May 11
🌐گریز از مسؤولیت مرجعیت
راوی #حوزه: رسیدن به مرتبه مرجعیت یکی آرزوها و اهداف بسیاری از طلاب علوم دینی محسوب میشود.
با این وجود بودهاند برخی از مجتهدان که با وجود برخورداری از شرایط مرجعیت، از قبول مسؤولیتِ آن پا پس کشیدهاند. در دوره معاصر، فقهایی چون حضرات آیات سید محمد محقق داماد، سید احمد شبیری زنجانی و شیخ مرتضی حائری یزدی از این زمرهاند.
در احوالات میرزا حبیبالله رشتی (۱۲۷۳-۱۱۹۷ش) آوردهاند که پس از درگذشت شیخ انصاری، بسیاری به او رجوع کردند اما وی آنها را در امر مرجعیت و زعامت دینی شیعه به میرزای شیرازی ارجاع داد. گفتهاند که وی برای دوری از مرجعیت حتی به شاگردان خود بیتوجهی میکرد و به گونهای رفتار میکرده تا از او تقاضای اجازه اجتهاد نکنند و فقط درس بخوانند. بدینگونه توانست از مسؤولیت مرجعیت کناره بگیرد (مرگی در نور، ص ۸۳، نقل از: مجله نور علم، دوره چهارم، ش۶).
در راستای همین تجاهلها بود که به قدرتمندان و متمولان نیز بیاعتنایی میکرد تا مورد اقبال آنان قرار نگیرد و به وادی مرجعیت نیافتد (اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۴، ص۵۶۰).
اینگونه برخوردهای میرزا حبیبالله رشتی در حالی بود که او از شاگردان ممتاز شیخ انصاری محسوب میشد و اجازه اجتهاد از شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) داشت.
وی با فراغت از این مسؤولیت، شاگردان مهمی چون آیات عظام سید محمد کاظم یزدی، میرزای نائینی، آقا ضیاء عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی را پرورش داد.
کتاب «بدائع الافکار» از مشهورترین آثار اوست که به بررسی برخی موضوعات علم اصول فقه پرداخته و بر کتب و آرای اصولی قرن اخیر اثرگذار بوده است. از جمله آرای خلاف مشهور وی در این کتاب، معقول دانستن همه اقسام چهارگانه وضع لفظ برای معنا (حتی وضع خاص و موضوعله عام) است.
میرزای رشتی ۲۲ آذر ۱۲۷۳ شمسی در نجف اشرف درگذشت و در حرم امیرالمومنین(ع) به خاک سپرده شد. چند هفته پس از وی میرزای شیرازی بزرگ نیز در سامرا درگذشت و مرجعیت اعلای شیعه به آخوند خراسانی سپرده شد.
@rawinews
🌐زعیم نجف و راه دشوار سیاستورزی
📝یادداشت دریافتی
راوی #سیاست_خارجی: حوزه سالخورده نجف با کولهباری از تجربیات تلخ و شیرین از مواجهه با امر سیاسی، روزهای سختی را میگذراند. اینبار نیز مانند گذشته روحانیت باید در دوراهی مردم - حکومت، مسیر خود را مشخص کند.
موضعگیری اخیر زعیم حوزه نجف نشان داد که در وضعیت تعارض میان خواست مردم و اراده حاکمیت (با هر خاستگاه و صبغهای)، روحانیت در کنار مردم خواهد ایستاد.
بیانیه اخیر آیتاللهالعظمی سیستانی را حتی میتوان نقطه عطفی در مواجهه حوزه علمیه نجف با امر سیاسی برشمرد؛ چه آنکه اینبار زعیم نجف در برابر حکومتی دموکراتیک (که علیالقاعده باید برآیند اراده عمومی باشد) در کنار معترضین ایستاد و خواهان برکناری دولت شد. روند موضعگیریهای سیاسی آیتالله سیستانی نشان میدهد که حمایتش از حکومت منوط به رضایت مردم از حاکمان است. در عین حال با تأکید مکرر بر انحلال نیروهای مسلح غیر رسمی، بر حفظ حاکمیت دولت ملی تأکید میکند.
آقای سیستانی به اعتراف کسانی که او را از نزدیک دیدهاند، دایره مطالعاتی وسیعی دارد؛ از جمله در زمینه تاریخ کشورهای توسعهیافته (مانند ژاپن و آلمان). همین گستره مطالعاتی خاستگاه نگاه متفاوت و پویای این مرجع تقلید شیعه در مسائل سیاسی و اجتماعی است؛ نگاهی که نتیجهاش موضعگیریهای هوشمندانه، فعالانه و بهموقع وی در تحولات عراق بوده است. بهدیگرسخن، مواضع سیاسی آیتالله سیستانی - بهویژه مواضع اخیر ایشان - بیش از آنکه منشأ فقهی داشته باشد، از فهم صحیح وی نسبت به جامعه عراق و نیز مطالعه درباره ماهیت جنبشهای اجتماعی و انقلابهای بزرگ تاریخ نشأت میگیرد.
یکی از نقاط درخشان اندیشه سیاسی آقای سیستانی، تأکید بر «ملت عراق» بهجای «امت اسلامی» است؛ برخلاف روش بسیاری از رهبران بزرگ دینی. البته این تأکید بهمعنای نادیدهانگاشتن مسائل و مشکلات امت اسلامی نیست؛ بلکه نشاندهنده یک اولویتبندی با منطق سیاست است؛ بدینصورت که قوام و اقتدار امت اسلامی بر بستر قوام و اقتدار داخلی کشورهای اسلامی شکل میگیرد. تلاش برای حل مشکلات جهان اسلام تا زمانی که مشکلات داخلی کشور حل نشده و حکومت با بحرانهای مختلف دست و پنجه نرم میکند، بیمعنا و بیحاصل خواهد بود.
نکته قابل تامل دیگر در نسبت میان حوزه نجف و سیاست، این است که زعیم این حوزه در نظام سیاسی عراق جایگاه حقوقی ندارد و منبع اقتدارش مردم است، نه حاکمیت. نتیجه طبیعی چنین وضعیتی حمایت مرجعیت از مردم در مقابل حاکمیت است.
@rawinews
در مجموع حوزه علمیه نجف در دوران پساصدام و با محوریت آیتالله سیستانی، و نیز با مدد از تجربیات گذشته خود و همچنین تجربه حوزه علمیه قم مدلی منحصر بهفرد را در سیاستورزی به نمایش گذاشته است؛ مدلی که نه ورود حداکثری به سیاست دارد و نه نسبت به آن بیاعتناست؛ (با تسامح) شبیه به مدل آیتالله بروجردی در ایران. احترام طوایف، قبایل و گروههای مختلف عراق (با ادیان و مذاهب گوناگون) به مرجعیت اعلای شیعیان عراق، از ثمرات مبارک این مدل بوده است.
وانگهی پدیدههای سیاسی - اجتماعی ماهیت پیچیده و چندلایه دارند و به همین علت هرگونه ورود به عرصههای سیاست و اجتماع نیز باید با نگاه علمی، عمیق، بهروز و دوراندیشانه همراه باشد. تحولات این روزهای بعضی کشورهای منطقه نیز از این قاعده مستثنی نیست. چنین بهنظر میرسد که جریانهایی از داخل و خارج عراق، در آب گلآلود هرجومرج داخلی مشغول ماهیگیریاند و یکی از اهداف مهمشان هتک حرمت، بهحاشیهراندن و چندپارهکردن اقتدار نهاد مرجعیت است. در چنین شرایطی کیاست و باریکبینی زعیم نجف میتواند تا حد زیادی نقشههای جریانهای مذکور را نقش بر آب کند؛ بهویژه آنکه حوزه نجف در دوران پس از آیتالله سیستانی دورنمای مبهمی دارد.
