#پویش_دوست_شهیدم
3⃣1⃣ سیزدهمین خاطره..
بسم رب الشهدا والصدیقین
رو به رو عکسش نشسته ام،
افکارم پر میکشد به چند سال قبل،نشسته بودم گوشه نمازخانه مدرسه،از زیر کلاس در رفته بودم،یکی از آن بچه هایی که در ذهن من لقب بی مغز را گرفته بود نزدیکم شد.
گفت:چخبر گنگ مدرسه؟
هیچ دوست نداشتم با او هم کلام شوم.اجبار بود.بعد ها فهمیدم ین اجبار چقدر دوست داشتنی شد،
گفتم:ممنون
گفت :شنیدم بچه کتاب خوانی هستی.بگو ببینم قصه دلبری معروف را خوانده ای؟
از اسمش مشخص بود درباره شهدا است.آخر این آدمی که من میشناسم کتاب های سبک کلاسیک ادبیات روسی میدانست چیست؟
از آن هایی که من میخواندم..
گفتم :نه، نخوانده ام.
گفت :پیشنهادش میکنم.
برای اتمام بحث گفتم:باشه میخونم.
چند روزی ذهنم را به خود مشغول کرده بود.مخصوصا کلمه (معروف).جالب بود برایم.
پیگیر شدم.همه کتاب فروشی های شهر را زیر و رو کردم.نداشتند.یک سفر به قم رفتم.همان جا خریدمش.
باور نکردنی بود.به یزد نرسیده تمامش کرده بودم!!!
من؟!دختری که هیچ انگیزه ای برای زندگی نداشت و فکر های احمقانه خودکشی از ذهنش عبور میکرد، حالا شیفته شخصیت مردی شده بود که به او میگفتند شهید.
اصلا معنی شهید چیست؟؟؟
دختری که در خانواده سپاهی و ولایی بزرگ شده بود ولی هیچ رفتارش به این خانواده نمیخورد.حتی ذره ای..
حالا همان دختر ذهنش مشغول شده بود و میخواست بیشتر بشناسد دنیا خود را..
از آدم هایی که میشناخت و قابل اعتماد بودند شروع کرد به پرسش،از نماز خواندن و دین تا شهید و وضیعیت نظامی..
باورش نمیشد اینقدر این دنیا زیبایی دارد.باورش نمیشد اینقدر زندگی هم زیباست.
👇👇👇ادامه...
هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها یزد
#پویش_دوست_شهیدم 3⃣1⃣ سیزدهمین خاطره.. بسم رب الشهدا والصدیقین رو به رو عکسش نشسته ام، افکارم پ
ادامه خاطره سیزدهم.. 👇👇
داستان را خلاصه کنم.انگار شهید محمد خانی کار خود را با دل و ذهن دخترک کرده بود.
دختری که نمیدانست نماز چگونه خوانده میشود و شهید کیست و بابت تمام این ها با خانواده خود هر روز دعوا داشت، حالا تشته شده بود به اطلاعاتی که قبلا آن ها را بی ارزش میخواند، دختری که اقدام به خودکشی کرده بود حالا امید زندگی داشت.
با صفحه صفحه عمار حلب گریه میکرد، موبایلش شده بود پر از عکس شهدا، مخصوصا حاج عمار..
دوستانش عوض شدند.خطش عوض شد..
در یک کلام«زندگی اش عوض شد.»
چادری شده بود،از آن پوشش های امروزی در آمده بود..خانواده اش از این تغییر بسیار خوشحال بودند، انگار التماس های مادر دخترک به شهدا گرفته بود.
از زبان همان دختر:
شب اول محرم امسال بود. من از هیئت برگشته بودم و خیلی حالم گرفته بود، نشستم و طبق عادت این چند ساله با شهید صحبت کردن، از همه چی براشون گفتم. خیلی آروم شده بودم. خسته شده بودم. سر سجاده همان جا خوابیدم. خواب دیدم که خلدبرین، گلزار شهدا گمنام یزد نشستم و دارم گریه میکنم. همزمان مداحی هم پخش میشد. سرم اوردم بالا دیدم یه جفت کفش بغلم هست. سرم اوردم بالا تر، دیدم که شهید ایستادند کنارم. هیچی نمیتونستم بگم. انگار دهنم قفل شده بود.
