eitaa logo
انجمن راویان فجر فارس
1.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
728 ویدیو
71 فایل
کانال سازماندهی ، اطلاع رسانی و آموزشی انجمن راویان فجر فارس راویان عزیز هرگونه تبلیغ مراسمات و یادواره هایی که در آن ایفای ماموریت روایتگری را دارید به مدیران کانال ارسال تا انتشار یابد. همچنین گزارشات ماموریت ها واجرای برنامه های خود را نیز ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید تیمور ابوالحسنی فروغی (1333- 1357 ه.ش) در یکی از روزهای خوب خدا خانواده مذهبی و فرهنگی فروغی، تولد طفلی را از خدا انتظار می کشیدند. طولی نکشید که این انتظار لذت بخش با صدای گریه نوزادی به شادی مبدل شد. نامش را تیمور گذاشتند. سه بهار از عمرش طی نشده بود که دست تقدیر، خورشید پدر را در افق ماتم به غروب کشانید. اما وجود مادری فرهیخته و فداکار، جای پدر را پر کرد و تیمور در دامان پاک مهربان مادرِ معلمش پرورش یافت و تا بدانجا رسید که در عرصه درس و ورزش سرآمد همسالان خود شد. تیمور بعد از پایان دوره تحصیلات متوسطه، در شرکت «کاتر پیلار» مشغول به کار شد و آن هنگام در شراره های آتشفشان شعله می کشید و فریاد آزادی و اسلام خواهی مردم به آسمان رفت، به خیل تظاهر کنندگان پیوست. او که از مادر درس آزادگی آموخته بود، به اقیانوس خروشان الله اکبرها متصل شد و با دستگاه چاپ دست سازی که با همکاری دوستش ساخته بود، اعلامیه های امام را تکثیر کرده و در بین مردم توزیع می کرد، آن زمان هم که نیاز شد تا شمارگان اعلامیه ها را افزایش دهد، با به خطر انداختن خود این مسئولیت خسیر را بوسیله دستگاه های چاپ موجود در شرکت به صورت مخفیانه و در وقت تعطیلی اداره به امجام می رساند. عشق به مولا و خصلت های پهلوانی در وجودش، مایه شوقی شد و فرزندش را علی نام گذاشت. همزمان با اوج گیری قیام عاشورایی مردم، مادر تیمور به عشق حسین(علیه السلام) به زیارت کربلا شتافت و او از مادرش نزد حیسن(علیه السلام) درخواست حلیت نمود و خود نیز به دنبال عزیمت مادر، مکتوب عشقی از خون دل نوشت و سر به مهر در مکانی نگهداشت. روز 22 بهمن، وقتی که تیمور به همراه برادرانش، صحن شاهچراغ(علیه السلام) را با خشم خروشان مردمی، به محشری از شعار و شعور مبدل ساخته بودند،خبری برق آسا جمعیت را همچو موجی خروشان به حرکت در آورد. تیمور که شنید کلانتری 3 سقوط کرده، همچون شهابی ثاقب آماده هجوم به کلانتری شد و در برابر پافشاری برادرانش که از وی خواستند«صبر کند تا همگی با هم بروند» پاسخ می داد:«شما کند حرکت می کنید و من طاقت نمی آورم». بر فرس تندرو هر که تو را دید گفت برگ گل سرخ را باد کحا می برد تیمور رها شده از همه تعقلات و مشتاق وصل حق، از برادران جدا گردید و به همراهی امواج توفنده ی جمعیت، به شهربانی رسید و با جدیتی تمام تلاش کرد تا مجروحانی را که در تیررس آتش نیروهای دولتی بر روی زمین افتاده بودند، از معرکه نجات دهد. در حالیکه برادر مجروح را به دوش گرفته بود، به ناگاه صفیر تیری، سر پر از شور او را نشانه رفت و بلافاصله به روی دست مردم شهرش به بیمارستان منتقل گردید تا مداوا شود. اما او کربلایی شده بود و کالبد خاکی تحمل روح بلندش را نداشت و عاقبت نیز در معراجی عاشورایی به خدا پیوست. پس از رجعت مادر از زیارت کربلای عشق، مکتوب سر به مهر را در حضور داغدارش گشودند.تیمور در نامه از حسین(علیه السلام) خواسته بود که جز با شهادت به دیدارش نرود. همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس مادر نیز در هجران فرزند، سرود وصل خوانده بودتا در سالروز شهادت تیمور به روضه الشهدا متصل شود و در سال 1373 درست در سالروز شهادت تیمور، خدا او را پذیرفت. از دامن زن مرد به معراج رود بر دامن مادر شهیدان صلوات صحیفه نامه بلندشان جاودان باد. @raviyanfarss
