eitaa logo
❣️فقط کلام شهید❣️
467 دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
7 فایل
یا صاحب الزمان ادرکنی ✹﷽✹ #شهید_سید_مرتضی_آوینی🍂 ✫⇠شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را دارے، ✦⇠چہ تفاوتی مے ڪند ڪہ نامت چیست و شغلت•√ #اللهم_عجل_لولیڪ‌_الفرج #ما_ملت_شهادتیم مدیرکانال👇 @Khadim1370 آی دی کانال👇 Ravie_1370
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 مهديا،هرطرفی در طلبت رو کردم هرچه گل بود به عشق رخ تو بو کردم آفتابا،به سر شيعه دلخسته بتاب تا نگويند که بيهوده هياهو کردم 🦋صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 @Ravie_1370❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 بانــــوے عـــــزیز❣ در طوفان نگاه هـــا چـــادرت را محکم تر بگیر و زینب س را یاد کن... روزے حضرت زینب؛ چادرش را هرچه محکم میگــــرفت محکم تر میـــزدند...😭 @Ravie_1370❄️
پناه من.mp3
8.43M
کمترین کاری که وظیفه‌ی واجب شیعه، در زمان غیبت امام زمان‌شان، بود؛ است ... 💥 که همه ما در آن کوتاهی کرده‌ایم و باید برای این کوتاهی پاسخگو باشیم. ـ نسل مهدوی یعنی چه؟ باید چگونه به این هدف رسید؟ 🎤 ...💚@Ravie_1370❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای مادر سادات، نظر بر ما کن بازاین دلِ مرده راخودت احیا کن عیدی تمام شیعیان، این ایام یافاطمه راه را وا کن 🍃 @Ravie_1370❄️
❣ ناصر؟؟؟ جانم... امشب چقدر خوشگل شدی❤️ خندید...صورتش را برگرداند، بلند شد رفت سمت ساکش. امشب چت شده اکرم؟ راه رفتنش با همیشه فرق داشت حرف که میزد من رو درسٺ یاد اولیڹ بارے ڪہ خونه حاج آقا دیده بودمش انداخٺــــــــــ... ناصر؟ جانم... بهم قول میدے رفتے شفاعتمو بڪنے؟؟؟ چشم از چشمم برنمیداشت، گفت اونی ڪه باید شفاعت ڪنه تویے خانومم❤️ اما اکرم جان،جوڹ ناصر اگہ نیومدم دنباڸ جنازم نگرد ... سرمو گذاشتم رو پاش هق هق گریه کردم 😭 گفتم بس ڪڹ ناصر، اینو ازم نخواه بذار یادگارے داشتہ باشم😔 ڪمے مڪث ڪرد سرمو گرفت بالا سفیدی چشماش سرخ شده بود میدونسی شهدایی ڪه جنازشون برنمیگرده حضرت زهرا(س) میاد پیش جنازشون (😭💔) دوست داری تو تشییع ناصرت حضرٺـــــ زهــــــــــرا باشه یا آدمای دیگہ؟؟ بغضمو قورت دادم ... قبول ولے یه شرط داره ؛ قول بده حوری های بهشتی رو دیدی دست و دلت نلرزه 😕 زد زیر خنده گفت: امان از دست تو حوری کیه بابا من اکرممو با دنیا عوض نمےڪنم ...😍 گفتم: آره میدونم ناصر صورتاشونو ڪہ ببینے، با اوڹ لباساے حریر دیگہ اسم اڪرمم یادت نمیاد.😭 گفت:همشوڹ رو میزنم ڪنار میگم برید مڹ فقط خانومم اڪرمم رو میخوام 😇 دیگه نمیتونستم جلو اشڪامو بگیرم ... چشاشو ریز☺️ ڪرد وگفت: اڪرم، مڹ شهید شدم گریه نڪنے ..... قول ندادم گریه ڪردم وگفتم : بســــ😠ـه، مگہ میشہ آدم تو یہ روز همه کَسش رو از دست بده و گریه نڪنه .... دلم میخواست صبح نشه...😩 دلم میخواست تا ابد کنارش همینطوری بشینم ونگاهش کنم صبح چایش را ڪہ خورد سمیه رو بغل ڪرد وبوسید 😌 گفتم: میذاری چادر سر ڪنم باهات بیام دم در؟😭 خندید گفت مڹ ڪہ حریف تو نمیشوم خانوم خونم ..😍 ناصر ڪہ رفت دلم آشوب شد .... توی گوش سمیه گفتم: مامانے باباناصر رفتـــــــ💔ـــا خوب نگاش ڪڹ .... 💞 🌹 @Ravie_1370❄️