یه دسته گل نرگس دستشون بود. به من دادند و گفتند: آرزوتون برآورده شده.
من خیلی سریع گل را بو کردم. زمانی که وارد حرم میشیم یک رایحه خوشی هست. دقیقا همون بود. یک لبخند به من زدند و قدم به عقب برداشتند و رفتند. زمانی که از خواب پریدم هنوز اون بو را حس میکردم و به پهنا صورت اشک میریختم. باورم نمیشد.
من خیلی آرزوی کربلا را داشتم. هیچ موقع نرفته بودم انگار همون شب کربلای من امضا شد.
من دو ماه بعد به کربلا رفتم...😢
داستان زندگی طولانی هست اما زمان کم برای گفتنش.
اینجاست که میرسیم به این جمله:
"شهدا زنده اند" ...
📌 دهقان نیری از یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب #قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
4⃣1⃣ چهاردهمین خاطره...
سلام،
بسم رب الشهداء
کلنا فداک یا زینب(س)
#رفیق شهیدم
بهتر است بگم اولین آشنایی من با محمد حسین همون اوایلی بود که من میرفتم هیأت انصار ولایت (یزد) اون زمان هیأت داخل حسینیه ارگ مراسم داشت و محمد حسین هم یه جای خاصی کنار منبر مینشست دست راست منبر و دست چپ سخنران همیشه جاش اونجا بود وطبق معمول هم بعد از مراسم گعده میگرفت با بچه ها که متاسفانه من چون با ایشون زیاد آشنا نبودم شاید در حد یکی دست دادن یا حال و احوال پرسی بود ارتباطم، وشاید جالب باشدوقتی شهید شد روز به روز ارتباطم باهاش بیشتر شده وخیلی خاطره ها با رفیق شهیدم پیدا کردم.
یک جمله ای که محمد حسین همیشه به دوستان هیأتی میگفته این است که زیارت اهل بیت نه به قسمت هه نه به همت فقط به دعوته ومجلس اهل بیت حکم حرم رو داره از اول تا آخرش رو مایه بگذارید و خودتون رو باید در محضر ارباب ببینید همونطور که اونجا خودتو ن رو خرج میکنید اینجا هم خرج کنید.. اگه تونستید اینجوری بشید، میشيد شهدا.. اونوقت یه سلامی هم که میدی جوابش رو میشنوی.
📌 محمد جواد رعیتی از یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
5⃣1⃣ پانزدهمین خاطره...
سلام و درود وقتتون بخیر،
یه روز منو دوستم باهم بحثمون شد و من خیلی از ایشون دلخور شدم و ازش با ناراحتی جدا شدم و اومدم خونه
حدود نیم ساعت بعد زنگ خونه خورد، دوستم پشت در بود، با یه جعبه و دوتا کتاب اومد و ازم عذرخواهی کرد و گفت به حرمت این شهید منو ببخش...
اون لحظه سکوت کردم و اون رفت..
اون کتابی که برام اورده بود رو شروع کردم خوندن و شروع آشنایی من با محمدحسین شد..
من همیشه به همه میگم محمدحسین خودش اومد درِ خونم
حالا که اومده میخواد بمونه تا تهش با من
من معتقدم شهدا خودشون انتخاب میکنن کجا و کِی و پیش کی برن...
محمد حسین بارها و بارها منو تو وهله های مختلف زندگی و گرفتاریها و مشکلات شگفت زده کرده
بارها بهم ثابت کرده که رفیق نیمه راه نیست..
بارها تو اوج غصه و ناراحتی منو دعوت کرده جاهایی که اصلا باورم نمیشد،
هیچوقت تنهام نذاشت...
📌 رکن الدینی از یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#دوشنبه_های_فرهنگی
برنامه دوشنبه های فرهنگی هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها، مورخ ١۵ آبانماه، با اقامه نماز جماعت مغربین و حضور تعدادی از نوجوانان در سینما و تماشای فیلم سینمایی زیبای #بچه_زرنگ برگزار گردید
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#پای_کار_انقلابیم
#نسل_جوان
#دوشنبه_های_فرهنگی
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
هدایت شده از هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها یزد
48.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 #کلیپ
#مراسم_ویژه
🥀🏴 هفتمین سالروز شهادت شهید مدافع حرم، #شهید_محمدحسین_محمدخانی 🏴🥀
#واحد_تند : ماه آبان میدهد بوی..