شهید جعفر قمشه ای سعدی (1340 – 1357 ه ش ) شهید جعفر قمشه ای، نوجوانی مومن و پاک که ریشه در خانواده ای مومن و متعهد داشت، در شیراز چشم به جهان گشود. او چون پدر، مذهبی و متدین تربیت شد و نماز اول وقت جعفر مصداق صادقی برای این مدعاست. وی پس از آنکه تحصیلات دوره ابتدایی را به پایان رسانید، برای کمک به پدر در تامین خانواده به کار پرداخت. روحیه شاد و با نشاط پدر در وی نیز دیده می شد و با وجود سختی و مشکلات معیشتی روزمره، جعفر هیچگاه لبخند را از لب دور نمی ساخت. به قرآن عشق می ورزید و آن هنگام که در منزلشان جلسه قرائت قرآن برپا بود، با جان و دل کمر به خدمت می بست واز مدعوین پذیرایی می نمود. آن روز در خانه جعفر شور و غوغایی برپا بود. پدرش برای برکت زندگی داماد تازه مسلمانش که از فرقه ضاله بهائیت برگشته وبه نور پیوسته بود، جلسه قرآن برپای ساخته و اهل محل را نیز دعوت کرده بود. بهائیان به همدستی ارتش به جلسه قرآن حمله بردند و تلاوت کنندگان قرآن را به محاصره در آوردند. در این میان جعفر قمشه ای که سخت به نماز اول وقت پای بند بود به کنار حوض آمد تا وضو سازد؛ برادر تازه دامادشان، این بهائی کوردل که خود ارتشی بود از پشت بام قلب جعفر را نشانه رفت و او را به شهادت رساند. @raviyanfarss
شهید جلیل حسین پور فردی (1338- 1357 ه ش) کبوتران خونین بال عشق، در آسمان انقلاب به پرواز در می آیند تا پروازشان زینت بخش آسمان باشد و شهید جلیل حسین پور فردی یکی از این کبوتران خونین بال است او در خانواده ای مذهبی و مستضعف در شیراز چشم به جهان گشود و دومین فرزند پسر خانواده بود. و خانه نشین سال های کودکی، پدر به عللی شغل خود را از دست داد و خانه نشین شد. همین امر موجب شد تا جلیل از شش سالگی به کار مشغول شود تا با دستمزد نا چیزش، باری از دوش پدر مهربان بردارد. او همیشه نصف روز را در مدرسه به سر می برد و نصف دیگر آن را به شاگردی در مغازه ی قنادی می پرداخت. وی تا کلاس اول راهنمایی اینگونه ادامه داد و پس از آن برای اینکه حرفه ی تازه ای را بیاموزد، در مغازه ی عکاسی یکی از آشنایان به کار مشغول شد. او علاقه زیادی به نماز داشت و اکثر مواقع این فریضه را در مسجد نو(شهدا) به جا می آورد و پس از نماز نیز با گوش دادن به خطابه ی روحانیون، کسب فیض می کرد و در همین مجالس بود که با انقلاب آشنا شد و دل به اهداف رهبر سپرد. اولین گام او در مسیر انقلاب، در سال 55 محکم و استوار بداشته شد. او در آن سال دانش آموز دبیرستان بود. مسئولین مدرسه به دانش آموزان تکلیف می کردند تا انشایی درباره انقلاب سفید شاه و ملت بنویسند. جلیل به امر گردن ننهاد و انشاء مزبور را ننوشت. اولیاء به خاطر سرپیچی وی ، او را مردود کردند. ضمن اینکه از مادر جلیل درخواست کردند که او را از آن مدرسه ببرد. و از آن سال به بعد جلیل در مدارس شبانه ی شیراز به تحصیل ادامه داد. پس از آن موضوع، جلیل تصمیم راسخ گرفت که علیه رژیم مبارزه کند. و به عده ای از بزرگترهای فامیل؛ به روستاهای اطراف رفت و به تبلیغ انقلاب پرداخت و در این راستا پخش اعلامیه های حضرت امام را نیز به عهده گرفت. صبح روز بیست و دوم بهمن، جلیل به همراه برادر کوچکترش محمد رضا(که بعدها نیز در جبهه های نبرد حق علیه باطل به شهادت رسید). با خیل عظیم مردم به قصد تصرف کلانتری 3 حرکت کردند پس از چندین ساعت درگیری و تصرف کلانتری، جلیل نیز به همراه سیل جمهیت به شهربانی هجوم آورده و در آنجا به مبارزه مشغول شد. کمی بعد در شهر اعلام شد که برای مداوای مجروحین به خون نیاز است. مادر و خواهر جلیل برای اهداء خون به بیمارستان رفتند. پس از اهداء خون هنگامی که به منزل بازگشتند، مادر جلیل ضعف شدیدی احساس کرد و به خواب رفت. در عالم رؤیا جلیل را دید که در حال دویدن به زمین افتاد و کبوتری برخواست و به آسمان پرواز کر. مادر پس از بیداری به خواهر جلیل گفت:«جلیل شهید شد.» مادر این رؤیا را حدود ساعت دوازده ظهر دید و درست همان ساعت نیز جلیل در مقابل شهربانی مشغول مبارزه بود که توسط خفاشان شب پرست به شهادت رسید و روح بلندش به آسمان پرواز کرد. @raviyanfarss