@rawinews
🌐 پیشوای جوان عصر گذار
راوی #دین: یازدهمین امام شیعیان در حالی در سن ۲۸ سالگی پس از چندین سال حصر و حبس به طرز مشکوکی از دنیا رفت که سختگیریها علیه شیعیان در پی سلطه ترکان بر دستگاه خلافت عباسی و افزایش قیامهای علویان بیشتر شده بود.
امام حسن بن علی(ع) که همچون پدر گرانقدرش به واسطه اقامت اجباری در منطقه نظامی سامرا به «عسکری» شهرت یافته است، فقط شش سال امام شیعیان بود، ولی با وجود حصر، حبس و کنترل پیدا و پنهان سه خلیفه عباسی توانست شبکه منسجمی از اصحاب علمی و دینی، وکلای مالی و ناقلان حدیث را گرد آورد. حدود ۱۴۹ نفر به عنوان اصحاب و ۲۱ نفر نیز به عنوان وکیلان مالی مرتبط با ایشان در کتب تاریخی ثبت شده است.
امام جوان شیعیان که مادرش گویا اشرافزاده اسیری از آسیای میانه بود و سوسن یا حُدیث نام داشت، از اسیری که گویا رومی بود صاحب فرزندی شد که آخرین امام شیعه و مصلح موعود است.
به نظر میرسد امام یازدهم با توجه به آگاهی از غیبت فرزند بزرگوارش، زمینهسازی برای گذار شیعیان از عصر ۲۵۰ ساله حضور امامان به دوران طولانی غیبت امام را در قالب کاهش ارتباط با مردم و آموختن و عادت دادن اصحاب به اجتهاد فردی انجام داده است (کافی، ۴۵/۷).
این تلاشها در حالی بود که ایشان علاوه بر فشارهای دستگاه حاکم، از طرف شیعیان نیز مورد فشار روانی قرار داشت و آنگونه که شیخ صدوق از خود ایشان نقل کرده است، امامت هیچ امامی به اندازه ایشان مورد شک و تردید برخی شیعیان قرار نگرفته بود (کمالالدین، ص۲۲۲) و گروههایی از شیعیان از امامت برادران ایشان محمد و جعفر حمایت میکردند.
با تمام این فشارها و آزارهای روانی و جانی، ایشان توانست از ۲۲ سالگی تا زمان شهادت در ۲۸ سالگی به سامان دادن امور شیعیان پرداخته و اکثریت آنان را با خود همراه سازد. به نظر میرسد همین عملکرد موفق سبب جدیتر شدن خطر وجود ایشان برای خلیفه و تلاش برای مسموم کردن ایشان در ربیعالاول سال ۲۶۰ قمری شده است.
🌐امام حسن مجتبی(ع) و ادبِ شرم
راوی #دین: شرم شاید نخستین احساسی بود که بر آدمی غالب شد. زمانی که آدم ابوالبشر از جایگاه بهشتیاش رانده شد، با احساسِ شرم مواجه بود و این احساس، همراهِ همیشگیِ انسان نیز قرار گرفت. شرم اگر چه مقولهای بود که میباید توجه بسیاری به آن میشد، اما در ادبیات و کلام فرهیختگانِ جهان مغفول ماند. آنقدَر که مقولاتی چون عشق، ترحم، ترس، حسادت، غرور، تکبر و دیگر مقولاتی از این دست مورد توجه و موشکافی بوده، احساس شرم کمتر مرکز توجه قرار گرفته است. اخیراً اما برخی تأملات در این خصوص صورت گرفته و شرم نیز به موضوع مورد بررسی برخی متفکران وارد شده است.
شرم مقولهای است حساستر و پیچیدهتر از سایر احوالات وجودیِ انسان. اگر در مقام مقایسه آن با مقوله ترس بر آییم میتوان دریافت که شرم، اگرچه دیوار به دیوار ترس است، اما کاملاً از آن متمایز است. آدمی ممکن است که از چیزی و یا کسی نترسد اما از او شرم کند. به هر میزان که حساسیت و وسواس انسان در شرم افزون شود، گویی او فردی اخلاقیتر است و ادب متعالیتری را نصیب برده است. این مهم وقتی نمود کاملی مییابد که شرم در مقابل ذات احدیت رخ دهد. اگر گناه را مقولهای دانستهاند که نشان از بیادبی در مقابل حضرت حق است اما شرم، نه بیادبی است و نه انجام امری مذموم. بلکه تنها پاسداشت مقام و مرتبه خداوندی است. اینکه بدانی در مقابل آن ذاتِ ازلی مراعاتِ ادبِ مقام کنی.
🔺شرم در کلام و مَنش امام حسن مجتبی(ع)
در تعابیر امام دوم شیعیان شاهدیم که این شرم به کرّات مورد توجه قرار گرفته است؛ شرمِ انسانی از حضور در مقابل حضرت حق.
گفته میشود که امام حسن(ع) بیش از بیست بار با پای پیاده به حج مشرف شد. این در حالی بود که ایشان مرکبهای مناسبی نیز در اختیار داشت، اما در مسیر حج از آن بهره نمیبرد. وقتی که علت را از ایشان جویا میشوند اینگونه پاسخ میگوید:
«من از پروردگارم شرم دارم که ببینمش و پیاده به خانهاش نرفته باشم (حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج2، ص 37).
پیاده به حج نرفتن البته نه گناه است و نه دارای ضرورت، اما این مقام انسانهای متّقی است که شرم از خدا دارند و ادبِ این مقام میگزارند.
در تعبیر دیگری گفتهاند که امام حسن(ع) هیچ گدا و سائلی را رد نمیکرده و بخشش فراوانی داشته است. چون علت را از ایشان پرسیدند پاسخ گفت:
«من سائل خداوندم و به بخشش او راغب. شرم دارم از اینکه خودم سائل باشم و سائلی را رد کنم (احقاق الحق، ج11، ص 151).
بخشش به دیگران نیز نه از ترس است و نه بیم از گناه. تنها مقام شرم از خداوند است که آدمی را به چنین رفتارهایی ترغیب میکند. امام حسن مجتبی(ع) در بسیاری از رفتارهای خود اگر چه بعضاً تعبیر شرم را هم به کار نمیبرد اما رویکرد و رویّهای را برمیگزید که نشان از رعایت مقام شرم در پیشگاه خداوند دارد. و این ادبِ شرم، مقامی است که میتواند متر و معیاری برای حساسیتهای اخلاقی در زمانه کنونی قرار گیرد.
@rawinews
🌐رییس حوزه مشهد
راوی #حوزه: آیتالله شیخ مرتضی آشتیانی(1325-1243ش) فرزند میرزا محمد حسن آشتیانی بود. آشتیانی پدر در ماجرای نهضت تنباکو نقش تعیین کنندهای در تهران داشت و از شاگردان شیخ مرتضی انصاری؛ فقیه بزرگ نجف بود. میگویند یک شب پس از وفات شیخ انصاری، پسرش به دنیا آمد و نام استاد را بر وی گذاشت. شیخ مرتضی آشتیانی شاگرد آخوند خراسانی و میرزا ابوالحسن جلوه و بعدها در کنار پدر همسرش سید محمد طباطبایی و نیز سید عبدالله بهبهانی از رهبران روحانی جنبش مشروطه در تهران شد.
وی قبل از صدور فرمان مشروطه در نامهای به مظفرالدین شاه نوشته بود: «امروز اصلاح و انتظام مملکت را منحصر به اقامه مشروطه میدانم و استدعا مینمایم توجهی فرموده و مرض عمومی مملکت را که منحصر است به اجرای قانون اساسی به اصدار دستخط بر اقامه مجلس شورای ملی صادر شود» (تقاضای مشروطیت، مجله یغما، س 29- ش 4، ص 240). آشتیانی بر خلاف شیخ فضلالله نوری و همچون استادش آخوند خراسانی، مشروطه را موافق با روایات و شرع مقدس میدانست. اعتراضات آشتیانی در جنبش مشروطه سبب شد که مدتی تولیت مدرسه مروی تهران از وی گرفته شود. وی همچنین در جریان مشروطه، برادرش شیخ مصطفی آشتیانی را از دست داد. شیخ مصطفی که همراه شیخ غلامحسین پیشنماز (پدربزرگ مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی) در حمایت از مشروطه در شهرری تحصن کرده بود، به دست عوامل حکومت محمدعلی شاه کشته شدند. قاتلان در دادگاه مدعی شدند که به فتوای شیخ فضلالله نوری دست به این جنایت زده بودند.
