eitaa logo
راویدین | ravidin
376 دنبال‌کننده
253 عکس
136 ویدیو
7 فایل
﷽ 🇵🇸🇮🇷🇱🇧 🕌 راویدین: راویِ دین به زبان ساده حیات ما به شوق «ألا یا أهل العالم» ممات ما به شوق «مَـن یَمُـت یرَنـــی» 🕊️ ﴿وقفِ امیرالمؤمنینِ قلبم🫀﴾ 📪ناشناس: https://daigo.ir/secret/434196413 🤝حرفامون: @ham_shagerdi 🛍️محصولاتمون: @ir_borhan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• امام صادق می‌فرماد: هروقت کسی دید محبت ما اهل بیت توی دلش جریان داره، برای مادرش خیلی دعا کنه! (معانی الاخبار: ۱۶۱) پ.ن: آخه به قول شاعر این شوق نوکری اثر شیر مادر است :)❤️ 💠 @shagerde_ostad
• 🔰من دزد مال مردمم، نه دزد اعتقادشون! چند وقتی بود کار و کاسبی‌شون کساد شده بود؛ یه کاروان پر و پیمون پیدا نمی‌شد تا با غارتش یه رونقی بدن به جیب‌هاشون... بعد از مدتی یه نفر سراسیمه اومد و گفت: - فضیل! یه کاروان داره نزدیک میشه که اموال خیلی خوب و گرون قیمتی هم همراه‌شونه! چی دستور میدی؟ فضیل عیاض گفت: آماده حمله بشین. کاروان رسید و همه رو غارت کردن؛ فضیل جلو اومد و گفت تموم شد؟ گفتن تقریبا تمومه ولی یه پیرزنی هست انگار یه چیز گرون قیمت تو مشتش داره؛ هرکاری می‌کنیم اون رو بهمون نمیده! فضیل رفت جلو و به پیرزن گفت: نمی‌خوام اون چیزی که تو دستت داری رو ازت بگیرم، فقط میشه بدونم چیه که اینقدر محکم پیش خودت نگهش داشتی؟ پیرزن گفت: آیت الکرسی فضیل گفت: آیت الکرسی چرا؟ پیرزن گفت: برای این که فضیل عیاض به کاروانمون حمله نکنه! فضیل، انگار که یه سطل آب یخ ریخته باشن روش، به بقیه راهزن‌ها نگاه کرد و گفت: هرچی برداشتین برگردونید به صاحباشون و شرتون رو کم کنید! همراهان فضیل با تعجب نگاهش کردن و گفتن چرا؟؟! چی شده مگه؟؟ این همه زحمت کشیدیم الان که همچی تو مشتمونه ولی کنیم بریم؟ فضیل گفت: من دزد مال مردمم، نه دزد اعتقادشون؛ اگه الان کاروان رو غارت کنیم، این پیرزن نسبت به آیت الکرسی بی اعتماد میشه!... فضیل عیاض مدتی بعد، وقتی داشت از دیوار یه خونه بالا می‌رفت، شنید یه نفر داره قرآن می‌خونه: - أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ؟.... هنوز وقتش نشده اونایی که به ظاهر ایمان آوردن، به یاد خدا خاشع بشن و دست از گردنکشی بردارن؟ فضیل، حس کرد این آیه فقط و فقط مختص خودش نازل شده؛ همون‌جا توبه کرد و برگشت همه اموالی که دزدیده بود رو برگردوند و حلالیت گرفت که این هم خودش ماجرای جالبی داره :)🌱 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• 🔰هدیهٔ بزرگ پیامبر! 🔸دید پیامبر، گوشه‌ای خوابیدن و یه مار هم نزدیک ایشون حرکت می‌کنه. خواست یه سنگ برداره و مار رو بکشه، اما با خودش فکر کرد شاید اصلا مار نیاد سمت پیامبر! این طوری الکی ایشون رو بیدار کردم... 🔹دلش نیومد پیامبر رو بیدار کنه؛ خودش بین پیامبر و مار دراز کشید تا اگه خواست نزدیک ایشون بشه، جلوش رو بگیره! 🔸پیامبر درحالی که زیر لب آیه «انّما ولیکم الله ورسوله والذین آمنوا الذین یقمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون» رو می‌خوردن از خواب بیدار شدن؛ 🔹فرمودن: خداروشکر که نعمتش رو برای علی کامل کرد و خوش به حال علی که خدا اون رو از بقیه برتر و با فضیلت‌تر قرار داد. 🔸چشمشون به ابورافع افتاد. پرسیدن: اینجا چیکار می‌کنی؟ ابورافع جریان مار رو تعریف کرد. 