شهید جلیل قناعت پیشه (1338 – 1357 ه ش) شیراز، سال 1338 و تولدی دیگر. شهید جلیل قناعت پیشه، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه ی وجود گذاشت. زنده دلی و سرخوشی اش که همه را به میهمانی لبخند خویش می برد، از او شخصیتی شاد در نزد مردم ساخته بود. حتی در حرفهای کودکانه اش، شیطنتی آمیخته با مهر بود و اینگونه تا اعماق دل اعضای خانواده نفوذ کرده بود. سال 57 بهار جوانی جلیل بود؛ اما او چشم از خواسته های جوانی و دنیایی بست و دیده دل به روی معنویت گشود. او در جوانی به جهاد برخاست و همراه با شهید هنرپیشه، اعلامیه های امام(ره) را بین مردم توزیع می کرد. جلیل تنها به حضور خود در جهاد مقدس راضی نشد بلکه با همان لحن شیرین، خواهر و فرزند سه ساله اش را نیز به مبارزه کشانید. روز بیست و دوم بهمن 57، روبروی شهربانی، جلیل تمامی خشم خود را در سنگها نهاده و آنها را به سوی عمال رژیم فرو می ریخت. مبارزه ادامه داشت و هر لحظه، لاله ای از بوستان انقلاب به زمین می افتاد. لحظه ای بعد دوست و همرزمش مجروح شد و جلیل برای نجات او اقدام کرد؛ اما سفاکان خون آشام، امانش نداده و با شلیک سه گلوله او را بسوی خدا بردند. شهید علاقه فراوانی به مادر داشت؛ آنگونه که پس از شهادت نیز نگران او بود و در عالم رویا به خواهران توصیه مادر را می نمود. @raviyanfarss
شهید حسین اکبری (1327- 1357ه.ش) وقتی که در میان لبخند بهاری خانواده ی مستضعف اما مؤمن، مسلمان و آزاده اش در روستای خفر از توابع شیراز پا به عرصه وجود گذاشت به فرخندگی نام مولای مظلومش او را حسین نامیدند. دوران کودکی و نوجوانی حسین در طراوت عطر گشتزارهای گندم سپری شد. خدمت سربازی را در شیراز شروع کردو در حین خدمت ازدواج نمود. او برای گذراندن زندگی خانواده خود به شغل میوه فروشی در میدان تره بار شیراز روی آورد. همسرش درباره ی اخلاق و رفتار شهید می گوید:«او از نظر عبادت واقعا نمونه بود. نمازش را همیشه در اوّل وقت به جا می آورد و این سنّت حسنه را تا پایان عمر ترک نکرد. او برای ما یک فرشته بود.» حسین با مساجد پیوندی دیرینه داشت و هنگامی که مساجد به عنوان مردمی ترین پایگاه مبارزات حق طلبانه امت به پاخاسته ایران مطرح شدند و شکل گرفتند، او نیز فعالیت های انقلابی خود را در مسجد متمرکز ساخت و از پایگاه معنوی مسج به سیل خروشان مردم پیوست. وقنی مسجد نو(شهدا) در روز پنجم ماه مبارک رمضان تجلی گاه حماسه امت خمینی شد، حسین هم با زبان روزه، یکی از این حماسه آفرینان بود. هنگام درگیری مردم با نیروهای مزدور شاه در روز عید غدیر خم سال 1357 در مسجد حبیب شیراز، زخمی شد با بدنی زخمی فریاد بر می آورد:«امروز تعدادی از برادرانمان شهید شدند و در این میان پاره آجری نصیب من شد. من هم دلم می خواهد شهید شوم، اما آرزو دارم که ابتدا پیروزی مردم رنج کشیده ام را به چشم ببینم، آنگاه به شهادت برسم.» روز 12 بهمن 57 حسین به همراه میلیونها چشم منتظر به دیدار امام رحمت الله علیه این بت شکن سترگ، سرافراز گردیدند و در بازگشت از تهران با شور و شوقی وصف نا شدنی، که از سیمای علوی – فاطمی امام گرفته بود به مبارزات خود ادامه داد. او در یوم الوصل 22 بهمن 57 با انجام غسل شهادت به طرف شهربانی پر گشود و در آنجا بی درنگ به یاری مجروحان شتافت و پیکر شقایقی شهیدان را از تیررس گلوله های آتشین دور ساخت. سر انجام هنگام جابجایی پیکر یکی از شهدا، صفیر گلوله ای سرخ، قلب گرم و مالامال از عشق او به امام و اسلام را نشانه رفت و جاودانه اش نمود. همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس @raviyanfarss