🎙 #کربلایی_مجتبی_حجتی
🖊 شاعر #کربلایی_مجتبی_حجتی
برادر #امیرحسین_قبادی_پور
(برگرفته از شعر ماه اسفند میدهد بوی)
🗓 چهارشنبه ١٨ آبانماه ١۴٠١
#پای_کار_انقلابیم
#زن_عفت_افتخار
#مرد_غیرت_اقتدار
#مدافع_حرم
#مدافعین_امنیت
#امنیت_اتفاقی_نیست
#رسانه_حاج_عمار
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
6⃣1⃣شانزدهمین خاطره...
سلام
الی الحبیب
حرف زدن از حاجی کار راحتی نیست...
اسمشو زیاد شنیده بودم
از کار های فرهنگی که میکرد و هیئتی که داشت
حتی اسمش بود بریم خونشون، که خب نشد
وقتی خبر شهادتش رو شنیدم برق از سرم پرید
باورم نمیشد اونی که انقدر حرفش بود و همه میخواستنش حالا دیگه نیست و رفته
نشد برم تشیع...
حدودای سال ۹۶ بود
به فکر افتادیم به اسمش کار کنیم
کارمونم گرفت و خیلی موثر شد که بگذریم
تو شهر غریب زندگی میگردم و دیسک کمر داشتم
دخترم حدودا ۳ سالش بود
یه شب حال خیلی بدی داشتم و از درد کمر فقط اشک میریختم
دست تنها بودم و دخترمم خیلی داشت اذیت میکرد
نگاه کردم به عکساش رو دیوار
با گریه گفتم محمدحسین یعنی واقعا نمیخوایی به دادم برسی نمیخوایی تو این شهر غریب بهم کمک کنی نمیبینی چقدر نا توانم و حالم بده
با بغض و دل شکستگی روم رو ازش برگردوندم و ادامه کارم و دادم
خدا شاهده بعد چند دقیقه انگار دیگه هیچ دردی تو کمرم نبود...
ادامه خاطره.. 👇👇
ادامه خاطره شانزدهم .. 👇👇
یه دوره ای به یه مشکل بزرگی تو زندگیم بر خوردم که طبیعتا باید یک سالی طول میکشید تا حل بشه
مامانم خیلی داشت بهش فشار میومد
یه روز با داد و بیداد گفت چیه هی محمدحسین محمدحسین میکنی، هااا، کو پس، اینهمه براش کار کردی، اینهمه سنگشو به سینه زدی، کو پس چرا کمکت نمیکنه
دلم شکست، گفتم مامان نگو اینجوری توروخدا، شاید همینقدر هم که تا اینجا رسیدم کمک خودش بوده باشه
فردا شبش بود، مادرم خواب دید حاجی پا به پای بابام داره کارامو میکنه و میگه من هستم من دارم کمک میکنم
مامانم میخندید میگفت خوب بهم فهموند که هست
و کاری که برا یه سال بود تو کم تر از دو ماه تموم شد و نجات پیدا کردم
هر وقت براش چله آل یاسین بر میدارم حتما جوابمو میده حتی اگر حاجتمو نگیرم یه نشونی ازش میبینم که میفهمم حاجتم شاید به صلاحم نبوده ولی محمدحسین بوده و حواسش بهم هست
هرچی بخوام بگم کمه... از معجزاتش و بودناش نمیشه به این راحتیا گفت...
الهی خدا عاقبت هممون رو ختم به شهادت کنه...
یا حق
📌 صادقی از قم
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
7⃣1⃣ هفدهمین خاطره..
سلام برادر
یه خاطره یادم افتاد...
یادواره شهدا داشتیم
شب قبل مراسم بود، دیگه کارا خیلی فشرده شده بود.
هر کسی مشغول کاری بود.
میخواستم کتیبهی دور سقف شهدای گمنام رو بزنم، نردبان نبود. بوداااا ولی دسته بچه ها بود و در دسترس نبود چارپایه یا چیزی ... محمد حسین اومد و دید کارم گره خورده، گفت برو بالا، من نردبانت. منم رفتم و کتیبه رو نصب میکردم. یه باد شدیدی هم میومد. اونقدر بلند بلند میخندیدیم و داد میزدیم که جلب توجه شد و بچه ها اومدن و نگاه میکردن و تیکه مینداختن😂
یه خاطره که یه هویی یادم اومد
📌سجاد چاره جو تهران
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
8⃣1⃣ هجدهمین خاطره..
