eitaa logo
راوی
133 دنبال‌کننده
41 عکس
26 ویدیو
0 فایل
🌐مجموعه خبری راوی؛ ✍گزارشگر فرهنگ، سیاست و‌ اجتماع ارتباط با ما : @seyed_amir_861
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐آنچه «سردار قلم» باید بیاموزد راوی : حسین شریعتمداری مدیرمسؤول روزنامه کیهان؛ ۱۶ سال پس از آنکه درس سیاست به آیت‌الله‌العظمی سیستانی آموخته بود، این بار در نقش معلم تعلیمات دینی دوره ابتدایی ظاهر شده و به مرجع و فقیه بزرگ شیعه، تعالیم قرآنی را آموزش داده است. وی در یادداشت امروز کیهان، با ذکر آیاتی از قرآن کریم از زعیم نجف انتقاد کرده که چرا در ملاقات اخیرش با خانم پلاسچارت؛ نماینده سازمان ملل در امور عراق از وی خواسته تا انتخابات پارلمانی عراق تحت نظارت نمایندگانی از سازمان ملل متحد انجام شود. وی سپس به مرجع بزرگ شیعیان تذکر داده که سازمان ملل به دلیل آن‌که در خدمت قدرت‌های زورگوست، به‌نوعی در گروه طواغیت قرار دارد و بنابراین پذیرش داوری‌اش از سوی مؤمنان طبق نص صریح قرآن (آیه ۶۰ نساء) ممنوع است. وی در ۱۸ مرداد ۱۳۸۳ نیز پس از سفر درمانی آیت‌الله سیستانی به انگلیس، طی سرمقاله‌ای با عنوان «چرا انگلیس؟» نزدیکان این مرجع تقلید را عناصر فریب‌خورده و ساده‌اندیش نامید و سفر درمانی آیت‌الله را «توطئه‌ حساب‌شده و طرح چندمنظوره امریکایی – انگلیسی» دانست که شخص آیت‌الله یقیناً از آن بی‌خبر بوده است. بنا به توصیه این عقل کل تحلیل‌گران سیاسی ایران، آقای سیستانی باید هرچه زودتر از انگلیس خارج شود و کسانی که ایشان را برای مداوا به انگلیس برده‌اند باید بازخواست شوند. این سرمقاله در صفحه ۲۰ ترجمه کتاب حامد الخفاف (سخنگوی آیت‌الله سیستانی در لبنان) این‌گونه مورد اشاره قرار گرفت: «یک روزنامه‏‌نگار ایرانی … در روزهای حضور ما در لندن در یکی از روزنامه‏‌های ایرانی مقاله‏‌ای نوشت و در آن همه چیز جز حقیقت دیده می‏‌شد». 🔹 خوشبختانه آیت‌الله سیستانی به مدد مطالعات مفید و گسترده‌ا‌ش در حوزه تاریخ - به‌ویژه تاریخ روابط بین‌الملل و نیز کشورهای پیشرفته‌ای چون ژاپن و آلمان - خوب می‌داند که رهیافت آرمان‌گرایانه در تعامل با دنیا جز انزوای کشور و ضربه‌خوردن به منافع ملی و درنتیجه فشار به مردم نتیجه‌ای ندارد. در صحنه‌ی بازی سیاست خارجی دو رهیافت کلان وجود دارد که هرکدام قواعدی دارند و بازیگران نیز طبق یکی از آن دو تصمیم می‌گیرند و بازی می‌کنند: آرمان‌گرایی (Idealism) و واقع‌گرایی (Realism). در رهیافت واقع‌گرایانه، کشورها براساس منافع ملی، امکانات داخلی و واقعیات نظام بین‌الملل رفتار می‌کنند و در رهیافت آرمان‌گرایانه صرفا براساس ایدئولوژی نظام حاکم بر کشور. دو مصداق ملموس برای این دو رهیافت در دوره معاصر، کره‌ جنوبی (واقع‌گرا) ‌و کره‌ شمالی (آرمان‌گرا) هستند. زعیم حوزه نجف هوشمندانه این نکته را دریافته که سیاست به‌معنای جریان واقعی آن (و نه به‌معنای یوتوپیایی و محصور در بعضی نظریات سیاسی)، عرصه‌ آرزومندی‌ها نیست. سیاست به این معنا حتی انتخاب بین خوب و بد هم نیست. با توجه به امکاناتی که داریم آن‌چه در اغلب موارد پیش روی ماست انتخاب بین بد و بدتر است. مردم مصیب‌زده‌ عراق که این روزها به لطف دخالت بیگانگان شرایط سختی را می‌گذرانند، یک‌بار در سال ۲۰۰۳ تجربه انتخاب بین بد و بدتر را داشته‌اند؛ امریکا برایشان بد بود و صدام بدتر. تدبیر در سیاست‌ورزی به‌ویژه سیاست خارجی ایجاب می‌کند که جایگاه و قابلیت‌های خود را بسنجیم و متناسب با آن و نیز واقعیت‌های نظام بین‌الملل تصمیمی بگیریم که به نفع مردم و منافع ملی باشد؛ و اگر هم نفعی ندارد؛ دست کم آسیب نزند یا آسیب کمتری داشته باشد. خوب یا بد؛ نهادهایی مانند سازمان ملل، شورای امنیت، شورای حقوق بشر و گروه ویژه اقدام مالی؛ واقعیات صحنه بین‌الملل هستند؛ واقعیت (هرچند تلخ) دیگر هم این است که بعضی کشورها ضعیفند و بعضی قوی. بازیگر هوشمند و هنرمند در این بازی، وزن خود را می‌سنجد و با کارت‌هایی که دارد (امکانات و ظرفیت‌هایش) بهترین بازی را می‌کند. ترک بازی یا مخالفت با قواعد آن، مخصوصا از جانب بازیگران خُرد و ضعیف، نتیجه‌ای جز حذف‌شدن از بازی ندارد. همچنین نباید این را نیز نادیده بگیریم که این نهادها در بسیاری از موارد، مهارکننده زیاده‌خواهی قدرت‌ها و بالانس‌کننده نیروها به نفع مردم غیر نظامی و بی‌دفاع بوده‌اند. @rawinews .
