eitaa logo
راوی
132 دنبال‌کننده
41 عکس
26 ویدیو
0 فایل
🌐مجموعه خبری راوی؛ ✍گزارشگر فرهنگ، سیاست و‌ اجتماع ارتباط با ما : @seyed_amir_861
مشاهده در ایتا
دانلود
🌐امام رضا(ع) و اخلاقِ دینداری راوی : امام هشتم شیعیان را با صفت رأفت می‌شناسند. آنچه در کلام حضرت برجسته است، مدارا و سازش با دیگران و رأفت و مهربانی با مردم است. در کلام امام چنان بر این ویژگی تأکید شده است که گویی متر و معیار دینداری را در پیوند تام و تمام با اخلاق ترسیم می‌کنند. مدارا با دیگران چنان در کلام امام(ع) برجسته است که ایشان آن را یکی از شرایط ایمان واقعی می‌داند. امام رضا(ع) سنت پیامبر اکرم(ص) را مدارا با دیگران می‌داند و رسالت نبوی را در این قالب تبیین می‌کند. در روایتی از ایشان نقل است که فرموده: «هیچ‌کس مؤمن نیست مگر اینکه سه خصلت در او باشد؛ سنتی از پروردگارش، سنتی از پیامبرش و سنتی از مولایش. سنت پروردگارش حفظ اسرار خویش است. اما سنت پیامبر، مدارا کردن با مردم است و اما سنت از مولایش صبر در سختی‌ها و مشکلات است». (تحف العقول، ص ۴۴۲). تاکید امام رضا(ع) بر شفقت بر خلق و مدارای با دیگران را می‌توان در این عبارت اثرگذارِ ایشان دید. نقل است که فرمودند: «همه مخلوقات، در حکم خانواده خدا هستند. محبوب‌ترین خلق به درگاه خدا کسی است که خانواده‌ مؤمنی را خوشحال کند یا در پی برآوردن حاجت برادر دینی‌اش باشد» (بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۰۷). این رویکرد می‌تواند اوج فرهنگِ دیگردوستی را در شیعه نشان دهد. آنچه در کلام ائمه طاهرین(ع) به خوبی قابل رؤیت است، همین سنت حسنه مدارا با دیگران است. آنچه که متر و ملاک ایمان محسوب شده است، نه عبادت‌های شخصی و خلوت‌گزینی‌های طاقت‌فرسای عبادی، بلکه ثمره این اعمال عبادی است که مورد توجه قرار گرفته است. ثمره و نتیجه این اعمال نیز در مدارا با دیگران و رسیدن به ملکه اخلاق حسنه است. در کلامی دیگر، امام رضا(ع) از پیامبر نقل کرده است که: «نزدیک‌ترین شما به من از نظر مقام در روز قیامت، کسی است که در مورد خانواده خود خوش‌اخلاق باشد». همچنین از قول امام هشتم آمده که امام علی(ع) می‌گفت: «هرچقدر اخلاق‌تان بهتر باشد، ایمان‌تان کامل‌تر است»(عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۱). این برتر نشاندن خُلق نیکو نسبت به دیگران، در سرتاسر کلام امام هشتم قابل ردیابی است. در همین خصوص ایشان از پیامبر نقل کرده است: «خداوند نسبت به زنان مهربان‌تر است و هر مردی که یکی از زنان مَحرَم خود را خشنود کند، خداوند در قیامت او را خشنود می‌سازد».( فیض کاشانی، المحجة‌البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۳، ۱۱۹). در روایتی از ایشان برای نشان دادن برتری اخلاق نیکو نقل شده: «خداوند تنها به این دلیل ابراهیم را دوست خود گرفت که او کسی را (در برآوردن حاجتش) رد نکرد و هرگز جز از خدا درخواستی نداشت» (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۸۲). در نظر ائمه شیعه، ملاک دوستی با خداوند نیز روا کردن حاجت دیگران است. در روایت دیگری نقل شده است که امام رضا(ع) از قول اجداد خود، سخنی از پیامبر اسلام نقل می‌کرده که بهبود وضعیت مسلمانان را نیز در پیوند با اخلاق تفسیر می‌کند: «امت من تا هنگامی که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه بدهند، امانت‌داری کنند، از گناهان دوری کنند، به مهمان احترام بگذارند و به نیازمندان کمک کنند ... وضعیت خوبی خواهند بود» (عیون اخبار الرضا، ج۱، ص ۳۲). در نظر امام سعادت نهایی مسلمین نیز در پیوند با خُلق کریمانه و بخشش تعریف شده است. در روایتی دیگر آمده است که امام عبادت را در پیوند با اخلاق و حلم و بردباری تعریف کرده‌اند: «هیچ مردی عابد نیست مگر اینکه حلیم باشد» (کافی، ج۲، ص۱۱۱). به نظر می‌رسد کلام امام رضا(ع) در این خصوص می‌تواند سخن نهایی در معرفی سنت شیعی باشد. انتقادهایی که متون دینی در دوران معاصر را خالی از سویه‌های اخلاقی معرفی می‌کند، می‌باید با این نحوه سخنان ائمه شیعه آشنایی بیشتری حاصل کنند. پیوند میان اخلاق و مشی دینی، تأکید همیشگی امام رضا(ع) و دیگر امامان شیعه بوده است. @rawinews
🌐اسلام؛ دین جنگ یا صلح؟ راوی : پروفسور خُوان کول (Juan cole) مورخ ۶۷ ساله آمریکایی در دانشگاه میشیگان که از ۱۹۷۲ تا ۱۹۹۶میلادی مبلغ بهائیت به شمار می‌رفت، پس از خروج از این آیین به یکی از منتقدان آن بدل شد و بر پژوهش‌های تاریخی درباره تاریخ ادیان تمرکز بیشتری کرد. کول که در خانواده‌ای مسیحی زاده شده، به زبان‌های عربی، فارسی و اردو نیز مسلط است و چند ماه پیش کتابی با نام «محمد؛ پیامبر صلح در میانه تقابل امپراتوری‌ها» منتشر کرده است. این مورخ برجسته آمریکایی در این کتاب می‌کوشد با تکیه بیشتر بر قرآن به روایت زندگی و زمانه پیامبر اسلام بپردازد و کمتر به سیره‌ها و کتب تاریخی استناد می‌کند. ایده مرکزی کتاب پروفسور کول این است که در هیاهوی جدال و جنگ میان دو امپراتوری ایران و روم، پیامبر اسلام پیام‌آور صلح توحیدی بوده و تصور خشن و ستیزه‌جو از پیامبر اسلام، زاییده نگاه قرون وسطایی کلیسا علیه مسلمانان است. کول با بررسی آیات مکی و مدنی، پیام دوره ۱۳ ساله فعالیت پیامبر در مکه را «صلح فردی» و پیام دوره ۱۰ ساله اقامت ایشان در مدینه را «صلح اجتماعی» می‌داند و شواهد متعددی از قرآن در تأیید صلح‌طلبی پیامبر و اسلام ارائه می‌کند. تأکیدات مکرر بر مهربانی خدا در آغاز سوره‌ها و تکرار کلمات صلح‌آمیزی چون «سلام» و «سکینه» شاهدی بر مدعای اوست. ایده دیگر کول، پیوند قدیمی اسلام با غرب است. به گفته او اسلام نیز همانند دو دین یهود و مسیحیت در بطن امپراتوری روم گسترش یافته و بیگانه با غرب نیست. همچنین کول گفته که صلح‌طلبی به معنای نفی کامل خشونت نیست و جنگ‌های دفاعی پیامبر اسلام به معنی صلح‌ستیزی او نبوده است. او در اینجا به تفاوت میان دو واژه «Pacific» و «peaceful» اشاره می‌کند که هر دو متضمن صلح‌جویی‌اند ولی دومی، جنگ دفاعی را نیز مشروع می‌داند. این اثر کول را می‌توان در امتداد مواجهه چند صد ساله غرب با قرآن و پیامبر اسلام تفسیر و درک کرد. تا قرن ۱۶ نشر و ترجمه قرآن در اروپا ممنوع و مجرمانه بود و کلیسا می‌کوشید تفسیری شیطانی و شرورانه از پیامبر اسلام و دین او عرضه کند تا آتش جنگ‌های صلیبی روشن بماند. کمدی الهی دانته یکی از مصادیق مهم این تلاش‌هاست که چهره‌ای منفی از پیامبر اکرم و امام علی(ع) نشان می‌دهد. حتی مصلحی چون مارتین لوتر نیز با این انگیزه خواهان نشر و ترجمه قرآن شد تا به زعم خود، علاوه بر پاپ، پیامبر اسلام را نیز رسوا کند. از قرن ۱۸ با کاهش خطر امپراتوری عثمانی و گسترش جریان روشنفکری، نگاه‌ها به پیامبر اسلام نیز به‌تدریج تعدیل شد و ترجمه‌ قرآن و سخنان امام علی(ع) آزادانه و منصفانه‌تر منتشر و بررسی می‌شد. جرج سیل و گوته از چهره‌های بارز این نگاه بودند. اما نگاه منفی به پیامبر اسلام و قرآن تا زمان ما امتداد یافت؛ هرچند شاید به تندی و عریانی قرون وسطی نیست، ولی هنوز هم برخی از غربی‌ها به تناسب دغدغه‌ها و نیازهای زمانه، پیامبر اسلام و قرآن را متهم به خشونت‌زایی، سلب آزادی‌های اساسی و نفی حقوق انسان‌ها می‌کنند. آثاری چون کتاب اخیر خوان کول می‌تواند این رویکرد غیر علمی و مغرضانه را بهبود بخشد. @rawinews
🌐کتاب، محراب، خانواده راوی : خانم سیده نصرت‌بیگم امین (1362-1274ش) را مهم‌ترین بانوی مجتهد شیعه در دوره معاصر می‌دانند. وی که برای مقابله با قانون کشف حجاب، لقب «بانوی ایرانی» را برگزیده بود، شاگردان حوزوی بسیاری در اصفهان پرورش داد. یکی از مهم‌ترین شاگردانش زینت‌السادات همایونی بود که سال 95 در 99سالگی درگذشت. خانم همایونی در وصف استادش گفته: «بانو مجتهده امین تاجی بود بر سر اصفهان. چه ابهتی به اصفهان بخشیده بود. نقطه عطفی برای زنان مؤمن اصفهان به حساب می‌آمد ... الطاف الهی را نسبت به شؤون زن ابراز کرده و نبوغ ذاتی و استعداد بی‌کران زن را به نمایش گذاشت»(زندگانی بانوی ایرانی، ص10). خانم امین که دختر یک تاجر اصفهانی بود، عمده تحصیلات عالی حوزوی را نزد میر سید علی مجتهد نجف‌آبادی در مدرسه صدر فراگرفت و در چهل سالگی پس از پاسخ به پرسش‌های کتبی دو تن از مراجع نجف؛ آیات عظام شیخ محمد کاظم شیرازی و سید ابراهیم اصطهباناتی موفق شد اجازه اجتهاد دریافت کند. آیت‌الله‌العظمی حائری یزدی؛ احیاگر حوزه علمیه قم نیز اجازه‌ شیخ کاظم شیرازی را کتبا تأیید کرد. گفته می‌شود این نخستین اجازه اجتهاد یک زن است که به صورت مکتوب نوشته شده است (یادنامه بانو مجتهده امین، ص ۱۵). پرسش‌ و پاسخ‌هایی که منجر به صدور اجازه اجتهاد بانو امین شد، در کتاب «جامع الشتات» تدوین و منتشر شده است. موقعیت علمی وی به حدی حائز اهمیت بود که علمایی چون آیت‌الله مرعشی نجفی، شهید قاضی طباطبایی، علامه روضاتی و علامه امینی(صاحب الغدیر) از وی اجازه «نقل روایت» درخواست و دریافت کرده‌اند. برای بسیاری، مایه تعجب بود که یک زن ایرانی به چنین مرتبه‌ای از علوم دینی رسیده باشد که همواره اختصاص به مردان داشته است. شیخ عبدالله السبیتی؛ نویسنده معروف عراقی برای پی بردن به این موضوع به ایران سفر کرده و پس از ملاقات خانم امین گفت: «بانوی ایرانی آمیزه‌ای از کتاب و محراب و همسر و فرزند است» (زندگانی بانوی ایرانی، ص ۹۵). از هشت فرزند بانو امین، هفت فرزند در زمان حیات مادر از دنیا رفتند. خانم امین با علمایی چون علامه طباطبایی، علامه جعفری، آیت‌الله مرعشی نجفی و شهید مطهری مباحثات حضوری داشت. همچنین بالغ بر هزار زن در حوزه علمیه و جلسات درسی وی شرکت کرده و علوم دینی آموختند. بانو امین علاوه بر آثاری همچون «الاربعین الهاشمیة فی شرح جملة من الاحادیث الواردة فی العلوم الدینیة»، «مخزن اللئالی در فضیلت مولی الموالی حضرت علی بن ابی‌طالب(ع)» و «النفحات الرحمانیة فی الواردات القلبیة»، تفسیری 15جلدی بر قرآن به زبان فارسی نگاشته که «مخزن العرفان» نام دارد. وی کوشیده در این تفسیر، بر روایات معصومین(ع) بیش از آرای عرفانی و فلسفی و ادبی تکیه کند. این بانوی مجتهده با تصریح بر اینکه «در فهم قرآن باید از نور ولایت اقتباس نمود»(ج1، ص7)، از روش تفسیری علامه طباطبایی انتقاد کرده است(ج3، ص36). از نظر خانم امین، بر خلاف آنچه مؤلف المیزان گفته، فقط در موارد تعارض بین روایات است که می‌توان آنها را به قرآن عرضه کرد و در سایر موارد، روایات معتبر اهل بیت(ع) مفسر اصلی آیات محسوب می‌شود(ج3، ص31). تفسیر مخزن العرفان حکایت از تسلط نویسنده آن بر آرا و کتب فقها و مفسرین شیعه و سنی دارد و حتی او تفاسیر معاصر اهل سنت را نیز از نظر دور نداشته است. وی همچنین شبهاتی را که در دوره معاصر نسبت به برخی احکام اسلام مطرح شده، مغفول نگذاشته است. از جمله درباره فتوای منع زنان از قضاوت گفته که شاید سرّ آن، رقت قلب و اثرپذیری عاطفی زنان است که می‌تواند مانع قاطعیت آنان در اجرای برخی احکام اسلامی همچون اعدام و قطع دست شود (ج2، ص327). خانم امین که در زمان رضاشاه جزو فعالان مخالف کشف حجاب بود و در اعتراض به این قانون به قم آمده و