ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت: امسال ماه رمضون از خدا احدی
الحسنیین را خواستم ؛یا شهادت یا زیارت
هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه ، هر سی شب!
وقتی دعا را می خواندند، توی حالِ خودش نبود، ناله
می زد، داد می ڪشید، استغفار می ڪرد. از حال
می رفت.
از دعا ڪه بر می گشتند، گوشه ی حیاط می ایستاد
نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت. هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد. با همان حال،العفو می گفت. گریه می ڪرد.
می گفت: ماه رمضون ڪه تموم بشه، من هم تموم می شم .
🌷شهیدجاویدالاثرمصطفی ردانی پور🌷
@raviannoorshohada
🏴…💔…🏴
#مدافع_حرم
#شهید_محسن_درودی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#وصیت_شهید
◽️یه سربند داده بود به یکی از رفقاش، گفته بود شهید که شدم ببندیدش به سینهام..
◽️جنازهاش که اومد، سر نداشت
سربند رو بستیم به سینهاش..
◽️روی سربند نوشته بود؛
🍃"أنا زائر الحســــــین ع"🍃
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از قتلگاه شهیدان در منطقه فکه و کانال کمیل
به همراه مداحی برای فکه و کمیل
🎬 تلویزیون عراق
@raviannoorshohada
#غواص ❤️
غـــــــواص به فرمانده اش گفت: اگر رمز را اعلام کردي و تو آب نپريدم ،
من رو هول بده تو آب!
فرمانده گفت: اگه مطمئن نيستي ميتوني برگردي.
غواص جواب داد: نه ، پاي حرف امام ايستادم . فقط مي ترسم دلم گير خواهر کوچولوم باشه.
آخه تو يک حادثه اقوامم رو از دست دادم...
و الان هم خواهرم را سپردم به همسايه ها تا درعمليات شرکت کنم!
والفجر8، اروند رود وحشي، فرمانده تا داد زد يا زهـــــــــــرا، غواص قصه ي ما اولين نفري بود که توی آب پريد !
و اولين نفري بود که به #شهـــــادت رسيد!
⭕️من و شما چقدر پاي حرف امامون ايستاديم؟؟!!!
@raviannoorshohada
اوقات شبانه خود را با سلام برسرورآزادگان وسالارشهيدان عطرآگین می کنیم
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
التماس دعای فرج
@raviannoorshohada
#وصیت_شهید
عشق حسین (ع) از همه عشق ها برتر ،
و عاشقان او عاشق تر از دیگران ،
اگر نمی بُود عشق حسین (ع)
دل ها زنگ زده و سیاه و کدر می شد ،
پس ای ثاراللّه ،
ما را از عاشقان حقیقی قرار بده
و عشقمان را افزون کن ،
و از شراب عشقت سیرابمان بنما ،
و از شهدای کربلا ما را جدا نفرما...
#غواص_شهیدحاج_رضا_داروییان
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@raviannoorshohada
#حتما_بخوانید👇👇
🌸یه شب حسین به #خوابم اومد. #مُهری جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه #سنگ مزارش بود.
🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی #رنگ متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود.
رنگ متنِ
پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ #قرمز بود.
🌸دیدم بعضی ها #نامه میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من #پنجشنبه ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم.
🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم #محجبه نبود.داشت #گریه می کرد.
🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من #خواهرش هستم. من رو در #آغوش گرفت و گفت، راستش من خیلی #بدحجاب بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، #تصادفا با شهید معز غلامی آشنا شدم.
🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید #تحقیق کردم. بعدها شهید رو در #خواب دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت.
🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز #نمی_خوندم. ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم...
#من_پنجشنبه_ها_نامه_خیلیا_رو_مهر_میزنم😍
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|🌿🌹
#کلیپ
📌خون شهیدان را چه شد؟؟
شما حماسه سرودید و ما به نام شما
ترانه سرودیم و نان در آوردیم!
برای اینکه بگوئیم با شما بودیم...
چقدر از خودمان داستان در آوردیم!!
#شهدا_شرمندهایم
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
@raviannoorshohada
یک سالی بود در خانه ما بیشتر صحبت از #شهادت بود🕊
یک روزی گفت:
«خانم اگر من شهید شوم چه میکنی؟» گفتم:« خدا را شکر میکنم.»☺️
گفت:«اگر جنازه من را بیاورند دست روی صورت من میکشی😢؟» گفتم: «آقا شاید تو سر نداشته باشی.»
