فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍀﷽🍀🍃
رمان #بنده_نفس_تا_بنده_شهدا 🍃🌷
#پارت72
تو سال 94کلا زندگیم عوض شد
#زینب راهی #کربلا شد ...
و من با اشک راهیش کردم
خودمو هزاربار لعنت کردم که چرا سفر دوم
کربلا را نرفتم ...
تو این مدت منم پیگیر #خادم_الشهدا بودم
تو سایت #کوله_بار عضو شدم....
شهریور ماه بود که باهام تماس گرفتن
که کلاس خادمی داریم ...
من همه ی آرزوم بود که خادم #طلائیه
و #شلمچه باشم ــ...
اما وقتی تو کلاس خادمی گفتن #شرهانی
قیافم 😐😐😐😣😣 دیدنی شد
ای بابا شرهانی کجاست ....؟؟؟
من اصلا این منطقه را نمیشناختم
عجبا
خدایا شانس پخش میکردی من کجا بودم
رفتم خونه
مامان :#حنانه چته دختر؟
کشتی هات غرق شده ؟
-#خادمیم افتاده #شرهانی
مامان:بسلامتی خب چته ...
-من دوست داشتم #طلائیه یا #شلمچه باشم
مامان :خدا خیر و صلاح آدما را بهتر میدونه
برو لااقل یه ذره درمورد منطقه #شرهانی تحقیق کن ببین
کجاس و چی داره تا ی شناخت ازش داشته باشی
-باشه
#ادامه_دارد....
💕| @dokhtarane_booyesib
🍃| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت72
او مىخواهد كشتن امام حسين عليه السلام را يك نوع حركت مردمى نشان بدهد. اكنون پنج هزار سرباز كوفى در كربلا حضور دارند و او به خوبى مىداند كه ياران امام به صد نفر هم نمىرسند. امّا او به فكر يك لشكر سى هزار نفرى است. او مىخواهد تاريخ را منحرف كند تا آيندگان گمان كنند كه اين مردم كوفه بودند كه حسين عليه السلام را كشتند، نه ابن زياد!
در كوچههاى كوفه اعلام مىشود همۀ مردم به مسجد بيايند كه ابنزياد مىخواهد سخنرانى كند. همۀ مردم، از ترس در مسجد حاضر مىشوند. چون آنها ابنزياد را مىشناسند. او كسى است كه اگر بفهمد يك نفر پاى منبر او نيامده است، او را اعدام مىكند.
ابنزياد سخن خويش را آغاز مىكند: «اى مردم! آيا مىدانيد كه يزيد چقدر در حقّ شما خوبى كرده است؟ او مىخواهد كشتن امام حسين عليه السلام را يك نوع حركت مردمى نشان بدهد. اكنون پنج هزار سرباز كوفى در كربلا حضور دارند و او به خوبى مىداند كه ياران امام به صد نفر هم نمىرسند. امّا او به فكر يك لشكر سى هزار نفرى است. او مىخواهد تاريخ را منحرف كند تا آيندگان گمان كنند كه اين مردم كوفه بودند كه حسين عليه السلام را كشتند، نه ابن زياد!
در كوچههاى كوفه اعلام مىشود همۀ مردم به مسجد بيايند كه ابنزياد مىخواهد سخنرانى كند. همۀ مردم، از ترس در مسجد حاضر مىشوند. چون آنها ابنزياد را مىشناسند. او كسى است كه اگر بفهمد يك نفر پاى منبر او نيامده است، او را اعدام مىكند.
ابنزياد سخن خويش را آغاز مىكند: «اى مردم! آيا مىدانيد كه يزيد چقدر در حقّ شما خوبى كرده است؟ او براى من پول بسيار زيادى فرستاده است تا در ميان شما مردمِ خوب، تقسيم كنم و در مقابل، شما به جنگ حسين برويد. بدانيد كه اگر يزيد را خوشحال كنيد، پولهاى زيادى در انتظار شما خواهد بود». آنگاه ابنزياد دستور مىدهد تا كيسههاى پول را بين مردم تقسيم كنند.
بزرگان كوفه دور هم جمع شدهاند و به رقص و پايكوبى مشغولاند. مىبينى دنيا چه مىكند و برق سكّهها چه تباهىها مىآفريند.
به ياد دارى كه روز سوّم محرّم، چهار هزار نفر فريب عمرسعد را خوردند و براى آنكه بهشت را خريدارى كنند، به كربلا رفتند. امروز نيز، عدّهاى به عشق سكّههاى طلا آماده مىشوند تا به كربلا بروند. آنها با خود مىگويند: «با آنكه هنوز هيچ كارى نكردهايم، يزيد برايمان اينقدر سكّۀ طلا فرستاده است، پس اگر به جنگ حسين برويم او چه خواهد كرد.
بايد به فكر اقتصاد اين شهر بود. تا كى بايد چهرۀ فقر را در اين شهر ببينيم و تا كى بايد سكّههاى طلا، نصيب اهل شام شود. اكنون كه سكّههاى طلا به سوى اين شهر سرازير شده است، بايد از فرصت استفاده كنيم».
مردم گروه گروه براى رفتن به كربلا و جنگ با امام آماده مىشوند. آهنگران كوفه، شب و روز كار مىكنند تا شمشير درست كنند. مردم نيز، در صف ايستادهاند تا شمشير بخرند.
🔜ادامه دارد...
♥️| @dokhtarane_booyesib
🌿| @booyesib_ir