ماه‌ها در این شهر اقامت گزید، در تفسیر آیات حجاب گفته: «معلوم است که حکمت حجاب، برای جلوگیری از مفسده زنا است، زیرا چناچه به تجربه و علم روانشناسی معلوم شده، قوه مغناطیسیه در چشم بسیار قوی است. وقتی چشم مرد و زن مقابل هم واقع گردید، هر یک دیگری را جذب می‌نماید و به هم مایل می‌گردند(ج9، ص152). وی «خمار» در آیه 31نور را به معنی «مقنعه‌» امروزی گرفته و همچنین این نظر تفسیر طبرسی را نقد کرده که «زینتهن» در این آیه را به معنی اعضای بدن زن دانسته است (ج9، صص 104و105). این بانوی مجتهد و مفسر همچنین درباره برتری مردان بر زنان که در آیه 34 سوره نساء آمده می‌گوید که این برتری کلی بر کلی است و نه به صورت شمول بر همه افراد، چرا که «معلوم است خیلی از زن‌ها بوده و هستند که در تدبیر و عقل و بلکه در قوای بدنی بر بعضی از مردان فضیلت دارند»(ج4، ص63). خانم امین 23خرداد1362(رمضان 1403) در 88سالگی در زادگاهش اصفهان درگذشت و در تخت فولاد دفن شد. مقبره خانوادگی او اکنون به شکل نماد یک زن چادری ساخته شده است. @rawinews
🌐فقیه مکتب اعتدال راوی : مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید احمد شبیری زنجانی (1352-1269ش) که فرزندش آیت‌الله‌العظمی سید موسی شبیری زنجانی اکنون از مراجع برجسته شیعه است، از جمله مجتهدینی بود که از لزوم اعتدال فکری سخن می‌گفت و خواهان کمک فقها به آسان‌سازی امور روزمره زندگی مردم بود. وی حتی به پاسخ‌های پیچیده و دشوار برخی فقها به پرسش‌های شرعی مردم اعتراض می‌کرد و می‌گفت: «در جواب استفتا نباید تشقیق شقوق کرد و گرنه سؤال‌کننده در فهم مراد گیج شده و نمی‌تواند جواب را بر مورد سؤال تطبیق دهد ... بلکه باید بر طبق صورت متعارف در عرف مردم پاسخ نوشت». وی معتقد بود که بحث‌های حوزوی را نباید با جواب استفتائی که مورد احتیاج مردم است مخلوط کرد. آیت‌الله سید احمد زنجانی؛ چندین دهه امام جماعت حرم حضرت فاطمه معصومه(س) و مدرسه فیضیه قم و نیز معتمد تام‌الاختیار علمی و مالی آیت‌الله‌العظمی حجت (از مراجع ثلاث قم در اواخر سلطنت رضاشاه) بود. هنگامی که آقای حجت، مدرسه حجتیه را در سال 1321 تأسیس کرد، نظارتش را به مرحوم زنجانی سپرده و نوشتن بخشی از استفتائات را نیز به ایشان واگذار کرده بود. آقای زنجانی در پاسخ به استفتائات می‌کوشید تا نهایت سادگی را در بیان احکام به کار گیرد و مؤمنین را به سختی نیاندازد. از وی نقل است که می‌گفت: «قوانین اسلام، قوانینی خیالی نیست. احکام می‌باید به اجرا در آید و قابلیت عمل داشته باشد». از این رو معتقد بود که نباید به صِرف متون بسنده کرد، بلکه می‌باید زندگی مردم را نیز در اجرای حکم و صدور فتوا مورد دقت نظر قرار داد. گفته می‌شود زمانی که رادیو اختراع شده بود، برخی از مقدسین از گوش دادن به آن خودداری می‌کردند، ولی مرحوم زنجانی پای رادیو می‌نشست و می‌گفت: «معنی ندارد که این وسیله اخبار حرام باشد. زیرا اسلام یک دین جهانی است و باید احکام آن به تمام مردم عالم ابلاغ شود، حرمت چنین وسیله خبررسانی با جهانی بودن اسلام سازگار نیست». شاید از همین رو بود که آیت‌الله شیخ مرتضی حائری(فرزند مؤسس حوزه قم) گفته بود که آقای زنجانی مطالبی را که هیچ کس جرأت گفتن و انجام دادن آن را ندارد انجام می‌دهد و از هیچ‌کس وحشت و باکی ندارد. آیت‌الله زنجانی با اینکه از زمان مؤسس حوزه قم در این شهر محوریت داشت ولی با وجود اصرار فراوان برخی علما و مردم، هیچ‌گاه رساله عملیه مستقلی منتشر نکرد. با این حال برخی افراد، مسائل خود را از ایشان می‌پرسیده و از وی تقلید می‌کرده‌اند. گفته می‌شود که آیت‌الله‌العظمی اراکی بعد از درگذشت آیت‌الله‌العظمی بروجردی، مردم را به تقلید از سید زنجانی فرامی‌خوانده است. مرحوم زنجانی روحیه سهل‌گیرانه‌ای در بیان احکام داشته و از مشقّت افتادن مکلفین پروا می‌داده است. به عنوان نمونه، وی در کتاب «اربعینیات» در خصوص ریا و اخلاص در عبادت این‌گونه آورده است: «شرکت در عبادت که اخلاص را از بین می‌برد و عمل را نابود می‌کند در جایی است که شرکت در جنس عمل باشد. و اما در خصوصیات ضرر ندارد ... در خصوصیات فرد، قربت شرط نیست. مثلاً هنگامی که هوا گرم است، در سایه نماز می‌خواند و یا سرد است در اطاق می‌خواند ... این با قربت منافات ندارد چون اصل عمل را برای خدا به جای آورده». او معتقد بود فقها باید مانع از اختلال در زندگی عادی مردم شوند. از جمله جرأت ویژه‌ای در شرعی کردن طلاق میان زوج‌هایی داشت که هیچ راهی برای ادامه زندگی نداشتند و فقهای دیگر نیز احتیاط می‌کرده و امر طلاق آنان را بر عهده نمی‌گرفتند. شاه‌بیت اندیشه سید زنجانی را باید دفاع او از «شاهراه اعتدال» دانست. او در رساله‌ای با نام «خیر الامور» که زمستان سال 1304 شمسی (نخستین هفته‌های سلطنت رضاشاه پهلوی) در سن 36سالگی در زنجان تألیف کرده، از لزوم اعتدال و میانه‌روی در مواجهه میان سنت و مدرنیته سخن گفته و می‌نویسد: «غالب مسلمین بین قدیمی مُفرِط و جدیدی مُفَرِّط، شاهراه اعتدال را گم کرده، از حقیقت اسلام دور افتاده‌اند که روح اسلام و مقنّن اسلام از هر دوی اینها الیم و مکدر است ... دعوت به خط اعتدال، دشوارترین کارها است، زیرا سبب حمله و تعرّض هر دو طرف خواهد شد، مگر به انصاف و صدق و استقامت سلیقه طرفین، توسّل جست، جانب اعتساف و لجاجت را فروگذار شده، داخل خطّ حقیقت اعتدال باشند». آیت‌الله زنجانی با کمک «شاهراه اعتدال» از فواید و نتایج مدارس جدیده و نظام آموزشی مدرن دفاع کرده و آن را ضرورت زندگی آسان در دنیای امروز می‌داند: «مدارس جدیده در امر معاش ما دخالت تمام دارد و مدارس قدیمه [و حوزه‌های علمیه] در امر معاد. پس بدین ملاحظه، ما به هر دوی این مدارس قدیمه و جدیده محتاج‌تریم از ماهی به آب و از سبزه به آفتاب». bit.ly/2z6yeJT 🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع https://t.me/joinchat/AAAAAEcSpKxcTgJdg91neQ @rawinews