شهید حمید ساجدی (1343- 1357ه ش) حمید ساجدی، در محله ی اصلاح نژاد شیراز پا به عرصه وجود گذاشت. مثل بسیاری از فرزندان این آب و خاک مقدس، از همان اوان کودکی به انجام فرائض دینی، بویژه قرائت قرآن مجید، شوق و ذوق تام و تمام داشت و در نماز جماعت مسجد و جلسات قرائت قران شرکت می کرد. جلوه ی اطلسی اش در اخلاق نیکو در همت بلندش در درس و تحصیل، او را در نزد اولیای مدرسه عزیز و دوست داشتنی کرده بود. پدر بزرگوارش در وصف خوبی های حمید گفت:«خداوند همیشه خوبیان را گلچین می کند و حمید ما را که گل سرسبد خانه و مدرسه بود، به گلستان شهیدان متصل کرد.» شیراز در نهم دی ماه 57 چهره ی دیگری داشت، هجوم بی امان مردم برای تصرف ساختمان جهنمی ساواک، صحنه ای از دلاوری و ایثار را به نمایش گذاشته بود. شهید حمید ساجدی هم با فریاد های ستم سوز خود، گوشه ای از این همه شجاعت را به ظهور می رسانید، که ناگاه گلوله دژخیمان شاه، سر او را مورد اصابت قرار داد. پیکر بیهوش حمید را بر روی دستها به بیمارستان بردند. پس از ده روز بیهوش بود، سر انجام روح بلندش از اسارت کالبد خاکی رها شده و در آسمان شهادت، به پرواز در آمد. پس از شهادت، پدرش یکی از بستگان تازه در گذشته را در عالم خواب دیده و از او سراغ حمید را گرفته و او در جواب گفت:«ما اصلاً به حمید دسترسی نداریم، چون خیلی بالاتر از ماست.» شهیدان معنی و مصداق نورند زمادورند و از جنس بلورند تن خاکی ولی روح خدایی پر از پرواز و در اوج حضورند آفتاب نام بلندش عالم تاب باد. @raviyanfarss
ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨️ستاره های شهر 🎤روایت هفدهم 💥نصرت‌الهی‌در والفجر‌۸ قله ی فتوحات دفاع مقدس 🔸️یاد و پیام شهدای گرانقدر عملیات های‌والفجر‌۸ و کربلای ۴ ، ۵ و ۸ 🧭زمان: جمعه ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۸/۳۰ 🏛مکان: فیروزآباد ، تالار هنر ، فاز۲ همراه با برنامه های فرهنگی ، هنری و آئینی @raviyanfarss @kshohadayefars
🌹یک درس فراموش‌نشدنی یادآوری بعثت به معنای یادآوری یک حادثه‌ی تاریخی نیست -این آن نکته‌ای است که ما باید در مواجهه‌ی با این حادثه‌ی بزرگ و این خاطره‌ی ارجمند بشری و انسانی همیشه به یاد داشته باشیم- بلکه تکیه‌ی بر این خاطره‌ی پرشکوه در حقیقت تکرار و مرور یک درس فراموش‌نشدنی است در درجه‌ی اول برای خود امت اسلامی؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -سیاستمداران، دانشمندان، روشنفکران- و در درجه‌ی بعد برای همه‌ی آحاد بشریت. این، تکرار یک درس است، تکرار یک سرمشق است، یادآوری یک حادثه‌ی درس‌آموز است. 🖌دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) ۱۳۸۷/۵/۹ 🇮🇷 انجمن راویان فجر فارس عید بزرگ مبعث خاتم الانبیاء محمدمصطفی ص را به تمام راویان فرهنگ ایثار، جهاد و شهادت تبریک و تهنیت عرض می‌نماید. ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
20.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهیان نور سال۱۳۹۱/۹۲ به استعداد ۱۷ دستگاه اتوبوس 🔹در آن سال خطبه عقد دو زوج جوان در لحظه نوروز سال۹۲ توسط یادگار دوران دفاع مقدس حاج سید رضا متولی جاری شد ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ مجمع فرهنگی میعاد با شهیدان فارس @hatef10012
