•| #شهید_ابراهیم_هادی چادر برای زن یک حریمه یک قلعه ویک پشتیبان است... از این حریم خوب نگهبانی کنید... همیشه میگفت: به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست. #من_ماسک_میزنم @shohadarahshanedamadarad

﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ ای عزیز جان ما، دستم به دامانت بیا نوگل باغ علی، جان ها به قربانت بیا کی شود که دیده مان، با دیدنت روشن شود ما ببینم چهره چون ماه تابانت بیا #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 @shohadarahshanedamadarad

#پرواز‌_تا‌_بی‌کران بعد از دوران متوسطه راهی کرمان شد برای تحصیل در دانشگاه، یک مدت بود که هیچ خبری از او نداشتیم ، من به کرمان رفتم تا او را ببینم و جویای حالش شوم ، در مسجد جامع کرمان بودم که حاج شیخ حسن نادعلی نسب را دیدم ، سراغ محمد را که گرفتم ایشان به من گفتند: غلامرضا شما خیالتان از بابت محمد راحت باشد، من همیشه او را در اینجا می بینم،این محمدی که من دیدم از نظر ایمان و تقوا و درستکاری از سن خودش خیلی بالاتر است. در زمان شروع جنگ ، محمد سال سوم هنرستان رشته برق بود ، که عازم جبهه شد حتی زمانی که در کرمان هم دانشگاه میرفت ، در عملیاتها شرکت میکرد، از جمله والفجر 4 ، بیت المقدس ، والفجر 8 ، در عملیات بیت المقدس از ناحیه کتف زخمی شد ولی بلافاصله بعد از بیمارستان و بهبودی دوباره به جبهه برگشت. سال 65 محمد در عملیات کربلای 4 ، در گردان 410 به عنوان غواص شرکت کرد. محمد مسئول مخابرات گردان بود. پیش از شروع عملیات ما در یک سنگر بودیم ، محمد دعای توسل را آن شب با یک سوز و حال عجیبی خواند، ساعت 9 شب بود که در جزیره ام الرصاص عملیات شروع شد و ما به داخل آب زدیم ، در زیر آب طنابی بود که باید طناب را میگرفتیم تا در زیر آب در یک خط حرکت کنیم ، 300 متری دشمن که رسیدیم به یکباره آتش سنگین تیربار و خمپاره دشمن شروع شد ،دشمن کاملا بر ما مسلط بود ، طناب پاره شد نظم اولیه بهم ریخت بچه ها از زیر آب بیرون آمده ، من یک لحظه محمد را دیدم که مثل بقیه بچه ها یا حسین و یا زهرا میگفت و این آخرین دیدار ما بود ، محمد همان شب در اثر موج انفجار به شهادت میرسد. #شهید_محمد_حسینی_نژاد # سالروز تولد ۱۳۴۳/۰۵/۳۰ @shohadarahshanedamadarad