eitaa logo
راویا
270 دنبال‌کننده
542 عکس
125 ویدیو
0 فایل
راوی اُمید و یاراییِ انسان ارتباط با ما: @raviya_pishran2
مشاهده در ایتا
دانلود
پسر قد بلند رفقاش آورد: «بیایید همه‌مون پول بذاریم بازی رو بگیریم!» بازی ۲۵، شش سناریو دارد برای آزادسازی قدس. وجه تسمیه‌‌اش این جمله است: «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.» @madaranetar ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بسم الله الرحمن الرحیم طلا برای مرد کالایی است قابل معاوضه با مقدار مشخصی پول متناسب با اونس و گرم آن اما طلا برای زن چیزی فراتر است.خاطره است. حسرت است. آرزوست. آغشته به اشک است. آغشته به شیدایی است. دل آرام روز مباداست. مرد طلا را موقع فروش توی کفه ترازو می‌ریزد و چشمش به دهان طلافروش است که سرآخر بگوید چقدر. زن اما به طلا نگاه می‌کند. لبخند ملیح مبهمی می‌زند و حتی برای خرید چیزی ارزشمندتر با اندوهی مبهم آن را کف دست مرد می‌گذارد. حتی ممکن است بارها به ویترین طلافروشی سر بزند و از خودش سرنوشت آن تکه طلا که روزی به گردن و بناگوش و دست او مانوس بوده را بپرسد. من اما امروز زن‌هایی را دیدم که با شوق با چشم‌های به اشک امید نشسته با دست‌های شرمنده از کمی متاع با دل‌های مومن به mقاومت گردنبند از گردن باز می‌کردند. زنی آن نیم ست را با جعبه روی سینی گذاشت و زن دیگر به او گفت از جعبه در بیاورد او جواب داد: آخه اینو برای عروس آینده‌ام خریده بودم با جعبه قشنگ‌تره زن‌ها زبان مشترکی پیدا کردند. زبان بخشیدن قشنگی‌ها که این زن که خود زینت آفرینش است بیش از هر چیز متمایل به زیبایی است. اما ساحت معصومانه قشنگی را رها کرده تا ساحت کبریایی جمیل را درک کند. امروز زن‌های ایرانی مقابل چشم زن‌های لبنانی این سینی را پر از طلا کردند. زن‌هایی که به همسران و پسرانشان بدون دست و چشم در بیمارستان بستری بودند اما خودشان هم‌نوا با هم می‌خواندند ما فرزندان خمینی هستیم 🖊معصومه امیرزاده @rozhaye_khob 🏷 https://eitaa.com/raviya_pishran
نامه یک دختربچه یتیم و مادرش به رهبر انقلاب که تمام دارایی و پس انداز خودشان را به جبهه مقاوت اهدا کردند: سلام من زهرا هستم. من خیلی شما را دوست دارم. پارسال من به تکلیف رسیدم توی تلویزیون بچه‌های ۹ ساله که به دیدار شما آمده بودند رو می‌دیدم و تصور می‌کردم منم آنجا هستم. مامان من هم معلم هست و روز معلم که معلم‌ها به دیدار شما آمده بودند مامانم هم دوست داشت به دیدارتان بیاید. من داستان نوشتن نامه هم دوست دارم بگم. مامانم به دانش آموزانش گفت برای سردار حاجی‌زاده نامه بنویسید. منم خواستم بنویسم به مامانم گفتم به سردار تو نامه میگم که نامه رو به شما نشون بده مامانم گفت می‌تونی برای رهبر نامه بنویسی لطفاً جواب نامه من رو توی برگه‌ای که گذاشتم بدهید می‌خوام اون رو در دفتر خاطراتتم بچسبانم. دوستت دارم پیرو شما زهرا ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