مبارز بی‌ادعا راوی : آیت‌الله سید محمدصادق لواسانی که هشتم مهرماه ۱۳۶۹ در سن ۸۹ سالگی درگذشت، بیش از هفتاد سال از نزدیک‌ترین دوستان و همراهان امام خمینی بود. وی که از جوانی مورد اعتماد فقهای بزرگ قم بود و در شش سال آخر حکومت رضاشاه از سوی مراجع سه‌گانه قم به عنوان تولیت مدارس فیضیه و دارالشفا منصوب شده بود، در سال‌های فعالیت سیاسی و تبعید امام خمینی، به عنوان یکی از مهم‌ترین مسؤولین مالی دفتر امام و متولی پرداخت شهریه به طلاب، بارها طعم زندان و تبعید را چشید. جایگاه او به حدی مورد احترام بود که واسطه ازدواج امام و همسرشان خانم ثقفی شده بود. با این حال، وی در ۱۲ سال پایانی عمرش که شاهد به قدرت رسیدن و رهبری دوست قدیمی‌‌اش بود، هیچ‌گاه منصب حکومتی و رسمی و امکانات و امتیازاتی را نپذیرفت و به زندگی عادی خود ادامه داد. مرحوم ابراهیم یزدی به خاطر می‌‌آورد که در سال‌ ۶۴ با وساطت مرحوم لواسانی توانسته بود پس از چند سال به ملاقات خصوصی امام خمینی برود و چند ساعت به بیان انتقادات خود و دوستانش در نهضت آزادی درباره نحوه اداره کشور و جنگ بپردازد. 📸عکس دوره جوانی آیت‌الله لواسانی و امام خمینی @rawinews
🌐به سیاهی زخم «قره‌باغ» راوی : گویا دعوای آذربایجان و ارمنستان نیز مانند دعوای فلسطینیان و رژیم اسرائیل پایانی ندارد. زخم کهنه‌ قره‌باغ دوباره سر باز کرده؛ منطقه‌ای باستانی که از دیرباز عرصه‌ تاخت و تاز و اشغال‌گری‌های مختلف بوده و حاکمیت‌های مختلفی را تجربه کرده است؛ از مادها و هخامنشیان گرفته تا دودمان آرتاشسی و امویان و سلجوقیان. سرزمین سرسبز و خوش آب و هوای قره‌باغ (به معنای باغ و جنگل سیاه و انبوه) از مناطقی است که در عهدنامه معروف گلستان در اکتبر ۱۸۱۳ میلادی (آبان ۱۱۹۲ شمسی) از ایران جدا و به روسیه واگذار شد. اکنون حدود سی سال است منطقه خودمختار قره‌باغ (قراباغ) که بخشی از خاک جمهوری آذربایجان در جنوب غربی این کشور است، در اختیار جدایی‌طلبان ارمنی قرار دارد. در جنگ قره‌باغ از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ حدود ۳۵هزار نفر کشته و ۸۰۰ هزار نفر آواره شدند. این جنگ مزمن، درواقع از ثمرات میراث منحوس مهندسی ملت‌ها و مرزبندی‌های تحمیلی شوروی سابق است؛ مرزبندی‌هایی که بدون توجه به ویژگی‌های فرهنگی و تحولات تاریخی شکل گرفت. گذشته از علل و عوامل بحران قره‌باغ، ایران نیز به دو دلیل مهم داخلی و خارجی باید به‌نحوی هوشمندانه در این منازعه‌ شکل‌گرفته میان دو کشور همسایه‌اش رفتار کند: 1⃣شرایط حساس خاورمیانه: منطقه مدتی است مانند انباری از باروت شده و جرقه‌ا‌ی کوچک می‌تواند آتش جنگی خانمان‌سوز را در سطح منطقه‌ای روشن کند. ماجراجویی‌های کشورهای مختلف مانند امریکا و روسیه در سوریه و عراق و نیز ترک‌تازی‌های اردوغان در مدیترانه شرقی و بخش‌هایی از سوریه و عراق و در همین مسأله‌ قره‌باغ تأییدی است بر این مدعا. در منازعه‌ قره‌باغ به‌طور سنتی روسیه از ارمنستان حمایت می‌کند و ترکیه از آذربایجان. همچنین برخی نیروهای شبه‌نظامی مخالف بشار اسد که مورد حمایت ترکیه هستند، وارد معرکه شده و به سود آذربایجان می‌جنگند. از نقطه‌نگاه قوانین و حقوق بین‌المللی، شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامه‌هایی در سال ۱۹۹۳ اشغال اراضی آذربایجان از سوی ارمنستان را محکوم و بر حق حاکمیت آذربایجان بر منطقه قره‌باغ تأکید دارد. 2⃣وجود هم‌وطنان آذری و ارمنی در ایران: مرزهای فعلی ایران در بسیاری از مناطق مرزی میان قومیت‌ها فاصله انداخته است؛ مثلاً عرب‌ها در خوزستان یا بلوچ‌ها در بلوچستان که به ترتیب با عرب‌های عراق و بلوچ‌های پاکستان هم‌زبان و هم‌فرهنگ‌اند و اشتراکات تاریخی دارند، اما مرز سیاسی میانشان فاصله انداخته است. کردها هم چنین وضعیتی دارند. درمورد دو استان آذربایجان شرقی و غربی و هم‌مرزی‌شان با جمهوری آذربایجان شوروی نیزشرایط به همین شکل است. این نحوه‌مرزبندی پتانسیل بسیار مناسبی است برای فعالیت‌های جدایی‌طلبانه با گرایشات ناسیونالیستی؛ مسأله‌ای که شرایط اقتصادی بی‌سروسامان داخلی نیز می‌تواند آن را تشدید کند. از سوی دیگر ارمنستان نیز بعد از استقلالش از شوروی روابط مستحکم و حسنه‌ای با ایران داشته است. شایعه کمک ایران به ارمنستان که در بستر رقابت چند سال اخیر ایران با ترکیه باورپذیر جلوه می‌کند، موجب بروز ناآرامی‌هایی در شهرهای شمال‌غرب کشورمان شده است. بیانیه مشترک نمایندگان ولی فقیه در چهار استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل و زنجان و ورود برخی هیئات عزاداری در حمایت از جمهوری آذربایجان به پیچیدگی ماجرا افزوده است. وانگهی از دیرباز هم‌وطنان ارمنی نیز در ایران زندگی می‌کنند و حکمرانی عادلانه و عقلانیت سیاسی ایجاب می‌کند حکومت، رضایت تمام شهروندان را به دست آورد. با توجه به این شرایط پیچیده، ایران اعلام بی‌طرفی کرده و از طرفین خواسته به قطع‌نامه‌های شورای امنیت عمل کنند. حمایت ترکیه، عزم حکومت و مردم آذربایجان را جزم کرده تا به اشغال سی‌ساله قره‌باغ پایان دهند. این جنگ با هر نتیجه‌ای پایان یابد، این زخم سیاه را عمیق‌تر خواهد کرد و حضور کشورها یا شخصیت‌های مرضی‌الطرفین می‌تواند زخم را التیام بخشد. 📸عکسی از مناطق قدیمی قره‌باغ @rawinews
