eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
644 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
3هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 #عکسهای_ماندگار 🗓 #یلدا در جبهه بہ روایت رزمنده دفاع‌ مقدس محمد قبادی سال1361 منطقہ‌چنانہ 👆 اینجوری یلدا گرفتند ڪه الان بتونیم یلدا بگیریم . درود_بہ_روح_پاڪشون ✅ مطمئن باش شهدا دوست دارند ... قدر همدیگر رو بدونیم و با هم مهربون تر باشیم و هوایِ‌همدیگر رو بیشتر داشتہ باشیم @raviannoorshohada
معلم روی تخته کلاس نوشت موضوع انشا : یلدا قلم بدست گرفتم و با همه دانایی ام نوشتم: بسم الله الرحمن الرحیم یلدا یعنی بلندترین شب سال یعنى آغاز سردترین فصل زندگی... یلدا که میشود دور هم جمع میشویم تا بگوییم آماده ایم با دیو سرمای سخت زمستانی بجنگیم. یلدا که میشود به دیدار هم میرویم و بر دستان مادربزرگها و پدربزرگ هایمان بوسه میزنیم تا ثابت کنیم با گرمای محبت و همدلی می توانیم با دراز ترین و سردترین شبها روبرو شویم. یلدا را پدر بزرگ هایمان خوب معنا کردند با قرائت آياتى از کلام خدا که قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله ( اگر خدا را دوست دارید از پیامبرش پیروی کنید تا محبوب خدا شوید) و چه خوب مدد میگیرند آن ها از حافظ کتاب خدا که: هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد و مادربزرگ هایمان چه زیبا قصه می گویند تا دراز ترین شب را برایمان کوتاه و دلنشین سازند. یلدا یعنی شور زندگی یعنی مفهوم دقیق عشق به خدا و نعمتهای خدا یعنی سپاس از موهبتهای بی مانند خدا... والسلام معلم لبخندی زد و پای تخته رفت و با دستی لرزان نوشت: یلدای انتظار تو آخر کی به پایان میرسد مولا ؟ معلم تعریفی دیگر از یلدا برایمان داشت: یلدا یعنی آخر چشم انتظاری یلدا یعنی نهایت بی قراری یلداها می آيند و می روند اما یلدای ندیدنت ای یوسف زهرا کی تمام میشود و سپیده زیبای ظهور کی از راه میرسد؟ تو که باشی پاییزی ترین روزها و سردترین شبها را می توان تحمل کرد تو که بیایی درازترین تاریکی ها و رنج آورترين سختیها را می توان به جان خرید. بهار زندگیم، آرامش زیبای خداوندی، منجی قدرتمند آفرينش منتظرت هستم و برای آمدنت دعا میکنم. یک ثانیه از عمر دراز شب یلدا باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم ده قرن زعمر پسر فاطمه بگذشت یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم معلم خواندن دعای فرج را در سفره یلدا قرار داد. اللهم عجل لولیک الفرج
روزهایمان برای دیدنتان ڪوتــــاه بود ؛ خدا ڪند شب یلدا بہ شمــــــا برسیم ... #مردان_بی_ادعا #یلداتون_شهدایی 🍉 #یادشهداباصلوات #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @raviannoorshohada
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦༻‌﷽‌༺‌‌‌✦۞✦┄ 🍃🌹محسن پیگیـری خاصی برای شهـادت داشت، عیـد با خانمش آمد پیش من خیلی نصیحتش کردم که محسن نمی‌خواهد، تو بچه داری و … هیچ جوری توی ذهنش نمی‌رفت، روز آخر که آمد پیش من، گفت: 🍃🌹حاجی، چرا من نمی‌توانم بروم؟ چرا کارم جور نمی‌شود که بروم؟ گفتم: محسن،‌ یک جای کارِت گیر دارد، مثل مایی، برو آن گیـر را درست ڪن، با تعجب گفت: من فهمیدم کجای کار گیر دارد: مـادرم راضی نیست! 🍃🌹من هم می‌دانستم که نمی‌رود پیش مادرش تا رضایت بگیرد، گفتم: پس برو رضایتش را به دست بیـاور، احساس هم کردم که نمی‌رود، ولی با مادرش که صحبت کردیم، می‌گوید که رفته آنجا، به دست و پای مـادر افتاده و‌ گریه شدید کرده که از گریه‌اش پاهای ایشان خیس می‌شده است، 🍃🌹به مـادر التماس کرده است: اجازه بده من بروم، مـادرش هم می‌گوید: برو؛ ولی شهید نشو، که محسن در جواب گفته است: نه، من می‌روم، ولی عزیز می‌شوم مادر. 