💍تنها یادگاری که از او‌ داشت 🌷میگفت: هیچ وقت از خودم جدایش نکرده ام، ۳۶سال است که لب جاده انتظار با در دست داشتن همین یک نشان چشم براه نشسته ام، وقتی آن را بدستم کرد و با هزار امید و آرزو به زندگیش آمدم نمی دانستم که باید روزها و شبها قصه دلتنگیهایم را با همین یک حلقه نجوا کنم.😢 🔸وقتی در پویش همدلی مشغول جمع آوری کمک‌های مردمی بودیم صدایم زد و آن را از دستش بیرون آورد و آرام و بی صدا بدون اینکه کسی خبردار شود به دستم سپرد و گفت این تنها یادگاری از اوست تقدیم به جبهه مقاومت. 🔸اصرارش کردم که نبخش این یکی را نبخش بگذار برایت بماند، تو که از او حتی استخوانی هم پس نگرفته ای، 🌷اما او اصرار داشت که حکم جهاد رهبرم هست بزار همین تنها یادگاری از عشقم هم فدای حکم رهبرم کنم. 🔸گفتم پول معادل آن را ببخش ، بازهم نپذیرفت و گفت، بزار از عزیزترین داراییم در راه خدا ببخشم. حتی اسم خود و شهیدش هم خواست گمنام باشد. ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🌸☘🌸☘ دیشب قرچک بودم. منزل دوست...که نه... رفیق و خواهر قدیمی م.چند وقتی است پرستار مادر شده و در شلوغی های زندگی فرصت عیادت از مادرش را پیدا نمی کردم؛ اما دیگر وقتش بود. پیام دادم: "تهرانم. دارم برمی گردم سمت منزل. اگر با مادر تنهایی و مزاحم نیستم، خدمت برسم." گل از گلش شکفت و تا برسم کلی چت و گفتگو داشتیم.عمدی بود. مثلا داشتم سرش را گرم می کردم که نیفتد به تمیز کردن منزل و خرید و از این دست زحمات مهمان ناخوانده. رسیدیم. مثل همیشه گرم و صمیمی. الحمدلله بیماری مادرش تا حد زیادی برطرف شده بود. در آن نیم ساعت دیدار، بیشتر از حال مادر از حال و هوای جنگ صحبت کردیم. از سخنرانی دیروز رهبری و خطای محاسباتی رژیم غاصب. _ زدن که باید بزنیم. تکلیف را آقا روشن کرد. اما کیفیت زدن با مسئولین. تازه داشت بحث داغ می شد. _بعد شهادت شهید هنیه تعلل صورت گرفت. _نخیر اقا گفتن تعلل نبوده. با بالا گرفتن دعوا یادمان آمد مادر بیمار هست و مثلا آمده ام عیادت.😁🤦‍♂ _پاشم بروم منزل بلکه پیرزن استراحت کند.نخواست این عیادت را.😅 موقع خداحافظی رفیق جان این گوشواره را گذاشت کف دستم. _گرفته بودم برای روزی که دختردار شدم. خدا نخواست و فرزندی روزی م نشد اما شاید بشود مرهم زخم فرزندان دیگرمان در لبنان. به راستی حس های پنهان در برخی اشیاء از خودشان گرانبهاترند؛ و او دیشب از قیمتی ترین حس پنهانش گذشت. ✍م.رمضانی جبهه بانوان جنوب شرق استان تهران ************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
🦋می خواستم تا آخر عمرم نگه اش دارم به عنوان انگشتری که زمانی در دستان زیبای مادرم بوده و به عنوان یادگاری ازش گرفته بودم😍 حتی وقتی برای کاری طلاها مو فروختم. این یکی رو نگه داشتم. اما مدتیه فهمیدم این انگشتر میتونه رسالت بزرگتری داشته باشه اینکه خرج مسیر ظهور بشه، خرج نابودی اسرائیل، خرج نجات بچه های مظلوم غزه چه عاقبت خوبی ! با تمام قلبم این اندک را تقدیم مقاومت میکنم💚 با آرزوی رسیدن روزی که جانم را تقدیم حضرت حجت (عج) کنم .💚 ۱۴۰۳/۸/۶ @basiji_meghdad ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بعضی‌ها با دست و دلِ خیلی باز آمدند پای کار جبهه؛ هم از خانم‌ها و هم از آقایان. تمام در آمد این غرفه ... 🔸قرارگاه مردمی نصر ****************************** 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran