eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
640 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
⚡️ تلخی‌برخوردصادقانه‌رابرشیرینی‌برخوردمنافقانه ترجیح‌میدهم...! _شهیدبهشتی_ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
📝 | 🔻 کار هرشبش بود! با اینکه از صبح تا شب کار و درس داشت .... 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✴️روایت سردار دلها از لحظه ضربت خوردن امیرالمومنین علیه السلام http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.•°❁💛❁°•. ﴿🌤🌱﴾ چہ خۅش عاقبٺـے اسٺ 💔ـــہادٺ براۍ گمنامے ڪہ نزد رۅ سفــــید اسٺ ..💚 ✄-------•🍃🌙🍃•--------- ‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷|برای کارهای فرهنگی از جان و دل مایه می گذاشت از خواب و خوراکش می زد تا بتواند بهترین فعالیت را داشته باشد ماه رمضان تا ساعت ۱۲ شب در مسجد می ماند و کارهای فرهنگی می کرد کلاس قرآن، سفره افطار، حلقه صالحین و برنامه های مذهبی و .... برای هر کدام از جان و دل مایه می گذاشت |🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞برشی جدید از زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی 🎬مستند ، سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت، ساعت ۱۶ از شبکه یک سیما http://eitaa.com/raviannoorshohada ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یه شب بارونی بود. فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن ظرفها . همین طور که داشتم لباس میشستم دیدم حمید اومده پشت سرم ایستاده. گفتم اینجا چیکار میکنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟ دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدمو از تو تشت بیرون اوردو گفت: ازت خجالت میکشم .من نتونستم اون زندگی که در شان تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه باباش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه … حرفشو قطع کردمو گفتم : من مجبور نیستم . با علاقه این کار رو انجام میدم. همین قدر که درک میکنی . میفهمی . قدر شناس هستی برام کافیه. 🔺شهید سید عبدالحمید قاضی میر سعید 📘نشریه امتداد شماره۱۱ http://eitaa.com/raviannoorshohada
خیلی اشکش را نگه می داشت توی چشمش. همسرش فقط یکبار گریه اش را دید، وقتی امام رحلت کرد. دوستش می گفت: « ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها می شنیدم که می گفت (اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای) بلند هم می گفت از ته دل...»  🔴حرف ولی امرم را نمی توانم به تاخیر بیندازم! هر وقت صیاد با مسئوولین ارتش خدمت مقام معظم رهبری می رسیدند، قلم و کاغذ در می آورد و همان جا سخنان ایشان را یادداشت می کرد. بعضی بهش می گفتند: «هم روزنامه ها تمام سخنان ایشان را می نویسند و هم اخبار ساعت 2 پخش می کند. چرا این قدر به خودت سختی می دهی؟» چهره اش را در هم می کشید و می گفت: «نه! نمی شود! ولی امرم وقتی سخن می گوید، نمی توانم تا ساعت دو به تاخیر بیندازم! من از همین جا که به محل کار بروم، این دستورات را پیگیری می کنم تا عملی شود.» http://eitaa.com/raviannoorshohada