eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
249 ویدیو
3 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی 🖋 هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی 🌱 خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... ✉️ نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴روایت ۱۵ دی باورش برایش سخت بود، صبح که از خانه بیرون امدند قرار بود شب به مناسبت روز مادر لباس میهمانیهایشان را بپوشند و به میهمانی بروند اما حالا او را باید زیر خروارها خاک رها کند و به خانه برود. _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
بیست و چهار سال بیشتر نداشت.mp3
1.36M
🏴روایت بیست و چهارسالگی 📻صوت شماره🔟 _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
🏴روایت ۱۵ دی سر مزارهایشان نشسته بود و قرآن میخواند، میگفت همه فرزندان حاج قاسمیم پس از یک خانواده ایم، نباید تنهایشان بگذاریم . _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
نوجوان چشم عسلی.mp3
1.82M
🏴روایت نوجوان چشم عسلی 📻صوت شماره1⃣1⃣ _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
🏴روایت ۱۵ دی 😭بازهم حکایت مادری در قتلگاه و تماشای پرواز پسری ...... _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
روایت خانم سی و هفت ساله.mp3
5.64M
🏴روایت سی و هفت سالگی 📻صوت شماره2⃣1⃣ _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
🏴روایت ۱۵ دی درست ۴۰ سال پیش بود، یعنی سال ۶۲ دانش آموزان مظلوم مدرسه پیروز بهبهان که از نسل آقاروح‌الله بودند سر کلاس درس در خون خود غلتیدند. و حالا سال ۱۴۰۲ است و این بار دانش‌آموزان آقاسیدعلی در کلاس درس حاج قاسم. ۴۰ سال گذشته اما مکتب حاج قاسم همیشه در خون دانش‌آموزانمان جاریست _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
🏴روایت ۱۵ دی مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است.... مردی که ۸نفر از اعضا خانواده اش را از جمله دخترش و همسرش را به خاک سپرده است حتما کوهی از صبر است ... _____________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
زن هاج و واج.mp3
3.32M
🏴روایت زن هاج و واج 📻صوت شماره3⃣1⃣ _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
🏴روایت ۱۵ دی 🍂ازگیت آخرنمی‌توانیم ردشویم.هر چقدر برای گیت‌های قبلی شامورتی‌بازی درآوردیم، این‌جا تیرمان به سنگ خورد. دستگاه چک وخنثی گذاشته‌اند دم درو فقط به تعدادمحدودی ازخانواده‌های شهدا اجازه ورودمی‌دهند. پُشت میله‌های گیت ایستادم وصدای بلندگوی گلزارراگوش می‌کنم. صدای خش‌داری بالهجهٔ کرمانی، یکی یکی خانواده‌های شهداراصدا میزد: -شهید علیرضا محمدی‌پور! خانواده‌ش کجاست؟ برید تحویل بگیرید و همون‌جا بشینید. -بچه‌ها! خدا خیرتون بده. شهید رو بیارید. کمک کنید. 🥀-فقط چهار پنج نفر از نزدیکان شهید بروند برای وداع. فرد دیگه‌ای نیاد.بقیه مسیر رو خادم‌الشهداء تابوت را می‌آورند. صدای مارش نظامی می‌پیچد و صدای مداحی بلند می‌شود:صلی‌الله علیک یا اباعبدالله 🔊دوباره صدای بلندگوی اصلی بالا می‌رود: -لطفا سریع وداع کنید. هنوز چهل و خورده‌ای شهید دفن نشده. باید همه رو تا غروب آفتاب دفن کنیم. -تسلیت خدمت خانواده‌های شهداء. خواهش میکنم از خانواده‌هایی که شهیدشون رو به خاک سپردن تا محل رو ترک کنن.این خواهشش را چنان می‌کشد که از دو کیلومتری دلم برایش می‌سوزد. توی ذهنم با هر جمله‌ای که از میکروفون خارج می‌شود، فضا را مجسم می‌کنم. -شهید مادر و دختر...اسم شهدا را درست نمی‌شنوم. -نامحرم‌ها کنار برن تا محارمش باهاش وداع کنند -آقا محمد! تا حالا ۱۵تا شهید دفن شدن. شنیدن این حرفها هم دل می‌خواهد.بی‌خیال داخل رفتن می‌شوم و راهم را می‌گیرم سمت خروجی _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