سلام..
خسته نباشید..
اولین بار موقع شهادت ایشان را شناختم . بعدها مستندی در رابطه به ایشان دیدم و پی به نبوغ نظامی ایشان بردم.
یادهست که ایشان خواب بین الطلوعین را دوست نداشت و این برعکس ماها که به خواب خیلی اهمیت میدهیم..
الان فهمیدم چرا حاج قاسم برای ایشان صدقه کنار می گذاشت.
از این ذخایر زیاد داریم .
انشا الله قدر دان باشیم .
📌سلطانبی از یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
9⃣1⃣نوزدهمین خاطره
"ولَاتَحسَبنَّ الَّذينَ قُتلوا في سَبيل اللَّه اَمواتا،بَلْ أحياءٌ عند ربِّهم يرزقُون"
زیاد کتاب میخواندم چه در دوران مدرسه که لقب بچه درسخون رو بهم میدادند و چه در اوقات فراغت.البته خوراکم کتاب های مربوط به زندگی شهدابود همیشه گوش به زنگ بودم که ببینم کدام کتاب و در مورد کدام شهید چاپ شده که تهیه اش بکنم و بخوانم.یادم هست که تعریف کتاب یادت باشد و قصه دلبری رو خیلی شنیده بودم اما چون توی شهر خودمان کتاب فروشی نداشت مجبور بودم صبر کنم.چند سال پیش در سفری که با خانواده به مشهدالرضا داشتم بعد از زیارت و پابوسی امام رئوف(ع) اولین کتابفروشی راکه دیدم سریع رفتم داخل وچندتا ازکتابهایی که میخواستم خریدم وقصه دلبری یکی از آنها بود.قصه دلبری ،همانطورکه از اسمش هم پیداست دل مرا نیز باخود برد و باخواندن زندگی شیرین راوی کتاب من نیز خوشحال بودم وبا شنیدن تلخی ها و سختی ها حال من نیز منقلب میشد وگریه میکردم.از اینکه باشهید محمدخانی آشنا شدم واقعا خوشحال هستم و امیدوارم که ما هم راه این عزیزان را بتوانیم ادامه دهیم وشهید عزیزدست مارا بگیرندتا در کوره راه ها گم نشویم و هدف اصلی خود را گم نکنیم.خواندن این کتاب زیبارا به همه توصیه میکنم و تشکر میکنم از همه کسانی که در برگزاری این پویش نقش داشتند.
در آخر برای شادی روح شهید عزیز شهید محمدحسین محمد خانی و همه شهدای عزیز یک صلوات ختم کنید.
📌دهستانی از ابرکوه
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب #قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
0⃣2⃣ بیستمین خاطره..
سلام و نور..
به اسم حبیب🌹
از حاج عمار گفتن، حرف و خاطره زیاده
یادمه اولین بار که اصلا ایشون رو نمیشناختم، و در ذهنم نقش بستن
شب خونه خواهرم مهمون بودیم که یدفعه دیدم پیامک برای همسرم اومد و ایشون رو منقلب کرد، ازشون سوال کردم چی شده؟؟ گفتن یکی از بچهه ها که سوریه بوده شهید شده🥺
گفتم کی بوده؟ گفتن محمدحسین محمدخانی😢
همون شب همسرم که خیلی هم بی طاقت بودن گفتن بچه ها دارن از یزد میرن برا تشییع و تدفین و منم میخوام برم... منم همیشه توی این مواقع پایه همسرم هستم بهشون گفتم شما برید خیالتون راحت.. منو بچه ها هم صبح میریم خونه...😢
این اولین آشنایی من با شهید بود و دیگه شهید حاج عمار شدن بخشی از زندگی و برنامه های زندگی خانوادگی ما...