🌐شیعیان آمریکا و انتخابات ۲۰۲۰ راوی : چهار سال پیش در جریان رقابت‌های انتخاباتی آمریکا بین ترامپ و هیلاری کلینتون، ناگهان تصویر یکی روحانی شیعه لبنانی در کنار ترامپ منتشر شد؛ این در حالی بود که بسیاری از شیعیان نگران پیروزی جمهوری‌خواه تندرویی مثل ترامپ بودند. شیخ محمد حاج حسن؛ روحانی چهل ساله‌ای که کنار ترامپ ایستاده و از او حمایت می‌کرد، یکی از اعضای سابق حزب‌الله لبنان بود که از این گروه جدا شده و به ائتلاف ۱۴ مارس (مخالفان سوریه) پیوسته بود. او گروهی به نام «جریان آزاد شیعی» را رهبری می‌کرد که یکی از اعضای ائتلاف حامیان سعد حریری و منتقد حزب‌الله و امل به شمار می‌رفت. حاج حسن همچنین مسؤول بخش خاورمیانه بنیاد «ایمان» است که از سوی ریبال اسد؛ پسرعموی بشار اسد تأسیس شده و با هدف مخالفت با افراط‌گرایی اسلامی فعالیت می‌کند. ریبال جزو مخالفان نظام سوریه است و از کودکی به دستور حاکمان دمشق از این کشور تبعید شده است. از این منظر، همکاری حاج حسن با مخالفان اسد و جمهوری‌خواهان آمریکا تقابل تبیین است. شیخ محمد حاج حسن در شهر دیربورن ایالت میشیگان آمریکا زندگی و فعالیت می‌کند؛ شهری که به واسطه حضور پررنگ شیعیان، به عنوان قلب تشیع در آمریکا مطرح است. یک سوم جمعیت این شهر صد هزار نفری را اعراب و به‌ویژه شیعیان عراق و لبنان تشکیل می‌دهند و علمایی چون آیت‌الله‌العظمی سیستانی، حامیان مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین فضل‌الله و خاندان حکیم اقدام به تأسیس مراکز دینی در این شهر کرده‌اند. بزرگ‌ترین مسجد آمریکا نیز در این شهر قرار دارد که یک روحانی برجسته لبنانی به نام شیخ محمد جواد شِرّی در سال ۱۹۶۳ با عنوان «مرکز اسلامی آمریکا» تأسیس کرده است. پس از شیخ محمد حاج حسن، سال گذشته نیز در جریان رقابت‌های درون‌حزبی دموکرات‌ها یک روحانی شیعه دیگر به نفع برنی سندرز در کمپین انتخاباتی او فعالیت و سخنرانی کرد. او سید حسن قزوینی نام داشت که در آن ایام ۵۵ساله بود و ریاست مرکز اسلامی آمریکا در دیربورن را بر عهده دارد. وی متولد کربلا، دانش‌آموخته حوزه قم، فرزند آیت‌الله سید مرتضی قزوینی (امام جماعت حرم امام حسین علیه‌السلام) و داماد مرحوم آیت‌‌الله سید محمد شیرازی (برادر ارشد آیت‌الله سید صادق شیرازی) است. او نیز همچون حاج حسن در دیربورن فعالیت می‌کند و البته بر خلاف او، از نامزد دموکرات‌ها حمایت می‌کرد. قزوینی در سخنرانی‌اش در کمپین انتخاباتی سندرز گفت که آمریکا به یک رییس‌جمهور منصف نیاز دارد. سید حسن قزوینی همچنین با باراک اوباما و جان کری نیز روابط حسنه داشته و اوباما در زمان تبلیغات انتخاباتی سال ۱۳۸۷ به دیربورن سفر کرد و با قزوینی ملاقات خصوصی داشت. از آنجا که قزوینی مدیریت و امامت بزرگ‌ترین مرکز شیعیان آمریکا را پس از شیخ جواد شِرّی بر عهده دارد، برخی تصور می‌کنند که او رهبر شیعیان آمریکاست. از این رو همکاری با وی برای سیاستمداران آمریکایی اهمیت می‌یابد. همان‌گونه که جمهوری‌خواهان نیز به دنبال حمایت شیعیان هستند و شیخ حاج حسن را برای این تعامل برگزیده‌اند. پس از سقوط صدام و اهمیت یافتن نقش شیعیان در معادلات منطقه‌ای، همکاری و تعامل با شیعیان برای سیاستمداران و حاکمان آمریکا اهمیت یافته است. شیعیان عراق و لبنان، بر خلاف شیعیان ایران به راحتی می‌توانند با سیاسیون آمریکایی ارتباط بگیرند و تیره بودن روابط آمریکا و ایران، عرصه را از این نظر بر شیعیان ایرانی محدود کرده است. از این رو نمی‌توان فعالیت‌های این روحانیون را به حساب روحانیون شیعه ایرانی گذاشت. @rawinews
🌐از پیشگامان تاریخ تحقیقی اسلام راوی : حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر محمد ابراهیم آیتی (1343-1294ش) از جمله مورخان دقیق روزگار ما بود. تحصیلات حوزوی داشت و از شاگردان آیت‌الله شیخ هاشم قزوینی و ادیب نیشابوری به شمار می‌رفت. در دانشگاه هم به تدریس و تحصیل علوم دینی پرداخت و در برخی مقولات فلسفی کتاب‌هایی نگاشت؛ اما عمده توجه او به تاریخ بود. وی کتابی درباره تاریخ زندگانی پیامبر(ص) نوشت که برگزیده‌ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. او در تحقیق خود از روش‌های نوین بهره می‌برد. به این وسیله می‌کوشید تا روایت‌های صحیح را از سقیم بازشناسی کند. در خصوص واقعه عاشورا نیز به تحقیق پرداخت. وی کتاب تاریخ یعقوبی را نیز به فارسی ترجمه کرده بود. او گفته بود کار یک محقق این است که مدارک معتبر را از غیر معتبر تمییز دهد. وی با دیدی انتقادی مدارک را می‌نگریست. مرحوم آیتی بر این مسأله تاکید بسیار داشت که مورخ باید از احتمال تحریف تاریخ آگاه باشد و کار تاریخ‌نویسان و پژوهشگران پیشین را با دیده‌ تردید بنگرد. این دقت نظرِ او سبب شده بود تا شهید مطهری هم در وصف او سخن بگوید. مطهری گفته بود که به جرأت می‌توان گفت که ما کسی را به مانند آیتی نداریم که به تاریخ صد ساله اول اسلام اشراف داشته باشد (مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 222). مرحوم استاد ایرج افشار؛ مورخ و ادیب برجسته معاصر نیز روش تحقیقی او را می‌پسندید و در مقدمه کتاب «تاریخ پیامبر اسلام» آیتی گفته بود: «مزیّت آیتی در کارهای علمی بر این بود که علم قدیم را با روش جدید آن چنان که پسند طبع ابناء روزگار باشد جمع داشت و نیک دریافته بود که جامعه علمی کنونی چه حاجت و نیازی دارد». مرحوم استاد مجتبی مینوی؛ مورخ و ادیب برجسته روزگار ما درباره همین کتاب آیتی گفته است: «کتاب بسیار ارزنده‌ای است و مرحوم آیتی از روی عشق و علاقه و علم و دقت و تحقیق در باب آن کار کرده است و چاپ چنین اثری مستلزم عشق و علم و دقتی نظر عشق و علم و دقت مرحوم آیتی است». 📸عکس: مرحوم دکتر آیتی در کنار مرحومان سید هادی خسروشاهی، دکتر معین‌فر و آیت‌الله طالقانی @rawinews