🌐مقتدا در قم و معما در بغداد راوی #سیاست_خارجی: تصاویری از حضور سید مقتدا صدر در مراسم اولین سالگرد درگذشت آیت‌الله هاشمی شاهرودی منتشر شده که امشب در حرم قم برگزار شده است. در این مراسم برخی مراجع تقلید و رؤسای کنونی و پیشین قوه قضائیه حضور داشتند. مقتدا صدر که از رهبران معترض عراقی است، در جریان اعتراضات سه ماه گذشته چند روز به نجف رفت، ولی بیشتر در قم اقامت داشته و چندین بار نیز تصاویری از وی در درس آیت‌الله سبحانی منتشر شده است. با این حال، برخی سران جریان صدر اخیرا مدعی ممنوع‌الخروج شدن مقتدا از ایران شده بودند. او که خواهان استعفای عادل عبدالمهدی بود، پس از استعفای وی و با وجود آنکه بیشترین کرسی پارلمان عراق را نسبت به احزاب دیگر در اختیار دارد، اما خود را از روند انتخاب نخست‌وزیر جدید کنار کشید و فعالیت مؤسسات خود را به حالت تعلیق درآورد تا همچنان یک معترض باقی بماند و سرنوشت سیاسی عراق در ابهام بیشتری قرار گیرد. عکس‌ها: شفقنا @rawinews
🌐فیض کاشانی در جدال میان عقل و نقل راوی : ملا محسن فیض کاشانی (1058- 977ش) از عالمان برجسته‌ شیعی در دوران صفوی است. او که با زبیده دختر استادش ملاصدرا شیرازی ازدواج کرده بود، از طرف استاد به لقب فیض مفتخر شد. همان‌گونه که ملاصدرا دیگر دامادش ملا عبدالرزاق لاهیجی را فیاض نام نهاد. برخی می‌گویند که مدرسه فیضیه به دلیل اقامت و تدریس فیض در آنجا بدین نام شهرت یافته است. فیض همچنین از شاگردان شیخ بهایی، مجلسی اول و میرداماد نیز بوده و به دانش‌های بسیاری تسلط داشت. با این حال به اعتقاد اندرو نیومن (استاد مطالعات اسلامی دانشگاه ادینبورو)؛ از نگاه اسلام‌شناسان غربی، فیض کاشانی بیشتر به عنوان یک عارف شناخته شده و از جنبه‌های فقهی و اخلاقی آثار او و نیز کارنامه عملی‌اش غفلت کرده‌اند (میراث ناتمام فیض کاشانی، فصلنامه تاریخ اسلام، ش 39، پاییز 88). در میان متفکران ایرانی، فیض کاشانی همچنان مورد اقبال است؛ آیت‌الله جوادی آملی اگرچه فیض کاشانی را «فقیه فلاسفه و فیلسوف فقها» می‌نامد (ادب فنای مقربان، ج2، ص 122)، ولی در خصوص اثر مهم تفسیری فیض (تفسیر صافی) معتقد است که برخی مبانی وی ‌با بنایی که می‌سازد همخوانی ندارد: «در مقدمه صافی، محکم و متشابه را از منظر عقلی یا در قالبی بیان کرده است که بیشتر آن عقلی است، اما در تفسیر آیه 7 آل عمران محکم و متشابه را به روال عادی‌اش مطرح کرده است که بیشتر نقلی است» (تفسیر تسنیم، ج 13، ص 201). در این میان برخی نواندیشان دینی هم به آرای فیض کاشانی توجه کرده‌اند. عبدالکریم سروش در مقاله‌ «جامه تهذیب بر تن احیاء» به مقایسه‌ دو کتاب «احیاء علوم الدین» غزالی و «المحجة البیضاء» فیض پرداخت. وی بعدها گفت: «فیض کاشانی شیعه‌ خالصی است که با اندیشه‌های غیر شیعی سر آشتی و مدارا ندارد». سروش اختلاف رأی میان غزالی و فیض را در امور فقهی دانسته و معتقد است که در اخلاق و عرفان اختلاف کمی دارند (نامه دوم سروش به بهمن پور، مهر1384). با این حال از رساله فارسی «انصاف» فیض کاشانی که در اواخر عمرش نوشته، پیداست که از اشتغال به علوم عقلی (فلسفه و کلام) و عرفان و تصوف سرخورده شده و گرایش بیشتری به علوم نقلی (قرآن و حدیث) یافته بود. او در 74 سالگی یافته‌های فلاسفه، متکلمین و عرفا را چیزی جز گمراهی نمی‌دید و البته تصریح می‌کرد که این سخن به معنای خروج آنان از مسلمانی و تکفیر آنان نیست (ده رساله فیض کاشانی، صص 195-183). این در حالی است که فیض همواره مخالفان قدرتمندی داشت که او را تا حد تکفیر می‌نواختند و از جمله شیخ احمد احسائی (پیشوای شیخیه) در کتاب شرح زیارت جامعه و در واکنش به اثرپذیری فیض از عرفان ابن‌عربی، به وی لقب «مُسئ قاسانی» یعنی بدکردار کاشانی داده بود که نقطه مقابل نام فیض یعنی محسن (نیکوکار) بود. همچنین فیض را به سبب فتوایی که در باب برخی احکام طهارت و نیز جواز آوازخوانی داده بود نکوهش می‌کردند. فیض در بحث آواز و موسیقی بر خلاف نظر مشهور فقها گفته که مجالس طرب و آواز متداول در زمان خلفای بنی‌امیه چون همراه با گناهان دیگری چون روابط نامشروع زن و مرد و سخنان ناروا بوده، حرام اعلام شده است و این به معنای حرمت ذاتی غنا نیست (مفاتیح الشرائع، ج2، صص 20 و 21). این فتاوی را فیض در کتاب فقهی «مفاتیح الشرائع» مطرح کرده که مهم‌ترین اثر فقهی اوست و بیش از 27 فقیه شیعه بر آن شرح و حاشیه نوشته‌اند؛ از جمله وحید بهبهانی؛ مهم‌ترین مجتهد مخالف اخباری‌گری که کتاب «مصابیح الظلام» را در شرح این اثر فیض تألیف کرده است. گفته می‌شود این کتاب را فیض در 35 سالگی تألیف کرده تا بتواند فقه استدلالی را به گونه‌ای مختصر تعلیم دهد. او ابتدا «معتصم الشیعه فی احکام الشریعة» را نوشته بود که مبسوط‌تر از مفاتیح بود، ولی علاقه مردم به متون مختصر سبب شد که تغییر رویه دهد و معتصم را ناتمام بگذارد. هر دو کتاب معتصم و مفاتیح نشان می‌دهد که او تا چه میزان از سبک مرسوم اخباری‌ها فاصله داشته و به روش مجتهدین نزدیک بوده است. از دیگر سو فیض در کتاب «سفینة النجاة» که در دفاع از اخباری‌گری و علیه اجتهاد شیعی نوشته، فقها را به‌تندی می‌نوازد و حتی در خاتمه کتاب، آنها را تلویحا با کافران عهد نوح نبی قیاس کرده و از مخاطب می‌خواهد که سوار کشتی نجاتی شود که او و دیگر اخباری‌ها برای نجات از مجتهدان تدارک دیده‌اند. فیض با وجود اشراف گسترده‌ای که به دانش‌های گوناگون داشته، نتوانسته بود به نظام فکری سازگار و منسجمی در میانه عقل و نقل دست یابد و زبان گزنده و زمانه پر تنش او نیز سبب افزایش بدفهمی‌ها درباره روش فکری و محصولات اندیشه‌ای وی می‌شد. شاید از همین روست که قضاوت‌ها درباره او همواره ضد و نقیض بوده است. @rawinews
