ارباب خوبم 💚
❣️حال وهواے قلب من امشب ڪبوتريسٺ
⚜️وقتے ڪه ڪار صحن وسراے تو دلبريسٺ
❣️ شبهاے جمعہ عڪس حرم زنده مےشود
⚜️تصوير رقص_پرچم وگنبد چہ محشريسٺ
شب زیارتےارباب_بےڪفن 🌙🕌
صلی الله علیک یا اباعبدالله🌙
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹 شهید عبدالله_میثمی
شب جمعه دلش بدجوری گرفته بود. شروع کرد به خواندن دعای_کمیل تا رسید به این جمله که: «خدایا! اگر در قیامت بین من و دوستانت جدایی بیندازی و بین من و دشمنانت جمع کنی، چه خواهد شد؟» افتاد به سجده و های های گریه کرد.
سرش را که بلند کرد، دید هم سلولی کمونیستش که خیلی اذیتش می کرد. سرش را گذاشته کف سلول و او هم گریه می کرد.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
همسرانه 🦋
ماه عسل پس از ۱۲ سال!
سال ۸۸ سعادت زیارت ضریح شش گوشه ی امام حسین (ع) 💚نصیبمان شد✨. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم . بچه ها را در آن سفر همراه خود نبردیم. آنها را به پدر و مادر سپردیم و راهی شدیم. یک سفر عاشقانه زیبا...💙
در این سفر از توجه های زیاد جلیل و محبت های فراوانش نسبت به من باعث شد تا تمام افراد کاروان فکر کنند که ما برای ماه عسل به کربلا آمده ایم🤭. خنده ام گرفته بود که بعد از ۱۲ سال زندگی مشترک همه این فکر را می کنند.
🌹شهید_جلیل_خادمی به روایت همسرمعزز
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ڪلیپ
من کسی را ندارم...💔
●اسمش یوسف بود.یوسف قربانی...بچه ی زنجان .شش ماهگی پدرش و از دست داد و یتیم شد.شش سالگی مادرش را از دست داد و با برادرش برای ادامه زندگی به خانه ی مادربزرگ رفتن...
●دبستان بود که مادر بزرگش به رحمت خدا رفت و تنها دلخوشیش برادر بزرگترش بود که در دوران نوجوانی او را در سانحه ی تصادفی از دست داد و تنهای تنها شد.رفت جبهه.تو اطلاعات عملیات بود.غواص هم بود.تو کربلای پنج شهید شد.چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: آقا یوسف! غواص یعنی چی؟ او پاسخ داده بود: غواص یعنی مرغابی امام زمان عجالله...
●همرزم یوسف: “هر روز می دیدم یوسف گوشه ای نشسته و نامه می نویسد. با خودم می گفتم یوسف که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: یوسف نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم !
📎جهت شادی روح همه شهدا صلوات🌺
شهید_غواص
🌹شهید_یوسف_قربانی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
نماز اول وقت را از دست نمیدهم🌸
«محمد» به صورت عجیبی به نماز وقت علاقه داشت.
یکی از دوستان وی که یک آقای روحانی بود، میگفت که وقتی از تمرین برمی گشتیم به «محمد» گفتم که اول سلاح خود را تحویل دهیم و سپس برای خواندن نماز برویم.
اما «محمد» گفته بود که «نه، من نماز اول وقت را از دست نمیدهم». ☝️
دوستش میگفت که پنج دقیقه هم طول نکشید که من رفتم سلاح خود را تحویل دادم و برگشتم.
اما «محمد» نماز اول وقت خود را خواند. 😇
همین پنج دقیقه «محمد» را به شهادت نزدیک کرد.
اما من از کاروان شهدا جا ماندم😢
🌹شهید مدافع حرم محمد آژند
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خاطرات شهید 🌹
«واکنش پدرباازدواج پسر۱۹ساله اش!!!»
پسرم۱۹سالش بود وسال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت میخواهم موضوعی را مطرح کنم،می دانم مخالفید ولی من زن میخواهم!
