eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
639 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @shahidegomnamemaktabehajqasem ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
خواب حضرت رقیہ (س) رو دیده بود .✨ بـے بـے فرموده بودن تو بہ خاطر ما « از گـناه گذشتـے » ما هم شهیـدت مےڪنیم .🕊 موقعـے ڪہ داشت میرفت سوریہ بهم گفت : سید برام روضہ حضرت رقیہ بخون ...💔 گفتم نمےخونم ، دارے میرے حسین بچہ هااات ؟؟ گفت : از بچہ هام دل ڪـندم ، روضہ مےخوندم ، هاے هاے گریہ میڪرد .😭😭 ✍ راوے : سیدرضا علیزاده ، ذاڪراهل بیت #شهید_حسین_محرابی 🕊 #مدافع_حرم @raviannoorshohada
🏴…🌸…🏴 °•{سردار مسیح کردستان #شهید_محمد_بروجردی🕊🌹}•° #بر_بال_سخن ◽️ #سردار_شهید_حاج_همت در مورد نفوذ کلام شهید بروجردی می‌گوید: بودند برادرانی که در اثر فشار کار خسته شده بودند ولی بعد از چند دقیقه صحبت با شهید بروجردی، تمام مسائل آنها حل می‌شد و با دلی‌ گرم و امیدوار دوباره سراغ کارشان می‌رفتند. ◽️این شهید والامقام خود را شاگرد شهید بروجردی دانسته و گفته است: «ایشان دارای یکسری ویژگی‌های اخلاقی خاصی بودند که شاید من در طول زندگی‌ام از کمتر انسانی دیدم و ولایت‌پذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهای اجتماعی از ویژگی‌های خاص اولیه این مرد بود، او خیلی ساده از خطای دیگران درباره خویش می‌گذشت و به‌ اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو می‌کرد.» ◽️سردار شهید حاج همت، درباره مهجور ماندن قدر و ارزش نقش بروجردی در تاریخ پرفراز و فرود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، گفته بود: "بروجردی شناخته نشد". @raviannoorshohada
🌼آیت الله مجتهدی تهرانے: 🌻اگر دیدید نمازتان به شما لذت نمےدهد... قبل از👈تکبیر و شروع نـماز بگـــویید : 👈صَلی اللهُ عَلیکَ یا اَبا عَبْدِاللّٰه👉 @raviannoorshohada
شهیدی که زیر آفتاب مانده بود.mp3
391.1K
🎧 #شنیدنی | خاطره غم‌انگیز آقا از یک شهید 😔 داشتیم توی منطقه می‌گشتیم، یک وقت چشم‌مان افتاد به جسد شهیدی که چند روز بدنش در زیر آفتاب باقی مانده بود... @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #حسینیه | منم باید برم... منو یکم ببین، سینه‌زنی‌مو هم ببین دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقدر شهید دارن میارن از تو سوریه... 🎤 زمینه زیبای آقای سیدرضا نریمانی در حسینیه امام خمینی(ره) @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم توجه توجه: این مراسم، با حضور میهمان ویژه، پیکر مطهر شهید گمنام(بی نشان) برگزار می گردد...