گفت: «خدا را شکر پیش امام حسین شرمنده نمیشوم.»🌹 گفت: «دستم چه؟» گفتم: «شاید دست هم نداشته باشی.»
گفت: «آن زمان هم خدا را شکر میکنم که شرمنده #حضرت_ابوالفضل نیستم.»🌹
بعد گفتم: «شاید تانک از روی شما رد شود و چیزی از تو باقی نماند.» گفت:« آن وقت پیش #علیاکبر شرمنده نیستم.»💔
بعد گفت: «اگر جنازهام برنگردد پیش خانم #فاطمه_الزهرا هستم
و به عروسم که از سادات است❤️ گفت: «شما از خانم فاطمه زهرا بخواهید اگر #شهید شدم جنازهام برنگردد...
شهید مدافع حرم رحیم کابلی 🌸
@raviannoorshohada
🌹آیت الله جوادی آملی:👇👇👇
🔰از حضرت سؤال کردند که خدا جواد است؛ يعني چه⁉️⁉️⁉️
🔰 فرمود «فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَی وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ»؛[9] فرمود اگر يک چيزي را داد، معلوم ميشود مصلحت است، جود است. اگر چيزي را نداد هم بخشش او در ندادن است؛
🔰مثل اينکه شما يک کارد تيز را به بچه نابالغ نميدهيد، يک موتور تندرو را به يک نوجوان نابالغ نميدهيد، اين ندادن بخشيدن است؛ سخا و کَرَم است. کَرم در اين است که شما وسيله قتّال را به دست اين آقا ندهيد. فرمود آن که داد، بخشش خداست، آنچه را هم که نداد، باز بخشش خداست، چون او ميداند به چه کسي بدهد و چقدر بدهد و چطور بدهد.
🔰 فرمود: «فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَی وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ». الآن اين نوجوان خيلي گريه ميکند از پدر و مادرش موتور ميخواهد، اين پدر و مادر بخشش آنها در اين است که به او موتور ندهند. يا ابزار کار و آن کارد تيز را به دست آن کودک ندهند، ولو آن کودک گريه ميکند و ميخواهد.
درس اخلاق 31/ 5// 98
@raviannoorshohada
🌸بسم تعالی🌸
🎁کار نیکو کردن از پر کردن است....
🔸هم زمان با نزدیکی به شروع سال تحصیلی جدید،علاوه بر کودکان خود،به فکر کودکانی هم باشیم که خانواده هایشان توان خرید لوازم التحریر و کتب درسی شان را ندارند.
🔹به این منظور بر آن شدیم تا از مردم عزیزمان درخواست مشارکت در این امر خداپسندانه را داشته باشیم.
💥چنانچه تمایل به مشارکت در این کار خیر را دارید،مبالغ خود را از 1000تومان تا....به شماره کارت
6104 3377 6570 0370 به نام میناسلطانی پور واریز نمایید.
💥فرصت محدود💥
#و_من_یعمل_مثقال_ذرة_خیرا_یره
#فراخوان_کمک_مردمی
#بخشش
@raviannoorshohada
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#شهید_محمد_مرادی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فرازی_از_وصیتنامه
◽️دوستان و همکاران و هم وطنان! اگر میخواهیم، این امنیت و ثبات برقرار باشد، باید گوش به فرمان ولی فقیه خود، امام خامنهای(مدظله) باشیم و با تمام وجود از او حمایت کنیم و با تمام توان در مقابل استکبار جهانی مخصوصا آمریکا و اسرائیل بایستیم، زیر بار ظلم و ستم آنها نرویم.
◽️ما شیعه هستیم، غیرت داریم، نباید اجازه دهیم، هرگز کشورمان بازیچه دست آنها قرار بگیرد مکتب ما مکتب حسین(ع) است. ما فرزندان عاشوراییم و فریاد آزادی خواهی را سر می دهیم، هر جا مظلومی به کمک ما احتیاج داشت، به کمک او میشتابیم.
◽️از مردن باک نداریم، اجازه نمیدهیم، تکفیریهای پلید، به نیت شیطانی خود دست پیدا کنند، همان طوری که مولای ما علی(ع) آنها را در خوارج ریشه کن کرد، با امید به خدا و صاحب و آقایمان امام زمان(عج) نسلشان را از روی زمین ریشه کن خواهیم کرد.
@raviannoorshohada
✍خاطرات شهدا
✨دو آرزوی زیبایِ یک شهید ، که مستجاب شد...
📝متن خاطره: همهی زندگیاش با حضـرت زهرا(س) پیوند خورده بود. وقتی ازدواج کرد، مهریهی همسرش شد مهریه ی حضرت زهرا(س)...