عنایات و برکات زیادی برامون داشتن
مخصوصا اینکه همسرم در دوتا مستند نقش شهید رو هم بازی کردن😍
از برکات این آشنایی توفیق داریم هرسال تولد و شهادت شهید خانوادگی میریم بهشت زهرای تهران و زیارت قم و جمکران😊😢
اولین باری هم که رفتیم سر مزارشون بهترین هدیه رو از همسرم گرفتم اونم کتاب عمار حلب بود و همونجا از مادر بزرگوارشان خواستم تاگوشه کتاب برایم چیزی بنویسند😍
خاطره و ناگفته و عنایات خیلی خیلی زیاد است که بماند😢 💔
ان شاءالله رهرو راه شهدا باشیم.. 🤲
📌حجتی از یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
2⃣1⃣بیست و یکمین خاطره..
بسم رب الحسین(ع)
سلام
اشنایی ما با شهید بر میگرده به چند سال پیش...
وقتی با دوستامون برای تفریح رفته بودیم و یه دفعه سر از هیئت در اوردیم🌱
فضای قشنگی بود و سریع به دلمون نشست کنجکاو شدیم بریم داخل رو هم ببینم
داخل ک شدیم همراه پذیرایی هاشون بهمون کاغذ هایی رو دادن که روی اون ها اسم شهیدای متفاوت بود
مال من هم بود(شهید محمد حسین محمد خانی)
وسط های مجلس فهمدیم سالگرد شهادتشونه...
و مجلس برای یادبودشون برگزار شده..
همونجا شروع کردن به خاطره گفتن از این شهید و این که چند کتاب دارند و....
دوست داشتم بیشتر بدونم .
درباره شون تحقیق کردم و از اون روز شدن رفیق شهید من...
و من شهید محمد خانی روبه عنوان رفیق انتخاب نکردم بلکه ایشون مارو انتخاب کردن 🥲✨
امیدوارم دست مارو هم قیامت بگیرند...
یاعلی
📌صمدی از یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
2⃣2⃣ بیست و دومین خاطره..
ولا تحسین الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
سلام
راننده مینی بوس بودم تازه از ترمینال مسافر سوار کرده بودم و به سمت روستا راه افتادیم..
یادمه اون سال اوج درگیری مدافعین حرم با داعش بود و زیاد شهید می آوردند ،
در حال رانندگی بودم که ناگهان عکس داخل یک بنر من را مجبور به توقف کرد در نگاه اول فکر کردم عکس برادرم هست.. مثل اینکه عرق سردی روی بدنم نشست، چون برادرم زیاد با شهدا مأنوس بود و زیاد برای مراسم به قم و تهران میرفت ،چون او در یزد زندگی میکرد و ما در روستا شاید هفته به هفته و گاهی دو هفته یکبار از هم خبر نداشتیم ، با خودم گفتم نکنه این پسر بی خبر رفته سوریه و ما خبر نداشتیم و حالا شهید شده ، اتفاقا یکی از هم ولایتی ها هم گفت عکس برادرت اینجا چکار میکنه...!!؟؟
وقتی جلوتر رفتم دیدم زیرش نوشته "شهید محمد حسین محمد خانی" از اون موقع این شهید عزیز وارد زندگی من شد و با خواندن کتاب عمار حلب بیشتر با زندگی ایشان و رشادتها و دلاوریهای ایشان با خبر شدم...
انشالله حاجت بزرگی که من دارم با دست مهربان این شهید عزیز برآورده شود انشاالله..
📌هادی حجتی از روستای زیبای حجت آباد یزد
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#پویش_دوست_شهیدم
3⃣2⃣ بیست و سومین خاطره...
بعد از پانزده سال از افغانستان به زادگاهم برگشته بودم.
حدودا از آنزمان کسی را نمیشناختم.
بنری در خیابان توجه من را به خودش جلب کرد.
سالگرد شهیدی که سخنرانش سید حسین آقامیری بود...
خیلی دوستش داشتم.
آن شب با اینکه باران میبارید پیاده خودم را رساندم.
خیییلی مجلس و مراسم معنوی بود.
در آخر یکی از اعضای هیئت هم اصرار کرد با هم عکس دسته جمعی بگیریم.
از هفته دیگر خواستم در مراسم هفتگی شان شرکت کنم.
زودتر از همه رسیدم.
از شهید خواستم کاش من هم عضوی از هیئت علمدار شوم.
چون خیلی دلم تنگ دوستانم و هم هیئتی های خودم بود.