مدت کوتاهی بود که یه خانواده با ايمان، يه قطعه زمین به هيئت فاطميون اهدا كرده بودند👌. دو هفته شب و روزِ همه بچه‌ها شده بود اينكه هرجوری که شده اونجا را برای برنامه برسونیم.▪️ به مدد اهل‌بیت (علیهم‌السلام) از یه خرابه و ساختمون نیمه‌کاره، یه خیمه زیبا و گرم و نرم برای مراسمات آماده شد. تا شب پیشواز محرم همچی آماده شد. یه بارون سیل‌آسا و پیش‌بینی نشده کارمون را تحت‌الشعاع قرار داد⚡️. رفتم هیئت دیدم چندتا ازر بچه‌ها دارن فرش‌ها رو جمع می‌کنند. آب کل هئیت رو برداشته بود😫. و یه نفر بالای داربست شروع کرده به بستن چادرها و پلاستیک‌های سقف. آره، علیرضا بود. بعد از درست کردن سقف از داخل رفتیم روی پشت‌بام و از رو چادر برزنت‌ها رو مرتب کردیم و کل قسمت‌ها رو زیر بارون، پلاستیک یه تیکه کشیدیم. نمی‌دونم برا ناهار اومدیم پایین یا اصلاً ناهار خوردیم یا نه❗️. ساعت حول‌وحوش چهار بود که علی گفت: «دیگه نمی‌تونم سر پا وایستم». دیشب نخوابیده بود، از صبح زود هم سر داربست. بهش گفتم: «برو چند ساعت خونه استراحت کن، بقیه‌ش رو با بچه‌ها انجام میدن🙂». رفتش پایین که بره استراحت کنه؛ الان مشکل فرش بود. چون همه فرش‌ها خیس شده بود😓. علی رفت، اما نیم‌ساعت بعد با یه پیکان‌بار فرش اومد. کلاً با خستگی بیگانه بود. خندیدم بهش و گفتم ... اون محرم برا من و علی شد سینه‌زدن رو سر داربست‌ها.... هر شب بارونی باید می‌رفتیم بالا، آب‌هایی که روی پلاستیک‌ها و چادرها جمع می‌شد رو خالی می‌کردیم، با پارچ و دست‌های یخ کرده❄️. همون بالا زیر آسمون صدای هیئت هم میومد. هم سینه می‌زدیم، هم گریه می‌کردیم😭. خیلی سرد بود، اما اشکامون برای ارباب گرممون می‌کرد. عجب محرمی بود....✨ عليرضا جيلان 🌹 @raviannoorshohada
4_5938316186830767183.mp3
5.87M
🎶 بشنویـد ... ترسم آخر بمیرم ڪــربلا را نبینـم ... #عزاداری_پاییز۱۳۶۳ #رزمندگان_گردان_تخریب #لشکر۱۰سیدالشهـداء @raviannoorshohada
"بسم رب الشهداء و الصدیقین" ◀ دعـا کـن فـقـط! هر شـب وسـطِ های های گریه هایش😢می زد روی شانه ام: "رفیق! دعا کن منم این طور شهید بشم💔" ؛ . وقتی از ارباً اربا شدن علی اکبر (ع) می خواند😔، وقتی از گلوی بریده ی حضرت علی اصغر (ع) می گفت😔، وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس (ع) می گفت😭، . وقتی از بی سر شدن امام حسین (ع) ضجه می زد😭 و . حتی از اسارت حضرت زینب (س)😔. یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: . "مسخره کردی ما رو هر شب هر شب دوست داری یه شکلی #شهید بشی!😑 . لبخندی زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! " @raviannoorshohada
حرمت محرم امام حسین (ع) آقا محسن(حجت) علاقه زیادی به شکستن تخمه داشتند🌻، #ماه_محرم بود رفته بودیم منزل یکی از اقوام برای پذیرایی تخمه تعارف کردند. دیدم از خوردن تخمه خودداری کرد⛔️ بعد از اینکه بلند شدیم علت را جویا شدم. گفتم شما که علاقه زیادی به تخمه داشتی!!! چی شد تخمه نشکستید⁉️⁉️ بعد از اصرار زیاد من گفتند من در ماه محرم به احترام امام حسین(ع) دو تا کار را انجام نمیدهم 😔 #تخمه نمیشکنم و #خرید هم نمی کنم.... شهید مدافع حـرم حجت باقری🌹 @raviannoorshohada
همسرِشهید: همسرم تعریف می‌کرد یک روزکه به مشهدرفته بود درحرم امام رضا نذر می‌کند40 زیارت عاشورابه حضرت زهراهدیه🎁 بدهدتاخدا یک همسرخوب نصیبش بکند.ایشان40شب🎑 پشت سرهم این زیارت عاشورا رامی‌خواندودقیقاً در آخرین شبی که زیارت عاشورا را می‌خواندشوهر👨خاله‌اش مرا به ایشان معرفی می‌کند آن زمان خودم در کنگره شهدا🕊🌹 کار می‌کردم و یک هفته‌ای می‌شد که به شهدا متوسل شده بودم و می‌‌خواستم یکی مثل خودشان نصیبم کنند. نتیجه توسل‌هایمان🙏 این شد که در اسفند سال 1388 شهید نوری به خواستگاری من آمد #شهید_مدافع_حرم علیرضا نوری 🌹 @raviannoorshohada