🌐ترامپ، ترامپ است! راوی : کمتر از سه هفته دیگر تا انتخابات سرنوشت‌ساز آمریکا باقی مانده؛ رویدادی که نتیجه آن به دلیل اقتصاد قدرتمند ایالات متحده تأثیر جهانی دارد. در این میان، به دلیل رویکرد خصمانه ترامپ علیه جمهوری اسلامی، تأثیرپذیری‌ ایران از این انتخابات بیشتر از دوره‌های قبل است. کشتی طوفان‌زده اقتصاد ایران در نتیجه امواج سهمگین تحریم‌های یک‌جانبه‌ امریکا خسارات فراوان و جبران‌ناپذیری دیده و از همین رو بسیاری از مردم و حتی مسؤولین بی‌آنکه اذعان کنند، منتظرند ببینند چه‌کسی سکان هدایت بزرگ‌ترین قدرت دنیای اقتصاد آزاد را به‌دست خواهد گرفت. طیفی از مخالفان جمهوری اسلامی که طرفدار ترامپ هستند، تصورشان این است که وی در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش با تشدید فشار بر روی ایران، یا جمهوری اسلامی را وادار به مذاکره با آمریکا می‌کند و یا نهایتاً موجب تغییر نظام سیاسی در ایران می‌شود. از سوی دیگر رقیب دموکرات ترامپ وعده داده که در صورت پیروزی و به شرط انجام تعهدات توسط ایران، به برجام بازخواهد گشت و به همین خاطر جو بایدن گزینه مطلوب این طیف از مخالفان جمهوری اسلامی نیست. با اندکی تأمل در شخصیت ترامپ احتمالاً امید این طیف از مخالفان جمهوری اسلامی چندان واقعی به‌نظر نمی‌رسد. دونالد جان ترامپ ۷۴ ساله را اگر پدیده سیاست بین‌الملل در قرن ۲۱ بنامیم احتمالاً اغراق نکرده‌ایم؛ البته پدیده نه‌به‌معنای مثبت آن. او نسخه برابر اصل و آمریکایی احمدی‌نژاد خودمان است؛ با این تفاوت که احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور ایران بود و ترامپ رئیس‌جمهور قدرتمندترین کشور دنیا. همان‌طور که احمدی‌نژاد را که از پایگاه اصول‌گرایان برآمده بود، نمی‌شد در هیچ‌کدام از طیف‌های سیاسی ایران جای داد، ترامپ هم هرچند نامزد حزب جمهوری‌خواه است، اما او نه جمهوری‌خواه است و نه دموکرات؛ ترامپ، ترامپ است. یک تاجر غیرقابل پیش‌بینی‌ که آمده قواعد دنیای سیاست را به چالش بکشد. او به راحتی از پیمان‌ها و معاهدات بین‌المللی که حتی با شرکای دیرینه اروپایی‌ امریکا منعقد شده خارج می‌شود، از شعله‌ور کردن آتش نژادپرستی در این کشور ابایی ندارد، شخصیتی در تراز سپهبد سلیمانی را ترور و با افتخار و تحقیر به آن مباهات می‌کند و ... . کسانی که با ساختار سیاسی آمریکا آشنا هستند می‌دانند از سال ۱۹۲۱ که شورای روابط خارجی امریکا (متشکل از بعضی سیاستمداران و نظریه‌پردازان قدیمی و کارکشته در حوزه دیپلماسی و نیز نمایندگانی از سازمان‌های مهمی چون سیا و...) تشکیل شد، استراتژی کلان این کشور در حوزه سیاست خارجی از سوی این شورا تعیین می‌شود و دولت‌ها ـ چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه ـ با تاکتیک‌های متفاوت، پیش‌برنده‌ آن استراتژی هستند. اما ترامپ بی‌توجه به آن شورا، نه با تاکتیک جدید، که با استراتژی جدید و نامشخص آمده است. او اصولاً به مقوله شورا و مشورت باور ندارد. درست مانند احمدی‌نژاد که به سند چشم‌انداز بیست‌ساله بی‌توجه بود و مسیر نامشخص خود را می‌رفت. ترامپ حتی در هیچ‌کدام از رهیافت‌های سه‌گانه‌ تاریخی آمریکا در حوزه سیاست خارجی ـ یعنی هامیلتونیسم، جکسونیسم و ویلسونیسم ـ هم قرار نمی‌گیرد. جهان با رهیافتی جدید، مبهم و بی‌قاعده به‌نام ترامپیسم مواجه است. دقیقاً به همین خاطر است که دلخوشی مخالفان جمهوری اسلامی به منجی‌بودن ترامپ ممکن است نتیجه‌ای کاملاً معکوس داشته باشد. درست است که او وعده داده ایران را به پای میز مذاکره می‌کشاند، اما فراموش نکنیم او تاجر ابن‌الوقتی است که اول به منافع خودش فکر می‌کند و منافع ملت ایران و حتی آمریکا برایش ارزشی ندارد. همچنین هرلحظه ممکن است تصمیم عجیب و غریبی بگیرد؛ تصمیمی که شاید به نفع ما باشد و شاید به ضرر ما. رفتارهای عجیب و غریب و غیرقابل پیش‌بینی او حتی جمهوری‌خواه تندرویی مثل جان بولتون را هم به ستوه آورد، تا حدی که افشاگری‌ها و حملات تند وی علیه رئیس سابقش در کتاب جنجالی «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» باعث خشم رئیس‌جمهوری آمریکا شد. فراموش نکنیم ترامپ در سال ۲۰۱۶ با شعار «آمریکا اول» به قدرت رسید، اما شعار مذکور ـ به‌تعبیر غلامعلی خوشرو، نماینده اسبق ایران در سازمان ملل متحد ـ به تدریج تبدیل شد به «فقط آمریکا» و اکنون به «فقط ترامپ»! لذا اگر وی در انتخابات پیروز شد و با جمهوری اسلامی هم به توافق رسید تعجب نکنید. او ترامپ است. @rawinews