🌷#شهید‌محسن‌حججی🌷 راوی: آقای حمید خلیلی ( مدیر انتشارات شهید کاظمی ) @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای فرج با صدای زیبا و دلنشین شهید #محسن_حججی💚 🍂 امام من... در کدام سوی هستی به دنبالت باشم... @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#تلنگری_از_طرف_شهید_ابراهیم_هادی 🔰 #ابراهیم همیشه در مقابل #بدی دیگران گذشت داشت . میگفت: 🔰طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشند . بی دلیل از کسی چیزی نخواه و عزت نفس داشته باش. میگفت : 🔰این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین ؛ بیشتر بخاطر اینه که کسی گذشت نداره . بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن نداره. 🔰آدم اگر بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داره.👌👌👌🌹 @raviannoorshohada
#جهاد_ادامه_دارد 🔹 بچه های سپاه: حاج خانم نگران نباش تا ظهر خونه رو از آب تخلیه میکنیم 🔸 پیرزن: نگران نیستم، میشناسم شما رو. سیل ابتدای سال هم شما کمک کردید، چند نفرید؟ میخوام نهار درست کنم 🔹 بچه های سپاه: ما هیچی نمیخوایم، شما فقط نگران نباش🌸 #اهواز_در_آب @raviannoorshohada
✍ #یاد_خوبان 🍂 روح‌الله به خانم‌ها خیلی احترام می‌گذاشت و در حالی که نگاهش همیشه به زمین بود، سعی می‌کرد محترمانه برخورد کند. 🍃 یکبار با هم کنار خیابون نشسته بودیم؛ یک خانمی اومد آدرس پرسید. من همونطوری که نشسته بودم جواب اون خانم رو دادم. 🍂 وقتی که رفت روح‌الله با ناراحتی نگاهم کرد و گفت: وقتی خانمی می‌خواد باهات صحبت کنه قشنگ مودب بلند شو وایستا، سرت رو بنداز پایین جوابش رو بده. از ادب دورِ که نشسته جوابش رو دادی! 🍃 نصیحت ‌هاش به جا بود؛ برای همین به جان و دل آدم می‌نشست. خاطره: یکی از رفقای شهید #شهید_روح_الله_قربانی🌷 #شهید_مدافع_حرم @raviannoorshohada
شب سردی بود... زن بيرون ميوه‌فروشى زُل زده بود به مردمى كه ميوه مى‌خريدند . شاگرد ميوه‌فروش ، تُند تُند پاكت‌هاى ميوه را داخل ماشين مشترى‌ها مى‌گذاشت و انعام مى‌گرفت . زن با خودش فكر مى‌كرد چه مى‌شد او هم مى‌توانست ميوه بخرد و ببرد خانه... رفت نزديك‌تر... چشمش افتاد به جعبه چوبى بيرون مغازه كه ميوه‌هاى خراب و گنديده داخلش بود . با خودش گفت : «چه خوبه سالم‌ترهاشو ببرم خونه . » مى‌توانست قسمت‌هاى خراب ميوه‌ها را جدا كند و بقيه را به بچه‌هايش بدهد... هم اسراف نمى‌شد و هم بچه‌هايش شاد مى‌شدند . برق خوشحالى در چشمانش دويد... ديگر سردش نبود! زن رفت جلو ، نشست پاى جعبه ميوه . تا دستش را برد داخل جعبه ، شاگرد ميوه‌فروش گفت : « دست نزن ننه ! بلند شو و برو دنبال كارت ! » زن زود بلند شد ، خجالت كشيد . چند تا از مشترى‌ها نگاهش كردند . صورتش را قرص گرفت... دوباره سردش شد... راهش را كشيد و رفت. چند قدم بيشتر دور نشده بود كه خانمى صدايش زد : «مادرجان ، مادرجان ! » زن ايستاد ، برگشت و به آن زن نگاه كرد . زن لبخندى زد و به او گفت : « اينارو براى شما گرفتم . » سه تا پلاستيك دستش بود ، پُر از ميوه ؛ موز ، پرتقال و انار . زن گفت : دستت درد نكنه ، اما من مستحق نيستم . زن گفت : « اما من مستحقم مادر . من مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم‌نوع توجه كردن و دوست داشتن همه انسان‌ها و احترام گذاشتن به همه آنها بى‌هيچ توقعى . اگه اينارو نگيرى ، دلمو شكستى . جون بچه‌هات بگير . » زن منتظر جواب زن نماند ، ميوه‌ها را داد دست زن و سريع دور شد... زن هنوز ايستاده بود و رفتن زن را نگاه مى‌كرد . قطره اشكى كه در چشمش جمع شده بود ، غلتيد روى صورتش . دوباره گرمش شده بود... با صدايى لرزان گفت : « پيرشى !... خير ببينى...» هيچ ورزشى براى قلب ، بهتر از خم شدن و گرفتن دست افتادگان نیست پیشاپیش یلدای مهربانی که نماد خانواده دوستی و عشق ورزیدن به هم نوع است را شادباش میگوییم . 🍍🍌🍋🍊🍉🍈🍇🍏🍐 یلدای امسال در هنگام خرید میوه سهم تنگدستان آبرومند را فراموش نکنیم . @raviannoorshohada