🌐فقه؛ تغییرات زمانه و فقیه متطور 👈بازنشر به مناسبت دهمین سال وفات راوی : بارها از استادش مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی نقل می‌کرد: «إنّا کل یومٍ رجلٌ»: ما هر روز یک شخصیت جداگانه [و منطبق با اقتضائات روز] هستیم. آیت‌الله‌العظمی حسینعلی منتظری (1388-1301) را می‌توان از اثرگذارترین فقهای تاریخ شیعه دانست. تسلط کم‌نظیر او به دانش‌های گوناگون حوزوی از قبیل فقه، اصول، فلسفه و تاریخ، از این مجتهد نجف‌آبادی، یک فقیه تراز اول ساخت که توانست نظام فکری استادش آیت‌الله بروجردی را بسط و امتداد بخشد. از دیگر سخنانی که او از آقای بروجردی نقل می‌کرد این بود که بزرگیِ بزرگان، نباید مانع فکر کردن ما شود. ❇️این ویژگی‌ها در مرحوم منتظری تجسد ویژه‌ای داشت و سبب شد او صریح‌‌تر از استادش به نقد و نقادی بنشیند و تغییرات را بپذیرد. چه زمانی که به عنوان مهم‌ترین نظریه‌پرداز فقه سیاسی وارد عرصه شد و ماهیت بسیاری از احکام را «حکومتی» دانست، و چه زمانی که حقوق مردم و شهروندان را از فقه بیرون کشید و پررنگ کرد. امروز اگر کسی بخواهد درباره فقه حکومتی، انقلابی و نظام‌ساز، فقه حقوق بشری و آزادی‌خواه و فقه معطوف به جامعه مدنی پژوهش کند، نمی‌تواند مرحوم منتظری را نادیده بگیرد. آثار او در این زمینه، دست اول و مرجع غیر قابل چشم‌پوشی است. از دیگر اثرپذیری‌های آقای منتظری از مرحوم بروجردی، اعتقاد به «تورم علم اصول فقه» بود. این استاد و شاگرد بر این باور بودند که دانش اصول نباید از ذوق و فهم عرفی بشری دور شود و نتیجه این تورم، اولویت یافتن برخی مقدمات کمتر کاربردی، و متروک شدن ذی‌المقدمه‌هایی‌ است که در واقع، هدف اصلی دین‌پژوهی بوده‌اند. البته تفاوت این دو فقیه با برخی تحول‌خواهان حوزوی این بود که در کنار این انتقادها، راهکارهای مشخصی برای به‌روزرسانی علوم حوزوی ارائه می‌کردند. به عنوان نمونه، آقای منتظری معتقد بود که بحث «تعادل و تراجیح» که از اهمیت کاربردی ویژه‌ای برخوردار است، به دلیل آنکه در انتهای کتب و مباحث فقهی قرار گرفته، کمتر مورد اقبال طلاب و استادان واقع می‌شود و به حاشیه رفته است. در حالی که مبحث «مقدمه واجب» باید کمتر از زمان فعلی، وقت و انرژی حوزویان را اشغال کند. دیگر اثرپذیری آقای منتظری از استادش، توجه ویژه به اقوال فقهای متقدم بود. به باور آقای منتظری، تا پیش از ورود آقای بروجردی به قم در زمستان سال 1323شمسی کمتر کسی به کتب روایی و فقهی قدیم شیعه اقبال داشت و اغلب به منابع جدید همچون جواهر مراجعه می‌کردند. همین نگاه در شاگردان آقای بروجردی نیز کم‌وبیش دیده می‌شود که هنگام بررسی یک مسأله، نظرات فقهای ادوار مختلف و تطورات و تحولات فقهی را نیز در نظر می‌گیرند. ❇️با این حال، آیت‌الله منتظری اگرچه تأثیرات فراوانی از آیت‌الله بروجردی گرفته بود، اما شخصیت مستقل خود را در برابر استاد حفظ می‌کرد و در عین احترام، نقدهای صریح خود را به روش‌های مرجعیتی آقای بروجردی می‌گفت. یکی از این نمونه‌ها درخواست آقای بروجردی برای تعطیلی درس فلسفه آقای منتظری در مسجد امام حسن عسکری(ع) قم بود که حدود چهارصد شاگرد در آن شرکت می‌کردند. آقای منتظری در برابر درخواست استادش به او یادآور می‌شود که علم فلسفه در سطح دانشگاه‌ها برای دفاع از اسلام در برابر مارکسیست‌ها مورد نیاز است و نباید به بهانه فشار برخی علما یا فهم نادرست برخی طلاب از برخی مباحث فلسفه اسلامی، آن را به طور کلی رها و متروک کرد. رایزنی آقای منتظری اثر می‌گذارد و آقای بروجردی در صورت محدود شدن شاگردان و تغییر کتاب، با ادامه جلسات فلسفه علامه طباطبایی و آقای منتظری موافقت می‌کند. ❇️آقای منتظری اگرچه استاد و شارح مهم فلسفه اسلامی در حوزه قم بود، اما می‌کوشید مباحث فلسفه اسلامی را که حول مباحث انتزاعی و ذهنی شکل گرفته بود با مباحث اجتماعی که مبتنی بر «اراده و اختیار انسان‌ها» و «شرایط جامعه» است، خلط نکند(ص 97 خاطرات). همان‌گونه که فقه را نیز بی‌ربط به فلسفه اسلامی و دانشی اجتماعی و عرفی می‌دانست(ص 124خاطرات). در عین حال، در درس اخلاق نیز می‌کوشید مبانی اخلاقی خود را بر اساس آرای حکمای یونان بنا نکند و از اشراف کم‌نظیر خود به میراث روایی مسلمین مدد می‌گرفت. در دانش کلام نیز با وجود تسلطی که به آرای قدما داشت، معتقد به تأسیس کلام جدید بود و تکرار دعواهای معتزله و اشاعره را بی‌ثمر می‌دانست(ص 197خاطرات). منتظری را باید فقیهی جسور و صریح در پذیرش تغییرات و شرایط زمانه دید. او این ویژگی را از دو استاد اصلی‌اش؛ آیت‌الله بروجردی و امام خمینی به ارث برد و با بی‌پروایی و خطرپذیری کم‌نظیر خود درهم‌آمیخت و آثار قابل توجهی در دوره گذار فقه شیعه از عصر سنت به دوران مدرن عرضه کرد. شاید برخی آرای او مورد مناقشه و تردید قرار گرفته است، اما پژوهشگران نمی‌توانند روش‌مندی و دانش گسترده او را نادیده بگیرند. @rawinews
