#خاطراتشهدایی🌹
والفجر هشت ......😭
شب بیستم بهمن موعد حمله بود⚔ . یکی از کار های جمعی 👨👨👦👦که قبل از عملیاتها انجام میشد ، نماز جماعت📿 بود👌 . بچهها کنار نخل ها🌴 زیلو هایی🌾 پهن میکردند که می توانست همه بچههای گردان را در خود جا بدهند . #صحنه #های #عجیبی #را #میشد #در #نماز #های #جماعت #دید....👀 ....❗️
سر نماز های مغرب و عشا🌄 که هوا رو به تاریکی🌙 میرفت ، کمتر کسی را میتوانستی پیدا کنی ، که گریه😭 نکند ...‼️
این گریهها گاه از سر شوق بود🙃، و گاه توسل و عرض نیاز🙌🏻 به خداوند سبحان😇 و پیشگاه اهلبیت🌹.
در آنجا میشد بسیجی👨✈️ هایی را دید👀 که #از #اول #تا #آخر #نماز #جماعت #گریه😭 #کردهاند....🌷 و بیش از ده دقیقه در سجده هستند . #چنان #میلرزیدند #که #انگار #زمین #هم #با #آنها #میلرزید........😔😭(شرمندهایم شهدا...💔) . به حالشان غبطه میخوردم. #آنها #داشتند #از #همه #علایق #شان #کنده #میشدند...🌷
#نورالدینپسرایران
#لشکرعاشورا
#والفجرهشت
ازدواج به سبک شهدا
❇️روایتی خواندنی از مراسم ازدواج
#شهید_محمد_گرامی
جانشین رئیس ستاد لشکر ۴۱ ثارالله
✅ازدواجمان خیلی #ساده برگزار شد.
✅ حاجی کتابهایی تدارک دیده بودند و متنهایی زیبا روی جلد #کتاب نوشتند که به مهمانها #هدیه بدهند.
✅روی دوتا پارچه بزرگ هم نوشتند عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید.
پرسیدم علت نوشتن این مطلب چیست؟ گفت:
" این نوشتهها جایشان همین جاست در هیچ مجلسی و هیچ کجا انسان نباید #گناه کند بخصوص در مراسم ازدواج ...."
✅در آن مجلس سخنران آوردند.
آقای سلیمانی در مردانه صحبت کردند و نماز مغرب و عشا هم به صورت #جماعت برگزار شد.
✅ موقع جاری شدن خطبه عقد، خیلی اصرار داشت که حتما با #وضو باشم
✅تمامی مستحبات را رعایت کردند و سه چهار صفحه #قران خواندند.
✅بعد از عقد یکی دو ساعت در مورد زندگیمان صحبت کردند که فقط
#رضای _خدا را در نظر بگیریم و بس.
✅ بعد از رفتن مهمانها قرار شد به منزلمان برویم. ماشین را به داخل خانه مون آوردند.
✅حاجی چادر مشکی روی سر من انداخت!!!
بعضی خانمهای فامیل ناراحت شدند که چرا چادر مشکی؟
محمد گفت اگر همسر من است بهتر است همین چادر را سر کند!!!!
(همسر سردار شهید محمد گرامی)
🌷@raviannoorshohada