🔹پیامبر به خاطر این لطف ابورافع، خواستن بهش یه پاداش بزرگ بدن؛ دستش رو گرفتن‌و فرمودن: _ ابورافع! یه روزی میرسه که یه عده با علی می‌جنگن، تو اون جنگ علی حقه و اون‌ها باطل! اون روز تو چیکار می‌کنی؟ ابورافع! زمانی که اون گروه به جنگ علی بیان، برای هر کسی که توان جهاد داره، واجبه در کنار علی بجنگه، و کسی هم که توان جنگیدن نداره، باید توی دلش آرزوی کمک به علی رو داشته باشه. 🔸ابورافع گفت: یا رسول الله! برام دعا کن اون روز توانش رو داشته باشم که کنار علی شمشیر بزنم. پیامبر هم برای ابورافع دعا کردن. 🔹چند سال بعد، زمانی که معاویه و طلحه و زبیر به جنگ امیرالمؤمنین رفتن، ابورافع یاد اون پیشگویی پیامبر افتاد؛ زمین و خونه‌اش رو فروخت و با این که بیشتر ۸۵ سالش بود، راهی جنگ با دشمنان امیرالمؤمنین شد. 📚 منبع: رجال نجاشی، چاپ جامعه مدرسین، ص 3-5، رقم 1 💠 @shagerde_ostad
• حضرتِ صاحبِ من! آنچـــه را مانــع دیدار شــد از دیـده بگیــــر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر 🍂 💠 @shagerde_ostad
• ابوالفتح گفت: به خدا پناه می‌بریم از «خود محوری» به جای «خدا محوری»! خود محور اگر می‌توانست، خدا را هم نابود می‌کرد تا سد راهش نباشد! 📚 👤 💠 @shagerde_ostad
D1737368T16400966(Web)-mc.mp3
1.68M
• 🔻گناهی که خدا رو خشمگین می‌کنه! 🔻گناهی که هیچ وقت بخشیده نمیشه!... 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• 💠 به مناسبت سالروز شهادت حضرت استاد مرتضی مطهری (رحمت‌الله‌علیه) 🎙 (ره) 🗓 📣 💠 @shagerde_ostad
• 🔰یه جا جناب میگه: _ گاهی از خار گل سرخ برنجی بد نیست، باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی! 🔸به شدت معتقدم خیلی از مشکلاتی که تو زندگی برای ما پیش میاد، یه تلنگره برای این که حواسمون به مشکلی باشه که قراره در آینده برای یکی دیگه پیش بیاد و محتاج ما بشه! 🔻اگه امروز صاحبخونه اذیتت می‌کنه، یعنی قراره یاد بگیری فلان رفتارها باعث آزار مستأجر میشه؛ وقتی خودت صاحبخونه شدی تکرارشون نکنی! 🔻اگه امروز از یه حرف یا رفتار خانواده همسرت می‌رنجی، یعنی قراره یاد بگیری تو توی برخورد با عروس یا دامادتون محتاط تر باشی. 🔻اگه امروز یه نفر، به خیال لطف، رفتاری می‌کنه که تو احساس کوچیک شدن می‌کنی، یعنی قراره بدونی و حواست باشه، روزی که دور گردون به مراد تو چرخید و جایی قرار گرفتی که توان باز کردن گرهی داشتی، اگه یه نفر کارش لنگ‌ تو شد، یه سری رفتارها باعث تحقیر شدن اون آدم میشه؛ اون قدر که هزار بار دعا می‌کنه کاش تو اون مشکل غرق می‌شدم و اینجوری خوار و خفیف نمی‌شدم!... 🔸خلاصه حواسمون باشه از دل مشکلات، «بزرگ‌» بیرون بیایم، نه «عقده‌ای»! 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• آقای امام رضا جان! همه جا رو گشتم، به همه رو زدم، _ بار عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست!... 💔 💠 @shagerde_ostad
راویدین | ravidin
• آقای امام رضا جان! همه جا رو گشتم، به همه رو زدم، _ بار عصیانِ مرا جز تو کسی ضامن نیست!... 💔 #چها
• ما همین طوری از دوری کربلا جونمون به لب رسیده؛ چی می‌کشن اونهایی که از شما هم دورن امام رضا جانم؟ 💔 الهی یه دل سیر، گریه تو صحن گوهرشاد روزی‌شون... الهی یه جون دادن دمِ باب القبله روزی‌مون... 💠 @shagerde_ostad
• در این دنیــا اگر غــم هست، صبوری کن، خدا هم هست ❤️‍🩹 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بسم الله الرحمن الرحیم ✨ .