کوتاه کنم
مراسم آن شب که تمام شد
حاج آقا حیدری اومدند و باهام احوال پرسی کردند، وقتی ازم پرسیدند اهل کجا هستم و گفتم تازه از افغانستان آمدم،همه رو ساکت کردند و با یه اشتیاق و شوقی گفتند: بچه ها این دوستمون تازه از افغانستان اومده.
همه صلوات گفتند و خیلی تحویلم گرفتند
از آن زمان شدم یکی از اعضای هیئت علمدار که خیلی محبت داشتند.
خدایی اینقدر هم توقع نداشتم زود تحویلم بگیرند...
ادامه خاطره.. 👇👇👇
ادامه خاطره بیست و سوم. 👇👇
همینطور قضیه ای هم برای عزیزان هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها پیش آمد و آقا مجتبی حجتی شد عزیز دل ما..
شد داداش و بزرگ ما...
بعدش فهمیدم هر دو هیئت از محبان و ارادتمندان شهید محمدخانی هستند.
خیلی فعالیتها و همکاری های فرهنگی و ..... داشتیم.
الان هم که دارم این الطاف شهید رو تعریف میکنم توی پروژه ساختمانی محمد خوانی کار میکنم....
یک روزی حاج آقا حیدری فرمودند:
شهید خیلی با بچه های فاطمیون انس داشت.،
مثل اینکه بعد شهادتش هم میخواد ما با هم باشیم....
در آخر هم
سالگرد شهادت شهید رو خودش خواسته بود که سخنران حاج آقا حیدری باشند،
مداح هم کربلایی حجتی عزیز دل
و آقا محسن عزیز و گروه سرود از بچه های افغانستان...
فقط خواستم بگم آقا محمد حسین
خیلی مردی...
دست ما رو هم که گرفته ای نزار رها کنیم...
📌روح الله نیکویی از کشور افغانستان
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#عمار_حلب
#قصه_دلبری
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
#دکور زیبای مراسم امشب..
یاد #حاج_عمار همیشه زنده...
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
هدایت شده از سحر خیز مدینه کی می آیی..؟
#سلام_امام_زمانم
سالها می گذرد غایبی از دیده ی ما
نکند چشم تو از دیدن ما سیر شده؟!
دور دیدند تو را بر سر اُمَّت آقا...
دشمن دین به خودش آمده و شیر شده!
قم المقدسه و مسجد مقدس جمکران، نائب الزیاره ایم..
سلامتی و تعجیل در فرج آقاجان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ١۴ صلوات 🌺
🆔 https://eitaa.com/saharkhize_madine
#بليط_فيلم_سينمايي_بچه_زرنگ
✅ ویژه دخترخانم ها و بانوان هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها، خانواده و آشنایان
🔸هزینه بلیط ۶۰ هزارتومان، تخفیف ویژه برای خادمین هیئت و خانواده، ٣٠ هزارتومان..
🔸هزینه سرویس جدا محاسبه میشود
هرنفر حدود ٢٠ هزارتومان
🗓 زمان یکشنبه ٢١ آبان ١۴٠٢
ساعت تجمع برای حرکت بعد از اقامه نماز جماعت مغربین
بیت الزهرا (هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها)
خواهرانی که تمایل حضور دارند برای تهیه بلیط و سرویس حتی المقدور تا شنبه عصر ساعت ١۴، اسامی و تعداد نفرات را به آی دی زیر ارسال کنند..
🔴 چون تهیه بلیط گروهی هست و باید آمار مشخص شود...
@Ya_zahra62
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213
هیئت رایةالزهرا سلام الله علیها یزد
#دعوتنامه_شهید ویژه برنامه سالگرد شهادت مدافع حرم #شهید_محمدحسین_محمدخانی 🏴 🥀 🎙 سخنران حجت الاسلام
📷
#گزارش_تصویری
ویژه برنامه سالگرد شهادت مدافع حرم
#شهید_محمدحسین_محمدخانی 🏴 🥀
🎙 سخنران
حجت الاسلام #حسین_حیدری
🎙 با نوای گرم
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
#کربلایی_مجتبی_حجتی
🗓 چهارشنبه ١٧ آبانماه ١۴٠٢
#رسانه_حاج_عمار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نجات_اهل_عالم_با_حسین_است
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#سالگرد_شهادت
روابط عمومی
#هیئت_رايةالزهرا_سلام_الله_عليها_يزد
🆔 @rayat_zahra213