🌐در جست‌وجوی آرامش 🔺تقریری از داستان «ایمان ابراهیم» 1️⃣ «خدا هنوز نمرده است! آنچه قرار بود به مرگ دین ختم شود، به جای دین‌زدایی به جستجو برای یافتن اشکال جدیدی از حیات دینی منجر شده است. دین‌زدایی هرگز به پیروزی قریب‌الوقوع پادشاهی خِرَد منتهی نشد، زیرا انسان تنها با خِرد زنده نیست. اگر سنت دینی واقعا از بین برود تفاوت میان خیر و شر هم اعتبار خود را از دست می‌دهد. اگر فرهنگ حس دریافت امر مقدس را از دست بدهد، همه حس‌های خود را از دست خواهد داد». اینها سخنانی است که لِشِک کولاکوفسکی(2009-1927)؛ فیلسوف نامدار لهستانی و نویسنده کتاب مهم «جریان‌های اصلی مارکسیسم» در مصاحبه‌های دهه پایانی عمر خود گفته است. او که در جوانی از فعالان کمونیست بود، به تدریج از از مرام مارکس سرخورده شد و اکنون او را به عنوان یک منتقد مهم مارکسیسم می‌شناسیم. این گفتگوها را خسرو ناقد در کتاب «در جست‌وجوی معنای زندگی» گردآورده است. 2️⃣ عید قربان نه تنها یک عید بزرگ اسلامی است، بلکه ریشه در همه ادیان ابراهیمی دارد و دست‌کم در خلق یکی از مهم‌ترین آثار فلسفی غرب نقش داشته است: ترس و لرز؛ نوشته سورن کی‌یرکگور. او در این کتاب با پررنگ کردن نقش «ایمان» در داستان ایمان ابراهیم(ع) می‌گوید: «آن کس که ایمان دارد، جاودانه جوان می‌ماند. پس ستایش بر این داستان باد!». به باور کی‌یرکگور، ایمان ابراهیم فقط به زندگی اخروی نبود، بلکه به زندگی دنیوی و خوشبختی و سعادت این‌جهانی نیز ایمان داشت. داستان باشکوه قربانی کردن ابراهیم، متألهان مسیحی را به واکاویدن مکرر داستان غریب و قریب «ایمان» برانگیخته است؛ ایمانی که اگرچه رابطه خصوصی فرد با خداست، اما زندگی او و جامعه‌اش را تحت تأثیر قرار می‌دهد. 3️⃣ داستان «ایمان ابراهیم» در قرآن، ابعاد افزون‌تری هم دارد. علاوه بر داستان ذبح در سوره صافات، در آیه ۲۶۰سوره بقره نیز با پیامبری روبه‌رو هستیم که از خدا می‌خواهد زنده شدن مردگان را به او نشان دهد و در پاسخ به این پرسش که مگر ایمان نیاورده‌ای، می‌گوید: «بله ایمان دارم، ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد». گویا که اطمینان قلبی مرحله‌ای فراتر از ایمان است و ابراهیم به این مرحله نیز نائل می‌شود؛ اطمینانی که بی‌شک دستاورد ایمان است. 4️⃣ بشر امروز ناآرام‌تر از هر زمانی در جستجوی ایمانی است که به او اطمینان و آرامش قلبی دهد. اینجاست که ایمان ابراهیم‌وار دغدغه جدی‌تری برای انسان امروز شده است. عید قربان؛ جشن تقرب و نزدیکی ایمانی ابراهیم و فرزندش به خداست و شاید حامل این معنا که نه ایمان و نه اطمینان قلبی بدون تقرب جستن به خدا دریافت نمی‎شود؛ تقربی که آغازش برای مسلمانان با عرفه و تلاش برای خلوت‌گزینی و شناخت خداست. @rawinews
🌐روز مرگ «پادشاه اسلام» راوی : چنگیز مغول پس ازحمله به ایران، به دیار خود بازگشت و در سال 624 قمری(1227میلادی) در حدود 73سالگی درگذشت، ولی سال 656ق(1258م) با سومین حمله مغول به فرماندهی نوه چنگیز (هلاکو)، خلافت عباسی پس از پانصد سال سیطره بر جهان اسلام متلاشی شد. مغول‌ها در عین مدارا با مسلمانان، حدود چهل سال طول کشید که به صورت کامل، مسلمان شوند. البته تگودار پسر هلاکو اولین ایلخانی بود که مسلمان شد و نام «احمد» را برگزید، ولی کمتر از سه سال بر تخت سلطنت نشست و پس از ماه‌ها اختلاف و نزاع در سال 683قمری به دستور برادرزاده‌اش ارغون کشته شد. پس از مرگ هلاکو مغول‌ها سه دهه اغلب بین دو دین بودایی و مسیحیت در نوسان بودند. ابوالقاسم عبدالله کاشانی در کتاب «تاریخ اولجایتو» آورده که اولجایتو (اولین پادشاه شیعه جهان اسلام و هشتمین سلطان مغول ایران) وقتی در اواخر سال 709قمری برای زیارت کربلا و نجف رفته بود، شنید که یک سید شیعه را به دلیل اعاده نماز جمعه‌اش پس از اقتدا به امام جماعت سُنّی مسجد جامع بغداد به قتل رسانده و جسدش را سوزانده‌اند. در آنجا اولجایتو که نام سلطان محمد خدابنده را پس از شیعه شدن بر خود گذاشته بود، از زبان جدش چنگیز نقل می‌کند: «اگرچه دین و ملت اسلام، اختتام ملک و ادیان است، اما مسلمانان بدترین امت و نازل‌ترین قوم‌اند». اولجایتو سپس می‌گوید من تا الان این حرف جدم چنگیز را قبول نداشتم، ولی الان که دیدم یکی از اولاد پیامبرشان را به خاطر افزایش جمعیت نمازگزاران مسجدشان کشته‌اند، به صداقت و حقانیت حرف جدم ایمان آوردم (تاریخ اولجایتو، ص 91). اگر دوره کوتاه سلطان احمد تگودار را به حساب نیاوریم، غازان خان (برادر کوچک اولجایتو) هفتمین سلطان مغول، نخستین ایلخانی است که رسما اسلام آورد و لقب «پادشاه اسلام» بر خود گذاشت و به ترویج اسلام و محدود کردن سایر ادیان کوشید. غازان به تشویق یکی از وزرای معروف مغول به نام خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی در سال 694ق اسلام آورد و نامش محمود شد. خواجه صدرالدین (صدر جهان) وزیر مسلمان حکومت ایلخانی بود که رقیب خواجه رشیدالدین فضل‌الله همدانی محسوب می‌شد و از همین رو چهره مثبتی در «جامع‌التواریخ» ندارد. صدر جهان که پدرانش در زنجان قاضی بودند، به اتهام فساد مالی در سال 697ق اعدام شد. آن‌گونه که تاریخ وصاف آورده، صدر جهان به شرطی حاضر به کمک به غازان برای شکست دادن رقیب و رسیدن به تخت سلطنت شده که غازان «در تقویت دین محمدی(ص) به اقصی‌الغایة بکوشد»(ج3، ص 322). خواجه رشیدالدین هم گزارش داده که وقتی امیر نوروز (سردار مغول) غازان را تشویق به مسلمان شدن کرده، غازان گفته: «روزگاری است که این اندیشه در خاطر است»(جامع‌التواریخ، ج2، ص1254). تاریخ رشیدی سپس گفته: «پادشاه پیوسته استکشاف حال دین اسلام می‌نمود و دقایق و حقایق آن سؤال و بحث می‌کرد»(همان، ص 