حمزه علی دو تا آرزو توی زندگی داشت: اول این که خدا بهش یک دختر بده ، تا اسمش رو بذاره فاطمه ؛ دوم این که وقتی شهید شد، گمنام بمونه مثلِ حضرت زهرا(س)...
هر دو تا آرزوهاش مستجاب شد و بابایِ فاطمه گمنام موند...
📌خاطرهای از زندگی شهید حمزهعلی احسانی
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸
#کلیپ_شهدایی
🍃🌸 کلیپی بسیار زیبا از
سه برادر شهید گمنام
علی ، مهدی، حمید باکری
#یـادشان_بـا_ذڪـر_صـلـوات
🔸 #بسیار_زیبا_و_شنیدنی
@raviannoorshohada
روی انگشترش
نام حضرت فاطمةالزهرا (س)
نقش بسته بـود ...
محمــد علاقهی زیادی
به حضرت زهرا (س) داشت ؛
مـادرش می گفت :
سحرگاه سیزده شهریور ،
همان موقعِ شهـادت محمدم
خـواب دیدم ســرش را
بر رویِ زانوهام گذاشته بعد گفت :
یا زهرا (س) و سرش از زانوهام افتاد.
#پاسدار_مدافـع_وطن
#شهید_محمد_غفاری🌷
#یا_فاطمة_الزهرا
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
#شهید_تورجی_زاده
⭕️ اینم داستانی جالب و شنیدنی از #شهید_تورجی_زاده
( تقدیم به عاشقان #شهید_تورجی_زاده )
راوی:
خانم سلمانی
💟کارم شده بود گریه.صبح تا شب،شب تا صبح گریه می کردم.با دست خودم پسرم را بدبخت کرده بودم!دیگر نمی دانستم چه کنم.آبروی ما در خطر بود.حاضر بودیم هر چه که می شد بدهیم اما تنها پسر ما نجات یابد!
💟واقعا نمی دانستم چه کنم.به تنها پسر من هم تهمت زدند!پسری که اهل نماز شب است.بسیار مومن است و ...
💟همه به من گفتند این دختر به درد شما نمی خورد اما گوش نکردم!حالا همه خانواده در عذاب بودند.حتی راضی نمی شد مهریه اش را بگیرد و برود.همه درها به روی ما بسته شده بود.دیگر هیچ چاره ای نداشتیم.
💟شب جمعه بود.به گلستان شهدا رفتم.خدا را به حق شهدا قسم دادم.صبح فردا تصمیم گرفتم بروم امام رضا علیه السلام.گفتم: آنقدر می مانم تا مشکل ما حل شود.
💟دیدن چهره غم زده ی پسرم مرا آزار می داد.عصر جمعه بود.در حالی که اشک می ریختم خوابم بُرد.
💟در مسجد جمکران بودم.به سمت محراب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت کردم.
💟جوانی خوش سیما به سمت من آمد. شبیه رزمندگان دوران جنگ بود.
💟پیراهن سفیدش روی شلوار بود. موهای بلند و زیبایی داشت.
💟وقتی به من رسید گفت: بروید سر مزار تورجی!!
💟با تعجب گفتم : تورجی؟!
💟مزار یک شهید را نشانم داد! حالت قبور شهدای اصفهان را داشت. زنی بسیار مجلل و با وقار هم در کنار قبر بود.
💟خوب به عکس بالای قبر نگاه کردم.جوان بسیار زیبایی بود.یکدفعه از خواب پریدم!به اطراف نگاه کردم . پسرم آن طرف اتاق نشسته بود.
💟صدایش کردم و گفتم : جواد،شهیدی به نام تورجی می شناسی؟!
💟با تعجب گفت:چطور؟! گفتم: به احتمال زیاد در همین اصفهان دفن است.
💟پسرم بلند شد و به طرف من آمد.با چشمانی گرد شده از تعجب گفت: مادر خواب دیدی؟! با علامت سر حرفش را تایید کردم.
💟گفت:چند روز قبل توی مسجد حاج آقا از محبت حضرت زهرا سلام الله علیها می گفت. بعد در مورد شهیدی به نام تورجی که عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها بوده صحبت کرد.
💟 با هم را افتادیم. وارد گلستان شهدا شدیم.پسرم گفت: خب حالا کجا بریم.
💟گفتم: من که سواد ندارم. برو از این مغازه بپرس شهید تورجی می شناسی؟!