🌐تربیت دینی از نگاه دو نراقی راوی : تعلیم و تربیت دینی یکی از دغدغه‌هایی است که خانواده بسیاری از متدینان با آن مواجهند. عالمان و فیلسوفان اخلاق نیز در این موضوع به مباحثی پرداخته‌اند. 1️⃣ملا احمد نراقی (۱۲۰۸-۱۱۵۰ش) به عنوان یکی از علمای اخلاق سنتی به این موضوع توجه بسیاری داشته است. او در کتاب اخلاقی مهمش «معراج السعادة» و در بخش «تلقین ترجمه عقائد به اطفال» این کتاب معتقد است که عقاید دینی را می‌باید از همان ایام طفولیت به کودکان آموزش داد. تا «بر خاطرش نقش بندد و به تدریج معانی آنها را تعلیم نمایند تا معانی آنها را بفهمد». وی تاکید دارد که حتی اگر معانی و دلیل و برهان آن عقاید نیز نزد کودک مشخص نباشد، می‌باید او را تعلیم داد و نباید از القای عقاید به کودکان پا پس کشید. نراقی تاکید می‌کند که کودک را می‌باید از شبهات به دور داشت. چرا که عقاید «ممکن است به سبب شبهات ازاله شود و باید آن را در دل اطفال و سایر عوام به نحوی راسخ نمود که متزلزل نشوند». ملا احمد نراقی توصیه می‌کند: «طریق آن این نیست که به او مناظره و جدل تعلیم شود و یا بر مطالعه کتب کلامیه و حکمیه اشتغال نماید، بلکه باید مشغول شود به تلاوت قرآن و تفسیر قرآن و خواندن احادیث و درک معانی آنها و مواظبت کند که وظایف عبادات و طاعات، و به این سبب روز به روز اعتقاد او قوی‌تر می‌گردد». ملا احمد نراقی همچنین تاکید می‌کند که کودکان را باید از مصاحبت با افراد دیگر مذاهب دور داشت: «باید اجتناب کند از مصاحبت مذاهب فاسده و آراء باطله و ارباب مناظره و جدل و اصحاب تشکیک و شبهات، بلکه از صحبت اهل هوا وهوس و ابنای دنیا، و مجالست نماید با اتقیا و صالحین و اهل ورع و یقین، و ملاحظه نماید طریقه و رفتار ایشان را در خضوع و تذلل در نزد پروردگار». 2️⃣آرش نراقی (متولد ۱۳۴۵ و استاد فلسفه دین و اخلاق) اما این‌گونه تعلیم دینی را نمی‌پسندد. او در یک سخنرانی با عنوان «مدلی مدنی در تعلیم و تربیت دینی» گفته است که در دنیای امروز، تعلیم دینی نمی‌تواند بر پایه‌ توصیه‌های علمای سنتی شکل بگیرد. مبنای سخن آرش نراقی این است که والدین، صاحب اختیارِ کودک نیستند. بلکه تنها وکیل آنها محسوب می‌شوند. از این رو حق ندارند که عقاید خود را به کودک تحمیل کنند. وظیفه‌ والدین این است که تنها و تنها کودکان را با انواع عقاید آشنا کنند. والدین نمی‌باید کودکان را به اجبارِ آشکار یا پنهان به عقیده‌ای ملتزم کنند. آرش نراقی می‌گوید که والدین باید به کودکان، قدرت استدلال‌ورزی را بیاموزند، نه اینکه عقاید خاصی را به او القا کنند. قدرت تفکر انتقادی را در کودکان پرورش دهند. در ثانی می‌باید اصلِ احترام‌گذاری به عقاید مخالف را بیاموزند. بدانند که اگر فردِ دیگری عقاید یکسانی با او ندارد، مستلزم این نیست که حقوق او را نادیده بگیرند. کودک باید بیاموزد که در جهان متکثرِ امروز، هر کس عقیده‌ای دارد. نباید در عرصه‌ اجتماع، فقط بر اساس ملاک‌های دینی و مذهبی با دیگران ارتباط برقرار کند. بر خلاف ملا احمد نراقی، آرش نراقی معتقد است که کودک باید ارتباط با افرادِ دیگر مذاهب را نیز بیاموزد. نراقی بر این موضوع نیز تاکید می‌کند که کودک باید با گروه‌های متفاوتی آشنا شود و صرفاً به یک جمع دینی بسنده نشود. کودک باید بداند که هویت خود را صرفاً هویت دینی نداند و در موضع‌های مختلفی مسؤولیت اجتماعی به عهده بگیرد. همچنین والدین باید در تعلیم آموزش‌های دینی، کودک را با تفسیرهای مختلفی از دین آشنا کنند. باید از جزم‌اندیشی او مانع شوند. باید حتی تعالیم دیگر ادیان را نیز به او توضیح دهند تا کودک در سن بلوغ عقلی، بتواند راه خود را انتخاب کند. 🔺این دو رویکرد که نمادی از دو گونه مواجهه با مقوله تربیت فرزند است، در دو زمان مختلف بیان شده و از بسترهای اجتماعی متفاوتی برخوردار است. به نظر می‌رسد نظریه‌پردازی در این مقوله و پاسخ به شبهات رایج، از مهم‌ترین موضوعات مورد نیاز جامعه است که باید وجهه همت متفکران دغدغه‌مند قرار گیرد. @rawinews
🌐پرسش‌هایی بنیادین از دیروز و امروز ما راوی : دکتر منوچهر (فرخ) آشتیانی که به‌تازگی در ۹۰ سالگی درگذشت، از نوادگان میرزا محمدحسن آشتیانی (شاگرد برجسته شیخ انصاری) و خواهرزاده نیما یوشیج بود. او را که شاگرد هایدگر و گادامر بود، در ایران به عنوان یک جامعه‌شناس و فیلسوف چپ‌گرا و نئومارکسیست می‌شناختند. «کلیات جامعه‌شناسی شناخت»، «کارل مارکس و جامعه‌شناسی شناخت»، «شناخت مناسبات اجتماعی»، «ماکس وبر و جامعه‌شناسی شناخت»، «بحران جامعه‌شناسی معاصر»، «درآمدی بر علوم انسانی انتقادی»، «جامعه‌شناسی تاریخی» و «زمان‌های تاریخی و اجتماعی» از آثار اوست. آشتیانی در «گفتارهایی پیرامون شناخت مناسبات اجتماعی» به نقل از جیمز بیل به «کمبود اندیشمندان واقعی و مدقق سیاسی در غرب»، «گسترش سرطان‌گونه متخصصان لحظه‌ای شهرت‌طلب پول‌ساز»، «فقدان رهیافت‌های روشن بین‌رشته‌ای»، «نقصان شفافیت‌های لازم مفهومی در تحقیقات فرهنگی اندیشمندان شرق‌شناس غربی و سرگردانی دائمی آن‌ها در چرخه‌های مفهومی مهم» و نیز «تکوین طولانی‌مدت فرایند تنش دائمی بین نظریه‌پردازان تئوری‌ساز که از درک دقیق واقعیات منعکس در داده‌های اطلاعاتی به‌دورند و بین پژوهش‌گران تحقیقات میدانی که در ادراک جزئیات و انباشته‌های خود گاه چنان مستغرقند که از فهم کلیات مهجور می‌مانند» به عنوان عواملی اشاره می‌کند که سبب شده‌اند «گفتگوی میان جوامع