هدایت شده از بانوی پیشران
بسم الله النور
یک عمر آرزو داشتهباشی بیایی حرم "علی بن موسی الرضا علیه السلام" و کلی خیالبافی کردهباشی که اگر رسیدی و چشمانت به ضریح منور روشن شد، چنین و چونان طلب میکنی و سلام فلانی را میرسانی و دعاهای دوستان و فامیل را تقدیم حضرت میکنی و شاید حتی با خودت کلی درگیر شدهباشی که در نگاه اول که میگویند دعا مستجاب است، کدام حاجت را تقدیم حضرت کنی و هزار خیال و آرزوی دیگر و شاید از روزی که دلت هوای امام رضا کرده باشد، هر روز یک خواسته را گوشه دلت پنهان کردهای تا همراه اولین نگاه، بگذاری در طبق دستانت و تقدیم امام مهربانیها کنی....
و حالا در وسطهای سال ۲۰۲۴ پایت رسیده به ایران و آمدهای به مشهد الرضا که نیامدهای که آوردهاندت...
آوردهاندت در یکی از رواقهای حرم که نه میشناختیاش و نه دیده بودیاش و هنوز هم دقیق نمیدانی کجا ایستادهای.
دست در دست همسر یا خواهر یا یکی از نزدیکانت میآیی و هیچ نمیدانی که این قلب را که دارد از قالب پر میکشد چه کنی....
از بغل دستی میپرسی ضریح مبارک کدام سمت است و او دستت را میگیرد و میچرخاندت سمت حرم و تو از همین دورها میایستی و سلام میدهی و از عمق جان آآآآآه میکشی و چشمانت جاری میشود و میگویی و میگویی و میگویی و از عمق جان گویی باور داری که کسی هست نه آن دورترها که همین نزدیکیها و گویی تو را در آغوش کشیده باشد، دلت میخواهد همه آرزوهای دور و درازت را واگو کنی ولی حالا؟!
حالا در این روزها آنها را کودکانه میبینی...
امروز باید اشک بریزی در فراق، اشک بریزی برای جا ماندن، که برای ماندن، اشک بریزی برای دنیای بعد سید عشق، اشک بریزی برای ماندن خودت و پر کشیدن سید، اشک بریزی و زیارت بخوانی به نیابت از سید عشق، به نیابت از دوستانت و فرماندهانت...
و درست در میان اشکهایی که از چشمان بیسوی تو میریزد، یکی از درونت نهیب میزند که تو قرار نبوده اشک بریزی...
تو قرار بود اهل قیام باشی، اهل مقاومت، حتی بیدست، حتی بیچشم...
تو بازمانده نیستی، تو جامانده نیستی...
تو بقیه سید عشقی تا یادگار و روایتگر این روزها باشی....
و برادری که دارد امین الله میخواند میرسد به این فراز: "و اجمع بینی و بین اولیائی بحق محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین"
و تو یک "آمین" بلند از میان دهها آمین را تقدیم حضرت رضای مهربان میکنی و میروی برای زیارت و پابوسی ضریحی که حسرت دیدنش برای همیشه به دلت ماند...
یادگار همراهی با جانبازان زائر لبنانی از حریم امام مهربانیها
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
📲
هوالمحبوب
همون دقایق اول پیام آقا بود ، من هنوز داشتم معنای فرضی که آقا گفته بودن رو بررسی میکردم که این الان حکم جهاد هست، نیست ؟
که همسرم فیش مبلغی که تو سایت دفتر آقا برای کمک به مقاومت واریز کرده بود رو برام فرستاد ، نمیدونم چرا اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود، چرا انقد زیاد؟
تا خواستم براش بنویسم یک آن خجالت کشیدم... واقعا هم خجالت داشت...
تشویقش کردم و احساس رضایت از اینکه وظیفمون رو انجام دادیم و تموم شد😊
بعد از یه مدت پویش طلا راه افتاد و من همچنان فکرم این بود که ما وظیفه خودمون رو انجام دادیم و تقریباً خیالم راحت بود ، سعی میکردم بقیه رو راضی به کمک کنم و این وسط کم کم روایت های طلایی داشتن روی خودم هم تاثیر میذاشتن...میخوندم و از این همه فداکاری و عشق به فرمان ولی لذت میبردم ، و کلام مولا علی علیه السلام همش تو ذهنم بود
از کسانی نباش که دیگران را به کار خوب وا مى دارد; ولى خودش به آن عمل نمى کند. صالحان را دوست دارد ولى عمل آنها را انجام نمى دهد.
من دقیقا مصداقش بودم ، صالحان را دوست دارد ولی عمل آنها را انجام نمیدهد.
دوست نداشتم فقط تماشاگر باشم ، دوست نداشتم تو این مسابقه ی اطاعت از امر ولی عقب بمونم...
کتابی که اتفاقی برداشته بودم یه تیکه اش رو بخونم رو باز کردم...
نوشته بود فاستبقوا الخیرات.🥺
✍س.جنگی
******************************
#ایران_همدل #روایت_مقاومت
#به_نفع_جبهه_مقاومت
#غزه #لبنان #حزب_الله
#راویا
🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲
دست بافتهای یک مادر هنرمند کرمانشاهی هدیه بازار خیریه مقاومت
**************************
#ایران_همدل #روایت_مقاومت
#به_نفع_جبهه_مقاومت
#غزه #لبنان #حزب_الله
#راویا
🏷https://eitaa.com/raviya_pishran