16.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهیان نور سال۱۳۹۰/۹۱ در این سال یکی از خادمین صدیق و مخلص مجمع فرهنگی میعاد باشهیدان بنام محسن ایراندوست با ما همراه نبود. او در شهریور سال ۹۰ بر اثر سانحه ای آسمانی شد...😭 ان شاءالله مورد شفاعت شهدای قرار گیرد. ┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄ مجمع فرهنگی میعاد با شهیدان فارس @hatef10012
جهت سلامتی روایتگر شهیدان برادر سید کریم شریف سعدی جانباز و رزمنده دفاع مقدس ۵ مرتبه سوره مبارکه حمد را قرائت فرمائید. @raviyanfarss
شهید خسرو باقری (1336- 1357ه ش) در خانواده ای محقّر اما مذهبی واقع در خیابان گلکوب (کارگر) شیراز، پای به عرصه ی وجود گذاشت. هر چند محل زندگی اش از نظر اجتماعی خوب نبود ولی او از همان کودکی با مراقبت های خاص پدر، تربیت یافت و راهش را از دیگر همسالان که به باطل می رفتند جدا کرد. فقر اقتصادی، عاملی بود که خسرو باقری را با همه عشقی که به علم داشت از درس و تحصیل باز دارد. اما بالاخره با هر زحمتی بود در کنار تلاش و کارهای طاقت فرسا برای تأمین معاش خانواده به مدرسه رفت و دوران سیکل متوسطه را به پایان رسانید و به شغل بنایی روی آورد. خسرو نیز مثل دیگر مردم به تنگ آمده از ستم ستمشاهی به راهپیمایی های میلیونی پای گذاشت و خانواده و عده ای از دوستانش را نیز با خود همراه کرد. توزیع و پخش اعلامیه های حضرت امام رحمت الله علیه در بین مردم و تهیه ارزاق عمومی برای خانواده های بی سرپرست و تحویل آن به خانواده فقیر از دغدغه های و دل مشغولی های شهید خسرو باقری بود. آگاهی به نحوه ی ساخت بمب های دستی، وسیله ای شده و او را وادار ساخت تعداد زیادی از این بمب ها را آماده نماید. آن روز، (22 بهمن 57) نیز با تعدادی از همین بمب های دست ساز خود به مقابل شهربانی شتافت و همدوش مردم، به جهادی بی امان علیه خصم دست زدند. خسرو نعره زنان با پرتاب بمب ها به طرف مزدوران شاه، می خروشید که ناگاه آتش تیر دژخیمان، قامت بلندش را دشت شقایق ها کرد. او مست و خراب جام نابی دگر است هر قطره خون او گلابی دگر است بنگر که شهید خفته در دامن خاک در مشرق ناب آفتابی دگر است @raviyanfarss
شهید رحمت الله دهقان (1341- 1357 ه ش) بیضاء فارس با آن طراوت روستایی چشم به راه تولد یکی از فرزندانش بود. چند سالی از به دنیا آمدن رحمت الله نگذشته بود که به خاطر سیاسیت های استعماری شاه در بخش کشاورزی، روستا ها را از طراوت و رونق انداخت و رحمت الله مجبور گردید به همراه خانواده جلای مولد کرده به شیراز هجرت نمایید. در شیراز به عنوان شاگرد مکانیکی در تعمیر گاهی مشغول به کار شد تا بتواند معاش خانواده اش را تامین نماید. او که با اوج گیری امواج سهمگین انقلاب اسلامی، استاد کار ماهری شده بود، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 57 در سن شانزده سالگی همسر اختیار کرد. راهپیمایی ها با آن صفوف متحد و تجلی خشم مردم در قالب شعارهای کربلایی، رحمت الله را مجذوب خود کرد و او را که همه عشقش امام و اسلام بود در همه تظاهرات شرکتی فعال داشت. روز 22 بهمن 57، وقتی که رحمت الله و هزاران انقلابی به خروش آمده در جلو شهربانی با عمال شاه به نبردی بی امان دست زده بودند، زوزه تیری آتشین، پیکرش را به دشت شقایق تبدیل کرد و او را به کربلائیان متصل ساخت. مادر بزرگوارش، خواب عجیبی را که در روزهای آخر زیارت مکه معظمه دیده روایت کرده و بیان می دارد که رحمت الله در عالم خواب، دست پایم را بوسید و گفت: من برای دو کار آمده ام؛ اول اینکه مرا به خاطر نا فرمانی از دستوراتت در هنگام شرکت در تظاهرات شکل گیری انقلاب اسلامی عذر خواهی نموده و دوم اینکه ایام سفر حج به سر رسیده به بدرقه تان آمده ام. صبح که از خواب برخواستم درد شدید در پاهای خود احساس کردم. به روحانی کاروان مراجعه کردم و شرح ما وقع را گفتم. او در جواب گفت: مگر او را نبخشیده ای؟ گفتم: او را خیلی وقت است که عفو کرده ام. @raviyanfarss