ماجرای مشروطه پایان سیاستورزی شیخ نبود. پس از روی کار آمدن رضاشاه، آشتیانی از مخالفان جدی او محسوب میشد. وی که در آن زمان در مشهد اقامت داشت، همراه با دیگر علمای این شهر به مخالفت با برنامههای فرهنگی رضاشاه برخاست و چند سال را تحت نظر حکومت در شهرری زندگی کرد. البته او تمام تلاش خود را به کار گرفته بود تا اعتراضات مشهد به خونریزی منجر نشود و حتی با بهلول مذاکره کرد و خواست که معترضان گوهرشاد پراکنده شوند. موقعیت برجسته آشتیانی مانع از حبس وی از سوی رضاشاه شد. او را به عنوان رییس حوزه مشهد میشناختند.
همسر آشتیانی؛ خیرالنساء دختر سید محمد طباطبایی (از رهبران مشروطه) بود و دخترش نیز با برادرزاده سید محمد طباطبایی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج، خانم ملک طباطبایی همسر مهندس مهدی بازرگان بود. استاد جلالالدین همایی نیز شاگرد مرحوم آشتیانی بود و از وی اجازه نقل روایت داشت.
شیخ مرتضی در اواخر آبان 1325 در سن 82 سالگی درگذشت و در آستان قدس رضوی به خاک سپرده شد.
@rawinews
🌐مدافع مشروط آزادی
راوی #حوزه: آیتالله محمد تقی جعفری که اواخر آبان 1377 در سن 73سالگی در لندن درگذشت، از جمله متفکرانی بود که در عرصه عمومی نیز مورد توجه قرار داشت. اِشراف او به نهجالبلاغه و مثنوی مولوی، به جذابیت کلام او کمک میکرد. وی همچنین به برخی مسائل و دغدغههای روز نیز توجه داشت و میکوشید تا نظر اسلام را استنباط کرده و عرضه کند.
🔺از جمله این مباحث، بحث از آزادی بود. مرحوم علامه جعفری انواع مختلفی از آزادی را به تصویر میکشید. یکی از این مباحث، آزادی در عقیده بود. علامه جعفری معتقد بود که اسلام، آزادی انسانها در عقیده را پذیرفته و نمیتوان در آن خللی وارد کرد. ولی این آزادی مشروط است و برخی از حقایق وجود دارد که انسان نمیتواند نسبت به آنها عقیدهای خلاف را برگزیند. از جمله این حقایق، قانونمندی و هدفمندی جهان آفرینش و قابلیت اعتلای انسان بر اثر تلاش و کوشش بود. این حقایق را نمیتوان انکار کرد و در آن ، قائل به آزادی عقیده بود. علامه جعفری، آزادی در اندیشه را نیز به طور مطلق پذیرفتنی نمیدانست و معتقد بود که آزادی تا جایی مورد قبول است که به اعتلای انسان و حیات معقول آدمی بینجامد (تکاپوگر اندیشهها، ص 215 به بعد).
🔻از دیگر مباحثی که علامه جعفری به آن توجه داشت، بحث از حقوق بشر بود. وی در ضمن سخنرانی در کنفرانس فیلیپین که در سال 1369 برگزار شد، به بررسی نظام حقوق بشر پرداخت و انتقادهایی به آن وارد دانست. علامه در موارد متعددی این قانون را ناقص دانست. از جمله اینکه عنوان کرد در این اعلامیه، کرامت ذاتی انسان مورد توجه قرار نگرفته و قداست و شرافت معنوی انسان نادیده انگاشته شده است. همچنین این اعلامه را فاقد تکیهگاهی محکم خواند. وی عنوان کرد که این اعلامیه نه تنها تکیهگاهی چون اعتقاد به خدا ندارد، بلکه یک تکیهگاه علمی قابل تعمیم برای همگان هم ندارد و از این حیث آسیبپذیر است. جعفری در نقد دیگری به این اعلامیه گفت که در اعلامیه حقوق بشر، برای انسانهای بافضیلت، حق ویژهای در نظر گرفته نشده است. وی معتقد بود که میباید در اینگونه اعلامیهها، امتیازی فراتر به انسانهای بافضیلت داده شود (محمد تقی جعفری، حقوق جهانی بشر، صص 55-57). علامه جعفری در مقابل این اعلامیه جهانی، گفته بود که میباید اعلامیه اسلامی حقوق بشر را مورد توجه قرار داد که هیچکدام از این معایب را ندارد و برای همه انسانها نیز قابل تبعیت است.
⬅️رویکردهای انتقادی علامه جعفری مورد انتقادهایی نیز قرار گرفته است؛ دکتر یحیی یثربی در نقدی به رویکرد علامه درباره حقوق بشر گفت که این مواضع ایشان، با نگاهی بدبینانه به غرب بیان شده و هدف از این مباحث این است که بر غرب خرده بگیرند. وی علامه جعفری را در این گونه رویکردهای خود، دارای تفکری انتزاعی دانست که به جنبه کاربردی و عملیاتی آن کمتر توجه دارد. به گفته یثربی؛ در جامعه امروز کافی نیست که در کتابها بنویسیم که جوانان باید از اهل بیت(ع) درس زندگی بگیرند؛ بلکه علاوه بر اینها به راهکارهای عملی شدن و تحقق این احکام نیز باید اندیشید (ارزیابی دیدگاه علامه جعفری درباره حقوق بشر، مجله حکمت معاصر، پاییز و زمستان 1390).
@rawinews
🌐پیامبر اکرم(ص) و رستاخیز عقل و اخلاق /بازنشر
راوی #دین: فلسفه و ماهیت بعثت پیامبران در طول تاریخ همواره مورد بحث و مداقه متفکران و فیلسوفان بوده است. اگرچه به تدریج پس از دوره رنسانس و تضعیف جایگاه کلیسا در اروپا عصر ظهور پیامبران عصر تاریکی لقب گرفت٬ تاریخسازانی چون گالیله٬ داروین٬ نیوتن٬ کانت٬ دکارت و مارکس پیامبران عصر جدید شمرده شدند٬ عصر جدید به عصر روشنایی شهره شد٬ عقل خودبنیاد انسان به عنوان مبنا و منشأ تسخیر و تغییر جهان شد و حتی اصل وجود پیامبران (به جز پیامبر اسلام) از نظر علمی و تاریخی زیر سؤال رفت و ذیل اسطورهها جای گرفت٬ اما ناخودآگاهِ ذهن بشر هیچگاه نتوانست پیام و آثار وجودی پیامبران الهی را به طور کامل از صحنه حذف کند.
اگر پیامبران، بنا به گفته امام علی(ع) در نخستین خطبه نهجالبلاغه، آمده بودند که توانایی عقلی بشر را از زیر خروارها خاک جهل و خرافه بیرون آورند٬ اما بعثت هزاران پیامبر در طول هزاران سال نشان داد که حتی پیامهای انبیای الهی نیز میتواند دستخوش تحریف جاهلان و معاندان قرار گیرد. با این حال به نظر میرسد که ظهور آخرین پیامبر الهی قابلیت استمرار در طول باقیمانده عمر بشر را داشت و بنابر این عصر خاتمیت آغاز شد و ارتباط انسان با منبع وحی برای همیشه پایان یافت.
