💠 زندگی من
💖 به مصطفی می گفتم: «من نمی گویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمان ها چیزی ندارند، بدبخت اند.»
💖 مصطفی به شدت مخالف بود، می گفت: «چرا ما این همه عقده داريم؟ چرا می خواهیم با انجام چیزی که دیگران می خواهند یا می پسندند، نشان دهیم خوبيم؟ این آداب و رسوم ماست. نگاه کنید این زمین چقدر تمیز است؛ مرتب و قشنگ. این طوری زحمت شما هم کم می شود، گردوخاک كفش هم نمی آید روی فرش.»
💖 او می گفت: «این ها برای چه؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم و اسلام. به همین سادگی.»
وقتی مادرم گفت: «شما پول ندارید من برایتان
وسایل خانه می آورم»، مصطفی رنجید؛ گفت: «مسئله پولش نیست. مسئله زندگی من است كه نمی خواهم عوض شود.»
راوی: همسرشهید
#شهید_مصطفی_چمران🌷
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | بلاگویی!
🤔 هیچ میدونی چی داری میگی؟!
🤕 خیلی از بلاهای زندگی، به خاطر اینه که به این نکته دقت نمیکنیم
🌷 #درس_اخلاق_آقا
💫 آیت الله سیدعلی خامنهای
@raviannoorshohada
°°°
شهادتِ شهید فقط دست خودش است 🌿
°• یکبار خوابی دیده بودم که آن را برای محمودرضا تعریف کردم.من خواب دیده
بودم کهباحاج همت دستدادم وهمدیگر را بغـل کردیم و به او گفتم حاجی دست
مــا را هم بگیر😢😞. منظورم هم از این حرف این بود که باب شهادت را به روی ما هم
باز کنید 💔
که #حــاج_همت دستش را کشید
و گفت: «دست من نیست».
قبل از اینکه این خواب را برای اخوی تعـــــریف کنم،
روی این خواب زیاد فکـــر کرده و بـرای دوستانی هم تعریف کرده بودم.باخـودم میگفتم مگـر میشود⁉️ همه چیز دســت
شهداست و شهـــــدا دستشان بـاز است.
این معمـا برای من حل نمیشد و همیشه
فکر میکردم که تعبیــرش چیست؟ برای محمـودرضـــا که تعریف کردم به راحتی برایم حلش 1کرد. گفت: «شهــادتِ شهیــد
دست هیچکس نیست؛فقط دستخودش است☝️. شهیـــد تا نخــــــواهد شهید شود،
شهید نمیشود.» و در حرفهـایش به مـن فهماند که خـودش هم بخاطر تعلقـــاتش هســـــــت کــه شهیـــــــد نمیشـــــــود...🕊
•|به نقل از برادر شهید|•
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌹
@raviannoorshohada
🌸مراسم عروسی ام بود. همه شاد و خندان بودند. مصطفی نیم نگاهی به من کرد و متوجه غصه ام شد. مرا برد بیرون از مجلس و مشکل را جویا شد.
🌸گفتم: چهار صد نفر مهمان آمده، در حالی که برای دویست وپنجاه نفر تدارک دیدیم. گفت: این که مشکلی ندارد. باهم رفتیم به خرابه ای که محل طبخ غذا بود.
به آشپزها گفت: چند دقیقه بروید داخل کوچه.
مصطفی رفت سر دیگ و دعایی را زیر لب خواند و به غذاها دمید.
خندان برگشت به طرف من و گفت درست شد!
🌸آخر شب چهل نفر هم از حوزه علمیه قم آمدند برای دیدن مصطفی. همه شام خورند تازه یک دیس هم اضافه آمد!
#شهید_مصطفی_ردانی_پور 🌷
📚راوی: برادر شهید
@raviannoorshohada
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعه شد
نماز نمی خونه
گفتن ..
تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده..
باور نکردم و گفتم ..
لابد می خواد ریا نشه..
پنهانی می خونه.☺️
وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم
تا سرحرف را باز کنم ..
گفتم بهش ک..
ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁
لبخندی زد و گفت ..
یادم می دی نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستی ؟😳
ـ نه..تا حالا نخوندم😢
همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی
که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم
توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم
هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . .
و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹
اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید😔
@raviannoorshohada
#معرفی_کتاب
🔆 #شهید_علی_خوش_لفظ رزمنده و جانباز ۷۰ درصد دوران دفاع مقدس بود که پس از تحمل سالها درد و بیماری ناشی از جنگ تحمیلی به دیدار همرزمان شهیدش پیوست و به درجه رفیع شهادت نائل شد.