1255). سرانجام او می‌پذیرد که اسلام آورد و در اوایل شعبان 694ق در سن 24سالگی مسلمان می‌شود. او در مجلس تشرف به دین اسلام گفته: «اسلام دینی به غایت متین و مبین است و بر جمیع فواید دینی و دنیاوی محتوی ... و اما عبادت اصنام محض بی‌کفایت است و از عقل و دانش به غایت دور»(همان، ص 1255). از آنجا که همگان می‌پنداشتند مسلمان شدن غازان خان، دلایل سیاسی و مادی داشته، خواجه رشیدالدین در انتهای روایت خود می‌آورد: «بر کافّه عقلا پوشیده نیست که اسلام و ایمان پادشاه اسلام؛ غازان خان از سر صدق و اخلاص بود و از شوائب ریا و رعونت مبرا و مصفا»(همان، ص 1256). به هر حال، سلطان محمود غازان به مذهب حنفی درآمد، ولی به امامان شیعه و سادات نیز احترام فراوان می‌گذاشت. او نخستین سلطان مغول بود که از حکومت مغولستان اعلام استقلال کامل کرد. این مشخصه، او را هم از سلطان احمد تگودار متمایز می‌کرد و هم از سایر حکام ایران در دوره عباسی. او کوشش فراوانی کرد تا ذهنیت منفی ایرانیان نسبت به جنایات اجداد مغولش را اصلاح کند و حتی به مورخان دربار خود اجازه داد در نکوهش جنایات چنگیزیان بنویسند و حقایق را سانسور نکنند. غازان در 11 یا 15شوال سال703 در 33سالگی درگذشت و برادرش اولجایتو به سلطنت رسید. اولجایتو در سال 709ق رسما خود را شیعه نامید و تشیع را مذهب رسمی ایران اعلام کرد. بنابر این، نخستین پادشاهان مسلمان و شیعه ایران مستقل، این دو برادر مغول از نسل چنگیز بودند که البته سهم مهمی در آبادانی ایران داشته‌اند. شاید نقل یکی از سخنان منسوب به اردشیر بابکان ساسانی در یکی از منابع تاریخی دوره غازان و اولجایتو به شناخت ذهنیت مغول‌های مسلمان کمک کند. وَصّاف‌الحضرة از اردشیر اول نقل کرده که: دین و حکومت برادران دوقلو هستند؛ دین، اصل است و حکومت هم نگهبان آن. این دو بدون همدیگر نابود و تباه می‌شوند (تاریخ وصّاف، ج3، ص317). عکس: نقاشی مسلمان شدن غازان در جامع‌التواریخ @rawinews
🌐اذان صبح؛ چالش مذهبی رسانه ملی راوی : چند سالی است که انتقادها از صدا و سیما به‌سبب نحوه اعلام زمان اذان صبح افزایش یافته است. رسانه ملی اوقات شرعی را بر پایه محاسبه مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران اعلام می‌کند و این زمان با زمانی که مورد تأیید برخی مراجع برجسته تقلید است بین ۵ تا ۲۰ دقیقه تفاوت دارد. از همین رو طبق فتوای بسیاری از فقها اگر کسی بلافاصله پس از اعلام اذان صبح نمازش را بخواند نمازش باطل محسوب می‌شود، هرچند احتیاطا روزه از همین زمان آغاز شود بهتر است. دست‌کم در سال‌های ابتدای دهه شصت، مرحوم آیت‌الله‌العظمی خوانساری و طی سال‌های اخیر آیات عظام سیستانی، شبیری زنجانی و مکارم شیرازی از مقلدین خود خواسته‌اند که نماز صبح را دقایقی پس از اذان صبح رسانه ملی بخوانند. دو سال گذشته دفتر آیت‌الله‌العظمی سیستانی در مشهد طی بیانیه‌ای تأیید کرد که در جلسه فقهی این دفتر که خرداد ۹۶ برگزار شده بود علمای حاضر در جلسه و نمایندگان آقای سیستانی ضمن بی‌اعتبار دانستن اذان صبح اعلامی صدا و سیما از مؤمنین خواسته‌اند که بین ۸ تا ۲۰ دقیقه به تفاوت فصول مختلف برای اقامه نماز صبح درنگ کنند. در استفتائی که از دفتر ایشان شده گفته‌اند: اذانی که پخش می‌شود معتبر نیست و باید به مقداری صبر کنند که وقت داخل شود و امکان دیدن فجر صادق با چشم غیر مسلح فراهم باشد‌. همچنین آیت‌الله‌العظمی شبیری زنجانی نیز محاسبه مؤسسه لواء در قم را تأیید کرد که در ماه رمضان پارسال حدود ۱۳ دقیقه از اذان صبح رسانه ملی تأخیر داشت و در فصول مختلف بین ۸ تا ۱۴ دقیقه پس از اذان رسانه ملی است. آیت‌الله‌العظمی مکارم نیز در سایت رسمی خود آورده است: «با توجّه به اینکه حدود ۵ دقیقه نیز [پخشِ] اذان طول مى‌کشد، بعد از پایان اذان وقت نماز صبح داخل شده است و قبل از آن مشکل است». با این تفاصیل به نظر می‌رسد که بی‌توجهی رسانه ملی به تکثرها و تنوع‌های موجود در جامعه و دیدگاه‌های کارشناسان و متخصصین ابعاد بغرنج‌تری دارد که روز به‌روز آسیب بیشتری به جایگاه ملی و حرفه‌ای این رسانه می‌زند. 🔻راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع @rawinews
🔸زعیم قم معاصر دهم فروردین 1340 آیت‌الله‌العظمی سید حسین احمدی طباطبایی بروجردی؛ پرنفوذترین مرجع تقلید تاریخ حوزه معاصر قم در سن 86سالگی درگذشت. در دوره 16 ساله مرجعیت آیت‌الله بروجردی بود که قم به مثابه یک تفکر و روش حوزوی مستقل در برابر نجف قد علم کرد و دوگانه مهمی در تاریخ معاصر حوزه‌های شیعه ایجاد شد. برخی از چهره‌های شاخص حوزه قم که در عداد مراجع معاصر بوده‌اند، آیت‌الله‌ بروجردی را پایه‌گذار مدرسه قم معاصر می‌دانند. حضرات آیات عظام منتظری و شبیری زنجانی از این دسته‌اند. اغلب مراجع برجسته کنونی شیعه نیز شاگرد وی بوده‌اند. مشخصه عمده سیاسی و اجتماعی دوره مرجعیت آقای بروجردی، اقتدار قم در برابر تهران و گسترش دامنه فعالیت حوزه به قاره‌های مختلف جهان بود. آقای بروجردی کوشید در دوره 16 ساله مرجعیت خود، تنها در امور مذهبی دخالت کند و تذکرات وی به حکومت نیز محدود به دغدغه‌های مذهبی بود. بیشترین تلاش آقای بروجردی، مصروف گسترش مراکز دینی در کشورهای مختلف جهان شد و او را باید نخستین مرجع شیعه دانست که در آمریکا، اروپا و آفریقا مراکز مذهبی برای شیعیان بنا کرد و مبلغان برجسته‌ای به این قاره‌ها فرستاد. با وفات آیت‌الله بروجردی در فروردین 1340 محمدرضا شاه پس از بیست سال سلطنت، احساس کرد که مهم‌ترین مانع برنامه‌های جنجالی وی از پیش پا برداشته شده و می‌تواند «انقلاب سفید شاه و ملت» را به آسانی عملی کند. عصر دهم فروردین 1340 جعفر شریف‌امامی؛ نخست‌وزیر به همراه حاج‌آقا رضا قائم‌المقام‌الملک رفیع؛ مشاور ارشد رضاشاه و رابط محمدرضا شاه با علما؛ به عنوان نمایندگان ویژه شاه در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله بروجردی شرکت کردند. عکس: عیادت شاه جوان از آیت‌الله بروجردی در بیمارستان فیروزآبادی شهرری، دی 1323. چند روز پس از این عیادت بود که آقای بروجردی به دعوت علمای قم به این شهر رفت و 16 سال حوزه این شهر را رهبری و اداره کرد. @rawinews