اهمیت ظهور پیامبر بزرگ اسلام از همین جا روشن میشود که او تنها حلقه اتصال میان هزاران پیامبر نامدار و گمنام با انسان امروز است و حتی اصل وجود او نیز بر خلاف اغلب پیامبران بزرگ تاریخ٬ مورد کمترین خدشه تاریخی و علمی قرار گرفته است.
او که بعثت خویش را در راستای ارتقای عقلانیت و اخلاق الهی بشر دانسته بود٬ اکنون بیش از هر زمان دیگری به قدرتنمایی و اثرگذاری در جهان میپردازد. در دیانتی که او به بشر عرضه کرد و به ارمغان گذاشت٬ دو عنصر «عقل» و «اخلاق» کارکرد ویژهای داشت. در کهنترین منابعی که شیعه و سنی در دست دارند پیامبر بزرگ اسلام بر کارکرد ویژه اخلاق در ارتقا و تکمیل ایمان انسان تأکید کرده و نیز تصریح داشته که تمامیت خیر و خوبی جز با عقلانیت به دست نمیآید و حتی صریحتر اینکه از ایشان نقل کردهاند که: هر کس عقل ندارد دیندار هم نیست. حتی در کتاب آسمانی نیز که سرشار از توصیه به تعقل و تدبر است٬ تعقل و خردورزی در کنار تبعیت از سخنان پیامبران و به موازات آن٬ به عنوان یکی از دو راه نجات از دوزخ یاد شده است (آیه ۱۰ سوره ملک).
معنابخشی به زندگی بشر در قالب ایمان به خدا و جهان آخرت نیز که مهمترین کارکرد بعثت انبیا بوده است٬ به تصریح مکرر قرآن و سخنان متعدد پیامبر اکرم(ص) جز با خردورزی ممکن نیست و همین فلسفه و کارکرد است که هنوز بشر را با وجود سیطره و هیمنه حیرتآور علم جدید٬ از پیام انبیای الهی بینیاز مطلق نکرده است.
برتراند راسل در پایان کتاب «نبرد علم و دین» ابراز نگرانی کرده بود که ممکن است بشر بار دیگر به واسطه دوری از عقلانیت به عصر تاریکی بازگردد٬ همانگونه که پس از عصر روشن دوره یونان باستان به دوران تاریک قرون وسطی رسیده بود. فارغ از انگیزه و مراد راسل و بدون جدال بر سر مقصود او از خردورزی٬ بیراه نیست اگر بگوییم که بیاعتنایی به عقل که ودیعه بزرگ الهی است٬ همانگونه که بارها انسان را گرفتار سیر قهقرایی کرده است٬ هنوز هم میتواند چنین بلیهای خلق کند. اما هر چه شود٬ پیام آخرین رسول الهی به قدری شفاف و ماندگار است که برای تثبیت آن نیاز به بعثت هیچ پیامبر دیگری نیست و این رسالت دشوار به عقل انسان واگذار شده است. ما قرنهاست که با عقل خود از عقلانیت الهیمان نگاهبانی میکنیم و جهان را مؤمنانه به سمت بهتر شدن پیش میبریم. اینجاست که حدیث نبوی «لا دین لمن لا عقل له» معنای نوینی مییابد.
@rawinews
🌐راه ناهموارِ علمِ دینی
راوی #حوزه: سخن گفتن از علم و دین و بررسی نسبت میان این دو، به یکی از مباحث پرچالش چند قرن اخیر تبدیل شده است. اگر نسبت میان آنها مشخص شود، میتواند بسیاری از معادلات علوم انسانی را مشخص کرده و به سرانجام برساند.
یکی از نخستین افرادی که در جامعه فکری ما به این موضع توجه داشت، آیتالله میرزا مهدی اصفهانی (۱۳۲۵-۱۲۶۵ش) بود. وی تفکیک کاملی میان علوم الهی و علوم بشری قائل بود. معتقد بود که این دو، مسیر کاملاً مجزایی را طی میکنند و هیچ ربط و نسبتی با هم ندارند.
در نظر او، علوم الهی بر اساس مراجعه به آیات و روایات و بدون دخالت دادن دانستههای فلسفی و عرفانی و منطقی به دست میآید. علوم الهی بر اساس تضرّع و خشوع در پیشگاه خدا حاصل میشود، اما علوم بشری در نقطه مقابل آن است و دانشمندان بر اساس عقل خود به آن دست یافتهاند.
میرزای اصفهانی بر خلاف برداشتهای غالب امروزی معتقد بود که علوم الهی، علم جدید است و علوم بشری علم قدیم. علوم جدید نازل از آسمان است در حالی که علوم قدیم برآمده از افکار بشر و ساختهی ذهن انسان (میرزا مهدی اصفهانی، ابواب الهدی، ص ۴۶). به باور او، نسبت میان علم بشری و علم الهی، تباین است و هیچ نسبت و وجه مشترکی میان این دو وجود ندارد. به باور او تنها راه رسیدن به معرفت، چنگ انداختن به معارف الهی است. این مهم نیز تنها از طریق خضوع و التجاء به درگاه خداوند حاصل میشود. به باور میرزا مهدی اصفهانی، دستیابی به نور علم، خارج از قدرت بشر است (ابواب الهدی، ص۶۰). او معتقد بود که خداوند میتواند به بشر، علم بلا معلوم عطا کند، بر خلاف آنچه که در علوم بشری گفته میشود که علم بدون معلوم امری ناممکن است.
میرزا مهدی همچنین با تفکیکی که میان معرفت فطری و معرفت اکتسابی میکرد میکوشید تا علم الهی را برتر از علم بشری معرفی کند. علم الهی در نظر او، مبتنی بر معرفت فطری است و اساسِ دعوتِ پیامبران را شامل میشود. انبیا آمدهاند تا این نحوه از معرفت را مورد توجه دهند.
در شیوهای که میرزا مهدی اصفهانی ترسیم کرد، تفکر و تعقل بشری، جایگاهی نداشت. علم بشری نحوهای توهّم و تخیل محسوب میشد (ابواب الهدی، ص ۶۹). در نظر او آنچه مورد تکریم و احترام است و باید به آن دست یافت، تنها علم الهی است و باقی همه اموری ناممدوح است.
اینگونه مواضع میرزا مهدی که اکنون به عنوان پایهگذار مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک مطرح است، سبب شد که او به مخالفت با فلسفه و عرفان نیز بپردازد.
انتقادهای زیادی به رویکرد میرزا مهدی شده است. استاد سید جلالالدین آشتیانی کتاب «ابوابالهدی» را بیگانه با تفکر شیعی ارزیابی کرد و هنگام نقد این کتاب گفت که مؤلف آن «هرگز قریحه مباحث فلسفی و عرفانی را دارا نبوده است. مرحوم آقای حکیم و آقای میلانی میفرمودند: ایشان از عرفان سَر خوردند، به جان فلسفه افتادند» (سید جلالالدین آشتیانی، نقدی بر تهافت الفلاسفه، ص ۳۳۰).
آشتیانی در نقد دیگری اینگونه عنوان کرد که: «گفتن و نوشتن این قبیل مطالب به هیچ اصلی از اصول مبتنی نیست، جز اینکه عدهای از مردم مبتلا به فقر علمی را گمراه و بدبین به جماعتی کند که عُمر خود را وقف علم کردند و برای قوم خود افتخارات آفریدند»(همان، ص ۳۲۳).
البته برای شناخت میرزا استناد به کتاب «ابوابالهدی» کافی نیست و در آثار دیگرش سخنان دیگری نیز بیان کرده است. رویکرد کلی او شاید در دوران کنونی، چندان مورد توجه و مقبول اصحاب علم قرار نگیرد، اما نمیتوان آن را نادیده انگاشت و به کلی از مجادله علم و دین خارج دانست.
میرزا از شاگردان میرزای نائینی در نجف بود و برخی شاگردانش همچون حضرات آیات سید صدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ حسنعلی مروارید، میرزا جواد تهرانی و شیخ حسین وحید خراسانی از فقهای بزرگ مشهد و قم بودهاند.