او در عملیات رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر ۵، کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشت و سرانجام در عملیات کربلای ۵ بر اثر اصابت تیر به نخاع به درجه جانبازی نائل شد و سالها این درد و رنج را تحمل کرد.
♻️کتاب «وقتی مهتاب گم شد بود» روایتی عاطفی از خاطرات جانباز سرافراز علی خوشلفظ، همرزم حاج احمد متوسلیان است. رهبر معظم انقلاب پس از خواندن کتاب، بر این کتاب تقریظ کردند. ایشان همچنین در دیدارهای مختلف به این کتاب اشاره و از آن تمجید نمودند و دیگران را به خواندن آن توصیه کردند.
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری تکاندهنده از لحظه مجروحیت #شهید_مدافع_حرم حامد جوانی ، شهیدی که نحوه شهادتش را نقاشی کرد💔🕊
#شهید_ابوالفضلی 😔
یا اباالفضل(ع)...
@raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی عبدالرسول زرین که افتخار عضویت در سپاه اصفهان را داشت به غرب کشور اعزام شد و مردانه و هوشیارانه به سرکوب ضدانقلاب پرداخت. بعد از آن به جبهه جنوب شتافت و در کنار سردار شهید حاج حسین خرازی و سردار رحیم صفوی به نبرد پرداخت. وی در جبهه ها نقش منحصر به فردی ایفا کرد و در جنگهای نامنظم و دیگر عملیاتها به عنوان تک تیر انداز، نقش حساس و ظریف خود را بازی کرد و با ۷۰۰ شلیک موفق، صیاد خمینی لقب گرفت.
شهید حاج حسین خرازی، زرین را به خوبی می شناخت و درباره اش حرف های زیادی زده است.رابطه این دو رابطه پدر و فرزندی بوده و بارها همدوش با یکدیگر صحنه های پرخطر و نفس گیر را در کردستان و جنوب به چشم دیده اند. زرین بارها زخمی شده بود و ۶۰درصد از کار افتادگی داشت. خرازی معافیت او را از رزم صادر کرده بود اما نشستن برای این رزمنده دلاور معنایی نداشت.
این تک تیرانداز ایرانی در منطقه بستان و در هنگام هدف گیری، لاله گوشش مورد اصابت گلوله قرار گرفت اما زرین جان سالم به در برد.
شهید خرازی درباره زرین گفته است"او قبل از شروع جنگ تحمیلی در کردستان ودر گروه ضربت خیلی خوب خود را نشان داد، دیواندره شاهد دلاوری های اوست."
گروه ضربت به فرماندهی حسین خرازی به هر وحشتکده ای سرک می کشید و بارها با هنر این پلنگ کوهستان یعنی زرین، دشمن بیشترین آسیب ها را متحمل شد.
این تک تیر انداز بارها آتش بار دشمن را در ارتفاعات صعب العبور فقط با یک بار فشار دادن ماشه تفنگ "اس وی دی و اف پی کا" خاموش کرد. تا سال۶۳ بطور مداوم در بیشتر عملیات های جنوب و غرب حضور فعال داشت. مسئولیت های مختلفی از جمله فرماندهی گردان و محور را بر عهده داشت و گروهای مختلفی را آموزش داد و به عنوان تک تیرانداز بین گردان ها فرستاده است.
این ادعای بزرگی است ولی اتفاق افتاده و شوخی نیست.این مطلب به تأیید حاج حسین خرازی رسیده است و قول اوست که شهید زرین به وسیله سلاح "اس وی دی" چندهزار دشمن بعثی را به هلاکت رسانده و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشته است. او به تنهایی چندین تپه را تصرف کرده است. تپه هایی را که زرین تصرف کرده به نام خودش نامگذاری کرده اند.
عبدالرسول زرین، به دلیل ترسی که در دل دشمن انداخته بود به "صیاد خمینی" معروف شده بود.
شهید خرازی در مورد دلاوری های زرین عنوان کرده است: "انگار که ایشان جنگی به دنیا آمده بود". در جای دیگر هم او را "گردان تک نفره زرین" خطاب کرده بودند چون به اندازه یک گردان مؤثر بود.
* نحوه شهادت شهید زرین:
سرانجام شهید زرین در عملیات غرورآمیز خیبر حماسه سرایی کرد و در نهایت در اسفند ماه۱۳۶۲ بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسید و بعداز سالها مجاهدت مزد جهادش را گرفت.
(خبرگزاری مهر)
#شهید.عبدالرسول.زرین
@raviannoorshohada
┄✦۞✦༻﷽༺✦۞✦┄
#چــــادرانــــــہ
#وصیتشهدادربارهیحجاب:
🌷"#شهیدسیدمحمدخاکساریمقدم "
خواهرم زینب زمان باش
تورسالت عمیقی به دوش داری و آن حفظ حجاب است، تو باید فرزندانی همچون علی اکبر و علی اصغر تربیت کنی.