من با تعجب گفتم:شماهم از لحاظ سنی وهم شغل و درآمد درسطحی نیستید که ما اقدام کنیم،برای کدام دختربرویم که شرایط شمارا قبول کند؟حالازوداست صبرکن به وقتش...
حاجی باخونسردی گفت:خانم کارشمامثل این است که فردی بگویدتشنه هستم وشما بگویی صبرکن۴-۵سال دیگربه توآب میدهم،دراین میان آن فردتلف میشود.
حاجی گفت:باباکارخوبی کردی که موضوع را مطرح کردی،چون اگرخدایی نکرده فشاری راتحمل ویاخطایی برتومیرفت پای منو مادرت نوشته میشد.
خلاصه دست به کارشدیم وخداهم قسمت کرد وپسرمان ازدواج کرد.
{توکل به خداازویژگی های بارز این شهید است}
شهید_عبدالکریم_اصل_غوابش
http://eitaa.com/raviannoorshohada
12.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی زیبا از
🌹شهیدابراهیم_اسمی
پاسدار شهید مدافع حرم
آقا ابراهیم امشب پیش ارباب سفارش ما رو بفرما برادر
شهادت مبارک🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
💠 دلم برای چمران تنگ شده است ❗️
🔹یک روز حاج احمد آقا از دفتر امام به ستاد جنگهای نامنظم در اهواز تلفن کردند و گفتند که امام میفرمایند: «دلم برای دکتر چمران تنگ شده است، بگویید به تهران بیاید.»
🔺دکتر که در آن روزها در منطقه سوسنگرد از ناحیه پا مجروح شده بود، پس از شنیدن این پیام راهی تهران شد و به محضر امام شرفیاب گردید. در معیت ایشان نقشهها و کالکهای منطقه عملیاتی را به خدمت امام بردیم. دکتر از ناحیه پا ناراحتی داشت و نمیتوانست پایش را جمع کند و دو زانو بنشیند اما به احترام امام که به او عشق میورزید در مقابل ایشان دو زانو نشست و در حالی که فشار زیادی را متحمل میشد شروع به توضیح و توجیه نقشهها کرد.
🔹امام با فراست خاصی که داشتند متوجه ناراحتی دکتر شده و فرمودند: «آقای دکتر پایتان را دراز کنید و راحت باشید.» دکتر عرض کرد راحت هستم. امام فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید.» دکتر به احترام امام نپذیرفتند و عرض کردند دردی احساس نمیکنند. دو مرتبه امام با لحن خاصی فرمودند: «میگویم پایتان را دراز کنید و راحت بنشینید» که لاجرم او هم پذیرفت.
🔺پس از اینکه دیدار به اتمام رسید، امام که آماده رفتن به حسینیه جماران برای دیدار با مردم بودند فرزند خود حاج احمد آقا را که وسط حیاط منزل ایستاده بود صدا کردند و به او فرمودند: «احمد، احمد!» ولی حاج احمد آقا در داخل حیاط بود و صدای امام را نمیشنید. بنده او را از داخل ایوان صدا کردم و گفتم که امام شما را صدا می زنند حاج احمد آقا خدمت امام که رسیدند. آقا به او فرمودند: «این میزها را که گذاشتهاید، آقای چمران با پای زخمی که نمیتواند از روی آنها رد شود. اینها را بردارید و راه را باز کنید.
📚 برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، جلد۲، صفحه۲۰۳.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
⌛️۹۱روز تا اربعین
🔸یااباعبدالله(ع) هر چه به اربعین شما نزدیکتر می شویم، خبرهای نگران کننده ببشتری می شنویم. بیشتر در فراق حرم و اربعین شما می سوزیم!
🔹آقا به ما رحم کن و این بلای بزرگ، فراق و دوری از کربلا را رفع کن!
🔸در این دنیای تلخ و پر از درد، اربعین شما به ما امید زندگی و مبارزه تا#ظهور می دهد.
🔹امید ما روسیاهان و گناهکاران به بخشش وکرم شماست!
@raviannoorshohada