وی که زاده اصفهان بود، ۲۳ آبان ۱۳۲۵ در مشهد مقدس درگذشت.
@rawinews
🌐چالشهای طرح چندهمسری/ یادداشت دریافتی
راوی #اجتماع: مدتی است که دوباره بحث «چندهمسری» به عنوان راهکاری برای کاهش آمار زنان مجرد، نقل محافل و سوژه فضای مجازی شده است. یکی از استادان جامعهشناسی دانشگاه تهران نیز با بیان سخنانی غیر علمی، عامهپسند و نادرست در نقد ترویج چندهمسری، ضمن یکسانپنداری ازدواج موقت و فحشا، حوزویان را متهم به سوءاستفاده از چندهمسری کرده است.
این جامعهشناس که نزدیک به طیف اصولگراست و از نزدیکان مشایی نیز محسوب میشد، برای اثبات ادعاهای سنگین خود فقط به خاطرهای شخصی اشاره کرده که میتواند در هر جای کشور اتفاق بیافتد و زائران و مجاوران حرم قم میتوانند شهادت دهند که چنین صحنههایی را در قم با این غلظتی که این جامعهشناس ادعا کرده، به ندرت میتوان مشاهده کرد.
هیچ فرد منصفی نه قم را شهری خالی از فساد و معضلات اجتماعی میداند و نه مرکز مهم فساد. از قضا در شهری چون قم بهدلیل رواج دیرینه فرهنگ دینی و برخی ملاحظات مذهبی، آمار فساد عموماً نسبت به برخی دیگر از کلانشهرها کمتر است. اگر بستر طرح مقولاتی چون چندهمسری یا ازدواج موقت، متون دینی است، نمیشود نتیجه گرفت که همه روحانیون به دنبال ترویج چندهمسری یا ازدواج موقت هستند.
🔻اما و اگرهای ترویج چندهمسری
با این حال، ترویج تعدد زوجات برای رفع معضل آمار بالای زنان مجرد نیز مستلزم توجه به چند نکته است:
ـ امروزه چندهمسری حتی در بسیاری از جوامع عربی و سنتی نیز کمتر از گذشته رایج است. تجویز گسترده و فراگیر چنین احکامی چندان واقعبینانه و عملی نیست؛ هرچند در اصل جواز شرعی آن نیز شکی وجود ندارد.
ـ دوران پیچیدن نسخههای خطی و تکوجهی برای حل معضلات اجتماعی سپری شده و اینگونه حل مسأله، مدتهاست منسوخ شده است. برای کاهش آمار مجردها باید متخصصین دیگر در زمینههایی چون اقتصاد، حقوق، روانشناسی، جامعهشناسی و سیاست را نیز به میدان بطلبیم تا به راهکاری جامعالاطراف برسیم.
ـ چندهمسری (برفرض تقریبا محال پذیرش فراگیر آن در جامعه؛ بهویژه در میان زنان) در شرایط فعلی ما، تنها به کام مردان متأهل صاحبمکنت و فرادست جامعه خواهد بود؛ نه مردان مجردی که برای داشتن یک همسر هم گرفتار مضیقههای فراوان هستند.
ـ در نهایت و بهعنوان کلام آخر توجه به این نکته ضروری است که در جامعه امروز ایران تحت تأثیر قرائتهای کاریکاتوری از تجدد و برخی فرزندان آن مانند فمینیسم، اصل مقوله ازدواج سنتی محل مناقشه برخی از این افراد قرار دارد و بهجای آن، نسخههایی چون ازدواج سفید ترویج میشود. در چنین شرایطی تبلیغ گسترده یک حکم اولترا سنتی مانند چندهمسری صرفاً فراهمکردن بهانه هجمه برای دینستیزانی است که ساز نزده میرقصند و منجر به نقض غرض خواهد شد.
@rawinews
🌐آرزوی جملهتان را میدهم
راوی #اندیشه: دین در جهان امروز اندیشه، بیرقیب نیست. اگر سابق بر این، در جهانی تکمنبعی زیست میکردیم و دین مورد اقبال قرار میگرفت، اما امروزه رقبای بسیاری به میدان آمدهاند. متفکران جهان هر کدام به جنبهای از وجود انسان توجه داده و برآوردنِ آن نیاز را محور فعالیتهای خود قرار دادهاند.
🔺اشو (1990-1931) عارفپیشهای هندی بود که در امریکا میزیست. او تعالیمی را طرح کرد و پیروان بسیاری داشت. معتقد بود شاد بودن و سُرور در زندگانی انسانی اهمیت اصلی را دارد و باید به عنوان محور فعالیتهای انسانی معرفی شود. او میگفت که حس «نیاز به شادمانی» در ژرفای وجود انسان نهفته است و خدا هم از آن جهت که تأمینکننده سُرور و شادمانگی است مورد توجه انسان است (دل به دریا بزن، ص 46). از نظر اشو ادیان با ذات شادی و نشاط مخالفند و با مطرح کردن مسأله معاد و عالم آخرت میخواهند انسان را از زندگیاش در این دنیا محروم کنند (آینده طلایی، ص 37).
اشو هیچ کتابی ننوشت ولی هفت هزار سخنرانی او در قالب شصت و چند عنوان کتاب در تیراژ بالا منتشر شده و میشود و پیروانش در جهان، از او در کنار بودا و گاندی به عنوان رهبری الهامبخش یاد میکنند که در پی آشتی دادن معنویت و مادیگرایی بوده است.
🔻دانیل دِنِت (متولد 1942) از فیلسوفان امروز امریکایی است. او معتقد است که رشد آگاهی در جهان جدید سبب شده تا دین به حاشیه برود. وی میگوید هر چه آگاهی و اطلاعات مردم از جهان اطرافشان افزایش یابد، نقش دین نیز کمرنگتر میشود. به باور او هر زمان باران آگاهی باریدن گرفته، متولیان دین با ساختن یک مانع، تلاش کردهاند دیگر اصول دین را نجات بدهند اما ره به جایی نبردهاند. دنت با این تعبیر بر آن است که هر کجا آگاهی و دانش افزایش یابد، تمایل به دین نیز فروکش میکند. وی بر مبنای همین تصویر از دین، عنوان میکند که هر کسی نوعی مواد برای سرخوشی استفاده میکند که از آن لذت میبرد، اما زندگی را الزاماً متعادل نمیکند، مانند تنباکو یا الکل. دین همچین چیزی است ولی به جای خوردن یا نوشیدن یا کشیدن، از راه چشم و گوش، بدون هیچگونه تعقلی جذب میشود (کتاب «چرا آینده مذهب تیره است؟»).
از نظر دنت حتی باور به دوگانه جسم و ذهن، اعتقاد به دنیای پس از مرگ و اساسا دینداری را میتوان با نظریه تکامل داروین توضیح داد. او نظریه داروین را به معنای جبر الگوریتمی در طبیعت و بینیازی به خالق میداند.
🔺یووال نوح هراری (متولد 1976) تاریخدان اسرائیلی است که آثارش مورد اقبال جهانی قرار گرفته است. وی معتقد است که کنترل خشم و دوری از خشونت، میتواند کارکرد اصلی دین باشد. اما این کارکرد در بسیاری از افراد عملی نمیشود و به عکسِ خود بدل میشود. به این معنا که برخی آموزههای ادیان، سبب ترویج خشونت شده است (21 درس برای قرن 21، ص 249).
♦️اما در آموزههای اسلامی شاهدیم که این امور نه تنها مغفول نمانده که بر آن تأکیدهای مکرر شده است.
شادی که در گفتار اُشو به عنوان محور مباحث مطرح میشد، در آموزههای دینی به زبانی دیگر مورد توجه قرار گرفته است. در تعالیم دینی شاهدیم که تأکید بر این است که انسان میباید به مرتبهای برسد که نورِ درونی را نصیب ببرد. این نورِ درونی به واسطه اعمال دینی و عبادی به دست میآید. همین نورِ درونی سبب میشود که سکینه و آرامش نفسانی حاصل شود و شادی را نیز به ارمغان آوَرد.