و تمدن‌ها شکل نگیرد و گفتمانی پدید آید که بر گفتگو استوار نیست». آشتیانی در تکمیل سخن بیل به جویندگان راه گفتگوی تمدن‌ها توصیه می‌کند که از کلی‌گویی‌های شعارگونه و سخن‌سرایی‌های موعظه‌آمیز و پردازش‌های ادیبانه دست بردارند و به نحو علمی، تحلیل دقیق محتوا و صورت گفتگویی را که در جریان وقوع قرار دارد در پیش گرفته و به نتیجه برسانند (صص ۱۵ و ۴۵). از نظر آشتیانی گفتگوهایی که برای تغییر فکر دیگران صورت می‌گیرد، در واقع «عتاب و خطاب» هستند و پل‌های دادوستد میان فرهنگ‌ها را از بین می‌برند (ص۱۷). منوچهر آشتیانی در مقام احصای ویژگی‌های جامعه مدنی در ایران تصریح می‌کند در اکثر قریب به تمام بحث‌هایی که به خصوص از انقلاب ناتمام مشروطیت تاکنون راجع به موضوعات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران روی داده است، پیوسته ما را با نوعی قطب‌بندی و متناقض‌سازی تخریب‌کننده مواجه ساخته‌اند. این گرایش عجیب در فرهنگ ایران که مطرح ساختن و پیشنهاد هر اندیشه و بحثی را به‌جای طرح علمی، به ایجاد نقیض نابودکننده‌ خود منجر می‌سازد، به هنگام بحث از موضوعاتی نظیر جامعه مدنی نیز گرفتار چنین نگرشی است و ادامه این نوع محاوراتِ غیرعلمی، دیر یا زود بیان اندیشمندان منتقد را به سوی ابهام و غموض و تعاطی را به ایهام و اشاره و عبارات چندپهلو می‌کشاند و حداکثر، محققان را مجبور می‌سازد در تحقیقات خود تنها به مجرد کلی‌گویی و حاشیه‌روی و لاپوشانی کردن (تقیه) پناه برند (همان، از ص ۵۴). آشتیانی تلاش قابل‌توجهی در پیوند نظر با واقعیات اجتماعی و دوری از انتزاع‌محوری همراه با انتقاد صریح از اشکالات سیاسی و اجتماعی زمانه خود داشته است. او در ضمن بیان فرصت‌ها و آسیب‌های اجتماعی در ایجاد جامعه‌ای مطلوب، پیکان نقد را به سوی متفکران ایرانی گرفته و می‌گوید: «این حقیقت که روحانیت و متفکران غیر روحانی ما هیچ‌کدام حتی نتوانسته‌اند پس از ایجاد ترکیب فرهنگی-فلسفی عظیم صدرایی در عصر صفویه، از این نمونه فکری ترکیب تمدنی جدیدی ابداع کنند و آن را به صورت برنامه‌ای فلسفی (همانند بیکن در انگلستان، دکارت در فرانسه و هگل در آلمان) درآورند ... و بالاخره این حقیقت که حتی روحانیون مترقی و معتدل و ملی نیز از عهده ایجاد مقدمات لازم برای تکوین واقعی جامعه مدنی در ایران برنیامده‌اند و ده‌ها نمونه کوچک‌تر نظیر این مثال‌ها، تماماً گویای وجود اشکالات و نابه‌سامانی‌های عمیقی است که بر سر راه پیدایش جامعه مدنی در اعماق مناسبات اجتماعی و تاریخی ایران نهفته است»(همان، ص۶۷). آشتیانی مسأله چالش‌برانگیز علم و تعلیم دانش در دانشگاه‌های ایران را نیز مورد توجه قرار داده و می‌گوید: «پی‌چویی علت اساسی نابه‌سامانی‌های مربوط به وضع دانشگاه‌ها و دانشجویان به آسانی نشان می‌دهد که این موقعیت، ترجمان و انعکاس طبیعی پیچیدگی‌های علمی و اجتماعی و سیاسی کشورهایی است که نه به سوی تأمین واقعی و منافع و مصالح عمومی و اساسی مردم خود (نظیر تأمین حد مطلوب رفاه عامه، تحقق آزادی‌های انسانی، ایجاد مدنیت لازم اجتماعی و سیاسی و...) هدف‌گیری کرده‌اند، و نه حداقل مفری برای گسترش علوم و توسعه خلاقیت‌های اصیل و خودانگیخته اهل دانش و ادب باز گذاشته‌اند» (همان، ص۱۱۸). @rawinews
🌐ارجاع؛ عرصه‌ای بکر در حوزه‌ زبان دینی ✍دکتر حامد قدیری؛ پژوهشگر فلسفه راوی : 1⃣مقدمه زبان دینی یکی از حوزه‌های فلسفه‌ی دین است که عنوانی متأخر دارد، اما مباحث آن یکی از اصلی‌ترین مباحث فلسفه و کلام در طول تاریخ بوده است. این حوزه اجمالاً با این مسأله کلنجار می‌رود که «چگونه می‌توان از امور و رخدادها و ویژگی‌های مرتبط به ساحت الهی سخن گفت؟». این حوزه می‌خواهد این عبارات را با موشکافی‌هایی تحلیل کند که هم‌اکنون در فلسفه‌ زبان ــ‌‌به معنای عامِ کلمه‌ــ جریان دارد. در این‌جا اولاً سه زیرمسئله‌ زبان دینی را به‌اختصار معرفی می‌کنم و ثانیاً توضیح می‌دهم که در یکی از آن‌ها، نسبت به بقیه، پژوهش کم‌تری انجام شده و می‌تواند بستر مناسبی برای پژوهش‌گرانی باشد که در پیِ عرصه‌ای نسبتاً بکر در این حوزه‌اند. 2⃣زیرمسأله‌های اساسی زبان دینی یکی از عبارات معمولی زبان دینی را در نظر بگیرید: «خدا عالم است.» در یک نگاه کلی، می‌توان بررسی این عبارت را به سه زیرمسأله فروکاست: زیرمسأله‌ نخست، از معناداری آن بحث می‌کند و به این سوال می‌پردازد که آیا عبارات زبان دینی ــ‌مثل همین جمله‌ــ اساساً معنادار هستند تا بتوان درباره‌ چیستیِ معنای آن‌ها و سپس صدق و کذب‌شان سخنی گفت؟ زیرمسأله‌ دوم معمولا با این فرض آغاز می‌شود که عبارت «خدا عالم است» از حیث معناداری فاقد مشکل است، اما برای فهم معنای آن، سراغ موضوع این گزاره؛ یعنی کلمه‌ «خدا» می‌رود و این سؤال را می‌پرسد که کلمه‌ «خدا» چگونه به مرجع/مابازای خود ارجاع می‌دهد؟ ارجاع آن از حیث مداقه‌های فلسفه‌ زبان چگونه است؟ زیرمسأله‌ سوم دنباله‌ بحث درباره‌ معنای عبارت دینی را می‌گیرد و از این می‌پرسد که محمولِ جمله‌ یادشده؛ یعنی «عالمیت» وقتی در موردِ خدا به‌کار می‌رود چه معنایی دارد؟ ناگفته پیداست که در این‌جا وجه مسأله‌خیز به این فرض برمی‌گردد که ساحت الهی «متعالی» است و نسبت به ساحتِ ممکنات، «غیریت محض» دارد. پس نمی‌توان به‌راحتی خدا را به همان معنایی «عالم» دانست که مثلاً انسان را «عالم» می‌دانیم. از این میان، مورد اول ــ‌یعنی زیرمسأله معناداری‌ــ نسبتاً متأخر است و طرح آن در قرن بیستم پررنگ شده است. بحث از معناداری زبان در دلِ نگاهی شکل گرفته که معناداری را به واقع‌نُمایی، و واقع‌نُمایی را به تجربه پیوند می‌زد و هر گفتمانی را که نسبت به داده‌های تجربی حساس نبود، کنار می‌گذاشت. از این رو، زُعمای این بحث (که مشهورترین‌شان پوزیتیویست‌های منطقی بودند) مشخصاً گزاره‌های دینی، مابعدالطبیعی، اخلاقی و زیبایی‌شناختی را به چالش می‌کشیدند. به همین خاطر، یکی از گره‌های بحث دقیقاً همین معناداری گزاره‌های دینی بوده که مخالفان را واداشت در پیِ دفاع از معناداری گزاره‌های دینی بربیایند. البته کم‌کم با زیرسؤال‌ رفتنِ خودِ ایده‌ ارائه‌ ملاک معناداری، کم‌کم این بحث از مرکز مباحثِ فلسفی ــ‌و با کمی تأخیر از مرکز مباحث فلسفه‌ دین‌ــ کنار رفت. ولی به هر حال، در همین مدت، مطالب گسترده‌ای له و علیه معناداری زبان دینی منتشر شد و ادبیات قویمی شکل گرفت. مورد سوم ــ‌یعنی معنای مفاهیم به‌کاررفته درباره‌ خدا‌ــ موضوعی پر قدمت است. در سنت‌های اسلامی و مسیحی و یهودی، مباحثی که تحت عنوان صفات الهی در فلسفه و کلام مطرح شده‌اند، مواضعی که به تشبیه و تنزیه و تعطیل شناخته شده‌اند و حتی از جهاتی اقوال ناظر به تشکیک در وجود (به‌ویژه در فلسفه‌ ملاصدرا) به‌نحوی در مقام پاسخ به این سؤال بوده‌اند. این اقوال در روزگار فعلی هم پی گرفته شده‌اند که در مجموع ادبیاتی چگال و پرمحتوا در این باب شکل داده‌اند. 3⃣پژوهش در باب ارجاع الهی از میان زیرمسأله‌های یادشده، زیرمسأله دوم ــ‌یعنی پرسش از ارجاع کلمات دینی‌ــ کم‌تر از بقیه پی گرفته شده است. تُنُک‌بودنِ پژوهش‌های حول این مسأله دست‌کم دو علت دارد: اولاً حوصله‌ حوزه‌ زبان دینی عمدتاً با انبوه مباحث ناظر به زیرمسأله‌های دیگر آکنده شده و ناگزیر، اشاره‌ چندانی به این ‌زیرمسأله نمی‌شود. ثانیاً در ادبیات فلسفه‌ زبان، مباحث پردامنه‌ای در باب ارجاع و نحوه‌ تبیین آن شکل گرفته که اگر کسی بخواهد در باب «ارجاع در زبان دینی» پژوهش کند، لاجِرم باید به حد مستوفا با این مباحث آشنا باشد. این دو نکته باعث شده این زیرمسأله تا حد زیادی از دایره‌ توجه پژوهش‌گران دور بماند. 🔺با این حساب می‌توان گفت که زیرمسأله «ارجاع» یکی از مسائل اصلی زبان دینی است که از قضا، پژوهش‌های نسبتاً کمی در آن انجام شده اما اگر پژوهش‌گری مایل به فعالیت در عرصه‌ای بکر در حوزه‌ زبان دینی است، می‌تواند با توشه‌‌ای از آرای فلاسفه‌ زبان به سراغ آن برود و بحث‌های تازه‌ای را مطرح کند. @rawinews
🌐چهار تصویر از آیت‌الله رضا صدر راوی : 1⃣دکتر فاطمه طباطبایی؛ عروس امام خمینی درباره دایی‌اش آیت‌الله سید رضا صدر (۱۳۷۳-۱۲۹۹ش) نوشته است: «دایی بزرگم آیت‌الله سید رضا صدر از علمای برجسته حوزه علمیه قم بود. چند سالی به دعوت نمازگزاران مسجد امام حسین(ع) به تهران رفت و در آنجا اقامه نماز جماعت کرد. ایشان شاگرد درس فلسفه و عرفان آیت‌الله خمینی بود و شب‌های جمعه درس اخلاق داشت و شمار زیادی طلبه و غیر طلبه در درس ایشان حاضر می‌شدند. افزون بر این، کتاب فصوص‌الحکم ابن عربی را نیز خصوصی تدریس می‌کرد. ایشان با دختر خاله خویش؛ منصوره خانم (دختر حجت‌الاسلام غروی) ازدواج کرد ... دایی رضا سالی یک بار بنابر وصیت دایی خود مرحوم حاج آقا سید محمد طباطبایی قمی به بستگان و آشنایان شام می‌داد. وصیت آن مرحوم بود که غذای خیراتی چلوکباب باشد. آن شب، کارگران چلوکبابی غذاها را با سرپوش‌های کاسه‌ای شکل در سینی‌های بزرگ روی سر می‌گذاشتند و به خانه دایی می‌آوردند و به همه از بزرگ و کوچک حتی بچه‌ها چلوکباب می‌دادند. تماشای آن صحنه برای من خیلی جالب بود و جالب‌تر از آن، خوردن چلوکباب با زرده تخم مرغ»(اقلیم خاطرات، خاطرات فاطمه طباطبایی، ص۷۵). 2⃣مرحوم دکتر صادق طباطبایی درباره مباحثی که پس از پیروزی انقلاب به وجود آمد و می‌کوشیدند تا ساختارِ نظام بعد از انقلاب را نامگذاری کنند این‌گونه گفته است: «مهندس بازرگان جمهوری دموکراتیک اسلامی را پیشنهاد کرد، ولی در مورد نام نظام تنها او نبود که کلمه دموکراتیک را به عنوان وصف جمهوری اسلامی عنوان کرده بود. از میان بزرگان حوزه، دایی بزرگ من مرحوم آیت‌الله حاج سید رضا صدر حتی مخالف کلمه اسلامی در پی لفظ جمهوری بود. ایشان حتی یک‌بار در همان هفته اول فروردین نظر خود را توسط من به اطلاع امام رساند. ایشان معتقد بود اگر در سیستم جمهوری اسلامی ضعفی یا خدای ناکرده انحرافی یا خطایی صورت پذیرد، آن خطا و انحراف متوجه اسلام خواهد شد. لذا پیام ایشان به امام این بود که تلاش خود را برای پیاده کردن احکام اسلامی به کار ببرید و همه ما پشتیبانی خواهیم کرد، ولی نام اسلام را روی جمهوری نگذارید» (خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج۳، ص ۲۷۶). 3⃣حسن روحانی؛ رییس‌جمهور نیز در توصیف مقطعی که تحولات در حوزه شکل گرفته بود به دروس برخی از اساتید اشاره می‌کند و آن را تحول‌خواهانه می‌داند. وی به درس سید رضا صدر هم اشاره می‌کند: «مرحوم رضا صدر هم یک درس اخلاق داشت. ایشان در منزل خودش این درس‌ها را می‌گفت که بعدها به صورت کتاب منتشر شد. مانند کتاب حسد و کتاب دروغ. جلسات این درس هم شب‌های پنجشنبه تشکیل می‌شد. البته درس مرحوم آقای صدر و درس آقای مکارم شیرازی یا درس‌های اخلاق، ربطی به تحولات آن مقطع حوزه نداشت و از سال‌ها قبل شروع شده بودند» (خاطرات حسن روحانی، ج اول، ص ۱۹۶). 