🌹عشقِ شگفت‌انگیزِ #شهید به امام حسین(ع)💔👌 #امام_حسین #اشڪ #گریه #عزاداری تصویر باز شود👆💔🍂 @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر به عشق حسین ابن علی (ع) و دین حسین می‌جنگیم و فقط از تو پیروزی را می‌خواهیم.... صحبت های عارفانه #شهیدمهدی_زین_‌الدین « اللهم عجل لولیک الفرج » @raviannoorshohada
همسرم عاشق سید الشهدا بود❤️ هر سال #ماه_محرم لباس مشکی به تن میکرد◾️ و نسبت به ائمه اطهار تعصب داشت و سرانجام راهی سوریه شد با من در مورد شهادتش حرفی نمیزد☝️ اما به یکی از دوستانش گفته بود که خواب دیده بالای سر دوستش که شهید بوده گریه می کرده اون شهید از خاک بیرون میاد و بهش میگه گریه نکن پشت سرت رو ببن وقتی نگاه میکنه میبنه سر خودشو و بریدن و روی سینش گذاشتن😔 اقا حشمت با دوست و همرزمش سردار ماشاالله شیبانی با تله انفجاری حما سوریه اسمونی شدن همونطور که خواب دیده بود سری در بدن نداشت😭 شهیـد #بی‌سـر😭 مدافع حـرم حشمـت سهرابـے💔 @raviannoorshohada
هدایت شده از 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن روضه دل مردگیه! میگن گریه افسردگیه! نمیدونن خبر ندارن امام حسین علیه السلام آغاززندگیه حاج مهدی رسولی پاسخ به کسانی که میگن عزاداری و گریه برا اهل بیت علیهم السلام باعث افسردگی میشه!
یکی از مداحان تعریف میکرد چای ریز مسجدمون فوت کرد ، سر مزارش رفتم گفتم یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ...، بیا بهم بگو ارباب برات چه کرد ...! ایشان میگفت دو سه شب از فوتش گذشته بود خوابش رو دیدم گفتم مشت علی چه خبر؟ گفت الحمدلله جام خوبه ارباب این باغ و قصر رو بهم داده دیدم عجب جای قشنگی بهش دادن. گفتم بگو چی شد؟ چی دیدی ؟ گفت شب اول قبرم امام حسین علیه السلام آمد بالای سرم ، صدا زد آقا مشهدی علی خوش آمدی .. مشهدی علی توی کل عمرت ۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی ... این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر تا روز قیامت جبران کنیم ... میگفت دیدم مشت علی گریه کرد . گفتم دیگه چرا گریه میکنی ؟ گفت : اگه میدونستم ارباب این قدر دقیق حساب نوکری من رو داره برای هر نفر شخصا" هم چایی میریختم ، هم چایی میبردم ... عزیزانم : نوکری خود را دست کم نگیرید... چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمیشود... و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم. #استادمظاهری @raviannoorshohada
🏴…🏴…🏴. ◾️وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می‌بینی؟ ◾️قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر! شهادت طلبی قاسم(ع) و پافشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد. #رزقتـــــون_کربلایــــی #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے @raviannoorshohada
اقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.◾️ وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت.👌 با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن...🚶 تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...😭 بهش میگفتن آقا حامد شما "افسری" و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی"☝️ و همینطور می گفت: " شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت "🕊 که بالاخره اینطور هم شد. شهید مدافع حرم حامد جوانی🌹 @raviannoorshohada