💟جوان فروشنده بیرون آمد. آدرس را می شناخت. ما را تا مزار شهید همراهی کرد. تا چشمم به چهره اش افتاد اشک در چشمانم حلقه زد.این همان شهیدی بود که ساعتی قبل در خواب دیده بودم. نشستم و زار زار گریه کردم.
💟گفتم: خدایا من خودم نیامدم.تو راه را به ما نشان دادی.خودت مشکل ما را حل کن.
💟خیلی اشک ریختم تا موقع نماز آنجا بودیم.
💟همان شب دوباره در عالم خواب او را دیدم.خودش بود. خود شهید تورجی. آمده بود خانه ما. در گوشه اتاق نشسته بود. لبخند زیبایی بر لب داشت.
💟گفتم: جوان من تو را نمی شناسم. اما به راه شما اعتقاد دارم. ما را به شما حواله دادند. خودت کمک کن.
💟نگاهی به پسرم کرد. گفت: انشاالله مشکل حل است.
💟روز بعد پدر بزرگ آن دختر آمد خانه ما. از روستا آمده بود. با شوهرم صحبت کرد و گفت: اینها به درد هم نمی خورند!
💟من با پدر و مادر دختر صحبت کردم. ما مهریه هم نمی خواهیم! بیایید مشکل را سریع تر حل کنیم! ما هم با تعجب به حرف های او گوش می کردیم.
💟سال بعد برای پسرم به خواستگاری رفتیم. از خود شهید تورجی خواسته بودم. گفتم من سواد ندارم.
💟پسرم هم انسان مومن و سر به زیر است.دنبال این مسائل نیست. اگر واقعا دختر خوبی است خودت کمک کن!
💟سه سال از آن ماجرا گذشته.پسرم اکنون متاهل است. زندگی بسیار خوبی هم دارد. بار ها با همسرش به سر مزار شهید تورجی رفته اند. خدا را هم به خاطر این نعمت شکر گذارند.
📕 بر گرفته از کتاب #یازهرا ( خاطرات #شهید_تورجی_زاده )
@raviannoorshohada
🌷برگزاری ویژه برنامه "روایت ناتمام"
همراه با اجرای رزمایش عملیات کربلای ۵
✅با روایت گری اساتید و راویان کشوری،برادران:
⚘حاج حسین کاجی، حاج علی مالکی نژاد، حاج محمد احمدیان و حاج جواد تاجیک
⚘حجج اسلام حاج محمدمهدی ماندگاری، حاج حسین جوشقانیان، حاج روح الله ترابی نسب( انگیسه)، حاج محمدباقر نادم و حاج عبدالناصر جلالیان
✔در نمایشگاه بزرگ یادیاران مقاومت تا ظهور
✔یکشنبه ۳۱ شهریور تا ۶ مهرماه ۹۸ ساعت ۲۰:۴۵
✔قم، بلوار مرجعیت به سمت شهرک قدس، اردوگاه غدیر(پشت کوه خضر نبی(ع))
✔لطفا در همه جا اطلاع رسانی گسترده صورت گیرد...
@raviannoorshohada
°•|🌿🌹
#مدافع_حرم
#نابغه_غریب
#فرمانده
#شهید_مرتضی_حسینپور_شلمانی
#معروف_به_حسین_قمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#معرفی_شهید
◽️او از فرماندهان محورهای عملیاتی «غوطه شرقی» دمشق در سال ۹۲ بود که در آن عملیات دو همرزم و دوستش شهیدان «محمودرضا بیضایی» و «اکبر شهریاری» به فیض شهادت نائل آمدند.
◽️همچنین از فرماندهان محور در عملیات آزادسازی جاده بلد، اسحاقی، سامرا، الدور، علم، تکریت، بیجی، ارتفاعات مکحول در عراق بود.
◽️در مدتی که در سامرا حضور داشت، مدام با تبلتش نقشههای هوایی منطقه را جست و جو میکرد؛ تا جایی که بیش از بومیهای عراق به منطقه اشراف داشت. نیروهای محلی از این شناخت او نسبت به منطقه تعجب میکردند. حتی مناطق تحت کنترل داعش را به خوبی میشناخت.
◽️سامرا را مانند فرزندش میدانست، به مناطق مختلف آن سر میزد و به نیروها درباره اندازه خاکریزها و محل استقرار نیروها مشورت میداد.
◽️کمربند دفاعی سامرا را در مدت کوتاهی طراحی کرد و آن را به عنوان یک فرمانده تحت کنترل داشت. در مدت حضور مرتضی در سامرا امنیت منطقه به خوبی تامین شده بود.
@raviannoorshohada