوابیدند
او بسیجی به تمام معنا بود؛
وقتی از او میپرسیدم
در پادگان چه کاره هستی؟
میگفت : جاروکشم ...
شوخ طبع بود و در عین حال با ادب
از هر غذایی نمیخورد و میگفت نمیدانم پول این غذا از چه راهی تهیه شده ، اهل تضرع بود و عبادت خالصانه گاهی شبها که میرفتم رویش پتو بیاندازم که سردش نشود، می دیدم عبا انداخته و دارد قرآن میخواند و گریه میڪند....
#شهید_تفحص #علیرضا_شهبازی
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات و عکس های شهید دانیال رضازاده
این کلیپ توسط همسر ایشان تهیه شده که فقط یک سال از زندگی مشترکشون میگذشت
🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺
http://eitaa.com/raviannoorshohada