4⃣مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی، سید رضا صدر را با برادرش امام موسی صدر این‌گونه مقایسه کرده است: «آقا موسی صدر در میان اولاد آسید صدرالدین صدر فرد مخصوصی بود و آقای بروجردی و نیز رفقای قم به او علاقه خاصی داشتند، بر خلاف برادرش حاج آقا رضا صدر که گرچه فرد خوب، فاضل و عالمی بود، اما اخلاق اجتماعی و برخوردش همانند آقا موسی نبود». (خاطرات آیت الله موسوی اردبیلی، ص۳۵۹). 📸عکس: آیت‌الله‌العظمی صدرالدین صدر و پسرانش سید رضا و سید موسی @rawinews
🌐علامه طباطبایی؛ جامعه، قانون و حکومت اسلامی راوی : علامه سید محمدحسین طباطبایی (۱۳۶۰-۱۲۸۱ شمسی) در مقام تفسیر قرآن و نیز بهره‌گیری از مبادی عامه‌ دستگاه فلسفی حکمت متعالیه، اندیشه‌های خود در باب قواعد کلان زندگی اجتماعی و کنش‌گری سیاسی و حقوقی را نیز بیان کرده است. طباطبایی ضرورت حکومت در جوامع بشری را با التفات به اصل اجتماعی بودن نوع انسان و وظیفه بنای جامعه اسلامی بر مبنای اتحاد و اتفاق تبیین می‌کند (روابط اجتماعی در اسلام، ص51). علامه معتقد است وظیفه افراد انسان همانند وظیفه آنان در قبال اعضای بدن خود است. آدمی باید منافع خود را به کار گیرد تا همگان از زحمت او بهره برند. عدالت اجتماعی در منظر علامه این است که انسان نسبت به حقوق دیگران افراط و تفریط روا ندارد، همه را در برابر قانون یکسان ببیند و در اجرای مقررات دینی از حق تجاوز نکند (تعالیم اسلام، ص222-224). به نظر طباطبایی اسلام تمام امتیازات طبقاتی را لغو کرده و از ارزش انداخته است؛ به این معنا که در جامعه اسلامی افراد با یکدیگر برابر و برادرند و هرگز کسی حق ندارد به استناد ثروت یا نیروهای اجتماعی بر دیگران برتری بجوید و از آنان فروتنی و کرنش بخواهد و و هرگز اجازه نمی‌دهد توانایی بدون استحقاق بر ناتوان حکومت کند (همان، ص304). طباطبایی تأکید می‌ورزد اسلام علی‌رغم تبلیغات مدعیان بداندیش، یک امپراتوری بر پایه‌ بازی‌های سیاسی نیست، بلکه دینی با تحیت عمومی سلام و برنامه جهانی صلح است. به نظر وی دشمنان انسانیت که دانسته و فهمیده زیر بار اصول آدمیت نمی‌روند، دارای ارزش و احترام انسانی نبوده و نباید در عملکرد خود اراده‌ آزاد داشته باشند و بردگی نسبت به آنان سلب آزادی و اعمال حاکمیت بر آدمی است (همان، ص351 و 358). بیان طباطبایی درباره اختلاف شعار اسلام و دنیای متمدن جالب توجه است؛ آنجا که اسلام شعار خود را بر پیروی از حق استوار ساخته، اما تمدن جدید شعار خود را «اراده‌ اکثریت» قرار داده است؛ در نتیجه، وضع و اجرای قوانین در جامعه متمدن تابع میل اکثریت است و به‌رغم برخورداری از ضمانت اجرایی قانونی، ضمانت ناشی از اخلاق و معارف اصلی در قوانین مدرن جایگاهی ندارند (روابط اجتماعی در اسلام، ص75). طباطبایی با نگرشی که به شؤون متنوع پیامبر(ص) در امور دینی و دنیایی خلایق دارد و مقام شامخ رسالت و تبلیغ وحی قدسی را در کنار مسؤولیت خطیر هدایت جامعه و تعالی آن در عرصه اجرا تبیین می‌کند، تذکر می‌دهد تمام آیاتی که برپایی عبادت‌ها، قیام به امر جهاد و اجرای حدود و قصاص را در بر دارد، خطاب خود را نه به شخص پیامبر(ص)، که متوجه عموم مؤمنان قرار داده است. از این رو پس از پیامبر و امامان معصوم(ع) و در دوران غیبت امام زمان(عج) مثل زمان کنونی، حکومت اسلامی بر عهده‌ خود مسلمانان است و البته آنان باید حاکم را طبق سیره پیامبر اکرم(ص) درباره تدبیر ظاهری امور خالی از نص انتخاب کنند که با پادشاهی و استبداد نسبتی ندارد. در سیره نبوی، احکام را بدون تغییر و تبدیل در میان مردم جاری می‌ساختند و در مواردی که احکام ثابت وجود نداشت، پس از مشورت با مسلمانان عهده‌دار اداره امر می‌شدند (همان، ص130-136). علامه هرچند تعبیر «حکومت اسلامی» را در آثار خود به کار برده، اما در کنار این مفهوم، تقسیم‌بندی حکومت در دیدگاه او به حکومت انسانی و غیرانسانی بر پایه رعایت یا سهل‌انگاری نسبت به ارزش‌های فطری و اهتمام به تعاون آحاد جامعه اسلامی در تکوین فضیلت‌های اخلاقی و عقلانی (المیزان، 9/ 115)، هنوز پس از گذشت چهار دهه از وفات آن اندیشور فرزانه، درخور بررسی و مداقه است. ⁠⁠⁠⁠⁠ @rawinews
🌐درگذشت احیاگر مدارس تیزهوشان راوی : حجت‌الاسلام دکتر جواد اژه‌ای؛ نماینده رهبری در امور دانشجویان اروپا و آمریکا در پی ابتلا به کرونا در سن ۷۲ سالگی درگذشت. وی که داماد و پسرخاله دکتر بهشتی و از طرف مادری جزو خاندان صدر بود، پیش از انقلاب دکترای روانشناسی تجربی از دانشگاه وین گرفت و پس از انقلاب در دولت میرحسین موسوی، وزیر مشاور و رییس سازمان بهزیستی و سپس معاون فرهنگی نخست‌وزیر شد. او در دهه شصت سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) را احیا کرد و دو دهه رییس سمپاد بود. مرحوم اژه‌ای همچنین در دولت‌های هاشمی و خاتمی، مشاور فرهنگی رییس‌جمهور بود و در زمان احمدی‌نژاد مجبور به کناره‌گیری از سمپاد و دولت شد. @rawinews