🌷" #شهیدحمیدرضانظام "
خواهرم، از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.
🌷" #شهیدمحمدرضادهقان "
یک چادر از حضرت زهرا(س) به خانم ها ارث رسیده است؛
بعضی زن ها لیاقت داشتن تنها ارثیه از دختر پیامبر(ص) را هم ندارند.
🌷" #شهیدمحسنحججی"
از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید،
مبادا تارمویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند
مبادا رنگ ولعابی برصورتتان باعث جلب توجه شود
مباداچادر را کناربگذارید
همیشه الگوی خودراحضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید...
#حجابفاطمیهمراهباحیایزینبی
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی
📹 نماهنگ معرفی | امیدِ جانهای خسته
🔻 امدادرسانی رهبر انقلاب به مردم سیلزده ایرانشهر در دوران پهلوی
⭐️ قدیمیترین فیلمی که تا حالا از آقا منتشر شدهاست
🔹 این تماشایی، بخش کوتاهی است از فیلم حضور آیتالله خامنهای در ایرانشهر و اقداماتشان برای کمکرسانی به مردم.
@raviannoorshohada
#تلنگر
کارت عروسی شهید در سال 52🤞
در فضایی آکنده از عطر دلاویز «انتظار»
و در جمعی شادی آفرین از مشتاقان «ظهور»
دوشیزه پولکی و آقای سعید جعفری
پیوند زندگی خود را جشن می گیرند
و ما منتظریم
منتظر «ظهور»
منتظر شما
و منتظر شادکامی این پیوند...
#شهیدمحمدسعید_جعفری
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@raviannoorshohada
لبخند شهدا
اما برای خودم کسی هستم. اما فرمانده فقط می گفت: «نه! یکی باید بماند و از چادرها مراقبت کند. بمان بعداً می برمت!» عباس ریزه گفت: «تو این همه آدم من باید بمانم و سماق بمکم!»
وقتی دید نمی تواند دل فرمانده را نرم کند مظلومانه دست به آسمان بلند کرد و نالید: « ای خدا تو یک کاری کن. بابا منم بنده ات هستم!» چند لحظه ای مناجات کرد. حالا بچه ها دیگر دورادور حواس شان به او بود. عباس ریزه یک هو دستانش پایین آمد. رفت طرف منبع آب و وضو گرفت. همه حتی فرمانده تعجب کردند. عباس ریزه وضو ساخت و رفت به چادر. دل فرمانده لرزید. فکری شد که عباس حتماً رفته نماز بخواند و راز و نیاز کند. وسوسه رهایش نکرد. آرام و آهسته با سر قدم های بی صدا در حالیکه چند نفر دیگر هم همراهی اش می کردند به سوی چادر رفت. اما وقتی کناره چادر را کنار زده و دید که عباس ریزه دراز کشیده و خوابیده، غرق حیرت شد. پوتین هایش را کند و رفت تو.
فرمانده صدایش کرد: «هی عباس ریزه … خوابیدی؟ پس واسه چی وضو گرفتی؟»
عباس غلتید و رو برگرداند و با صدای خفه گفت: «خواستم حالش را بگیرم!» فرمانده با چشمانی گرد شده گفت: «حال کی را؟» عباس یک هو مثل اسپندی که روی آتش افتاده باشد از جا جهید و نعره زد: «حال خدا را. مگر او حال مرا نگرفته!؟ چند ماهه نماز شب می خوانم و دعا می کنم که بتوانم تو عملیات شرکت کنم. حالا که موقعش رسیده حالم را می گیرد و جا می مانم. منم تصمیم گرفتم وضو بگیرم و بعد بیایم بخوابم. یک به یک!»
فرمانده چند لحظه با حیرت به عباس نگاه کرد. بعد برگشت طرف بچه ها که به زور جلوی خنده شان را گرفته بودند و سرخ و سفید می شدند. یک هو فرمانده زد زیر خنده و گفت: «تو آدم نمی شوی. یا الله آماده شو برویم.» عباس شادمان پرید هوا و بعد رو به آسمان گفت: «خیلی نوکرتم خدا. الان که وقت رفتنه. عمری ماند تو خط مقدم نماز شکر می خوانم تا بدهکار نباشم!» بین خنده بچه ها عباس آماده شد و دوید به سوی ماشین هایی که آماده حرکت بودند و فریاد زد: «سلامتی خدای مهربان صلوات!»