شهید رضا دشت بشی (1317- 1357 ه ش) تولد شهید رضا دشت بیشی را در«قریه پودنک شیراز» ذکر کرده اند او که در خانواده ای فقیر اما آزاده و دین باور پرورش یافته بود از کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید و سایه پدر و نگاه مهربان مادر را از دست داد و برادرش سرپرستی او را به عهده گرفت. رضا که به وضعیت وخیم اقتصادی برادر پی برده بود به خود اجازه نداد تا برادر را در ضیق معیشت بگذارد. بنابراین بی درنگ در همان دوره کودکی به کار و تلاش رو آورد و خویشتن را از درس و تحصیل محروم ساخت. آتش انقلاب اسلامی از حنجره ی عاشورایی روح الله، شعله می کشید و آزادگان را مجذوب خود می کرد. رضا را که سخت به امام و اسلام دلبسته بود به خویش فرا خواند. او نوار های سخنرانی امام را با تحمل مشقت و رنج تهیه می کرد و پس از گوش کردن به آن به دیگران می سپرد تا آنان نیز از سخنان امام بهره مند گردند. خبر بازگشت خورشید تبعیدی و خطه خوان 15 خرداد به ایران اسلامی، رضا را با شوقی وصف نا پذیر به تهران کشانید. جمال و جلال امام خمینی، هزار توی دل رضا را منور ساخته و او در بازگشت به شیراز، تصمیم گرفت همه وجود خود را برای مبارزه با رژیم شاه، وقت امام و اسلام نماید. روز 22 بهمن 57، کربلای رضا گردید او در آن روز با دیگر همرزمان انقلابی خود در جلو شهربانی حماسه ها آفرید تا سرانجام شلیک تیری، پایش را هدف گرفت و روانه بیمارستانش کرد. در بیمارستان، وقتی به هوش آمد پرسید؛ از پیروزی انقلاب اسلامی چه خبر؟ وقتی شنید انقلاب اسلامی عالمتاب شده، آرامشی ملکوتی، سرپای وجودش را برگرفت شهید رضا دشت بشی پس از سه روز بستری شدن در بیمارستان، کربلایی شد و به روی امام حسین لبخند زد و به فرشتگان اجازه داد تا روحش را به اعلی علیین ببرند. @raviyanfarss
شهید رضا زارع (1338-1357 ه ش) شهید رضا زارع در مرودشت فارس و در خانواده ای دین باور ، پای به عرصه ی وجود گذاشت . گشاده رویی و کتاب لبخند بهاری اش را هیچکس فراموش نخواهد کرد . نگرانی اش به خاطر ناکامی در ادامه تحصیلات ، وی را به شیراز کشانید و عشق به درس و تحصیل او را وادار کرد تا شب ها به کار مشغول شده و روزها را به تحصیل شپری نماید . علاوه بر آن در راهپیمایی ها و تظاهرات نیز شرکتی فعال داشت . رضا در ایام تحصیل ، با زحمت و کوششی طاقت فرسا ، کتاب های مذهبی را که مورد تحریم رژیم پلیسی شاه بود تهیه می کرد و پس از مطالعه در اختیار دوستان هم فکرش می گذاشت تا آنان نیز مطالعه نمایند . روز 22 بهمن 57 ، رضا با خروش مردمان همراه شده به جلو شهربانی شتافت و با تلاشی خستگی ناپذیر به کمک مجروحان حادثه پرداخت و سرانجام پس از ساعت ها مبارزه و کمک رسانی به محروحان ، با تیر آتش خصم سیه دل، کربلایی شد و در سدره المنتهی مأوا گرفت. @raviyanfarss
شهید رضا قربانزاده (1334- 1357 ه ش) در دامان خانواده ی مسلمان،شیعه و متقی قربانزاده «در قریه ی سعدی شیراز» بزرگ مردی دیگر از مردان انقلاب پا به عرصه وجود گذاشت. رضا کودکی بیش نبود که نماز را قامت بست و دیگر واجبات را نیز فرا گرفت. او همگام با درس و تحصیل و از همان ابتدای کودکی تن به کار سپرد تا چون سروی افراشته، خود روی پای خود بایستد. تجارب کاری او و تحصیلاتش در کنار هم از او انسانی کامل، با اخلاق و با وقار ساخته بود.