eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
عــند ربـهم یــرزقون 🔹️ وقتی شما از این و آن طعنه می‌خورید و لاجرم به گوشه اتاق پناه می‌برید و با عکس‌های ما سخن می‌گویید و اشک می‌ریزید، به خدا قسم این جا کربلا می‌شود و برای هر یک از غم‌های دلتان این جا تمام شهیدان زار می‌زنند. شادی روحش صلوات🌺 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/Ravie_1370🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عهد شفاعت شهید.mp3
2.36M
- صدایِ‌شھیدابراهیم‌هادی :) - 🌿 ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایتگری‌ کانال کمیل و حنظله 👤 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🔻رهبر انقلاب: ▫️یکی از ابزارهای توسل به پروردگار، توجه به ارواح مطهــر شهیدان است. ▫️یعنی اگر می خواهیـم توسل بجوییـم، تضـرع کنیم، دعای مستجاب داشته باشیم، بایسـتی از ارواح متعالی شهــدا استشفاع کنیم و آنهــا را شفیـع قرار بدهیم. ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
فرازی از وصیتنامه شهید: «می‌خواهم گمنام شوم؛ خدایا می‌خواهم در این دنیا هیچ‌کسی مرا نشناسد.» 🕊 ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
سلام خدا بر ام المومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها خانمی که همه دارایی خود را برای اسلام هزینه کرد تا جایی که حتی کفن هم موقع وفات برای خود نداشت و فرشته وحی از بهشت کفن برای ایشان به اذن الله آورد ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
🔻آقای شجاع! 🔅 بلدوزر را گذاشتیم کنار جاده. پتویی پهن کردیم کنارش و همه با هم خوابیدیم. باد خنکی می‌وزید. محمدرضا گفت: بچه‌ها یه گراز از لای این نخل‌‌ها و نی‌ها نیاد رومون! اکبر کاراته گفت: بیاد. گراز که ترس نداره. مجید گفت: من که می‌ترسم. اکبر کاراته گفت: من که اصلاً نمی‌ترسم. هنوز حرفش تمام نشده بود که مجید جیغی زد و گفت: ننه، گراز گوشمو خورده! همه یک‌دفعه با جیغ مجید پریدیم بالا و مجید هی می‌زد به گوشش و می‌گفت: گوشم کنده شده! گوشمو گراز خورده! داشتیم به گوش مجید نگاه می‌کردیم که دیدیم کسی می‌دود و می‌گوید: خاک‌برسرا فرار کنید! حالاست که گراز تکه‌پاره‌تان بکنه. اکبر کاراته بود. آن سر جاده می‌رفت و جیغ‌وداد می‌کرد. گوش مجید را وارسی کردیم. گوشش سالم سر جاش بود. گفتم: دیوانه گوشِت که هست. گفت: نمی‌دانم. چیزی گوشم را گاز گرفت. سر برگرداندیم. باد گوشه‌ی پتو را تند و تند می‌زد بالا. مرتضی گفت: ترسو! مجید گفت: پس این گراز بوده، ها! اکبر کاراته که آمده بود جلوتر می‌گفت: نه، من خودم گراز را دیدم. گراز بود. مجید که از خنده ریسه می‌رفت، گفت: آقای شجاع! گراز کجا بوده! بازی درآوردم. می‌خواستم ببینم راستی راستی نمی‌ترسی! امّا اکبر کاراته هنوز هم می‌ترسید بیاید پیش ما! ❣❣ ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄ https://eitaa.com/Ravie_1370 ┄┅═✼✿‍✵❣✵✿‍✼═┅┄
قسمت جدید رمان یوزارسیف