21.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴روایت ۱۵ دی 😭وصیت نامه حاج قاسم را خواندی مریم جان انگشت اشاره ات را بالا آوردی و سه بار از زبان حاج قاسم به ولله قسم خوردی که اگر این خیمه برپا نماند چیزی از بیت الله الحرام، حرم رسول الله، کربلا و نجف و کاظمین وسامرا و مشهد باقی نمی ماند. رجز خواندی و چه خوب سربازی بودی دختر. جان عزیزت را فدا کردی پای این خیمه خون تو خیلی کارها می کند با دل ها _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/revayat_kerman
قرار بود ادامه جلسات مصاحبه مان همین هفته باشد. چهارشنبه، آخر شب پیام دادم که برای اوایل هفته هماهنگ کنم. جواب داد: *"پایِ پروازم. برای شناسایی پیکرهای کرمان..."* اصلا حواسم نبود کار و ماموریتش چیست! هر جا که اسم سانحه باشد حاج سیف الله هم آن جاست... بسیــجی لشکر امام حسین، مسئول اطلاعات و آمار عملیات های جنوب، تفحص گر شهـــدا از دفاع مقدس تا ســوریه. در طول این سال های بعد از انقلاب و جنگ هر وقت سقوط هواپیما یا بمب گذاری بود، حاج سیف الله ماموریتش شروع می شد. پیکر شهید محلاتی را خودش از هجده کیلومتری اهواز از لابلای تکه پاره های هواپیــما پیدا کرد، خودش تکه بدنها را کنار هم قرار داد و تحویل خانواده ها داد. زمانی که هیچ یک از مسئولان لشکری و کشوری جرئت ورود به سالن معراج شهـــدای اهواز را نداشتند، این حاج سیف الله بود که شبانه روز با نیروهایش تکه های بدنی که هر کدامش جگرگوشه های خانواده هایشان بودند، کنار هم می گذاشتند، تا بشود یک پیکر کامل. حاج سیف الله تعریف می کرد توی انفجار زاغه مهمات پادگان مدرس و شهادت تهرانی مقدم، خودش و نیروهای تحت امرش سه شبانه روز، پلک روی هم نگذاشتند، تا پیکرها برسد دستِ خانواده ها. پنج شنبه غروب پیام دادم : "حاج اقا از تشخیص هویت شهـدایمان چه خبر؟ خوبید؟ چه می کنید؟ میدونم خیلی سرتون شلوغه ولی اگر میتونید در حد چند جمله برام اوضاع کرمان رو روایت کنید؟" برایم نوشت: "۲۴ ساعت است که نخوابیدم. همه رو شناسایی کردیم جز سه نفر و..." برایم عکسهایی فرستاد. چندتایش همان هایی بودند که مدام توی شبکه های مجازی دست به دست می شدند. گفت که این نشانه هایی که روی کاغذ نوشته شده و روی پیکرها گذاشته، دست خط خودش است : *"دختری با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی....* *احتمالا امیر علی افضلی پسر بچه .... "* برای این مردِ گمنام و بی ادعا نوشتم: "خداحفظتان کند که اگر نبودید انتظار، این هشتاد خانواده ها را از پا در می آورد..." حالا دارم فکر می کنم که این روزها چقدر برای روایت این فاجعه، واژه کم می آوریم! صفحه ها را می چرخیم و عکسِ "بانوی کلید به دست"، "احتمالا امیـر علی"، "دختری با گوشواره های قلبی" و "طلبه جوانی که دختری توی راه دارد به اسم زینب" قلب مان را تکه تکه میکند... و با همین قلب های تکه پاره مان وسط عکسِ پیکر و تابوت شهدا، یک باره جمله کنایه آمیزی همه وجودمان را می سوزاند...این جاست که زخم ِ خودی از زخمِ دشمنِ ناخودی کاری تر می شود. ✍ فائزه طاووسی _____________________ 📌کانال روایت کرمان، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://ble.ir/revayat_kerman