رضا تجارب کاری خویش را با علم و تحصیل همراه ساخت تا رفتار و کردار خوب را با گوهر متانت و وقار بیاراید و دیگران را به خود نزدیک و علاقمند کند. آنگاه که شراره های انقلاب اسلامی به آتش فراگیر تبدیل شد، رضا که عشق به انقلاب و اهداف والای آن در وجودش شعله ور شده بود به خیل عظیم مردم پیوست. او اعلامیه های حضرت امام(ره) را بدست آورده و به هر وسیله ممکن تکثیر می کرد و در اختیار مردم انقلابی قرار می داد. محبت و عشق به حضرت سیدالشهداء(ع)، در گوشت و خون رضا بود. او در مراسم عزاداری امام حسین(ع) حضوری فعال داشت و نقش به سزایی را بویژه در میان همسالان خود ایفا می نمود. غروب روز بیست و سوم آذر ماه، آفتاب شیراز غمگینانه چهره در نقاب کوه کشید. رضا امتحانات ثلث اول را پایان برده بود و مردم قریه آن شب تصمیم گرفتند با تظاهراتی گسترده خواستار خروج پیروان فرقه ی ضاله بهائیت از محله شوند. رضا نیز به همراه پدر و مردم قریه در راهپیمایی شرکت نمود. تظاهرات با شور و هیجانی وصف ناپذیر به پیش رفت. نظامیان به حمایت از بهائیان، قریه را به محاصره در آوردند؛ اما از متفرق کردن مردم عاجز ماندند. تیراندازی شروع شد و خون پاک شیعیان به زمین ریخت. رضا الله اکبر گفت، ولی گلوله ها فریاد او را بریدند و در سومین روز شهادت مولایش، او را با امام حسین(ع) همنشین کردند. @raviyanfarss
شهید رمضان تشکری سعدی (1319- 1357 ه ش) خانواده ی فقیر اما دیندار و مؤمن تشکری، در سال 1319 صاحب فرزند پسری شدند که نامش را رمضان گذاشتند. وقار و حیای رمضان، در بین اهل محله در قریه سعدی شیراز، زبانزد بود و مردم او را به خوبی ها و مهربانی هایش می شناختند. عشق به امام و اسلام، وجودش را می گداخت و از آن زمان که نسیم صبا، خبر بازگشت هلیل بت شکن را در فضای ایران می پراکند، او نیز این خبر را در دل خویش سبز می داشت. عاشورای عشق بود و در آن شب 27 آذر 57 که حنجره های کربلایی مردم خداجو در قریه سعدی، فریاد سرخ الله اکبر را در راهپیمایی با شکوه خود به آسمان رسانده بود، رمضان هم مثل دیگر عاشقان در اعتراض به گستاخی های فرقه ضاله بهائیت نسبت به مقدسات مسلمانان، به خیل تظاهر کنندگان پیوسته بود. راهپیمایی مردم با دهالت ارتش مزدوران بهائی به کشتاری خونین مبدل گشت و جمعی از دین باوران مسلمان، بر سر ایمان و اعتقاد خود به فیض شهادت رسیده یا مجروح گردیدند. شهید رمضان تشکری هم از خیل شهیدان غیرتمندی بود که در آن شب عاشورایی با عشق به حسین(علیه السلام)، آن شهید امر به معروف و نهی از منکر، به شهیدان کربلا متصل شد. @raviyanfarss
ادامه دارد...
✨️قسمت اول: 💥در ساعت ۲۲:۱۰ روز ۲۰ بهمن‌ماه سال ۱۳۶۴ ، محسن رضایی با گفتن رمز عملیات «یا فاطمه الزهرا»، گفت:: امروز روزی است که ۷ سال پیش در چنین زمانی، امام (ره) فرمان داد؛ حکومت‌ نظامی باید لغو شود، شما برادران نیز حکومت‌نظامی صدام را لغو کنید. عملیات والفجر ۸ که منجر به تصرف شبه‌جزیره فاو در غرب رودخانه اروند و در خاک عراق توسط رزمندگان ایرانی شد، یکی از مهم‌ترین و در عین‌ حال شگفت‌انگیزترین عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس، بلکه طول قرن معاصر است. گذشته از اهمیت سیاسی که تصرف این بخش از خاک عراق برای ایران داشت و باعث می‌شد که جمهوری اسلامی از موضع قدرت در فرآیند مربوط به چانه‌زنی و مذاکرات پایان جنگ وارد شود، خود شیوه و شکل عملیات و عبور از رودخانه پهناور و پرخروش اروند برای رسیدن به خط اول دشمن در آن‌ سوی ساحل، مبحث مهم، استراتژیک و مهیجی است که حیرت بسیاری از استراتژیست‌های نظامی دنیا را به همراه داشت. رزمندگان غواص پس از پوشیدن لباس مخصوص و صرف شام و اقامه نماز، در نقاطی از حاشیه اروند، در انتظار دستور ورود به آب نشسته‌اند. همه امید فرماندهان به این پیشتازان است و رمز اصلی پیروزی عملیات در دست آن‌هاست.... در ساعت ۸ شب ۲۰ بهمن سال ۱۳۶۴، سه هزار رزمنده غواص در طول جبهه عملیاتی پا به اروندرود می‌گذارند. سکوتی عمیق منطقه را فراگرفته و وجود لکه‌های ابر مانع از روشنایی کامل مهتاب شده است. از این لحظه علائم دلهره بیش‌ از پیش در کلیه فرماندهان عملیاتی پدیدار می‌شود!؟ ادامه دارد.... ✍️🏻 @hatef10012