• 🔸برای مهمونی رفت خونه امام حسن؛ همین که سفره غذا رو پهن کردن، با ناراحتی گفت: عذرمی‌خوام من نمی‌تونم از این غذا بخورم! 🔹امام حسن پرسیدن: چرا؟ چیشد یهو؟ 🔸اون مرد گفت: قبل از این که بیام اینجا یه فقیری رو دیدم، خیلی دلم براش سوخت! این غذا از گلوی من پایین نمیره مگه این که یه مقدار برای اون فقیر هم بفرستیم. 🔹امام حسن پرسیدن: اون فقیر کی بود؟ 🔸مرد گفت: نمی‌دونم؛ برای نماز رفته بودم مسجد، اون فقیر داشت نماز می‌خوند. نمازش که تموم شد، دستمالی که افطارش رو داخلش بسته بود، باز کرد تا افطار کنه. چشمم که به غذاش افتاد دلم کباب شده! بنده خدا غذاش آب و نون جو بود!! تازه اینقدرم آدم با معرفتی بود که از همون غذاش هم به من تعارف کرد؛ ولی من عادت به خوردن همچین غذاهایی نداشتم برای همین دعوتش رو قبول نکردم... اگه میشه یکم از این شام رو برای اون بنده خدا بفرستید ثواب داره. 🔹امام حسن حرف‌های مرد رو که شنیدن، گریه‌شون گرفت؛ فرمودن: اون فقیری که میگی، پدر من علی بن ابی طالب، خلیفه مسلمینه، که شبیه فقیرترین مردم جامعه زندگی می‌کنه و همیشه همین طوری ساده غذا می‌خوره... 📚 منبع: آدابی از قرآن، شهید دستغیب، ص ۲۸۲ 💠 @shagerde_ostad
• وَ یَسْئَلونَکَ عَن‌ِ العِشْق، قُل هُوَ شَیٔ یُشبه الحُـسِینْ عَلیه‌ِالسّلامْ 💚 💠 @shagerde_ostad
• ⚠️ روضه باز است؛ با حال مناسب بخوانید... بعد جنگ خیبر، چندتا از یهودی‌ها اسیر شدن؛ یکی از اون‌ها صفیه، دختر رئیس قبیله بنی نضیر بود. بگذریم از این که وقتی بلال، صفیه رو از جلوی جنازه‌های مردان قبیله‌اش عبور داد و برد پیش پیامبر، و صفیه از شدت بی قراری سر و صورت خودش رو خراشیده بود، پیغمبر چطور بلال رو توبیخ کردن! بماند که از همین جا می‌تونیم به کجاها گریز بزنیم... اما من می‌خوام یه جریان دیگه رو براتون تعریف کنم؛ پیامبر به صفیه فرمودن: من تو رو مجبور نمی‌کنم که دینت رو عوض کنی، میتونی یهودی بمونی و همین‌جا زندگی کنی؛ اما اگه مسلمون بشی من هم‌ حاضرم باهات ازدواج‌ کنم. نظر خودت‌ چیه؟ صفیه‌ فورا گفت: قطعا خدا و پیامبرش‌ رو انتخاب می‌کنم! میگن صفیه پیامبر رو خیلی دوست داشت و بعد از وفاتشون، بیشتر از همه همسرانشون، از داغ پیامبر گریه می‌کرد... ⬇️این‌ها مقدمه بود تا این قسمتش رو بگم: بعد ازدواج پیامبر با صفیه، مسلمون‌ها بقیه یهودی‌ها رو هم آزاد کردن؛ گفتن: این‌ها دیگه فامیل پیغمبر شدن و ما نمی‌خوایم فامیل پیغمبر رو به غلامی و کنیزی بگیریم! 