آیات قرآنی مملو است از شادی و فَرَحی که مؤمنان را بدان نوید میدهد. در آیه 15 سوره روم میخوانیم:
«آنان که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند در بوستانی سرسبز شاد و مسرورند».
و مگر تمامی بهشت را میباید به سرای قیامت حواله داد؟ مؤمن آن است که بهشت را در همین سرای دنیوی نیز تجربه میکند. او بهشت را با خود به آن سرای میبرد و از آن مسرور میشود:
که درونشان صد قیامت نقد هست
کمترین آنکه شود همسایه مست
تأکیدات دنیل دنت بر خردورزی البته در خور توجه است اما به نظر میرسد که او توجه دین به مقام عقل را نادیده انگاشته است. بخش بزرگی از میراث عقلی بشر امروز، مدیون تلاشهای تئوریک دینداران است.
یووال نوح هراری به نیکی بر خشونتپرهیزی توجه داده است. این رویکرد البته در مبانی فکر دینی و عمل و سیره بانیان دین بسیار مورد توجه بوده؛ تا بدانجا که اساس دین نبوی(ص) را بر بنیانِ رحمت دانستهاند:
به برکت رحمت الهی است که با آنها نرمخو شدی (آل عمران، 159).
باید «صاحب سِرّ» و «عزیز» بود تا در ورای این قیل و قالها، گوهر ناب دین را دریافت و به آرامش و شادی خردورزانه رسید:
پس بگفتی او که من زین یک دِرَم
آرزوی جملهتان را میدهم
@rawinews
🌐فقیه تلاشگر شیرازی
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی سید عبدالله موسوی شیرازی که 5 مهرماه 1363 در 93سالگی دیده از جهان فروبست و در حرم مطهر رضوی دفن شد، از جمله مراجعی بود که از کودکی با مبارزه سیاسی آشنا شد؛ جدش سید محمد علی از فعالان زمان مشروطیت و از حامیان شیخ فضلالله محسوب میشد. پدرش سید محمد طاهر هم در زمان پهلوی اول از جمله مخالفان رضاشاه بود و به دلیل فعالیت علیه نفوذ انگلیس از شیراز به اصفهان تبعید شد. سید عبدالله نیز پس از فعالیت در جریان واقعه گوهرشاد، مجبور شد چندین دهه از ایران به عراق برود. وی در اواخر حکومت پهلوی به ایران بازگشت و در زمان انقلاب، مهمترین مرجع تقلید حوزه مشهد به شمار میرفت.
مرحوم سید عبدالله شیرازی از معترضان به حاکمیت پهلوی و از همراهان حرکت اعتراضی امام خمینی بود. اعتراضهای او در مواردی بود که خلاف شرعی رخ میداد. بارها در پیامهای خود گفته بود که افعال و بیانات شاه، کاشف از بیاطلاعی او نسبت به احکام اسلامی است.
زمانی که یکی از مسؤولان کشوری متنی منتشر کرده و محمدرضا پهلوی را مصداق «اولی الامر» خوانده بود، آیتالله شیرازی اعتراض کرده و گفت: «مقصود از اُولی الامر در آن آیه، ائمه دوازدهگانه از آل رسولاند و هیچ یک از خلفای بعد از پیغمبر غیر از امیرالمؤمنین(ع) مصداق این آیه نبوده و نیستند، و الا هر یک از خلفای اموی و عباسی به این آیه تمسک میکردند» (اسناد انقلاب اسلامی، ج اول، صص 298-299).
📸عکس: حضور آیتالله شیرازی در جمع انقلابیون متحصن در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد، آذر 1357
@rawinews
🌐آقازاده
راوی #حوزه: دکتر حامد الخفاف؛ رئیس دفتر آیتاللهالعظمی سیستانی در بیروت در گفتگویی با شفقنا گفته که: «روش آیت الله سیستانی به کلی با نگاه خانوادگی به نهاد مرجعیت فاصله دارد و بر این باور است که تداوم اقتدار و تأثیرگذاری مرجعیت شیعی، وامدار دور نگه داشتن آن از شبهه موروثی بودن است. این سخن جدای از شایستگیهای علمی و مدیریتی افراد منتسب به این خاندان مطرح میشود».
آقای خفاف که یک دهه پیش دو کتاب «ناگفتههای سفر درمانی آیتالله سیستانی به لندن» و «دیدگاههای سیاسی و اجتماعی آیتالله سیستانی درباره مسائل عراق» را نوشته بود، در کنار دو امام جمعه کربلا (سید احمد صافی و شیخ عبدالمهدی کربلایی) به عنوان یکی از سخنگویان رسمی آقای سیستانی شناخته میشود. وی که دانشآموخته تاریخ دانشگاه لبنان است، از پژوهشگران باسابقه متون کهن شیعی شناخته میشود و از سال 1981 با آقای سید جواد شهرستانی (داماد آیتالله سیستانی) مؤسسه انتشاراتی آلالبیت(ع) را تأسیس کرده که اکنون به عنوان مهمترین ناشر شیعی به نشر متون و آثار شیعی اهتمام دارد.
این اظهار نظر خفاف بازتاب گستردهای در فضای رسانهای داشته و به منتفی شدن احتمال مرجعیت آقای سید محمدرضا سیستانی تعبیر شده است. سید محمدرضا که فرزند ارشد آقای سیستانی و مسؤول اصلی دفتر او در نجف است، 57 سال دارد و یکی از استادان مطرح دوره خارج فقه و اصول در حوزه نجف به شمار میآید. شاگردانش دروس او را در قالب کتاب مهم 20 جلدی «بحوث فی شرح مناسک الحج» و نیز کتاب «قبسات من علم الرجال» منتشر کردهاند. وی همچنین آثاری همون «بحوث فقهية حول الذبح بغير الحديد و الزی و التجمل و مسائل اخرى»، «وسائل الانجاب الصناعية دراسة فقهية» و « زواج البكر الرشيدة بغير اذن الولی» تألیف کرده است. این آثار نشاندهنده قوت فقهی و اجتهادی اوست. همچنین سید محمد باقر سیستانی؛ دیگر فرزند آیتالله سیستانی نیز از مجتهدین جوان حوزه نجف است.
در میان خاندانهای مرجعیتی معاصر شیعه، بیوت حکیم، صدر، مرتضوی شاهرودی و حسینی شیرازی از جمله خانوادههایی بودند که مرجعیت در آنها استمرار یافته و مراجع بسیاری را به جهان تشیع معرفی کردهاند. در تاریخ فقهی شیعه نیز چندین نفر از آقازادهها به خاطر جایگاه علمی برجستهشان به جاشینی پدر رسیدهاند. در قرن پنجم هجری، ابوعلی طوسی فرزند شیخ طوسی (پایهگذار حوزه علمیه نجف) پس از وفات پدر به عنوان جانشین او نقش مهمی در استمرار روش فقهی فقهای نخستین شیعه و اتصال آن به فقهای دوره میانه ایفا کرد. او را «شیخ مفید ثانی» لقب دادهاند.
در قرن هفتم نیز علامه حلی به عنوان جانشین علمی داییاش محقق حلی زعامت شیعیان را بر عهده داشت. پس از علامه حلی نیز پسرش فخرالمحققین مرجعیت دینی شیعیان را بر عهده داشت.
همچنین در قرن دهم نیز فرزند شهید ثانی جانشین پدرش شد و زعامت شیعه را بر عهده گرفت. از وی کتاب اثرگذار «معالم الدین» بر جای مانده است.
در قرن یازدهم نیز علامه محمدباقر مجلسی جانشین علمی پدرش شیخ محمدتقی مجلسی شده بود که اکنون به مجلسی اول و دوم شهرت دارند.