41.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ⭐️ برنامه یادواره شهدای رستم و هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم ابوذر داوودی 🔹روایتگری برادر سیدرضا متولی 🔹کانون راویان شهید ابوذر داوودی ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان رستم 💥محور غرب سردار شهید مسلم شیرافکن ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 2 ⭐️ برنامه یادواره شهدای رستم و هشتمین سالگرد شهید مدافع حرم ابوذر داوودی 🔹روایتگری برادر سیدرضا متولی 🔹کانون راویان شهید ابوذر داوودی ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان رستم 💥محور غرب سردار شهید مسلم شیرافکن ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
📸 🔶 اعزام اردوی زیارتی راهیان نور دانش آموزی به یادمان ها و مناطق عملیاتی جنوب و جنوب غرب کشور بهمن ماه ۱۴۰۲ 🎤 روایتگری برادر ابراهیم روستایی 🔷 کانون راویان برادر شهيد عبدالرضا رنجبر ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان بوانات 💥محور شمال سردار شهید ولی نوری ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
📸 🔶 اعزام اردوی زیارتی راهیان نور دانش آموزی به یادمان ها و مناطق عملیاتی جنوب و جنوب غرب کشور بهمن ماه ۱۴۰۲ 🎤 روایتگری برادر علی افراسیابی 🔷 کانون راویان برادر شهيد علی نوری ناحیه مقاومت بسیج سپاه شهرستان مهر 💥محور جنوب سردار شهید درویش شریفی ⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس آبان ماه ۱۴۰۳ @raviyanfarss @kshohadayefars
✨️قسمت دوم: 💥در محورهای مختلف، غواص‌ها، ستون به ستون به سمت دشمن در حرکت‌اند. برای آن‌ها مشخص ‌شده است که در صورت انحراف و یا بروز هر حادثه‌ای، می‌بایست از هر نقطه‌ای که به ساحل دشمن رسیدند، پس از گشودن معابر نفوذی، وارد عمل شوند و راه بازگشتی برای آن‌ها وجود ندارد برخلاف زمان ورود گروهان‌های غواص به اروند که هیچ اثری از تلاطم آب مشاهده نمی‌شد و حرکت آب راکد به نظر می‌رسید، اینک در حالی‌ که نیروهای غواص همگی به وسط اروند رسیده‌اند، سطح آرام آب متلاطم شده و شدت امواج رودخانه افزایش‌ یافته است...... این مسأله در آغاز کار موجب بروز مشکلاتی می‌شود، فین‌های تعدادی از برادران از پایشان درآمده که آن‌ها بی‌درنگ رو به ساحل دشمن شنا می‌کنند، پاره‌ای نیز براثر تلاطم شدید رودخانه، آب زیادی خورده‌اند و دچار حالت تهوع شده‌اند. تعدادی از برادران را حرکت سهمگین آب با خود می‌برد،... ولی در مجموع، قریب به ‌اتفاق غواصان همچنان با موفقیت پیشروی می‌کنند. در ساعت ۲۱ عده‌ای به ساحل دشمن دست ‌یافته و عده‌ای هنوز در بین راه به تلاش خود ادامه می‌دهند. در حالی‌ که نیروهای غواص در محور وسط عملیات سرگرم تکمیل عبور از اروند هستند، قسمتی از خط دفاعی دشمن، با نورافکن روشن می‌شود و به حالت ساکن برای چند لحظه‌ای ادامه می‌یابد. خبر این مسأله از قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) به کلیه قرارگاه‌های ذی‌ربط جهت آماده‌باش صادر می‌شود. این امر در اغلب فرماندهان بازتاب روحی سختی ایجاد می‌کند. بسیاری با نگرانی و ناامیدی می‌گویند: پس اینکه دشمن تا به‌ حال سکوت کرده بود، برای رسیدن چنین لحظه‌ای بوده است!... ادامه دارد ✍️🏻 @hatef10012