@raviannoorshohada
#خـــاطرات_شهدا
توکل عجیبی داشت و خونسرد بود.
در عملیات خیبر با تعدادی از دوستان و همرزمان خود در محاصره دشمن بعثی قرار گرفته بودند.
برای شکستن محاصره هر کدام از برادران چیزی میگفتند و اوضاع خیلی بدی بود.
رشیدی با خونسردی کامل می گفت ،
به یاد خدا باشید و به یاد فرمانده خودتان مهدی فاطمه (عج) باشید و از او کمک بگیرید ،
و بالاخره با توسل به امام زمان (عج) با توجه به تنگی محاصره و شدت آتش دشمن توانستند مقاومت کرده و از محاصره بیرون آیند.....
#شهیدماشاءالله_رشیدی
📕 ستارگان خاکی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@raviannoorshohada
🌺بسم رب الشهدا🌺
❄️❄️شب یلدای مادر شهیدان سحر ندارد.
گرد هم می اییم و به نشانه قدردانی از ایثار شان شب یلدایمان را سر سفره قصه های ناب مادری از قافله شهدا خواهیم نشست.
شنبه ۳۰ اذر ماه
🍀نماز قضا ۳ تا ۳:۴۵
🍀۳:۴۵ تا ۴:۳۰ بهره مندی از سخنان گهربار سرکار خانم یوسفیان با موضوع سنت های ملی و دینی
🍀۴:۳۰ تا اذان خاطره گویی مادر بزرگوار شهید ابکار
سمیه ک ۱۱ پ ۵ حسینیه شهید مصطفی اقا تهرانی
#شهید_محمدهادے_ذوالفقارے
#شهدا_شرمنده_ایم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_زهرا 🍃
شهید ذوالفقاری وصیتهای عجیبی برای تدفین داشت که عمل کردنش مشکل بود، اما به خواست خدا همهاش تحقق یافت.
او وصیت کرده بود قبر مرا سیاهی بزنید و بعد مرا در آن دفن کنید! اما امکانش نبود، قبرهای نجف به شکلی است که ماسههای سستی دارد. ممکن است خیلی ساده فرو بریزد.
هادی در معرکه شهید شد و غسل نداشت. خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند! ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت شهید عملی شد.
به گفته دوستانش یک شال «یافاطمة الزهرا(س)» هم بود که آن را روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند: یا زهرا(س)
اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این مفقودیت، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(س) بوده. چون وقتی پیکر او با این تأخیر چند روزه پیدا شد، اغاز ایام فاطمیه بود. شبی که او به خاک سپرده شد، شب اول فاطمیه بود.
دوستانش میگویند بعد از شهادت هادی وقتی به خانهاش رفتیم دیدیم حتی سجادهاش پهن بوده است. انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگیدن به قدر سجاده جمعکردنی هم درنگ نکرده است.
التماس دعای فرج✋💚
@raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لحظاتی_با_امام-خامنه ای
کلیپ سخنان ویژه حضرت آقا در مورد شهدا
#سلامتی_فرمانده_صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
@raviannoorshohada
🔰 همیشه میگفت: خوشا به حال کسانی که مفقودالاثر و مفقود الجسد هستند
هر شب جمعه؛ حضرت زهرا(سلام الله علیها) خودش به دیدن آن ها میرود، بالای سرشان مینشیند، خوشا به حالشان که خانم را می بینند💚
🔰 آن وقت مادرها همه اش بی تابی می کنند که چرا شهیدمان را نیاوردند. بگو آخه مادر جان تو بروی بالای سر پسرت بهتر است یا خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها )⁉️ میگفتم: خب معلومه حضرت زهرا(سلام الله علیها). میگفت: پس هیچ وقت فکر نکنی اگه من مفقودالاثر شدم چرا نیامدم، اجازه بده بی بی دو عالم بیاید بالای سرم😌
🔰 همیشه حواسش به رزمندگان گردان و حتی خانواده هایشان بود.
گاهی وقتی از طرف لشکر هدیه ای به او میدادند آن را به خانواده رزمندگان یا شهدای گردان هدیه میکرد.
🔰 یک بار که یک فرش به او هدیه داده بودند، خبردار شد که یکی از بچه های گردان صاحب فرزند شده و در خانه اش فرش ندارد❌
آن فرش را به عنوان هدیه تولد به خانواده اش هدیه داد. با اینکه خودش به آن فرش احتیاج داشت.
پ ن: پیکر پاکش پس از شانزده سال گمنامی در سال 81 کشف و در زادگاهش، اهواز دفن شد.
راوی: مادر شهید
#شهید_اسماعیل_فرجوانی🌷
@raviannoorshohada