🌐فاطمیه چرا عاشورایی شد؟ راوی : سال ۱۳۷۹ بود که زمزمه سخنرانی مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین فضل‌الله در قم غوغایی به‌پا کرد. روحانی برجسته ضداسرائیلی لبنان در خطبه نماز جمعه‌اش در بیروت با لحن طعنه‌آمیزی امکان عقلی «ضرب و جرح» و «شهادت» را درباره حضرت فاطمه زهرا(س) این‌گونه زیر سؤال برده بود: «مردم از شخصیت حضرت زهرا(س) غافل شده و به مسأله شکستن پهلو مشغول شده‌اند. این چیزی است که در عقل ما نمی‌گنجد. برخی از مردم می‌گویند سید به شکسته شدن پهلو ی زهرا اعتقاد ندارد و این از اصول دین است. بیاید کمی فکر کنیم. اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی چه بود؟ امام علی ترسو بوده؟! شما همگی ازدواج کردید، اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت می‌نشینی و می‌گویی «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»؟! یا از همسرت دفاع می‌کنی؟ اگر دفاع نکنی مردم در مورد تو چه می‌گویند؟ ... آن‌طور که می‌گویند میخ زنگ زده بود. آیا این معقول است؟! برای من قانع‌کننده نیست. برای بسیاری از مردم فقط گریاندن مهم است و هر حدیث غیرعقلی را می‌پذیرند». این سخنان که در یک جمع عمومی و بدون بیان استدلال‌های علمی در تضعیف مستندات باوری که به اذعان خود فضل‌الله باور اغلب شیعیان است بیان شده بود، واکنش‌های تند مراجع قم را در پی داشت؛ گروهی به صدور بیانیه اکتفا کردند، گروهی به تألیف کتاب در نقد سخنان فضل‌الله پرداختند و مرحوم آیت‌الله‌العظمی تبریزی نیز دسته عزاداری خود را در قم به راه انداخت و آیات عظام صافی گلپایگانی، وحید خراسانی و مرحوم فاضل لنکرانی از وی تبعیت کردند. میرزای تبریزی همچنین خواهان عاشورایی شدن فاطمیه در سراسر کشور شد تا مانع از فراموش شدن ظلم‌‌های متعدد علیه دختر پیامبر شود. مرحوم فضل‌الله در واکنش به انتقادات گسترده علمای شیعه کتابی به نام «الزهراءالقُدوَة» نوشت و در صفحه 109 آن گفت که منکر شکستن پهلو، سقط جنین و شهادت حضرت زهرا(ع) نشده و صرفا پرسش‌هایی درباره سند و متن روایت‌های موجود مطرح کرده است. آقای فضل‌الله همچنین با اشاره به اینکه تشکیک وی کمتر از تشکیک شیخ مفید و شیخ محمد حسین کاشف‌الغطاء بوده، در صفحه 183 کتاب، معنای مرسوم درباره عبارت «الصدیقة الشهیدة» در حدیث امام کاظم(ع) را نپذیرفته و گفته بود که مراد از «شهید» در این روایت، نه «مقتول»، بلکه «گواه» است که مقامی برتر از شهید به معنای مقتول دارد. وی در سخنرانی‌های دیگرش نیز گفت که فقط خواهان تحقیق درباره صحت این روایات شده و آنها را انکار قطعی نکرده است. وی البته در همان ایام در زیارت زینبیه دمشق به آیت‌الله سید فاضل میلانی؛ اسلام‌شناس برجسته مقیم لندن گفته بود: «هر چه در روایات شهادت نگاه کردم آنها را ضعیف یافتم و سند محکمی برای این موضوع پیدا نکردم». و پاسخ شنیده بود: «اگر ملاک شما ضعف سند است، دستگاه مرجعیتی هم که شما در لبنان به هم زده‌اید، بند حدیث ضعیف عمر بن حنظله است». یکی از منابع مورد استناد آیت‌الله فضل‌الله کتاب «جنة المأوی» نوشته آیت‌الله محمدحسین کاشف‌الغطاء بود که در صفحه 63 هرگونه ضرب و جرح حضرت فاطمه را از نظر وجدانی و عقلی غیر قابل قبول دانسته است. نحوه استدلال فضل‌الله نیز همانند کاشف‌الغطاء بود و هر دو می‌گفتند امکان نداشته که چند روز پس از وفات پیامبر(ص) چنین رفتاری با دختر ایشان صورت گیرد. کاشف‌الغطاء به روحیه عربی استناد کرده که ضرب و جرح زنان را خلاف شأن مردانگی می‌دانسته‌اند و حتی یکی از منصوبان ابن‌زیاد در سال 61 هجری به این روحیه ملتزم بوده است. با این حال آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی که بر کتاب استادش پاورقی زده است، در پاسخ به این استدلال استادش یادآوری کرده که علاوه بر وجود روایات فراوان و صحیح در منابع شیعه و برخی منابع اهل سنت که دلالت بر ضرب و جرح دارد، نمی‌توان به صرف اینکه در سخنان امام علی و حضرت فاطمه(ع) اشاره‌ای به ضرب و جرح نشده، انبوه روایات شیعه و سنی را انکار کرد، چرا که بسیاری از افراد بزرگ‌منش در رفتارهای اعتراضی خود گلایه‌های شخصی را مطرح نمی‌کنند. لذا امام علی و همسرشان نیز صرفا به غصب خلافت و مصادره فدک که جنبه مهم اجتماعی و عقیدتی داشت اشاره می‌کردند. به نظر می‌رسد که ایراد سید فاضل میلانی به سید فضل‌الله خدشه‌ای جدی است، چراکه اگر قرار باشد روایات تاریخی را با عقلانیت فردی و امروزی بسنجیم، نباید یک بام و دو هوا رفتار کنیم و در نتیجه مجبوریم بخش مهمی از میراث فرهنگی خود را کنار بگذاریم. تا زمانی که منتقدان ضرب و جرح و شهادت دختر پیامبر(س) استدلال‌های مشخص خود در تضعیف روایات را عرضه نکنند این جدال، بی‌ثمر و تفرقه‌افکن خواهد ماند، چرا که با روش استدلال آنها می‌شود حتی در فاجعه عاشورا و بسیاری از فجایع قطعی تاریخی نیز خدشه نمود. اینجاست که می‌توان منطق عاشورایی کردن فاطمیه را درک کرد. @rawinews