〰💙〰 گریزی به کتاب مجید بربری 〰💙〰
🌹روایتزندگیحرِّمدافعانحرمشهیدمجیدقربانخانی🌹
خبرهای ضد و نقیض خان طومان، در فضای مجازی و بین مردم پرشده بود. یکی می گفت بیست تا شهید دادند، دیگری می گفت نه ، پنجاه تا. کسی هم می گفت: اصلا شهید ندادند. در این همهمه ی شایعه و حقیقت، مهرشاد دایی کوچک مجید، اولین کسی بود که فهمید.😔
رفیقش در پارکینگ دادسرا گفته بود:
- می گن دیروز یه ده دوازده نفری، توی سوریه شهید شدن.
- واقعا؟ این همه! حتماً عملیات بوده.
- این پسره را می شناسی توی یافت آباد، محله ی خودمون قهوه خونه داشت؟ خیلی شوخ و شلوغ بود، با نصف محل هم سلام و علیک داشت. اولِ بچه خفن ها بود و آخر صفا و مرام.😇
دل مهرشاد ریخت. با خودش گفت: "توی یافت آباد کسی جز مجید، با این خلقیات نداریم" .
همه ی خاطرات خواهرزاده، جلوی چشمش قطار شد؛ از اولین روزهای بچگی شان، تا همین اواخر که کمی سرسنگین شده بود. نبودن مجید، چقدر سخت و نفس گیر بود.😭
#معرفی_کتاب
#مجیدبربری
#شهید_مجید_قربانخانی
#شهیدانه
~ گروه فرهنگی رایهالهــدی ~
~ پایگاه شهیدان ترکیان ~
@rayatol_hoda