این روند در خاندانهای متعددی وجود داشته و در دوره معاصر نیز فرزندان برخی فقها همچون آیتالله شیخ مرتضی حائری یزدی فرزند آیتاللهالعظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیتالله سید حسن طباطبایی قمی فرزند آیتاللهالعظمی سید حسین طباطبایی قمی دارای جایگاه دینی و اجتماعی برجستهای بودهاند. همچنین پس از درگذشت آیتالله سید محمد حسینی شیرازی، برادرش آیتالله سید صادق شیرازی و خواهرزادهاش آیتالله سید محمدتقی مدرسی اعلام مرجعیت کردند. بهتازگی نیز آیتالله سید جواد علوی بروجردی؛ نوه آیتاللهالعظمی بروجردی اعلام مرجعیت کرده است.
بر این اساس، مرجعیت فرزند آیتاللهالعظمی سیستانی نیز با توجه به پیشینه متعدد آن در تاریخ فقه شیعه و جایگاه علمی برجسته سید محمدرضا سیستانی، پدیده بیسابقه و شگفتانگیزی نیست. اگر سخنان حامد الخفاف موضع رسمی و جدی آقای سیستانی باشد، به نظر میرسد که این مصلحتاندیشی شخصی با توجه به شرایط عراق و برای جلوگیری از برخی بهانهجوییها اتخاذ شده و باید دید که زعیم 89 ساله شیعیان در نجف چه تدبیری برای جانشینی خود و جلوگیری از تشتت قدرت سیاسی و اجتماعی شیعیان در آینده عراق اندیشیده است.
همچنین احتمال میرود که این موضعگیری به احترام سه مرجع کنونی دیگر در نجف اتخاذ شده که همدوره درسی آقای سیستانی محسوب میشود . اکنون طبق توافق میان چهار مرجع نجف، آیتاللهالعظمی فیاض که فقیه 89 ساله افغانستانی است، اداره امور حوزوی نجف را بر عهده دارد. همچنین آیتاللهالعظمی سید سعید حکیم؛ نوه 84 ساله مرحوم آیتاللهالعظمی سید محسن حکیم از دیگر مراجع مهم نجف است.
📸عکس: آیتالله سیستانی و فرزندش سید محمدرضا در مرز عراق و کویت، تابستان 1383ش
@rawinews
🌐زندگی وقف ترجمه
راوی #فرهنگ: اگر چه امروزه ترجمه قرآن به امری معمول بدل شده، اما تاریخ پر چالشی دارد. در ابتدا مخالفتهایی با ترجمه قرآن به زبانهای دیگر وجود داشت و حتی در دوره معاصر، مفسر نواندیشی چون رشید رضا با ترجمه قرآن مخالفت میکرد و معتقد بود ترجمه قرآن سبب تحریف شده و آن را از اصالت خود خارج میکند. با این وجود اغلب فقهای شیعه به جواز ترجمه قرآن حکم دادهاند.
دکتر محمد مهدی فولادوند (۱۳۸۷-۱۲۹۹ش) از مهمترین مترجمان معاصر قرآن و کتب دینی است. وی که تحصیلکرده دانشگاه سوربن پاریس بود، کتابهای «اقتصادنا» شهید محمدباقر صدر و «المنقذ من الضلال» غزالی را هم به فارسی برگرداند.
مرحوم فولادوند دعای کمیل را نیز به زبان فرانسوی ترجمه کرد.
ترجمه فارسی قرآن، نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه از آثار مهم او محسوب میشود.
فولادوند ترجمه قرآن را از سال ۱۳۳۱ آغاز کرد و آن را با ترجمههای فرانسوی، انگلیسی و هندی مطابقت داد.
اگرچه این ترجمه نیز با نقدهایی مواجه بوده است، اما برخی قرآنپژوهان و ادیبان همچون بهاءالدین خرمشاهی و کامران فانی، آن را از بهترین ترجمههای فارسی قرآن میدانند.
@rawinews
🌐کارهای ناتمام سید خویی
راوی #حوزه: آیتاللهالعظمی سید ابوالقاسم موسوی خویی از اثرگذارترین فقهای تاریخ تشیع است که ۱۷ امرداد ۱۳۷۱ در حصر خانگی در کوفه درگذشت. برخی وقایع زندگی ایشان همچنان مورد بحث است.
🔻ماجرای نیمهتمام ماندن تفسیر قرآن ایشان یکی از پرسشهایی است که میشود به آن پرداخت. مرحوم خویی که در نجف شروع به تفسیر قرآن کرده بود، ناگهان این کار را رها میکند. وی حتی در وصف علامه طباطبایی که اقدام به تفسیر قرآن کرده بود میگوید که علامه خود را تَضحیه(قربانی) کرده است (شهید مطهری، ده گفتار، ص۲۲۷).
اگرچه گفته شده وی تحت فشارها تفسیر را رها کرد، ولی نوادهاش حجةالاسلام سید امین خویی گزارش دیگری میدهد:
«آقا میفرمودند که من برای تفسیر قرآن نیاز به پنج طلبه فاضل دارم که روزی هشت ساعت با بنده کار کنند که بتوانیم تفسیر قرآن را تألیف کنیم. در مکاتبات آقای خویی و آقای سید صادق روحانی هم آمده که نمیشود با سهلانگاری به تفسیر پرداخت و مثل روش کتب فقه و اصول با آن برخورد کرد. در این نامه ایشان به آقای روحانی گفته که اقلا بیست سال باید وقت بگذاریم تا تفسیر قابل اطمینانی عرضه کنیم»(گفتگو با شماره اول مجله تقریرات).
🔺سلوک ناتمام دیگر مرحوم خویی، نیمهتمام گذاشتن سیر و سلوک عرفانی است. گفته میشود که ایشان در جوانی به وادی عرفان و سلوک وارد میشود و به کشفهایی نیز نائل میگردد، اما این رویّه را ادامه نداده و فقه و اصول را ترجیح میدهد.
در این خصوص برخی روایتها وجود دارد. گفته میشود که مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت واسطه شده و دیداری میان مرحوم آیتالله سید علی قاضی و آیتالله خویی صورت میگیرد. فرزند مرحوم بهجت در این خصوص گفته است:
«آقای قاضی و آقای خویی در حرم حضرت ابوالفضل(ع) همدیگر را میبینند. آقای خویی میگوید: وقتی بگذارید که من خدمت شما بیایم. آقای قاضی میگوید همین الان. یک ساعت و خُردهای در صحن با هم حرف میزنند و آقای قاضی ایشان را قانع میکنند و آقای خویی مجذوب ایشان میشوند و همان جا دستور میگیرند که باید فلانجور لباسی را تهیه کند، فلانطور غسل کند و در مکانی که در معرض نباشد، برود و دو رکعت نماز بخواند و فلان ذکر را بگوید. آقای خویی همه این مقدمات را فراهم میکند و جا هم مشخص بوده که ایوان امیرالمؤمنین(ع) است و ساعت خلوت هم دو بعداز ظهر. ایشان مدتی آنجا میرود و با تمام آداب و مقدماتی که آقای قاضی گفته بود، نماز میخواند اما هر کاری که میکند ذکر یادش نمیآید. میفهمد که اسباب عدم توفیق در درون ایشان هست. اما بار دوم امداد حاصل میشود. آقای خویی گفته بود: من خیلی مایلم در عوالم سلوک سیر کنم، اما چه کنم در دریای فقه غرق هستم و نمیتوانم بیایم، جمع بین این دو هم ممکن نیست. آقای قاضی بعدا گفته بود میدانستم که موفق نمیشود ولی اگر توفیق پیدا میکرد از همه جلوتر میرفت»(مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، گفتگو با شیخ علی بهجت).
آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی روایت متفاوتی از سلوک عرفانی نیمهتمام سید خویی دارد. به گفته ایشان، مرحوم خویی به دستور پدرش، اینگونه سلوک را ادامه نداده است:
«زمانی که مرحوم آقای خویی با آقای قاضی ارتباط داشته و مشغول سلوک بوده و به دستور ایشان کارهایی انجام میداده، از آقای خویی نقل شده است که من آن وقت تسبیح موجودات را حس کردم، حتی گربهای از یک طرف دیوار به آن طرف دیوار پرید، پرش گربه هم تسبیح میکرد. پرش که خودش یک چیز است، خود آن پرش هم تسبیح میکرد ... آسید علی خلخالی میگفت که من آقای خویی را از این مسیر برگرداندم. گفت چون دیدم برای فقاهت خیلی مستعد است، به پدرش نامه نوشتم و گفتم شما به گونهای که نداند از جایی تحریک شده است، ادامه این جور کارها را تحریم کنید. میگفت که پدرش هم نامه نوشت: غیر از فقه و اصول وارد شدن در اشتغالهای دیگر را بر شما حرام میکنم. ایشان هم شبهه شرعی کرد و دیگر سلوک را تعقیب نکرد» (جرعهای از دریا، ج ۱، ص۶۱۶).
🔻آخرین سلوک ناتمام سید در میدان سیاست بود. او اگرچه در ابتدای دهه چهل شمسی بیانیههایی در حمایت از اعتراضات علمای ایران علیه حکومت پهلوی صادر کرده بود، اما در سالهای اصلی مرجعیت خود (۱۳۷۱-۱۳۴۹ش) میکوشید حوزه نجف را از نزاعهای سیاسی دور نگهدارد تا کمتر لطمه ببیند. با این حال پس از شکست صدام در جنگ اول خلیج فارس و قیام شیعیان عراق، وی کوشید با بهرهگیری از نفوذ خود به سامان دادن وضعیت بغرنج شهرهای شیعهنشین بپردازد. همین اقدام او بهانه صدام برای قتل و حبس برخی شاگردان و نزدیکان وی و بازداشت تحقیرآمیز آیتالله شد. او را نزد صدام بردند و در دیداری فرمایشی تلاش کردند آتش خشم شیعیان را مهار کنند. سید در سال پایانی عمر گرفتار حصر خانگی شد و از تشییع مردمی او نیز جلوگیری کردند.
@rawinews
🌐کاهش دینداری ترکها
راوی #دین: اردوغان که شکست سختی در جریان انتخابات اخیر ترکیه متحمل شده است، میکوشد وجهه خود را که بعد از کودتای ۲۰۱۶ خشن شده، بهبود بخشد. او این هفته به مسیحیان ترکیه اجازه داد که پس از یک قرن و برای اولین بار در تاریخ جمهوری ترکیه، کلیسایی در استانبول بسازند. مسیحیان ترکیه که کمتر از یک درصد جمعیت کشورند، صدها کلیسای قدیمی دارند ولی اجازه ساخت کلیسای جدید نداشتهاند.
از سوی دیگر برخی نظرسنجیها نشان میدهد که میزان دینداری در ترکیه از ۵۵ درصد در سال ۲۰۰۹ به ۵۱ درصد رسیده و تعداد خداناباوران نیز در این ده سال از یک درصد به سه درصد افزایش یافته که میتواند مربوط به سختگیریهای اسلامگرایان حاکم در سالهای اخیر باشد.
@rawinews
🌐جدال بر سر «تقدس»
راوی #اجتماعی: ماجرای رقص و آواز زنان بیحجاب در مراسم افتتاحیه بازیهای غرب آسیا در ورزشگاه بینالمللی کربلا که بر اساس قصه تاریخی هزار و یک شب شهرزاد قصهگو برگزار شد، موجی از اعتراضات و بحثها درباره حرمت شهرهای مقدس مذهبی را به دنبال داشته است.
این ورزشگاه که بر خلاف شایعات برخی رسانههای ایرانی، با هزینه دولت عراق و به دست یک شرکت ترکیهای ساخته شده است، چندی پیش نیز شاهد تنش میان فوتبالیستهای ایرانی و عراقی بود.
معترضان به ماجرای افتتاحیه بازیهای غرب آسیا معتقدند که این اقدام بر خلاف قانون محلی مشهور به «قدسیت کربلا» یا حرمت شهر کربلا بوده و شأن و اقتضائات مذهبی این شهر را زیر پا گذاشته است. قانون قدسیت کربلا اگرچه از سال 2012 به تصویب شورای استانداری کربلا رسیده است، ولی اجرای آن طی ماههای اخیر جدی گرفته شده و در سراسر شهر، تابلوها و بنرهایی دیده میشود که بندهای مختلف این قانون را به شهروندان و زائران تذکر میدهند؛ قواعدی همچون ممنوعیت ورود زنان بیحجاب به شهر، منع قماربازی و قمارخانه، منع مشروبات الکلی، منع فروش علنی لباسهای زیر زنانه و پخش موسیقی و آوازهای خلاف عفت و غیر شرعی در اماکن عمومی.
برخی اهالی نجف نیز چند ماهی است که خواهان تصویب سریعتر چنین قانونی در شورای استانداری نجف شدهاند تا حرمت نجف و کوفه حفظ شود. این قانون مشابه قواعدی است که عربستان سعودی در شهرهای مکه و مدینه اجرا میکند.
مراسم ورزشگاه کربلا اگرچه با اعتراض دیوان وقف شیعی عراق و برخی مقامات رسمی و چهرههای سیاسی همچون نوری مالکی (نخستوزیر اسبق) و امام جمعه نجف روبهرو شد، ولی نماینده آیتاللهالعظمی سیستانی در خطبههای این هفته نماز جمعه کربلا هیچ اشارهای به این جنجال نکرد و مراجع دیگر نجف نیز موضعگیری علنی نداشتهاند. گفته میشود برخی علمای کربلا در تماس تلفنی با نخستوزیر نسبت به این ماجرا اعتراض کردهاند. استاندار کربلا نیز گفته که هیچ نقشی در برگزاری این مراسم نداشته است.
با این حال سایتها و شبکههای اجتماعی هنوز شاهد بحث و جدل کاربران اینترنتی درباره این ماجراست. مخالفان قانون قدسیت معتقدند که چنین قانونی فاقد مشروعیت است، چون شورای استان حق قانونگذاری ندارد و چنین محدودیتهایی باید به تصویب نمایندگان مجلس عراق برسد. یکی از اعضای شورای استان کربلا نیز گفته که این قانون، برداشت اعضای شورای استان از قانون مجازات عراق مصوب 1969 است. یک حقوقدان عراقی به این سخنان واکنش نشان داده و گفته که استنباط از متون فقط مختص فقهای حوزه است و قوانین عرفی باید در نهادهای رسمی قانونگذار تفسیر شود. او چنین قانونی را مخالف قانون آزادیهای فردی در عراق دانسته و گفته که چنین محدودیتهایی فقط مخصوص محیط داخلی مراقد ائمه(ع) است.
این جدالها برای ایرانیها نیز آشناست. در سالهای اخیر بارها امام جمعه مشهد نسبت به برگزاری هرگونه کنسرت موسیقی در این شهر هشدار داده و آن را مخالف تقدس حرم رضوی(ع) دانسته است. این جدال تا جایی پیش رفت که حسن روحانی هنگام تبلیغات انتخابات سال 96 یک خواننده مشهور را همراه خود به مشهد برد تا مخالفت علنی خود را با مواضع امام جمعه این شهر نشان دهد. همچنین برگزاری یک برنامه موسیقی در قم در چند سال گذشته موجب فشارهای زیادی علیه وزیر وقت ارشاد و برکناری رییس اداره ارشاد قم شد.
به نظر میرسد که با سیاسی نکردن این جدالها، بهرهگیری از کارشناسان و متخصصان علوم دینی و علوم اجتماعی و همفکری همهجانبه بتوان به توافق معقولی در اینگونه موارد رسید.
@rawinews