🔻می‌دونید دلم از چی می‌سوزه؟ اون روز مسلمون‌ها چندتا یهودی رو به خاطر وصلت دختر رئیس قبیله‌شون با پیغمبر، فامیل حضرت دونستن و به خاطرش گفتن حاضر نیستن اونها رو غلام و کنیز خودشون کنن؛ اون‌وقت همین آدم‌ها چند سال بعد، دخترهای همون پیغمبر رو بازار به بازار... 😭💔 اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد، و آخر تابع له علی ذلک... ♨️ شاگرد استاد | عضو بشید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1951138468C9c6239cbb6
• 🔸وقتی ابن زیاد، مأمور شد بره کوفه و قیام جناب مسلم رو سرکوب کنه، هیچ سپاهی با خودش نبرد! خودش بود و چند نفر از نزدیکانش! ⁉️می‌دونید چرا؟! انگار می‌خواست برای اباعبدالله کُری بخونه! می‌خواست بگه: «من برای جنگ با شما، سپاه لازم ندارم! خونت رو با دست همین خودت می‌ریزم!» 🔸یه عده رو با زور و وحشت ساکت کرد، یه عده رو با پول، یه عده رو با سوء استفاده از جهل و کم سوادی‌شون نسبت به دین و‌ قرآن!... ⚠️پ.ن: راستی نقطه ضعف ما چیه؟ اگه اون زمان بودیم، ابن زیاد دهن ما رو با چی می‌بست؟ هنوز یه کربلا پیش رومون داریم‌ها!.. کاش از حالا حواسمون به نقطه ضعف‌هامون باشه... 💠 @shagerde_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلمرده ام، قبول! تو اما مسیح باش یک جمعـه هم زیارت اهل قبــور کن 💠 @shagerde_ostad
• ▪️ به یکی از خدمتگزارانشون به اسم «مصادف» هزار دینار دادن و ازش خواستن برای یه سفر تجاری به مصر بره؛ ▪️مصادف با اون پول یه کالایی تهیه کرد و راهی مصر شد. ▪️به نزدیکی مصر که رسید، فهمید کالایی که با خودشون آوردن، تو مصر خیلی کمیاب شده و مردم بهش نیاز دارن. ▪️برای همین با همراهانش عهد کردن که کالاها رو دو برابر قیمت به مردم بفروشن! ▪️وقتی «مصادف» برگشت مدینه، با دوتا کیسه پول رفت پیش امام صادق. حضرت پرسیدن اینا چیه؟ مصادف گفت: این کیسه اصل پولتونه، این یکی هم سودشه. ▪️امام صادق با تعجب پرسیدن: این همه سود رو چطوری به دست آوردین؟ مصادف هم تمام ماجرا رو تعریف کرد.. ▪️امام صادق با ناراحتی فرمودن: سبحان الله! با هم عهد کردین جنستون رو به ضرر مردمِ مسلمون، دو برابر بفروشین؟ ▪️بعد یکی از کیسه‌ها رو برداشتن و فرمودن: این سرمایه خودم؛ من به همچین سودی نیاز ندارم. واقعا که شمشیر زدن وسط میدون از جنگ، از پول حلال درآوردن راحت تره!... 💠 @shagerde_ostad